مدگرایی در ایران امروز
اکبر ترشیزاد - شاید در هیچ کجای دیگر دنیا و حتی در خیابانهای پاریس، لندن و یا نیویورک هم نتوان به اندازه تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ ایران، دخترها و پسرهای جوانی را دید که بر اساس آخرین مدلهای مد جهان لباس پوشیدهاند.
یافتن ریشههای به وجود آمدن چنین فضایی در ایران کار سختی است. آیا محدودیتهای اجتماعی، عدم آزادی در پوشش، نبود فضاهای مناسب برای گذراندن اوقات بیکاری و نبود آزادیهای لازم برای بیان درونی افراد در قالب هنرهای مختلف، منجر به این میشود که انرژی جوانان در زمینههایی چون مد و مدگرایی بیشتر متمرکز شود؟ برای رسیدن به پاسخ شاید بهترین راه رفتن به سراغ همین جوانان باشد.
«نازی» دختری از طبقه مرفه برایم توضیح میدهد که هفته گذشته یک روز تمام وقتش را برای پیدا کردن یک جفت کفش با مارک کانورس اوریجنال صرف کرده است.
او میگوید: «وارد هر مغازه که میشوید فروشنده قیمتهای مخصوص به خودش را دارد و البته دلایل خودش برای اینکه به شما ثابت کند که جنس او اصل است و کفشهای مغازههای دیگر تقلبی. فروشندهها از رنگ تخت کفش و شکل بند آن گرفته تا زاویه خطهای کنار آن را برایتان شاهد میآورند تا به شما ثابت کنند که راست میگویند.»
چند سالی هست که در برخی از مراکز خرید در شمال شهر تهران بوتیکهایی آغاز به کار کردهاند که ادعا میکنند نماینده مجاز برندهای مشهوری مثل «زارا» و «دولچی گابانا» در ایران هستند، اما همه میدانند که به دلایل مختلف از جمله تحریمهای بینالمللی و عدم رابطه سیاسی و تجاری کامل با برخی از کشورهای غربی، چنین برندهایی نمایندگی رسمی در ایران ندارند و این فروشگاهها به طور معمول باید اجناس خود را از طریق واسطهها تهیه کنند که همین قیمت خرید اجناس را تا بیست درصد بالاتر میبرد.
چند سالی هست که در برخی از مراکز خرید در شمال شهر تهران بوتیکهایی آغاز به کار کردهاند که ادعا میکنند نماینده مجاز برندهای مشهوری مثل «زارا» و «دولچی گابانا» در ایران هستند، اما همه میدانند که به دلایل مختلف از جمله تحریمهای بینالمللی و عدم رابطه سیاسی و تجاری کامل با برخی از کشورهای غربی، چنین برندهایی نمایندگی رسمی در ایران ندارند و این فروشگاهها به طور معمول باید اجناس خود را از طریق واسطهها تهیه کنند که همین قیمت خرید اجناس را تا بیست درصد بالاتر میبرد.
اگر هزینه بالای گمرک و ارزش پایین ریال در برابر ارزهای خارجی را هم به آن اضافه کنیم قیمت تمام شده این لباسها آنقدر بالا خواهد بود که در عمل خریدار چندانی برای اجناس این فروشگاهها پیدا نخواهد شد، پس میشود به آسانی حدس زد که بخش عمدهای از اجناس این فروشگاهها کپیهای درجه یک چینی یا ترک از اصل محصول هستند که به مشتریان عرضه میشوند.
وقتی از نازی میپرسم که دلیل این همه اصرارش برای اطمینان از اوریجینال بودن پوشاکی که میخرد چیست با خنده پاسخ میدهد: «راستش چون به قول معروف دوستهایم همگی این کارهاند و زود میفهمند و ناجور میشود. به همین خاطر است که بعضی وقتها از ایران خرید نمیکنم و اگر زمانی که خارج از ایران هستم [دبی یا ترکیه] مدلهای جدید آمده باشند سریع تهیه میکنم. چون اینطوری مطمئنم که جنس اصل است، اما خوب بیشتر وقتها چارهای ندارم، جز اینکه از داخل ایران خرید کنم.»
کسب هویت از طریق مارک لباس
جوانانی که برآمده از خانوادههای مرفه هستند، در ایران با پوشیدن لباسهای به اصطلاح مارکدار و گرانقیمت سعی میکنند تا خود را از دیگران متمایز کنند.
