بهار عربی برای حماس چه به ارمغان آورد؟
سه شنبه, 1391-05-31 00:03
نسخه قابل چاپ
امین قضایی
امین قضایی − تحولات منطقه برای حماس فرصتها و در عین حال چالشهای بزرگی را به دنبال آورده است.
در نگاه اول قابل حدس است که ظهور اخوان المسلمین در مصر، یعنی جنبش مادر حماس، و نیز بر سر کار آمدن حزب نهضت اسلامی در تونس، آینده روشن تری برای جنبش حماس ترسیم کند. حماس بسیار زود از نتایج این تحولات بهره مند شد.
خروج از انزوای دیپلماتیک
گروه حماس بعد از پیروزی در انتخابات ۲۰۰۶ به علت عدم همکاری و اختلاف با جنبش فتح، با انزوای سیاسی و قطع کمکهای مالی از سوی جهان عرب مواجه شد. اما بهار عربی به این انزوای سیاسی خاتمه داد. در تونس، راشد الغنوشی، رهبر بزرگترین حزب سیاسی کشور یعنی النهضت، تاثیر قیام اعراب را بر اسراییل چنین پیش بینی کرد:
"من نوید میدهم که منطقهی عرب ریشهی اسرائیل را از جا خواهد کند. پیشتر گفته بودم که اسرائیل قبل از ۲۰۲۷ محو خواهد شد... اسرائیل قبل از آن هم میتواند محو شود."
ماهها بعد از به قدرت رسیدن این حزب در انتخابات ۲۰۱۱، یک عضو مجلس از حماس به نام حودا نعیم به تونس دعوت شد و نخست وزیر آینده تونس به او وعده داد که که "ان شاء الله آزادی تونس، آزادی اورشلیم را نیز به ارمغان خواهد آورد."
هنگامی که بهار عربی به سوریه رسید، یعنی در کشوری که حماس بیش از یک دهه مقر خود را در آنجا تاسیس کرده بود، این جنبش با یکی از بزرگترین چالشها از زمان تاسیس خود مواجه گشت. از یکسو حماس قاعدتاً میبایست از اخوان المسلمین سوریه حمایت کرده و با محکومیت جنایات بشار اسد، محبوبیت خود را در میان جهان عرب و مردم سوریه حفظ کند. اما دولت سوریه، ایران و حزب الله همواره یکی از حامیان آنها بودهاند و مقرهای آنها در سوریه قرار دارد.
حماس ابتدا تلاش کرد بین این دو انتخاب ناگوار هیچکدام را برنگزیند و تا حد ممکن موضعی بی طرف اتخاذ کند.
اردن هم لحن خود را نسبت به حماس تغییر داد. در اکتبر ۲۰۱۱، وزیر امور خارجه اردن به مردم خود گفت که اخراج حماس از اردن در سال ۱۹۹۹ یک اشتباه سیاسی بوده است. (منبع) سه ماه بعد رییس دفتر سیاسی حماس، خالد مشعل، از اردن ملاقاتی رسمی کرد و در ماه ژوئن سال بعد نیز دوباره به اردن سفر کرد.
هنگام حمله به سفارت اسراییل در قاهره و ورود معترضین به ساختمان سفارت و پرتاب کردن پرونده و مدارک از پنجره به بیرون، یک رهبر حماس چنین واکنش نشان داد:
"در آینده هیچ سفارت اسراییلی در قاهره وجود نخواهد داشت. آنچه رخ داد تهاجم واقعی به سفارت آنها و حمله به اعتبار آنهاست. مصریهایی که پروندهها را به خیابان ریختند، همچون قهرمان ملی در نظر گرفته میشوند. روابط بین اسراییل و مصر رو به افول خواهد گذاشت و روابط بین فلسطین و مصر به خصوص غزه بهتر خواهد شد." (منبع)
در ماه مارس ۲۰۱۲، هنگامی که بین اسرائیل و نظامیان در غزه نبردی در گرفت، مجلس مصر که حزب عدالت و آزادی اخوان المسلمین در آن اکثریت کرسیها را در اختیار داشت، متفقاً قانونی برای عدم فروش گاز به اسراییل به تصویب رساندند، اگرچه بیشتر جنبه نمادین داشت.
