خانه | دانش و فن‌آوری

مادربزرگ‌ها، عمر ما را بیشتر کرده‌اند

چهارشنبه, 1391-08-03 18:19
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
احسان سنایی

دیلی میل - پژوهش‌های جدید، حکایت از این دارند که ما طول عمر منحصربفردمان را میان سایر جانداران، مدیون مادربزرگ‌های‌مان هستیم. تابه‌حال انسان‌شناسان، معمای عمر نسبتاً دراز ما در مقایسه با میمون‌ها را دست‌مایه طرح دو فرضیه اصلی کرده بودند؛ «فرضیه مادربزرگ» و «فرضیه شکار». 

 

طبق فرضیه مادربزرگ، از آنجاکه نوه‌ها بعد از اتمام دوره شیرخوارگی، توسط مادربزرگ‌‌‌شان نگهداری و تغذیه می‌شوند، مادران دیگر انتظار وقفه‌های طولانی‌مدت‌ مابین هر دوره بارداری را نمی‌کشند. با رشد جمعیت بچه‌ها هم، آن دسته‌ زنان سالخورده‌ای که سنین نوه‌داری را به چشم خود دیده‌اند، ژن‌های مؤثر در طول عمر خودشان را به نوه‌های بیشتری منتقل می‌کنند و بدین‌ترتیب عمر متوسط اعضای خانواده بالاتر می‌رود.

 

اما فرضیه شکار می‌گفت از آنجاکه ذخایر غذایی اجداد آفریقایی‌مان رفته‌رفته رو به کاهش گذاشته بوده، آن‌ها مجبور شده‌اند از شیوه‌های شکارْ امرار معاش کنند. همین هم موجب رشد هرچه‌بیشتر ابعاد مغز انسان‌ها به‌منظور یادگیری روش‌های بهتر شکار و استفاده هرچه هوشمندانه‌تر از ابزار این کار شد؛ به‌طوریکه زنان، رفته‌رفته با یک مرد، به‌عنوان نان‌آور خانه‌شان پیوند زناشویی بستند. طبق فرضیه مذکور، همین رشد ابعاد مغز نیاکان ما بوده که باعث شده تا متوسط طول عمر بشر افزایش یابد.

 

اما شبیه‌سازی‌های اخیر رایانه‌ای، فرضیه مادربزرگ را محتمل‌تر شمردند. کریستن هاوکس (Kristen Hawkes)، استاد انسان‌شناسی دانشگاه یوتا می‌گوید: "مادربزرگ شدن، اولین گامی بود که ما را به همینی که هستیم، بدل کرد". ریشه‌های این فرضیه به مشاهدات سی سال پیش دانشمندان از رفتار مردمان بدوی قبیله «هازدا»ی تانزانیا برمی‌گردد که در آن‌جا، زنان مسن‌تر قبیله، روزها را به جمع‌آوری غلات و سایر خوراکی‌های ساده برای نوه‌هایشان می‌گذراندند. فقط انسان است که برخلاف سایر آغازیان و پستانداران، بعد از اتمام دوره شیرخوارگی‌اش، شخصاً امرار معاش نمی‌کند.

 

پژوهش‌های جدید، حکایت از این دارند که ما طول عمر منحصربفردمان را میان سایر جانداران، مدیون مادربزرگ‌های‌مان هستیم. فقط با درنظر گرفتن حضور مادربزرگ – و صرفنظر از فاکتورهایی نظیر ابعاد مغز – حیوانی با طول عمر متوسط یک شامپانزه، طی تنها ۶۰ هزار سال، به حیوانی با طول عمر متوسط یک انسان بدل می‌شود.

اما با تحول اجداد آفریقایی‌مان طی دو میلیون سال گذشته، محیط این قاره دگرگونی‌های زیادی را پشت سر گذاشت و به‌دنبال جایگزینی جنگل‌ها با علفزارهای وسیع، خود کودکان دیگر می‌توانستند از پس تهیه مایحتاج گوشت‌شان برآیند. از این‌رو مادران‌شان با دو گزینه مواجه بودند: یا مدام همراه جنگل‌های کمیابی بشوند که در آن‌ها بچه‌شان امکان تغذیه خودش را می‌یافت؛ یا مادربزرگ بچه را به تأمین غذاهای مرتعی، همچون غلات و دانه‌ها وادارند و خودْ از بچه‌ها نگه‌داری کنند. راه دوم، فرصت خوبی را در اختیار مادربزرگ‌هایی می‌گذاشت که دیگر عمر باروری‌شان به سر آمده بود و لذا می‌توانستند از طریق همین تأمین غلات، بچه‌داری کنند؛ یعنی کاری که از عهده بچه میمون و انسان اولیه برنمی‌آمد.