«مهدی» جوان ۲۸ ساله درباره این نکته میگوید: «راستش من فکر میکنم برند به آدم هویت میدهد، چون بالاخره یه گروه سالها تلاش کردهاند و به اینجا رسیدهاند و من در واقع دارم نتیجه تلاش آنها را استفاده میکنم. از طرف دیگر وقتی با این لباسها بیرون میروم شخصیت و طبقه اجتماعی خودم را نشان میدهم.»
این البته دغدغه همه جوانان ایرانی نیست که مثل نازی یا مهدی جنس صددرصد اصل یک مارک را تهیه کنند و بپوشند. برای عدهای همین که کیفیت پوشاک بالا باشد و از آن مهمتر ظاهر و مارکی که روی آن چسبانده شده شبیه اصل خارجیاش باشد کافی است. تولیدکنندههای ایرانی کپیکارهای خوبی هستند و شاید بسیاری از مشتریان هم این را به خوبی میدانند که پوشاکی که میخرند اصل نیست، اما میپذیرند تا به آنها دروغ گفته شود.
وقتی از «سامان» که دانشآموز دبیرستانی در مناطق میانی شهر تهران است میپرسم چرا در به در دنبال شلوار جین لیوایز میگردد؟ در جوابم میگوید: «آخه لیوایز بهتره.» هنگامی که از او میپرسم وقتی میداند که با ۲۰۰ هزار تومان کسی به او شلوار لیوایز اصل نمیدهد پس چه اصراری به این کار دارد. مکثی میکند، سری تکان میدهد و با خنده پاسخ میدهد: «نمیدانم اما به هر حال حال میکنم که لیوایز پایم باشد.»
اجباری به نام مدگرایی
مدگرایی در ایران امروز و به ویژه در شهرهای بزرگ، دیگر برای برخی یک انتخاب نیست یک اجبار است.
پیدا میشوند جوانانی که به هیچ قیمتی حاصر نمیشوند با موجهایی که در جامعه به راه میافتد همراه شوند. پویا که خودش مدرس موسیقی است میگوید: «من به مد و آنچه که سلیقه روز خوانده میشود زیاد بهایی نمیدهم. راستش زیاد هم برایم مهم نیست که دیگران در مورد من چگونه فکر میکنند. اگر از یک لباس خوشم بیاید حتی اگر مدلش خیلی قدیمی هم باشد آن را میپوشم.»
«مریم» که دختری تحصیلکرده است و در یک شرکت خصوصی کار میکند در این زمینه میگوید: «راستش من خودم علاقه چندانی به مدگرایی و هماهنگ کردن پوشش خودم بر اساس مدلهای تازه سال ندارم، اما در بیشتر موارد انتخاب دیگری پیش رویم نیست؛ چرا که این روزها اگر بخواهم لباس یا کفشی را تهیه کنم که بر اساس سلیقه خودم باشد، اما مدلش مد روز نیست و از آنها در محل کار یا در جمعهای دوستانه استفاده کنم با چند مشکل جدید روبهرو میشوم. اولاً که پیدا کردن چنین اجناسی در بازار، کار آسانی نیست. دوماً اینکه در صورت موفقیت هم احتمال اینکه با پوشیدن این لباسها مورد سرزنش مستقیم یا غیرمستقیم دیگران قرار بگیرم و به بیسلیقهگی [همان جواد بودن] یا صفات دیگری مثل این متهم شوم بسیار است. به همین علت ترجیح میدهم که من هم خریدهایم را بر اساس همان مدلهای روزی انجام دهم که اکثریت از آن استفاده میکنند.»
نگاه مستقل
در ایران تعداد کمی از جوانان را میشود پیدا کرد که برای طرح، مدل و شکل لباسشان خودشان تصمیم بگیرند و نه تبلیغات جهانی.
«امید» دانشجویی جامعهشناسی میگوید: «من ترجیح میدهم تا آن چیزی را بپوشم که خودم روی آن فکر کردهام و تصمیم گرفتهام که البته لزوماً رنگ و مدل آن هم از مد رایج سال پیروی نمیکند.»
امید توضیح میدهد که چند روز یا چند هفته وقت میگذارد و در ذهنش یک دست لباس را برای خود تصور میکند و سپس شروع به گشتن و خرید میکند. برخی از آنها را در بازار پیدا میکند، اما اگر نشد با قیمتی مناسبتر از آن که آمادهاش در بازار موجود هست، به خیاط سفارش میدهد تا برایش بدوزد و سپس آنها را با هم هماهنگ میکند. او بر این باور است که با این کار در حیطه پوشش خود، به یک تشخص روحی و روانی دست مییابد.