در اواخر سال ۲۰۱۱ و اوایل سال ۲۰۱۲، اسماعیل هنیه، نخست وزیر در غزه، توانست آنجا را برای اولین بار ترک کرده و مسافرتهای متعددی به کشورهای اسلامی مصر، سودان، ترکیه، تونس، قطر، بحرین، کویت، امارات و ایران داشته باشد. برای حماس به خصوص ملاقات از امارات عربی که روابط شان مدتها به تیرگی گراییده بود، ارزش بسیار داشت. در قاهره نیز موسی ابو مرزوق، معاون دفتر سیاسی حماس، دفتر حماس را راه اندازی کرد.
بنابراین انزوای دیپلماتیک حماس تضعیف شد و با توجه به قدرت گرفتن اخوان المسلمین در مصر، حماس به شکستن انحصار اقتصادی در غزه و نیز امید بست.
حماس بر سر دو راهی
اما هنگامی که بهار عربی به سوریه رسید، یعنی در کشوری که حماس بیش از یک دهه مقر خود را در آنجا تاسیس کرده بود، این جنبش با یکی از بزرگترین چالشها از زمان تاسیس خود مواجه گشت. از یکسو حماس قاعدتاً میبایست از اخوان المسلمین سوریه حمایت کرده و با محکومیت جنایات بشار اسد، محبوبیت خود را در میان جهان عرب و مردم سوریه حفظ کند. اما دولت سوریه، ایران و حزب الله همواره یکی از حامیان آنها بودهاند و مقرهای آنها در سوریه قرار دارد.
حماس ابتدا تلاش کرد بین این دو انتخاب ناگوار هیچکدام را برنگزیند و تا حد ممکن موضعی بی طرف اتخاذ کند. آنها نمیخواستند اشتباه عرفات را تکرار کنند که از هجوم صدام به کویت دفاع کرد و موجب شد صدها هزار فلسطینی از کویت اخراج شوند.
در آن زمان یکی از رهبران حماس گفت: " ما باید در روابط خود توازن ایجاد کنیم؛ ما نمیخواهیم هیچکدام از دو محور را انتخاب کنیم." (منبع)
حماس برای اجتناب از این انتخاب تلاش کرد تا وساطت کرده و اسد را تشویق کند که برای جلوگیری از خونریزی اصلاحاتی را انجام دهد. یکی از رهبران حماس نقل شده که هنگام دیدار خالد مشعل از سوریه برای پیشنهاد این اصلاحات، اسد از او دربارهی شایعات توافق اخوان المسلمین با آمریکا پرسید:
"مشعل، اسد را مطمئن ساخت که قیام در مصر یک قیام مردمی بوده و نه توطئه آمریکا. ممکن است منفعت اخوان المسلمین و آمریکا در برکناری مبارک همسو باشد، اما مقامات آمریکایی عمرسلیمان (رئیس سرویس اطلاعاتی سابق مصر) را به عنوان جایگزین میخواستند در حالیکه اخوان المسلمین کاملا مخالف آن بود. در این نشست مشعل به اسد گفت: « سیاست خارجی شما عالی است. شما محبوب مردم خود هستید. اما این کافی نیست. مردم اصلاحات میخواهند.» " (منبع)
یک ماه بعد تظاهرات در سوریه شروع شد. در اواخر ماه مارس ۲۰۱۱، شیخ یوسف قرضاوی، یکی از مفتیان اخوان المسلمین، رژیم بشار اسد را در نماز جمعه محکوم کرده و گفت که "سوریه بیش از هر کشور دیگری نیازمند انقلاب است." رژیم سوریه از حماس خواست که این عبارات قرضاوی را محکوم کند. چند وب سایت خبری سوری نیز مقالاتی منتشر کردند که گویا مشعل این کار را کرده است. اما دفتر سیاسی حماس به سرعت این گزارشات را تکذیب کرد.
فشار از سوی رژیم سوریه افزایش یافت و به حماس گفته میشود که یا با رژیم سوری باشد و یا برعلیه آن. در نهایت موضع رسمی حماس به صورت زیر ابلاغ شد:
"ما حوادث اخیر را مسائل داخلی برادران سوری مان میدانیم. با وجود این، ما در جنبش حماس به خاطر اصول خویش به خواست و آرمانهای کشورهای اسلامی و عرب احترام میگذاریم.... ما امیدوارم وقایع کنونی به روشی حل و فصل شود که امید و آرمانهای مردم سوریه و ثبات و وحدت سوریه هر دو با هم حفظ شود." (منبع)
گزارش شده که در آوریل ۲۰۱۱، حماس بعد از مشورت با حزب الله و حکومت ایران پیشنهاد مجموعهای از اصلاحات را به اسد داد و در عین حال با اپوزیسیون نیز مذاکراتی داشت. اما شخصیتهایی را که حماس برای ملاقات دعوت کرده بود، بازداشت شدند و رژیم از جنبش حماس خواست تا این اقدامات را رها کند. اما روزهای بعد حسن نصر الله به سوریه میرود و با اسد برای پذیرش این اصلاحات صحبت میکند. اسد یک سری از این اصلاحات را، از جمله حذف قانون وضعیت اضطراری، میپذیرد. اما همانطور که یک رهبر حماس میگوید: "مشکلات ساختاری، مدیریت بد و ارزیابی ضعیف از موقعیت مانع اصلاحات شد. رژیم دارد گور خود را میکند."
یک مامور حماس در دمشق از کمینی که برای خالد مشعل گذاشته شده بود، صحبت میکند. وقتی مشعل برای آنچه تصور میکرد ملاقاتی با یک مامور امنیتی سوریه باشد، دریافت که میزبانش از وی میخواهد تا سخنرانی به نفع رژیم بکند. روزنامهها گزارشهایی منتشر کردند که دختر مشعل و دامادش بازداشت شدهاند و مقامات سوری نیز در رسانهها گفتند که حماس از سوریه روی برگردانده و جانب مخالفین سوریه را گرفته است و حتی به گروههای ضد رژیم پول داده است.
بدین ترتیب ارتباط حماس با رژیم حاکم بر سوریه قطع شد. اما از سوی دیگر اپوزیسیون و مردم معترض نیز از دست فلسطینیها به خاطر عدم حمایت از آنان عصبانی بودند. حتی یکی از رهبران حماس اعتراف کرد که: " این جنبش بین اپوزیسیون و رژیم گیر کرده است." اخوان المسلمین سوریه از حماس خواست که برعلیه رژیم موضع بگیرد، اما بعد مقامات اصلی اخوان المسلمین پادرمیانی کرده و حماس را از این کار معاف کردند.
ناآرامی در سوریه پای رابطه ایران و حماس را نیز مختل کرد. ابتدا به نظر میرسید که حماس برای کنار گذاردن ایران به عنوان حامی خود مشکلی ندارد. یکی از رهبران جنبش حماس گفت: " در چهار عضو مقاومت یعنی حماس، حزب الله، ایران وسوریه، حماس کمترین وابستگی را به بقای رژیم سوری دارد و بی طرفترین عضو از این چهار تاست چرا که اعضای آن سنی هستند." یکی دیگر از اعضای حماس گفت:" ما با ایران برعلیه اعراب نخواهیم بود. حماس یک جنبش سنی در مقاومت است. ما بین این دو سازگاری میبینیم." حتی یکی از ایشان به وضوح بیان کرد که: " وقتی یک در بسته میشود، درب دیگری باز میشود. ایران بسته شد، مصر باز میشود. اگر در سوریه فشار افزایش یافته در اردن جا بازتر شده است " (منبع)
اما افزایش تنش با ایران به آنجا کشیده شد که ایران کمکهای خود به حماس را قطع کرد اما بعد صرفا کاهش داد. خطر از دست دادن ایران به عنوان بزرگترین حامی حماس باعث شد که رهبران این جنبش برای ترمیم روابط با ایران به تکاپو بیافتند، چرا که آنها مشاهده میکردند هنوز جایگزین مناسبی برای ایران وجود ندارد. همچنین در نبرد بین اسرائیل و مبارزینی که در غزه وجود دارد و ایران از آنان پشتیبانی میکنند، اعضای "کمیته مقاومت مردمی و جهاد اسلامی" به حماس نشان دادند که کنترل حماس در غزه چقدر آسان میتواند از بین برود. یک رهبر حماس این ریسک را چنین توضیح میدهد:
"مجاهدین اسلام نه به خوبی سازمان یافتهاند و نه شاخهی نظامی شان متشکل است. آنها تحت نفوذ ایران و حزبالله و فتح هستند. آنها گاهی مطابق آنچه مخاطبین شان دوست دارند بشنوند، عمل میکنند. کسی از بیرون از آنها میخواهد راکت بیاندازند و آنها هم این کار را میکنند." (منبع)
ناآرامی در سوریه پای رابطه ایران و حماس را نیز مختل کرد. ابتدا به نظر میرسید که حماس برای کنار گذاردن ایران به عنوان حامی خود مشکلی ندارد. یکی از رهبران جنبش حماس گفت: " در چهار عضو مقاومت یعنی حماس، حزب الله، ایران وسوریه، حماس کمترین وابستگی را به بقای رژیم سوری دارد و بی طرفترین عضو از این چهار تاست چرا که اعضای آن سنی هستند." یکی دیگر از اعضای حماس گفت:" ما با ایران برعلیه اعراب نخواهیم بود. حماس یک جنبش سنی در مقاومت است. ما بین این دو سازگاری میبینیم." حتی یکی از ایشان به وضوح بیان کرد که: " وقتی یک در بسته میشود، درب دیگری باز میشود. ایران بسته شد، مصر باز میشود. اگر در سوریه فشار افزایش یافته در اردن جا بازتر شده است."
