بازداشت بهاییان و افکار عمومی
جمعه, 1391-05-20 09:33
نسخه قابل چاپ
در گفتوگو با پویان مکاری، فعال مدنی
پانتهآ بهرامی
پانتهآ بهرامی - در ایران شاید هیچ اقلیت مذهبی به اندازه بهاییان تحت فشار نیروهای امنیتی نباشد. به تازگی بیش از ۲۰ نفر از پیروان بهایی در شهرهای مختلف ایران دستگیر شدهاند.
وضعیت بهاییان در ایران هیچگاه تا بدینحد بغرنج نبوده است. آنها در دوران پهلوی از آزادیهای نسبی دینی برخوردار بودند، اما پس از انقلاب ۵۷ سرکوب سازمانیافتهای علیه آنها در ایران از سوی دولتمردان شکل گرفت و بهاییان از حق تحصیل در دانشگاهها طبق مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی در سال ۶۹ محروم شدند. همچنین از مشاغل دولتی و خدمت در ارتش نیز محروم شدند. در تمام این سالها دانشجویان بهایی، به مرور از دانشگاهها اخراج شدهاند. مجامع مذهبی آنها نیز غیر قانونی اعلام شده و تعدادی از قبرستانهای بهاییان در مناطق مختلف ایران مورد تخریب قرار گرفته است. سرکوب و دستگیری بهاییان با وجود اعتراضهای سازمانهای حقوق بشری نیز همچنان ادامه دارد.
روز دهم مردادماه سال جاری (۱۳۹۱) شمار زیادی از بهاییان در شهرهای اصفهان، تهران، یزد، کرمان و اراک بازداشت شدند. شمار اندکی از آنها در تشکیلات اداری سابق جامعه بهایی ایران عضویت داشتند و دلیل بازداشت بسیاری از کسانی که در این روز بازداشت شدند، به صورت کامل مشخص نیست. هنوز هیچ ارگانی مسئولیت بازداشت این افراد را برعهده نگرفته است و مشخص نیست از آنها در کجا نگهداری میشود.
پویان مکاری از کنشگران مدنی بهایی میگوید: «نه نفر از این بازداشتیها در شهر اصفهان رخ داد: ساسان حقیری، شهرام اشراقی، آذر پورخرسند، آقای نقیپور، صبا گلشن و طاهره رضایی در شاهینشهر اصفهان و خسرو دهقانی، ویدا پروینی و نغمه دارابی در ویلاشهر اصفهان بازداشت شدند. در شهر یزد، فریبرز باغی، فریبا اشتری، ناطق نعیمی، فرحناز رستمی و ایمان رشیدی بازداشت شدند. شهرام فلاح هم از ساکنین شهر کرمان و شهروند بهایی شهر کرمان بود که در شهر یزد بازداشت شد و نوید حقیری هم در اراک بازداشت شد.»
فزون بر آن پنج نفر از زندانیان بهایی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، بهنامهای دیدار رئوفی، فواد خوانجانی، شاهرخ طائف، پیمان کشفی و افشین حیرتیان روز ۱۵ مرداد بدون اطلاع قبلی به قرنطینه زندان رجاییشهر منتقل شدند. این پنج زندانی در حالی به این زندان منتقل شدند که هیچ یک از آنها حکم تبعید در پرونده خود ندارد. علاوه بر این از اتهامهای وارده، محل نگهداری و وضعیت جسمانی اعضای یک خانواده بهنامهای عادل نعیمی، شمیم نعیمی و الهام فراهانی که بیش از یک ماه است دستگیر شده اند،هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست.
دلایل دستگیریها
پویان مکاری در مورد دستگیریهای جدید بهاییان و علت آن میگوید: «متأسفانه هنوز به هیچوجه از افراد بازداشت شده خبری نیست، حتی اینکه کجا نگهداری میشوند و آیا از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شدند یا از سوی اطلاعات سپاه.
پویان مکاری: تلاش حکومت در جهت مصادره اموال بهاییهاست. مثلاً مصادره حسابهای بانکیشان، با گرفتن وثیقههای سنگین و گرفتن هزینههای مالی از این افراد تا هم فشار مالی به جامعه بهایی و افراد بهایی بیاورند، هم خود سیستم از این وضعیت منتفع شود.