 

به‌گفته پروفسور هاوکس، آن دسته گونه‌های زنده‌ای که در نزدیکی زمین‌های حاصلخیز و مغذی اقامت گزیدند تا بچه‌هایشان خود به فکر تأمین غذا بیفتند، "نزدیک‌ترین عموزاده‌های میمونی‌مان بودند". اما "آن‌ها که رفته‌رفته به منابع غذایی جدیدی روی آوردند که بچه‌هایشان خود قدرت تأمین‌شان را نداشتند، معنای تازه‌ای را به جایگاه مادربزرگ دادند و در نهایت انسان‌های کنونی را شکل بخشیدند". او معتقد است این تغییر برجسته در طول عمر انسان‌ها که ریشه در عملکرد مادربزرگ‌ها دارد، "جوهره دگرگونی‌های مهم زیستی انسان، از قبیل رشد ابعاد مغز است". پروفسور هاوکس می‌افزاید: "اگر بچه‌ یک شامپانزه، گوریل، یا اوران‌اوتان بودید، مادرتان به هیچ چیزی جز شما فکر نمی‌کرد. اما حالا که بچه یک انسان‌اید، مادرتان بچه‌های دیگری هم دارد که به فکرشان باشد و این بدین‌معناست که شما مجبورید همیشه به پر و پایش بپیچید و بگوید: "مامان! منو  ببین!". حضور مادربزرگ‌ها، چنان پرورش‌مان داده تا به لحاظ اجتماعی، بیشتر به هم متکی بوده و پیوسته دغدغه توجه به هم را داشته باشیم".

 

این پژوهش نشان داد که فقط با درنظر گرفتن حضور مادربزرگ – و صرفنظر از فاکتورهایی نظیر ابعاد مغز – حیوانی با طول عمر متوسط یک شامپانزه، طی تنها ۶۰ هزار سال، به حیوانی با طول عمر متوسط یک انسان بدل می‌شود. شامپانزه‌های ماده، به‌ندرت با گذشت عمر باروری‌شان زنده می‌مانند و متوسط عمرشان حدود ۳۰ تا ۴۰ سال است. حال‌آنکه زنان، تا چندین دهه بعد از عمر باروری‌شان هم زنده می‌مانند.

 

طبق این شبیه‌سازی، شامپانزه‌ها رویهمرفته با فرارسیدن سنین بزرگسالی‌شان، حدود ۲۵ سال دیگر هم عمر می‌کنند. اما با گذشت حدود ۲۴ تا ۶۰ هزار سال از مراقبت‌ پیوسته مادربزرگ‌ها، باقی عمر همین جانداران، به ۴۹ سال افزایش پیدا می‌کند – که رویهمرفته معادل عمر متوسط انسان‌های اولیه است. این بررسی، در شماره اخیر نشریه بریتانیایی ِ Proceedings of the Royal Society منتشر شده است.

 

منبع: Daily Mail

 

تصویر: از  Alamy

Share this
Share/Save/Bookmark

نظریه زیبا و جالبی است. دست شما درد نکند. حالا یک سوال در مورد نظریه تکامل دارم: چرا نظریه تکامل به وجود موجودی با سطح شعور انسان در دریاها منجر نمی شود؟

تا جايي كه مي دانم تكامل موجود با شعور در دريا به دو علت صورت نگرفته است:

اول عدم تكامل دستگاه ارتباط صوتي (تارهاي صوتي) جانداران دريايي به اندازه انسان به علت لزجت بيشتر آب نسبت به هوا

دوم عدم تكامل انگشتان دست و با به علت نياز به باله هاي شنا

وگرنه حجم مغز بعضي دلفين ها از حجم مغز انسان ها بيشتر است اگرچه چاك هاي كمتري دارد

