رویارویی خونین سنیها و شیعیان در پاکستان
فرهمند علیپور - نزاعهای خونین میان سنیها و شیعیان در پاکستان هر ساله صدها قربانی میگیرد. تنها در سال گذشته میلادی بیش از ۴۰۰ تن از شیعیان این کشور به رگبار بسته شدند و یا در عملیات بمب گذاری جان خود را از دست دادند.
پاکستان با ۱۷۸ میلیون نفر جمعیت، ششمین کشور پرجمعیت جهان است. سنیها اکثریت جمعیت پاکستان را تشکیل میدهند و شیعیان نیز اقلیتی حدود ۱۹ درصدی به شمار میروند.
این میزان حدود ۳۵ میلیون جمعیت را در بر میگیرد و پاکستان را پس از ایران، به جایگاه دومین کشور مسلمان میرساند که بیشترین جمعیت شیعه را در خود جای داده است.
گرچه اختلافات میان شیعیان و سنیها به هزار و چند صد سال قبل باز میگردد اما عمر درگیریهای خونین میان پیروان این دو مذهب در پاکستان به سه دهه قبل میرسد. در سال ۱۹۷۹ سه رخداد مهم در منطقه به وقوع پیوست. ارتش شوروی افغانستان را اشغال کرد، حکومت سلطنتی و سکولار شاه در ایران سقوط کرد و جایگزین آن یک حکومت مذهبی شیعه شد و در پاکستان ژنرال ضیاء الحق دست به یک کودتای نظامی زد و قدرت را به دست گرفت.
از همان زمان بود که کمکهای مالی چشمگیر برخی کشورهای عربی با حمایت آمریکا و زمینه سازی دولت وقت اسلامآباد، راهی پاکستان و مدارس مذهبی این کشور شد تا نیروهای جهادی علیه ارتش شوروی تشکیل شود و سرزمین اسلامی افغانستان دوباره به جهان اسلام برگردد و از یوغ کمونیسم رهایی یابد.
گرچه به خاطر اکثریت جمعیت پاکستان این کمکها بیشتر شامل حال گروههای سنی همچون سپاه صحابه و بعدها طالبان شد، اما شیعیان نیز با حمایت حکومت مذهبی ایران، گروههای کوچک نظامی خود نظیر «تحریک جعفری» را تشکیل دادند.
حضور مجاهدان و جنگجویان عربی که در جنگ افغانستان حضور داشتند و به عربهای افغانی معروف شدند، موجب شد تا سیلی از افکار سلفی و تندروانه وارد تفکر سنتی جنگجویان سنی مذهب پاکستانی شود. رواج این تفکرات موجب تشدید احساسات ضد شیعه از سوی گروههای سنی مذهب شد.
اکنون گروههای نظامی سنی و شیعی پاکستانی روانه کوهها و دشتهای افغانستان شده بودند تا به مجاهدان افغانی در این جهاد و رویارویی با ارتش شوروی یاری رسانند. جنگی نیابتی از سوی آمریکا با ارتش شوروی و به وسیله مجاهدین پاکستانی، عرب و افغانی.
با اتمام دوران جهاد در افغانستان، گروههای مسلح پاکستانی به خانه خود بازگشتند. آنها اما همراه با سلاحهای خود بازگشته بودند و چون اندیشه جهاد را در ذهن خود داشتند نمیتوانستند از تفنگ و میدان مبارزه به دور باشند.
این گونه شد که برخی از این گروهها به سمت کشمیر تحت کنترل هند رو آوردند و در انجا دست به اقدامات تروریستی و مبارزه علیه سربازان هندی زدند.
گروههای دیگری از انها نیز شیعیان را، به مثابه گروهی از مسلمانان که به عقیده برخی مذهبیون افراطی سنی منحرف شده بودند، هدفی برای مبارزه خود تبدیل کردند.
به آتش کشیدن روستاها، خانهها و مساجد شیعیان و کشتار دسته جمعی و به رگبار بستن آنها چه در صفهای نماز چه در بیمارستانها، به یک خبر تکراری در پاکستان تبدیل شد. روحانیان مذهبی شیعه همانقدر هدف گروههای تروریستی سنی مذهب قرار گرفتند که وکلا و پزشکان سرشناس شیعی.
حضور مجاهدان و جنگجویان عربی که در جنگ افغانستان حضور داشتند و به عربهای افغانی معروف شدند، موجب شد تا سیلی از افکار سلفی و تندروانه وارد تفکر سنتی جنگجویان سنی مذهب پاکستانی شود. رواج این تفکرات موجب تشدید احساسات ضد شیعه از سوی گروههای سنی مذهب شد.
در سالهای اخیر جدال خونین میان گروههای افراطی سنی مذهب پاکستانی همچون لشکر جنگوی به بیرون از مرزهای پاکستان نیز کشیده شده است.
در یکی از مهمترین رویدادهای تروریستی از این دست، لشکر جنگوی مسئولیت بمبگذاری انتحاری در عاشورای دو سال پیش کابل را بر عهده گرفت. حادثهای که کشته شدن ۶۰ زائر را به دنبال داشت و شوکی بزرگ در جامعه شیعی افغانستان به وجود آورد.
ابعاد این حادثه انقدر بزرگ بود که سخنگوی گروه طالبان، مظنون اولیه این حادثه، به سرعت ضمن تبرئه دست داشتن گروه متبوع خود، این حادثه را «ظالمانه و وحشیانه» معرفی کرد.
گروه جنگوی به داشتن مواضع سرسختانه علیه اقلیت شیعه معروف است و تاکنون دهها عملیات تروریستی را علیه شیعیان انجام داده است. این گروه که ارتباط قوی با القاعده دارد و از سال ۱۹۹۶ تشکیل شده، همواره از دولت پاکستان میخواهد تا به طور رسمی شیعیان را به عنوان گروههای غیر مسلمان معرفی کند. به عقیده ارتش جنگوی، شیعیان «بزرگترین کافران روی زمین هستند.»
بسیاری معتقدند که سرویس امنیتی پاکستان موسوم به آی اس آی، تلاشی برای جلوگیری از عملیات تروریستی نمیکند زیرا دولت اسلامآباد یکی از منافع خود را در همین درگیریها و اختلافات فرقهای میبیند. برخی نیز اعتقاد دارند که عربستان سعودی پس از سقوط دولت سنی صدام در عراق، برای جلوگیری از گسترش نفوذ شیعیان در منطقه، کمکهای خود به گروههای تندروی سنی پاکستان را بیشتر کرده است.
در سالهای اخیر گرچه اقلیت شیعه پاکستان بزرگترین قربانی درگیریهای فرقهای بود، اما گروههای مسلح کوچکی نیز از سوی این شیعیان راه اندازی شده است. برخلاف گروههای تروریستی سنی که اهداف خود را در مناطق پر تراکم شیعی انتخاب میکنند تا تعداد قربانی و میزان هراس را به حداکثر ممکن برسانند،
گروههای تروریستی شیعه بیشتر تمرکز خود را بر ترور آن دسته از روحانیان سنی مذهبی تندرو قرار دادهاند که معمولا رهبری جریانهای تندرو علیه شیعیان را بر عهده دارند.
درگیریهای خونین و قتل عام شیعیان اما مورد تائید اکثریت جمعیت پاکستان نیست. در یکی از آخرین حملههای صورت گرفته به شیعیان که دست کم ۸۰ شیعه را در شهر کویته قربانی کرد، جمعیت سنی مذهب شهر در برابر بیمارستانها به انگیزه اهدای خون به زخمی شدگان ازدحام کرد.
کویته شهری است که در خود اقلیت شیعه فارسی زبان، هزارههای مهاجرت کرده از افغانستان را جای داده است.
غیر از لشکر جنگوی و سپاه صحابه که در تقابل خونین با شیعیان پاکستانی همراه هستند، لشکر طیبه، گروهی که تمرکز بیشتر خود را بر کشمیر تحت کنترل هند قرار داده و طالبان پاکستانی نیز هر از چندگاه مسئولیت عملیات تروریستی و کشتار شیعیان را بر عهده میگیرند.
بسیاری معتقدند که سرویس امنیتی پاکستان موسوم به آی اس آی، تلاشی برای جلوگیری از اعمال تروریستی این گروهها انجام نمیدهد زیرا دولت اسلامآباد یکی از منافع خود را در همین درگیریها و اختلافات فرقهای میبیند.
برخی از ناظران نیز بر این عقیده هستند که از زمان سقوط دولت سنی مذهب صدام حسین در عراق که منجر به روی کار آمدن شیعیان در این کشور و در نتیجه گسترش نفوذ ایران در جهان عرب شد، عربستان سعودی بر حجم کمکهای خود به گروههای تندروی سنی در پاکستان و دولت این کشور افزوده است تا از این طریق از گسترش نفوذ شیعیان در منطقه جلوگیری کند.
شاید از همین روست که برخی مقامات پاکستان در دوسال گذشته اعلام کردند، در صورت نیاز به ارسال واحدهایی از ارتش خود برای دفاع از حکومت سنی مذهب بحرین در برابر معترضان شیعی این کشور اقدام خواهند کرد.
البته دولت بحرین به تعداد زیادی از شهروندان سنی مذهب پاکستانی تبعیت بحرین را اعطا کرده تا هم از این طریق نسبت جمعیت سنیها را در برابر شیعیان افزایش دهد و هم بخشی از این شهروندان تازه (سنیهای پاکستانی) را جذب نیروهای پلیس و نظامی خود کند و راحتتر به مقابله با معترضان شیعه بپردازد.
پا به پای افزایش رودروییهای گاه خونین سنیها و شیعیان در عراق، سوریه، لبنان، بحرین و یمن، وضعیت در پاکستان هم بدتر میشود و عدم تمایل دولت اسلامآباد برای تقابل جدی با گروههای تروریست، تصویر وضعیت آینده پاکستان را مغشوش و نگرانیآور میکند.
با سلام
من فقط یک نکته داشتم و آن این که عنوان مقاله کاملا اشتباه است. نزاعی در کار نیست. اقلیت شیعه ی پاکستان که نه در کار بمب گذاری بوده و نه توانسته که این کار را صورت بدهد.
خود نویسنده در ابتدای مقاله می گوید که بیشتر از ۴۰۰ تن از شیعیان به رگبار بسته شده اند و ذکری از کشته شدن سنیان در میان نیست. عنوان مقاله می توانست چیزی مثل سلاخی شیعیان در پاکستان باشد یا کشتار شیعیان ولی نزاع یعنی جنگ دو طرفه. در این جا طرف دومی نیست که در حال جنگ باشد یعنی نه امکاناتش را داراست و نه انجام داده است به آن معنی که بتوان ان را نزاع نامید.
این نه یک رویارویی خونین و نه یک جنگ مذهبی بلکه کشتار وحشیانه پیروان مذهب راستین تشیع توسط پیروان ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب است که منطقشان کشتار زنان و کودکان و دلیلشان بمب و تفنگ است.
همه ی فساد از مراکز شیعه در ایران شروع شده است. روحانیت ایران شیعیان را تحریک می کنند آنها دست به عملیات خمینیستی و خامنه ایستی می زنند٬ روزنامه کیهان از شیعیان پاکستانی پشتیبانی میکند و سنی ها هم برای کارشکنی و قصاص که مسئله ای قرآنی ست وارد عمل می شوند. خدا لعنت کند خمینی را و خدا لعنت کند صفویه را که باعث و بانی شیعه گری در ایرانند. اصلا شما به همین مزخرفات نویسنده ی بالا که شیعه را یک مذهب راستین دانسته نگاه کنید کل این نوشته دشمنی با سنی ها ست. و این در حالی ست که اصل اسلام جعلی ست و جعلی تر و انتحالی تر از آن فرقه ی تشیع است.
اصل ماجرال اسلام است که دین نحوست و بکش بکش است. اما بعد از آن حکومت اسلامی ضد ایرانی تمامی تلاش خود را در بکار گیری جنگ مسلمانان با مسلمانان و اگر نشپ جنگ بین شیع و سنی را راه بیندازد. خمینی که لعنت خدا و شیطان بر او باد می گفت حیات ما در بحران و جنگ است. جنگ برای ما برکت است. و من میگویم که جنگ جنگ است و برای روحانیون بیشرف ایرانی و پاکستانی و عراقی و عربستانی غنیمت است و خونخواری وضیفه ی هر مسلمان مومن.
اگر مشکل از دین بود چرا این مشکلات را در کشورهای مانند مالزی و اندونزی نمیبینیم؟
ما با زبان خودمان اعتراف میکنیم که غرب برای جلوگیری از تسلط کمونیسم در کشورهای منطقه به ترویج دین سیاسی روی آورد بعد میگوییم مشکل از اسلام میباشد؟
ارسال کردن دیدگاه جدید