در پیوند با بازداشتهای یک ماه گذشته، به ویژه بازداشتهای ۲۰ تیرماه که ۱۷ نفر از شهروندان بهایی ساکن تهران بازداشت شدند، یکسری حدس و گمانهایی میتوان زد. اولاً تعدادی از این افراد در تشکیلات سابق جامعه بهایی عضویت داشتند و افرادی بودند که مسئول انجام مسائل اداری جامعه بهایی در شهر خودشان بودند. از سوی دیگر برخی از این افراد از تمکن مالی خوبی برخوردار بودند. به عنوان مثال آقای صبا گلشن، شهروند بهایی اصفهان که حساب بانکی ایشان توقیف شده است. گمانهزنیهایی میتوان کرد: یک حدس این است که هنوز سیستم اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران این تفکر را دارد که تشکیلات بهایی همچنان در حال فعالیت است و میخواهد با آن برخورد کند. گمان دیگر که زمینه آن قبلاً هم وجود داشته، تلاش در جهت مصادره اموال بهاییهاست. مثلاً مصادره حسابهای بانکیشان، با گرفتن وثیقههای سنگین و گرفتن هزینههای مالی از این افراد تا هم فشار مالی به جامعه بهایی و افراد بهایی بیاورند، هم خود سیستم از این وضعیت منتفع شود.»
انعکاس دستگیریها در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی چگونه است و از چه راهی میتوان خبر دستگیریها و منابع آن را تائید کرد؟
تا آنجا که من خبر دارم این بازداشتها از سوی رسانههای رسمی جمهوری اسلامی منعکس نمیشود. چون اصولاً بعضی اوقات به خاطر رفتار تبلیغاتی حکومت، یکسری انعکاسهایی انجام میشود، ولی این بار اینگونه نبود. درباره این بازداشتهای گسترده رسانههای جمهوری اسلامی سکوت کردند. اخباری که مرتبط با حقوق بهاییها یا دیگر اقلیت های قومی- مذهبی است از سمت رسانههای غیر رسمی و حتی رسانههایی که برخورد اطلاعاتی با آنها میشود، انعکاس مییابد. یعنی رسانههای اینترنتی، رسانههای حقوق بشری و رسانههایی که در زمینه مسائل مدنی ایران حساس هستند. در مجموع اخبار مربوط به بهاییان از سوی این رسانهها و رسانههای آزاد مطرح میشود و نه از سوی رسانههای داخلی ایران.
من در مورد این بازداشتها کاملاً مطمئن هستم، چون با افراد بازداشت شده ارتباط شخصی داشتم. یعنی با خانواده این افراد ارتباط دارم و میدانم که این افراد بازداشت شدهاند. اصولاً به علت اینکه شمار زیادی از بازداشتشدگان، به ویژه از جامعه بهایی، با فعالان مدنی بهایی ارتباط نزدیک دارند، بنابراین تائید صحت این گزارشها قابل اجراست.
حکومت اسلامی و بهاییستیزی
برخی از پژوهشگران غربی مثل برنارد لوئیز بر این باورند که حکومتهای اسلامی همواره در پذیرش ادیانی که پس ازاسلام پدیدار شدند و به خدای یگانه اعتقاد دارند، مانند بهاییان، دچار مشکل هستند. چرا که از یکسو نمیتوان پیروان این آیینها را مانند پیروان ادیان چند خدایی آسیا سرکوب کرد و از سوی دیگر هم برخورد یکسان با آنها مثل مسیحیان و یهودیان نوعی بها دادن به این دین نوپاست. افزون بر آن پذیرش بهاییان در جامعه در مقابل ایدئولوژی حکومت اسلامی و در واقع در تضاد با «باور ختم نزول وحی» با مرگ پیامبر اسلام قرار میگیرد.
پویان مکاری: اگر در دهه ۶۰به بهاییها با دید دیگری نگاه میشد، یا بر اساس فتواهای روحانیون دینی، بهاییان افرادی نجس به حساب میآمدند که خونشان مباح است، امروزه مردم نگاهی بسیار عادی نسبت به بهاییان دارند، یعنی کاملاً مثل بقیه افراد به آنان نگریسته میشود.
پویان مکاری میگوید: «جمهوری اسلامی دیدگاه بسیار ایدئولوژیکی به مسائل جامعه دارد و اصولاً تلاش دارد مشکلات جاری در جامعه را با مسائل ایدئولوژیک پاسخ دهد و حل کند. با چنین برخوردی نیز حامیان و طرفداران خودش را راضی میکند. از سوی دیگر به این ترتیب افکار عمومی را نسبت به مشکلات اصلی جامعه منحرف میکند. مثال خیلی بارز آن به زمانی بر میگردد که قیمت دلار جهش یکباره پیدا کرد و خیلی سریع بالا رفت. قیمت طلا هم افزایش پیدا کرد. در همین دوران برخوردی با بهاییها شد به عنوان اینکه این افراد دلار و طلا احتکار میکردند و خلاصه اخبار غیر واقعی در مورد قیمت دلار پخش میکردند. در حقیقت تلاش شد که واقعیت بحران اقتصادی را که دولت و جامعه ایران با آن روبهرو است، با قضیه بهاییان حل کنند. اصولاً اکنون نیز این وضعیت ادامه دارد. الان نیز سعی میکنند همیشه بهاییها را در جایگاهی نگهدارند که تحت فشار بمانند و نتوانند فرصت عرضه فکر خودشان را در جامعه داشته باشند. به گمان آنها به این ترتیب می توانند تا هر زمان که دلشان میخواهد، به برخوردهای ایدئولوژیک خود با آنها ادامه دهند.»
نگاه مردم به بهاییان
با وجود رفتار حکمرانان، نگاه جامعه به بهاییان بسیار متفاوت است. پویان مکاری که خود از جامعه بهاییان است و در دوران جمهوری اسلامی به دنیا آمده و پرورش یافته است، در مورد نگاه مردم نسبت به بهاییان در جامعه امروز ایران میگوید: «این نگاهی است که در طول سه دهه اخیر تحول پیدا کرده است. یعنی اگر در دهه ۶۰ به بهاییها با دید دیگری نگاه میشد، یا بر اساس فتواهای روحانیون دینی، بهاییان افرادی نجس به حساب میآمدند که خونشان، مباح است، امروزه مردم نگاهی بسیار عادی نسبت به بهاییان دارند، یعنی کاملاً مثل بقیه افراد به آنان نگریسته میشود. حتی خیلی از شهروندان ایرانی به بهاییها دید خیلی مثبتی دارند و با آنها به خوبی برخورد میکنند و ارتباط خیلی زیادی هم با آنها دارند.»
یعنی منظورتان این است که جامعه سعی میکند برعکس سیاست حکومت عمل کند؟
البته هنوز جامعه مدنی ایران کامل سعی نکرده چتر حمایتی خودش را روی سر بهاییها بیاورد، ولی چیزی که مشاهده میشود این است که برخلاف انتظار حکومت ایران و برخلاف تلاشهایی که انجام شده، مخصوصاً در رسانههای جمهوری اسلامی، دید مردم نسبت به بهاییان نه تنها منفی نشده، بلکه مثبت شده است. اکنون بسیاری از مردم ایران دیدی مثبت به بهاییها دارند و اگر بخواهیم دلیلش را بررسی کنیم، شاید یکی از دلایل ساده آن تضادی باشد بین آنچه حکومت تبلیغ میکند با آن واقعیتی که مردم در ارتباط با بهاییها تجربه میکنند و این تجربه عملی و واقعی دست مردم را در قضاوت درباره بهاییان باز میگذارد.
ایمیل گزارشگر:
pantea@radiozamaneh.com
خوشبختانه روحانیت به قدرت رسید و درخت تلخ اسلام ناب و اصولا مذهب را از بیخ کند. مردم ایران اسلام را بدترین دین می دانند حتا اگر بیمار این دین باشند. یعنی کسی سرطان دارد حتما می داند که این بیماری کشنده است٬ اما سرطان در وجودش است و پیش از درمان آن نمی تواند مدعی شود که سرطان ندارد. بنده نیز بیماری سرطان دارم یعنی مسلمانم ولی از این دین و از خودم و از همه ی ادیان متنفرم٬ اگر چه هیچ مشکلی نه با مسلمان دارم و نه با بهایی ولی همه ی دینها را بیماری میدانم.
بهائیان نه تنها در دورۀ جمهوری اسلامی بلکه در دوران قاجار و پهلوی نیز وجه المصالحه یا سپر بلا می شده اند. مقالۀ زیر در این خصوص گویاست: بهائیان سپربلا سپربلا (Scapegoat) و یا اصطلاح وجه المصالحه برای توصیف وضع شخص یا گروه بی گناه نسبتاً بدون قدرتی به کار می رود که برای تقصیری که مرتکب نشده است، مورد سرزنش و مجازات و ستم واقع می شود.(1) سپربلا کردن بیگناهان عملی غیر انسانی، ظالمانه و ناجوانمردانه است که با دروغ و ریا و افترا عجین است. اقلیت های مختلف دینی، قومی و نژادی در طول تاریخ گاه و بیگاه سپربلای قدرتمندان مذهبی، نژادی و سیاسی شده و می شوند. از جمله اقلیّت بهائی در ایران است که از بدو تأسیس آن در بیش از یک قرن و نیم پیش مستمراً توسط بعضی علمای مذهبی و سیاسیون در ایران سپر بلا شده و می شود. ازاوایل پیدایش آئین جدید بهائی در ایران تا به حال، علمای متعصّب مذهبی با کمک حُکّام و اُمرای سیاسی، به این علت که گمان داشتند دین جدیدی نباید پس از اسلام آشکار شود و در صورت قبول آن قدرت مادی، مذهبی و سیاسی خود را از دست خواهند داد، به آزار، ستم، حبس، و قتل و غارت بهائیان پرداختند. بتدریج به علت تعصّب و پیشداوری که چشم انصاف را کور می کند، دامنۀ ستم گسترده تر هم شد، بطوری که علاوه بر آزارهای مستقیم معمول، در هر موقعیت و مناسبت دیگری هم که ربطی به بهائیان نداشت، از جمله برای گریز از تنگناهای حاصله از جنگ قدرت و زد و بند های مذهبی و سیاسی، ایشان را سپربلا قرار داده، بجای عاملان اصلی وقایع دچار ظلم و ستم کردند. به عنوان نمونه در دورۀ قاجاریه به بهانۀ ترور ناصرالدین شاه که بوضوح توسط میرزا رضا کرمانی- مسلمان تحت تأثیر سید جمال الدین اسدآبادی- انجام شده بود، بهائیان بیگناه را متهم نمودند و با سپر بلا قرار دادن ایشان، در شهرهای مختلف از جمله در یزد و کاشان و اصفهان و شیراز و طهران، به آزار و اذیت ایشان پرداختند و از جمله در طهران پدری به نام علی محمّد ورقا را همراه پسر نوجوانش، روح الله ورقا، به طرز فجیعی به شهادت رساندند تا اوضاع را آرام کنند! و یا در انقلاب مشروطه در همان دورهء قاجاریه، علیرغم عدم مداخلۀ بهائیان در منازعات،(2) بی انصافان بهائیان را وجه المصالحه نموده، نزد طرفداران استبداد ایشان را مشروطه خواه، و نزد مشروطه خواهان آنان را طرفدار استبداد معرفی کردند و به این وسیله ایشان را مورد ستم هر دو دسته نمودند. بطوری که در آن ایام و پس از آن، چندین بهائی در شهرهای مختلف ایران به دست طرفداران هر دو دسته کشته شدند.(3) در دورۀ پهلوی نیز چندین بار جامعهء بهائی وجه المصالحۀ زد و بندهای مذهبیون و سیاسیون واقع شد. از جمله جریان سقاخانۀ آشیخ هادی دولت آبادی و کشته شدن ماژور ایمبری کنسول امریکا در آغاز به قدرت رسیدن سردار سپه است. در این واقعه که طبق تحقیق محققین(4) علت اصلیش جنگ قدرت بین سیاسیون داخل و خارج و نیز مسألۀ نفت بود، از تعصبّات مذهبی مردم بهره برده، بهائیان را ضد اسلام خواندند و در تظاهرات شعار علیه ایشان داده، قصد حملۀ شبانه به خانۀ تمام بهائیان طهران را داشتند که مداخلهً دولت مانع فاجعۀ مزبور گردید. یا اقدامات امثال آیت الله کاشانی، لنکرانی، خالصی زاده، بروجردی و غیره قبل و بعد از کودتای 28 مرداد از جمله در ماجرای ابرقو که در آن قتل خانواده ای مسلمان را به دروغ بر بهائیان بستند، و یا تحریکات مداوم آیت الله بروجردی از جمله در ترتیب دادن نطق های رادیویی واعظ معروف فلسفی در سال 1334 با تصویب محمّد رضا شاه برای اهداف سیاسی- مذهبی و زد وبند حکومت با علما، و یا جهت گیری حملات آقای خمینی به سوی بهائیان درسال 1342 بجای خود حکومت پادشاهی که خود آیات عظام- از جمله آیت الله بروجردی- وی را به عنوان شاه شیعه تأئید می کردند، می باشد که درهمۀ این موارد تحریکات مزبور همراه با هجوم به بهائیان در شهرهای مختلف ایران و آزار و اذیت و حتی کشتن بعضی از ایشان بوده است.(5) در اواخر دورۀ پهلوی نیز شاهد وجه المصالحه کردن جامعۀ بهائی برای انحراف افکار عمومی از انقلاب به سمت بهائیان، که همراه با هجوم به ایشان در شهرهای مختلف از جمله آتش زدن خانه های آنان در سعدیۀ شیراز بود، هستیم. در آن ایام بود که سیاسیون از جمله در دستگاه دولت و نیز در مجلس شورای ملّی سعی نمودند با بهائی جلوه دادن امثال هویدا و پرویز ثابتی، که نه تنها بهائی نبودند بلکه علیه بهائیان نیز بارها اقدام کرده بودند، مشکلات دورۀ پهلوی را به گردن بهائیان اندازند و ایشان را سپر بلای رژیم سازند. در دورۀ جمهوری اسلامی نیز که قدرت بتمامه در دست روحانیون افتاد، عملاً فرصت تتمیم و تکمیل و اجرای نقشه های دیرین علما در دوران پهلوی برای نابودی کامل جامعۀ بهائی به دست آمد. در این سی سال، نه تنها به علت اصلی و مستقیم اعتقادی ظلم، ستم، حبس، تبعید، قتل و غارت بهائیان به نحوی بمراتب شدیدتر از عصر پهلوی ادامه یافت، بلکه روند دیرینۀ وجه المصالحه کردن ایشان نیز در جریاناتی که ابداً در آن دخالت نداشتند در دستور کار قرار گرفت. از جملۀ این موارد متهم کردن بهائیان در دست داشتن در کودتای نوژه در سال 1359 است، حال آن که عاملان آن بعضاً از یاران معروف خود آقای خمینی بودند.(6) این قبیل اتهامات ادامه یافت تا این که در سال 1377 توطئه ای دیگر طراحی شد و آن صحنه سازی همراه اعتراف گیری اجباری توسط وزارت اطلاعاتِ حکومت برای بهائی جلوه دادن سعید امامی، همسر وهمکارانش به عنوان عاملین قتل های زنجیره ای بود که خوشبختانه توسط خود مسؤولین حکومت در دولت و مجلس شورای اسلامی برملا شد که فیلم های آن هم در اینترنت موجود است. مورد دیگر تهمت تروریسم و بمب گذاری سال 1387 در حسینیۀ رهپویان وصال در شیراز به بهائیان - و بعداً اتهام کشف بمب گذاری در نمایشگاه بین المللی طهران- همزمان با بازداشت هفت نفر از مدیران جامعۀ بهائی بود که علیرغم معلوم شدن عدم دخالت بهائیان در آن، هنوز توسط بعضی نفوس بی حیای نامسلمان ادامه دارد(7) و موجب آزار و اذیت و حبس و زندان ده ها نفر علاوه بر هفت مدیر مزبور در شهرهای مختلف بخصوص سمنان گردیده است.(8) جدیدترین توطئه برای سپربلا کردن بهائیان، جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری و پیامدهای پس از آن است. کسانی که سی سال است خود از جمله عوامل اصلی ایجاد مشکلات بیشمار برای ایران عزیز و دیانت مقدس اسلام هستند، قصد داشته و دارند که تظاهرات ایرانیان مستأصل در اعتراض به جریان انتخابات و زد و خورد و خونریزی و دستگیری های اخیر را به پای بهائیان نوشته، ایشان را ضد ایران و ضد اسلام معرفی کنند!(9) یکی از شکل های این اتهامات که ظاهراً به علت نخ نما شدن آن، یک روز بیشتر در آدرس اینترنتی آن باقی نماند، این بود که در سایتی ادعا شد منشأ تظاهرات و اغتشاشات و تظاهرات مزبور و عامل آتش زدن مسجد لولاگر و کتب موجود در آن از قبیل قران، نهج البلاغه و صحیفۀ سجّادیه،... بهائیان اند.(10) اما معجزه ای که مقارن این انتخابات اتفاق افتاده و باعث شده حتی خود بی انصافان ضد بهائی همچون مورد اشاره شده در فوق هم بفهمند که دیگر نمی توانند با طرح تکراری تهمت ضدیّت دیانت بهائی با اسلام، بهائیان را سپر بلای خود قرار دهند و کاسه کوزه ها را سر ایشان بشکنند تا راه گریزی برای بن بست های ایجاد شده بیابند، این است که این بار، مانند دفعات قبل در دوران قاجاریه و پهلوی و سی سال گذشته نیست که بهائیان سپر بلای امیال سیاسی- مذهبی گردند و هموطنان عزیز از ترس همیشگی متهم شدن به بهائی بودن و یا همدستی با آنان جرأت حمایت از ایشان را نکنند. بلکه این بار، ایرانیان عزیز در داخل خود ایران، علناً با شجاعت و استقامت پشت پا به اتهامات مجعول امنیّتی و جاسوسی و ضد اسلامی وارده بر بهائیان مظلوم زده، نه تنها حاضر نشدند بهائیان وجه المصالحۀ این جریان قرار گیرند، بلکه بدون ترس تاریخی گذشته، به حمایت از آنان که دوستان و فامیل و آشنایان و همکاران و همسایگان و هم میهنان ایشان اند برخاسته، از حقوق شهروندی آنان که سی سال است از آن محروم اند، دفاع کردند(11) و به صف افراد و احزاب و گروه های ایرانی فرهیختۀ عزیزی پیوستند که در سال های اخیر اکثراً در خارج از ایران به دفاع علنی از حقوق بهائیان پرداخته اند.(12) آنچه موجب اطمینان بیشتر هم میهنان در آگاهی از بیگناهی بهائیان شد آن بود که در وقایع اخیر مشاهده کردند تهمت های پوچ جاسوسی و اقدام علیه امنیّت ملی و ارتباط با بیگانگان و ضدّیّت با اسلام دیگر فقط نثار بهائیان نمی شود، بلکه این تهمتی است که بدون ترس از خدا و یوم جزا، نثار هر ایرانی دگراندیشی اعم از مسلمان و غیر مسلمان نیز شده و می شود! چنان که هم اکنون بیش از یک سال است که هفت مدیر جامعۀ بهائی به همین اتهامات مجعول در زندان اوین به سر می برند و بیم اعدام ایشان نیز می رود.(13) با آنچه ذکر شد، می توان از جمله تجارب و دستاوردهای بی نظیر به دست آمده از جریان انتخابات و تهمت های وارده بر بهائیان و ایرانیان ستمدیده در وقایع اخیر را چنین برشمرد : - آشکاری بلوغ، هشیاری، زیرکی، فریب نخوردن و ایستادگی هم میهنان در برابر تحریکات و تهمت ها و افترائات بی انصافان علیه بهائیان باعث بی اثر شدن توطئۀ وجه المصالحه کردن مجدد ایشان گردید. - آنچه مستور بود آشکار گشت و پردهها بسرعت برافتاد و «مظالمی که طیّ سالیان دراز از طرق سازمانیافته و پنهان، بر بهائیان و دیگر شهروندان (ایران) وارد آمده در هفتههای اخیر در خیابانهای ایران در مقابل انظار جهانیان نمایان» گردید(14) و همه آگاه شدند که بر هموطنان و بخصوص دگراندیشان چه گذشته است. - ایرانیان بر نفوذ، تأثیر و اعتبار روش متمایز از سیاست های حزبی و عاری از خشونت و نفرتِ بهائیان در استقامت در برابر مظالم وارده بر ایشان در سی سال اخیر آگاهی یافتند، و دریافتند که اگر چه بهائیان به روش های سیاسی اقدام نکرده و نمی کنند، اما نسبت به سرنوشت ایران و ایرانی بی تفاوت نبوده اند و برای احیا و اعتلاء ایران و رفاه حقیقی هموطنان بیش از یک قرن ونیم است که جان، مال و هستی و از جمله حقوق شهروندی خود را نثار کرده اند. شاهد و نتیجۀ آشکار به ثمر نشستن چنین روشی، همین دفاع و پشتیبانی علنی و شجاعانۀ هموطنان عزیز از بهائیان در وقایع اخیر است. در بارۀ این روش مرکز جهانی بهائی چنین بیان داشت: «بهائیان ایران با سلوک و منش خود نشان دادهاند که واکنش صحیح در مقابل ظلم نه قبول خواستههای سرکوبگران است و نه پیروی از خوی و روش آنان. نفوسی که گرفتار جور و ستم هستند میتوانند با اتّکا به قدرتی درونی که روح انسان را از آسیب کینه و نفرت محفوظ میدارد و موجب تداوم رفتار منطقی و اخلاقی میشود، ورای ظلم و عدوان بنگرند و بر آن فائق آیند.»