دوست گرامی؛ از سؤال‌تان ممنونم.
یکی از نکاتی که متأسفانه قربانی ِ ترجمه‌ی نه‌چندان صحیح کلمه Evolution به‌شکل «تکامل» شده؛ دقیقاً این است که در نظریه داروین، هیچ اولویتی به حضور انسان در میان سایر جانداران داده نمی‌شود و لذا کاربرد عباراتی نظیر «منجر شدن»، راه به خوانش نادرستی از این نظریه خواهد برد. تمام موجوداتی که هم‌اینک، همراه با انسان بر این سیاره زندگی می‌کنند، به یک اندازه «تکامل» یافته‌اند (اگرچه «تحول»شان شاید همگام ِ هم نبوده) و مقایسه‌شان از این منظر، کار درستی نیست؛ چراکه مفاهیمی نظیر «شعور» و «هوشمندی»، نسبت به جهان‌بینی انسان سنجیده می‌شوند و با کیفیات ذهنی ِ او مرتبط‌اند؛ حال‌آنکه ما تنها در صورتی می‌توانیم از «سطح شعور» یک آبزی، یا هر موجود دیگری مطلع شویم، که بفهمیم او جهان را چگونه می‌بیند. در این‌صورت قابلیت منحصربفرد مکان‌یابی صوتی در خفاش‌ها؛ یا قابلیت مکان‌یابی بویایی در سگ‌ها، یا حتی تأمین انرژی برخی باکتری‌های بستر اقیانوس از گرمای ِ زمین، می‌تواند از جمله «هوشمندانه‌»ترین داشته‌های طبیعی این جانداران باشد، که انسان از آن‌ها بی‌بهره است. شاید تنها خصیصه‌ای که بتوان آن را در پس‌زمینه نظریه داروین، به هوشمندانگی ِ انسان نسبت داد، قابلیت منحصربفرد او در زیست اجتماعی و تغییر محیطِ پیرامون به نفع خود است؛ که ریشه‌های زیست‌شناختی‌اش را، همانطور که دوست‌مان هم اشاره کردند، می‌توان به عوامل مختلفی در تحول دستگاه‌های ارتباطی ِ انسان نسبت داد.
پیش‌تر هم مقاله‌ای در این زمینه منتشر کرده بودیم، که از این لینک قابل دسترسی‌ست:

http://www.radiozamaneh.com/content/%D9%BE%DB%8C%D8%B4-%D8%A8%D9%87%E2%8...

سپاسگزارم

با اینکه در مورد تکامل زیاد مطالعه کرده ام ولی این مطلب برایم خیلی مبهم بود و هنوز نفهمیدم چرا مادر بزرگ ها عمر ما را بیشتر کرده اند
این نوشته تنها می گوید که مادربزرگ ها عمر ما را بیشتر کرده اند
چرا؟
چگونه بدون پاسخ دادن به چرا می توان از علم سخن گفت ؟
1-اگر مادربزرگ ها غذا جمع می کردند دیگر وقت نداشتند که از بچه ها مراقبت کنند
2-مراقبت مادر بزرگ از بچه ها تنها موجب می شود که کودک دوران کودکی را با خطرات کمتری طی کند ولی این چه ربطی به طول عمر دارد؟
و ده ها سوال بی پاسخ دیگر...

کامران عزیز؛
عامل طول عمر را اگر در ساختار ژنتیکی افراد بجوییم؛ آن‌‌وقت هرچه فرد از فرزندان بیشتری بهره‌مند باشد، احتمال به ارث بردن ژن طول عمر هم اقلاً در یکی از آنان بیشتر خواهد بود. پس نقش مثبت مادربزرگ‌ها (که خودْ واجد ژن طول عمر بوده‌اند) را باید در ایجاد شرایطی برای ازدیاد جمعیتِ خانواده جست:
تحولات اقلیمی، رفته‌رفته از وسعت جنگل‌های باستانی کاستند؛ به‌طوریکه انسان اولیه، یا مجبور بود همراه جنگل‌ها مدام جابجا شود تا بچه‌ها پس از اتمام دوره شیرخوارگی، خود به فکر تأمین غذاهای جنگلی بیفتند؛ و یا اینکه همچون گذشته، یکجانشین بماند و رژیم غذایی‌اش را به غذاهای خاص ِ محیطِ علفزارْ عادت بدهد؛ که در این‌صورت نه‌تنها فرصت نگه‌داری از فرزندان بیشتر را نمی‌داشت، بلکه وقت قابل توجهی را هم می‌بایست صرف تأمین خوراک بچه در سنین بزرگسالی‌اش می‌کرد. اینجاست که مادربزرگِ بچهْ کار تأمین خوراک بچه‌های بزرگ‌تر را به دوش می‌گیرد و مادرْ علی‌رغم تغییر سبک زندگی ِ خانواده در پی خروج از محیط جنگل، امکان زادآوری بیشتر را پیدا می‌کند.
پس آن دسته خانواده‌هایی که مادربزرگی نداشته‌اند (و لذا مستعد ژن طول عمر هم نبوده‌اند)، طبیعتاً فرزندان کمتری می‌داشتند و رفته‌رفته از صحنه طبیعت حذف می‌شدند و تنها خانواده‌هایی می‌ماندند که جمعیت‌ بیشترشان، احتمال کسب ژن‌های طول عمر را در آن‌ها بیشتر کرده بود و یا به عبارت دیگر، از وجود مادربزرگ بهره‌مند بودند.
اگر دقت کنید، پاراگراف‌های دوم، چهارم و پنجم مطلب بالا به توضیح چرایی ِ این فرضیه اختصاص یافته است.

جناب سنایی بزرگوار
ممنون به خاطر توضیحات خوبتان
که پس از خواندن آنها متوجه مطلب شدم
موفق باشید

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما