فرزند همجنسگرای من
آرمان نامدار- بخش سوم گفتوگوی من با مهری جعفری را میخوانید. مهری جعفری وکیل پایه یک دادگستری است که در زمینه حقوق دگرباشان نیز فعالیت میکند
.
خانم جعفری در دو بخش پیشین قوانین کشور در برخورد با همجنسگرایی را به چالش کشید و از کیفیت زندگی همجنسگرایان بریتانیا و ایران سخن گفت.
در این بخش وی از عرف جامعه و خانوادهها در مواجهه با همجنسگرای ایرانی و دگرگونی تدریجی این رفتار سخن میگوید.
جنسیت و تمایل جنسی شناور است
گامهای بزرگی در این سالها برداشته شده است. بخش قانونگذاری که از اختیار ما خارج است و نه تنها با جامعه و خواستههای روز جامعه پیش نمیرود بلکه بسیار عقبتر از تفکر جمعی مردم هست. در شرایط حاضر با آن بخش به صورت مستقیم نمیتوانیم کاری انجام دهیم ولی به طور غیر مستقیم خیلی کارها میشود کرد. برای مثال این (همجنسگرایی) تبدیل به بحث روز شده است. حتی آنهایی که هموفوبیا دارند، ترس و نفرت از همجنسگرایان دارند، آنها را وادار به فکر میکند و وادار میکند که برای هموفوبیای خودشان دنبال دلیل بگردند و استدلال کنند. تا همین حد هم خیلی عالی است. چون مجبور میشوند مطالعه کنند و متوجه میشوند بسیاری از عقایدی که داشتند درست نبوده و حداقل تجدید نظر میکنند یا حداقل با خود میگویند ما به این دوستان (همجنسگرایان) کاری نداریم ولی به آنها هم علاقه نداریم. حداقل توقعی که از آنها میتوان داشت این است که آزار نرسانند. اگر نظر مخالفی دارند و با روش زندگی دیگران مخالفند ، خب این روش زندگی دیگران است آن را بپذیرند.
من فکر میکنم در این سالها خیلی کارها انجام شده. همینکه همجنسگرایان ما جرئت پیدا کردهاند تا خودشان را معرفی کنند، روش زندگی خود را بیان کنند و از حالت مخفی بیرون بیایند خیلی خوب است. من خیلی از آنها را دیدهام که خانوادهشان را در جریان گذاشتهاند. در حالی که این مسئله برای خیلیها تا سالهای قبل غیر قابل تصور بود.
امیدوارم این حرکت ادامه پیدا کند. امیدوارم این سه ضلعی که شما میگویید؛ یعنی جامعه، همجنسگرایان و قدرت شکسته شود. یک رابطه متقابلی که نه شقه شده به شکلی فعلی که بین جامعه و همجنسگرایان هست. مسئله خیلی مهمتر این است که مفهوم همجنسگرایی برای کسی که کار فعالیت اجتماعی و فکری میکند و افکار عمومی و فرهنگ جامعه را نمایندگی میکند بسیار مهم هست. برای اینکه دو شقه شدن بین مرد و زن را از بین میبرد. همانطور که ما در همه چیز نگاه سیاه و سفید و چپ و راست داریم، میبینیم که امروزه مرزبندیها در حال از بین رفتن است و به سمت خاکستری شدن میرود. به سمت درهم آمیختن و Diversity (گوناگونی) میرود که در اروپا خیلی مهم هست. یعنی مرز اقوامها، نژادها، روشهای زندگی، زبانهای مختلف در حال از بین رفتن هست.
مهمترین اتفاقی که میتواند در زندگی بشر بیافتد این است که ما بتوانیم به نگاه دو تکه شده بین زن و مرد غلبه کنیم. حداقل در ذهن خودمان آن را بشکنیم و این برای من به عنوان زن خیلی مهم هست و فکر میکنم برای مرد هم خیلی مهم هست برای اینکه آن پیشداوری را که نسبت به رفتارهای مرد وجود دارد رفته رفته کمرنگ میکند و آزادی عمل بیشتری به دو جنس میدهد. این شما را به حال خود وا میگذارد که بتوانید در مرز زن بودن و مرد بودن شناور باشید و شما را به یک تعریف بستهای که نتوانید از حدود آن بیرون بیایید، نمیبندد. یا حتی کوچکترین رفتار شما به زن بودن یا مرد بودنتان وصل نمیشود. یا رفتار زندگیتان یا توقعاتی از شما نیست که در چهارچوب مرد بودن و زن بودن تعریف بشود. از این دیدگاه اگر بخواهیم به مسئله نگاه کنیم دیگر من نمیخواهم بگویم که ضلع همجنسگرایی. ترجیح میدهم بگویم نیاز جامعه، نیاز یک یک ما به حضور همجنسگراها، برای اینکه به ما یاد آوری کند زندگی فقط بین دو شقههای مختلف نیست. بین موضوعات دوگانه مختلف تقسیم نشده. ما میتوانیم آزادی داشته باشیم که انتخاب کنیم و به ما یادآوری می کند که خود ما هم بین زن بودن و مرد بودن شناور هستیم. یعنی نمیتوانیم مطلقاً خصوصیات مختلفی که جامعه از ما ساخته همان نقش را عینا در زندگی پیاده کنیم. این برای من خیلی مهم هست.
فرزند من همجنسگرا خواهد بود
خانوادهها زمانی که تصمیم میگیرند بچهای را به دنیا بیاورید، به جنسیت آن بچه فکر میکنند، خانوادهها خیلی مشتاق هستند تا بدانند بچهشان دختر است یا پسر. همانجا من فکر میکنم این شق سوم را هم در نظر بگیرند که فرزندشان دختر یا پسر هست ولی میتواند در آینده یک همجنسگرا باشد. خانوادهها از حالا این امر را برای خودشان یک امر طبیعی، یک چیزی که میتواند برای هر کسی پیش بیاید نه چیز ناخوشایندی که ممکن است پیش بیاید در نظر بگیرند. همهی این ترسها برای این است که خانوادهها متاسفانه شناخت ندارند. تا زمانی که با ضلع سوم که قدرت است مواجه هستیم که به ما امکان آموزش را نمیدهد، این ترس و واهمهها هم وجود دارد. و واقعا الآن برای خانوادهها با این فرهنگ که در این مورد آموزش ندیدهاند خیلی سخت باشد که این تصور را در مورد بچههای خودشان بکنند چون مسئله را غیر عادی میبینند. ولی اگر خانوادههای این امکان را داشتند که با همجنسگرا ارتباط نزدیک میداشتند، بچههایی که الان ممکن است نفر اول کنکور باشند یا بر بسیاری از کرسیهای دنیا نشستهاند. در خود بریتانیا، خیلی از کسانی که در پارلمان سمتی دارند، نماینده در پارلمان هستند یا در وزارتخانهها هستند در تمام سطوح میبینیم که همجنسگراها هستند و با موفقیت عمل میکنند. همجنسگرا هیچ تفاوتی با آدم عادی ندارد. چه از لحاظ پیشرفت در زندگی یا پیشرفت کاری و در تمام مسایل. ولی چطور میشود که این برای خانواده این قدر غیر قابل تصور میشود. حتی اگر به خانوادههای آگاه بگویید که شما که به این فکر میکنید که فرزندتان دختر میشود یا پسر این تصور را میکنید که بعد از بلوغ ممکن است که این شخص گرایش به همجنس خودش داشته باشد؟ ممکن است این تصور برایش سخت باشد. برای همین فکر میکنم اگر خانواده از همان اول چنین پیشبینی را نسبت به فرزند خود بکند کمک بزرگی است برای تمام همجنسگرایان. یعنی نگاه خود رابه فرزندان دوستان خودش، به همجنسگرایان جامعه مجبور میشود عوض کند.
من فکر می کنم/پیش از اینکه حرف هم جنس گرا ..یا دیکر گرا را مطرح کنیم..باکمال تاسف باید گفت انسانیت گرایی اینجا ضربه خورده......اینطوری معلوم است ..هم جنس گرایش ودیگر گرایش..............درد این است که هر دو از یک انسانیت ...معدم.....زخمی..و..............می ایند
ارسال کردن دیدگاه جدید