در این میان هم پیدا میشوند جوانانی که به هیچ قیمتی حاصر نمیشوند با موجهایی که در جامعه به راه میافتد همراه شوند. پویا که خودش مدرس موسیقی است میگوید: «من به مد و آنچه که سلیقه روز خوانده میشود زیاد بهایی نمیدهم. راستش زیاد هم برایم مهم نیست که دیگران در مورد من چگونه فکر میکنند. اگر از یک لباس خوشم بیاید حتی اگر مدلش خیلی قدیمی هم باشد آن را میپوشم. من کارهای دیگری دارم که به اندازه کافی از من زمان میگیرند که نتوانم ذهن خودم را درگیر این مسائل بکنم. دیگر اینکه من اصلاً این را نمیفهمم که یک فرد کلی پول برای یک مارک بدهد و خود را در زیر سایه آن تعریف کند و هویت بدهد.»
جامعه امروز ایران جامعه تضادها و تناقضهاست. جایی که مردم با وجود اینکه برای تامین احتیاجات اولیه و اساسیترشان با مشکلات مالی روبهرو هستند، هزینههای هنگفتی را صرف خرید کفش و لباسهایی میکنند که از نگاه دیگران چندان ضروری به نظر نمیرسد.
ابن نوشته : شاید در هیچ کجای دیگر دنیا و حتی در خیابانهای پاریس، لندن و یا نیویورک هم نتوان به اندازه تهران و برخی دیگر از شهرهای بزرگ ایران، دخترها و پسرهای جوانی را دید که بر اساس آخرین مدلهای مد جهان لباس پوشیدهاند:
بییش از انکه حقیقتی در خود داشته باشد از فرضیات نویسنده است نه واقعیت و بیشتر از جنس همان گفتمان "جامعه شناسی توریسم " است .
در واقع نگاه توریستی نویسنده با دیدن جوانانی در چند خیابان و محله مشهور پایتخت ویا سخن گفتن با چند جوان
آلامد به خود مجوز داده است تا به رژه مد در "خیابان های تهران و چند شهر دیگر" و "اخرین مدل های مد جهان " و بالاتر از "خیابان های پاریس و لندن و نیویورک" حکم کند .
مشکل نه در حضور مد در خیابانی از تهران ویا فلان شهرستان بلکه حکم کلی است که معترض ان شده است و از "هیچ کجا" و " خیابانها" سخن می گوید .
می توان حکم کلی نویسنده را با این گزاره تجربی جایگزین کرد تا به درک بهتری از موضوع مورد بحث رسید
" شاید در (فلان خیابان تهران و بهمان خیابان ان شهرستان) بتوان دخترها و پسرهای جوانی را دید که آخرین مدلهای از مد جهان پوشیدهاند که گروهی از جوانان در (خیابانی مشخص) پاریس، لندن و یا نیویورک می پوشند"
این مطلب نشون میده هنوز در ایران فرهنگ در عصر پیشامدرن باقی مونده که طبقه مرفه خودشون رو با لباس پوشیدن از بقیه مردم متمایز می کنند! البته به جز طبقه مرفه بچه های طبقه متوسط هم در این مسابقه مدگرایی شرکت می کنند ! یکی از دلایلش هم می تونه این باشه که در ایران بچه ها تا سی سالگی و حتی بعدش هنوز از جیب پدر و مادر خرج می کنند و به اصطلاح فرزندسالاری بی داد می کنه . اگه مجبور بودند از بعد از هیجده سالگی خودشون گلیمشون رو از آب بیرون بکشند شاهد این همه بریز و بپاش سر لباس مارک دار و جراحی پلاستیک و لوازم آرایش نبودیم .
و در آخر امان از این تازه به دوران رسیده های نفتی !!!
ظاهر پرستی زمان پهلوی هم بود اما حالا دارد بیداد میکند. فکر میکنم تازه نویسنده مقاله نتوانسته یا نخواسته شدت و حدت موج مد طلبی را در ایران نشان دهد. بیچاره ها گمان کرده اند مردم اروپا و امریکا همه دیور و شانل و ماکس مارا می پوشند. نمیدانند که اینها برای یک قشر خاص طراحی میشود. چون نباشد عمق در کار، لاجرم سطحی گری گردد بپا
به نظرم لباس های مد روز گاهی خیلی شلوغ وگاهی هم زشت اند. البته بعضی وقت ها لباس های گرون ارزش خریدن دارن ولی من اون ها رو برای مدت طولانی استفاده می خرم نه یه مدت محدود.
ارسال کردن دیدگاه جدید