(15) - به علت دردهای مشترک و محرومیّت های سی ساله، همدردی طبقات مختلف ایرانیان و بهائیان نسبت به یکدیگر بیش از پیش نمایان شد. در حقیقت با حس چنین همدلی میان همۀ ایرانیان از هر طبقه، قوم، نژاد، آئین و مذهب همه دریافتند که می توان اطمینان به آیندۀ درخشان ایران را در قلوب زنده نگاه داشت و بر این باور استوار ماند که سرانجام نور معرفت و دانایی ابرهای تیرۀ جهل و نادانی را زائل خواهد ساخت و عدالتخواهی و انصافطلبی مردم موجب رهایی از چنگ تهمت و افترا خواهد شد و محبّت و وداد بر نفرت و عناد چیره خواهد گشت(16) و در سایۀ این دانائی، بصیرت، محبت، و وحدت دیگر در ایران نمی توان براحتی به این و آن افترا بست؛ دیگر نمی توان بیگناهان را سپر بلای زد و بندها و جنگ های قدرت بر سر اهداف و امیال مادی و سیاسی و مذهبی ساخت. ماخذ: 1- با استفاده از کتاب روانشناسی اجتماعی، الیوت ارونسون، ترجمۀ دکتر حسیت شکرکن، انتشارات رشد، تهران، 1373، صص211-212. 2- اگر چه بهائیان عملاً در مشروطه شرکت نکردند، ولی از چند دهه قبل از مشروطه، تعالیم بهائی نقش زیادی در بیداری ایرانیان از جمله در خصوص ضرورت و فواید نظام مشورتی و دموکراسی داشت. در این مورد از جمله رجوع شود به مقالۀ «نقش بابیان و بهائیان در انقلاب مشروطه» در آدرس زیر: http://ohamzodai.com/5.09/Naghshe%20Babiyan%20va%20Bahaiyan%20dar%20Engh... 3– از جمله رجوع شود به کتاب مائدۀ آسمانی، ج9 ، ص 198. 4- http://www.iranpolymer.com/Article.aspx?ArticleID=228 http://www.iichs.org/magazine/sub.asp?id=87&theme=Orange&magNumber=1&mag... http://www.mardaninews.de/archive/?p=5554 http://www.iran-newspaper.com/1380/800930/html/pastday.htm 5- http://news.gooya.com/politics/archives/2009/03/085702.php http://www.goftman-iran3.info/content/view/835/25 http://www.goftman-iran3.info/content/view/1218/25 http://www.velvelehdarshahr89.info/content/view/172/#_ednref38 http://www.noghtenazar101.info/node/407 http://www.noghtenazar101.info/node/397 https://donbaleh.com/link/19349 ؛ و نیز کتاب صحیفۀ نور، جلد 1 و2. 6- آرشیو صدا و سیما و مطبوعات آن زمان. حجـت الاسلام ريشـهری قاضی شرع دادگاه انقلابی ارتش دراین بـاره ميگويـد: «بطوريـکه دربازجوئي ها مشخص کرديم عناصـراصلی کودتای نافرجـام نوژه عبارت بـودند از: ساواکی ها؛ ماموران ضدانقلاب رژيـم سابق؛ بهائـی ها؛ تعدادی از دراويـش وعـده زيادی زنـان فاحشـه»: http://sarbazemihan.wordpress.com/category/1/ http://paniran2.blogfa.com/post-53.aspx در «فصل نامهء مطالعات تاریخی ویژه نامهء بهائیت»، شمارهء ١٧، 1386، ص77، ضمن شرح مبارزات آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی، می نویسد:«بودجۀ کودتای خطرناک نوژه علیه رژیم اسلامی در بیت الخیانۀ بهائیها کشف شده است». آیت الله مزبور همانی است که از زمان رضا شاه پهلوی در توطئه های ضد بهائی دخیل بوده و این ادعا مربوط به ایام پیری ایشان در دورۀ جمهوری اسلامی است! در مورد اقدامات وی مراجعه شود به: http://www.velvelehdarshahr89.info/content/view/172/47/#_ednref10 7- امام صادق فرموده: "لاايمانَ لِمَن لا حَياءَ لهُ"(ايمان ندارد كسي كه حيا ندارد/ اصول كافي،ج3، ص166) از جمله بنگرید به مطالب بیشرمانه و دروغ سایت تابناک: http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=54684 8- http://www.noghtenazar101.info/node/476 http://www.noghtenazar101.info/node/610 http://www.noghtenazar101.info/node/601 http://agahee.org/document/semnan/index.php 9- از جملهء ایشان اند: آقای متکی وزیر امور خارجۀ دولت آقای احمدی نژاد؛ آقای محمّد عباسی وزیر تعاون؛ آقای حداد عادل؛ بعضی مسؤولین سپاه پاسداران انقلاب؛ آقای مرتضی تمدن استاندار طهران؛ آقای حسین شریعتمداری مدیر مسؤول روزنامۀ کیهان؛ بعضی نمایندگان مجلس؛ و نیز بعضی سایت ها و وبلاگ ها: http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=162194 http://alef.ir/1388/content/view/47743 http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8806.htm http://balatarin.com/permlink/2009/7/1/1641847 http://efsha-bahaism12.blogfa.com/post-7.aspx http://javanan1.blogsky.com/1388/03/31/post-1/ http://www.best2me.com/t85458/ http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8803150779 http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804061361 http://rajanews.com/Detail.asp?id=30830 http://faryad-azad.blogfa.com/post-22.aspx http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804090792 http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=526418&IdZone=44 http://www.entiran.ir/show.php?news_id=13991 10- http://gozashtehalayande.blogfa.com/post-41.aspx . در مطلبی با عنوان: آتش زدن مسجد؛ نماد بغض تشكيلات بهائيت به اسلام؛ چهارشنبه سوّم تیر 1388، از جمله چنین نوشته شده: «در خبرها آمده بود: "مسجد لولاگر واقع در تقاطع خيابان آذربايجان و خيابان نواب توسط اغتشاشگران به آتش كشيده شد." بيشك كتب مقدس مانند قرآن، نهج البلاغه، صحيفه سجاديه و ... در اين آتش سوزي از بين رفته است...اگر به مسائل بوجود آمده در چند روز اخير، نگاهي هر چند گذرا داشته باشيم خواهيم ديد كه مديريت و رهبري كلان اين وقايع در خارج از كشور قرار دارد و توسط راديو بي بي سي فارسي يا راديو تشكيلات بهائيت دستورات به فرماندهي مركزي آشوبگران ابلاغ مي گردد، و مي بينيم كه با تمام توان سعي در وسعت بخشيدن به اين اغتشاشات را دارند... حال تشكيلات بهائيت و مزدوران انگليس چاره اي جز ايجاد اغتشاش و نا امني و آتش زدن چند مسجد و قرآن را ندارند، و اين حركت خبيثانه نشان از بغض دشمنان اسلام دارد. اميد است ملت مسلمان و غيور ايران اسلامي خاصه مردم تهران با درايت و فهم سياسي سربلندي از اين فتنه ايجاد شده توسط صهيونيسم جهاني خارج گرديده و حساب فرمانده هان و كردانندگان اين فتنه را در پاي ميز محاكمه روشن نمايند تا درس عبرتي باشد براي بد انديشان اين مرز و بوم.» 11- http://www.rfi.fr/actufa/articles/114/article_6817.asp
ویدئو
12- سه نمونه از ده ها نمونۀ آن عبارتند از: انتشار بیانیۀ «ما شرمگینیم» توسط ده ها ایرانی منصف: http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=19425 ؛ مقالۀ: «کنش به نقض حقوق شهروندی و حقوق بشر، شرط لازم برای دمکراسی و عدالت؛ نگاهی به نقض حقوق هم میهنان بهائی»، از آقای حمید حمیدی: http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=1547 ؛ مقالۀ «از حقّ بهائی بودن تا بهائی صاحب حق بودن»، از آقای اکبر گنجی: http://www.radiozamaneh.com/idea/2008/06/post_320.html. شایان ذکر است که در خود ایران نیز در سال های اخیر قلیلی از نفوس عزیز و شجاعی همچون خانم عبادی و آقای سلطانی و همکارانشان بودند که به دفاع از حقوق شهروندی بهائیان پرداختند و در این راه تحمّل مشکلات نموده و می نمایند. 13- حتماً ببینید: http://zamaaneh.com/news/2009/07/post_9626.html 14- پیام ۱۹ شهرالنّور ۱۶۶/ ۲۳ جون ۲۰۰۹ بیت العدل اعظم، مرکز جهانی بهائی(نقل به مضمون): http://uhjmessages9.org/images/stories/2009-06-23_message_to_bahais_in_i... 15- همان 16- همان( نقل به مضمون). ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مأخذ مقاله: http://www.noghtenazar10.info/node/780
ارسال کردن دیدگاه جدید