چرا همه در اینترنت اینقدر عصبانیاند؟
ناتالی والشوور - با وجود بحثهای داغی که این روزها در کمپینهای انتخاباتی آمریکا، پیرامون موضوعاتی مانند مراقبتهای پزشکی و سیاستهای تسلیحاتی کشور در فضای مجازی درگرفته، سخت میشود از سیل تبآلود کامنتها خلاصی یافت.
اما بهگفته روانشناسان، دستکم میتوان از اعتیاد اینچنینیمان به موضعگیریهای لحظهبهلحظه، پیشگیری به عمل آورد – و یا بهسادگی دست به سانسور زد – چراکه پیامدهای آن برای سلامت ذهن فرد و اجتماعی که او در آن زندگی میکند، فوقالعاده سخت خواهد بود.
آرت مارکمن (Art Markman)، استاد روانشناسی دانشگاه تگزاس در آستین میگوید این روزها کامنتهای اینترنتی "فوقالعاده خشونتبارند؛ آنهم بدون اینکه چیزی را حل و فصل کنند. تهِ تهش هم احیاناً حس میکنید هیچکس حرفتان را نشنیده. اینگونه تجربههای شدیدِ هیجانی که راه به حل هیچ چیزی هم نمیبرند؛ از هر زاویهای که با نظر به سلامت فرد آن را در نظر بگیریم، هیچ سودی ندارند". اما اگر این رویه تا بدیناندازه نامطلوب و بیمارگونه است، پس چرا باز از آن پرهیز نمیکنیم؟
بهگفته مارکمن، انبوهی از عوامل مختلف دست به دست هم داده تا موجی از پرخاشگری و خصومت در بخش کامنتهای هر وبسایت، به راه افتد. اول آنکه نظردهندگان، اغلب هویتشان را مخفی میکنند و لذا خود را جوابگوی این موضع وحشیانه نمیبینند. ثانیاً خود را از کانون خشونت به دور میبینند – حالا چه مقالهای باشد که راجع به آن ابراز عقیده میکنند و چه کامنتی که نسبت به آن واکنش نشان میدهند – و از این گذشته ، مردم هم اصولاً در رویارویی با مخاطبان مجازیشان، اعتراض بیشتری را به نسبت یک همصحبت حی و حاضر، ابراز میکنند. ثالثاً اظهار خشونت از طریق نوشتن، آسانتر از گفتن است و اینها همه باعث شده تا چنین سبکی از گفتوگو رایج شود.
"زندگیمان چنان سرعتی گرفته که دشوار میشود لحظهای برای پیاده شدن پیدا کرد و به شکلی کاملاً عینی دست به انجام کاری زد. همین باعث شده تا «بیشفعالی پشت میز» برایمان جذاب جلوه کند."
ضمناً از آنجا که چنین بحثهایی مستقیماً و رودرو اتفاق نمیافتد؛ این نظردهندگان امکان نوشتن تکگوییهای عریض و طویل را پیدا میکنند، که همین مسأله غالباً آنها را به ذکر نقطهنظرات افراطی میکشاند. مارکمن اظهار میکند: "وقتی که شخصاً با کسی حرف میزنید، کی پیدا میشود که مثل بازیگرها مدام تکگویی کند؟ حتی هم اگر عصبانی باشید، صحبتها به تناوب رد و بدل میشوند و لذا نهایتاً مجبورید آرام شوید و گوشتان به طرف باشد تا بشود گفتوگو را پی گرفت".
اصلاً کامنت گذاشتن انگار برای بعضیها به معنای یک کار بزرگ – و البته کاذب – است. یک وبلاگنویس وابسته به وبسایت Daily Kos، در مطلبی به تاریخ بیست و سوم جولای، نوشته بود: "زندگیمان چنان سرعتی گرفته که دشوار میشود لحظهای برای پیاده شدن پیدا کرد و به شکلی کاملاً عینی دست به انجام کاری زد. همین باعث شده تا «بیشفعالی پشت میز» برایمان جذاب جلوه کند."
و بالاخره ادوارد وازرمن (Edward Wasserman)، استاد ممتاز اخلاق رسانهایِ دانشگاههای واشنگتن و لی، دلیل دیگری را برای این تب و تابها برمیشمرد. و از چنین کنشهایی به عنوان "الگوهای نامطلوبی که توسط رسانههای جمعی رایج میشود" یاد میکند. او در مقالهای که در وبسایتش انتشار داده، مینویسد: "متأسفانه جریان اصلی رسانه، با القای روشهای گفتوگوی پرخاشجویانه با همدیگر، از طریق بالا بردن چهرههایی نظیر جری اسپرینگر (Jerry Springer)، کراسفایر (Crossfire) و بیل اوریلی (Bill O’Reilly)، برای خودش کسب امتیاز میکند. مردم هم که پیداست اینگونه خشونت را زبان اصلی سیاست تلقی میکنند؛ یعنی زبانی که نقطهنظرات عمومی را رد و بدل میکند. حالآنکه چنین نیست."
بهگفته پژوهشگران، ارتباط حقیقی، بهمعنای صحبت از موضع فرد مقابل، فهمیدن این موضع و در نهایت پاسخ گفتن به آن است. مارکمن میگوید: "آهنگ صدا و ژستتان، تأثیر زیادی بر توانایی شما در درک گفتههای فرد مقابل دارد. هرچه بیشتر از گفتوگوهای چهرهبهچهره و مستقیم فاصله بگیریم، برقراری این ارتباط هم مشکلتر میشود". وی اعتقاد دارد که مجاریِ رسانهای باید آن نفرت و خصومتی که در تعاملات فیمابین بازدیدکنندگان یک وبسایت امری متعارف شده است را از ریشه قطع کند. او میگوید: "اینکه بگذاری کل زوایای یک مدعا شناسانده شود، ارزشمند است؛ اما نه دیگر به قیمت دامن زدن به درگیریهای شخصی و رد و بدل پیامهای فوقالعاده خشونتبار. حتی کسی که به رغم بر حق بودن، حرفش را به پرخاش ابراز میکند، ماهیت استدلال خود را دچار تغییر کرده، چرا که دیگران را هم به واکنشهای مشابهای وامیدارد. اگر کامنتهایی که حاوی حملات شخصی و نفرتآلود هستند، حذف شود، مجبورید که رفتاری قابل قبول از خود بروز دهید."
بهگفته مارکمن، هرکسی باید به سهم خود همنشین مخاطبان حی و حاضر باشد و ما هم بهتر است افرادی را به حلقه تعاملات اجتماعیمان راه دهیم که طرز فکرشان با ما متفاوت است. او میگوید: در اینصورت "ارتباطی سالم و توأم با احترام را با غیرهمفکران خود ایجاد کردهاید."
طرح راهکارهای قانعکننده برای حل این دست از معضلاتی که در اکثر کامنتهای اینترنتی انباشت میشوند، احتیاج به بحث و هماندیشی دارد. مارکمن میگوید: "تعامل رودرو، طی همصحبتی با کسی که برخلاف شما فکر میکند، خودش نوعی مهارت است". و این مهارت، هم در بین رهبران ما و هم اعضای جامعهمان هر دم بیش از پیش کاهش مییابد.
در همین زمینه:
لایههای خشم
ارسال کردن دیدگاه جدید