موسی ابومرزوق در هنگام ملاقات با حزب الله و برای ترمیم روابط با ایران بیان کرد که "همهی این حدس و گمانها که حماس ایران را رها میکند، احمقانه است. چه کس دیگری جز ایران قصد دارد به حماس اسلحه و آموزش نظامی دهد؟ قطر؟ ترکیه ؟ ایران تنها گزینه است. و ایرانیها میدانند که حماس پل عبور آنها به سوی جهان سنی است. پس آنان قصد ندارند که نسبت به وابستگیهای نزدیکتر حماس با دیگر کشورها شکایت کنند، حتی اگر آنها در تقابل با کشورهایی باشند که نگران سوریه هستند. مهمتر اینکه ایران میفهمد که حماس مهمترین عامل برای جنگ برعلیه اسراییل است. خصوصا در این زمانه تشدید درگیری با اسراییل، ایران میداند که نمیتواند حماس را از دست بدهد." (منبع)
یک مامور ارشد امنیتی اسرائیل موقعیت مردد حماس در میان حامیان متخاصم با یکدیگر را چنین به تصویر میکشد: "دو پای حماس در تقسیم اردوگاه ایران و اسلامیستهای سنی گیر کرده و با افزایش این شکاف از هر طرف کشیده میشود و با بحران سوریه این شکاف افزایش نیز یافته است. میتوانم حدس بزنم که کشالهی ران حماس چقدر درد میکند." (منبع)
نتیجه گیری
بنابراین اگرچه تحولات منطقه روابط دیپلماتیک حماس با کشورهای عربی را بهبود بخشید. اما از چند جهت این تحولات به خصوص در سوریه به ضرر آنان تمام شد. در بیلان تغییرات رخ داده، اینها به ضرر حماس بودهاند:
۱. حماس مقر خود را در سوریه از دست داده است و هزاران پناهنده فلسطینی در سوریه به علت عدم حمایت از انقلاب مشکلات بسیاری با مردم آنجا پیدا کردهاند.
۲. حماس حمایت رژیم سوریه را به طور کامل و حمایت ایران و حزب الله را تا حدی از دست داده است. بنابراین آنها میبایست در آینده به کشورهای سنی و عربی منطقه برای جلب حمایتهای مالی، نظامی و آموزشی روی آورند. اما مشکل آنجاست که کشورهای عربی برخلاف ایران علاقه چندانی به کمکهای نظامی و حمایت از اعمال افراطی حماس ندارند، این امر موجب میشود که توانایی نظامی حماس کاهش یابد.
۳. وقایع منطقه توجه اعراب و رسانههای آنان را از مسئله فلسطین دور نگاه داشته است. به گفتهی صاحب نظران حتی دولت اخوان المسلمین در مصر اکنون مسئله فلسطین را اولویت خود قرار نمیدهد، بلکه بیشتر متوجه استقرار حکومت خود و تثبیت در منطقه است.
۴. شرکت حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶، حتی با وجود اینکه به پیروزی آنان ختم شد، با ماهیت نظامی حماس و شعار آنان مبنی بر مقاومت مسلحانه در تضاد قرار داشت. حتی میتوان گفت که ورود حماس به حکومت تا حدی ماهیت این جنبش را تغییر داد. (منبع) اما مهمتر اینکه بعد از بهار عربی، وابستگی حماس به کشورهای عربی بیشتر شده و بنابراین لازم است تا به فتح نزدیکتر شوند. این اتفاق به سرعت افتاد. در ماه می۲۰۱۱، حماس با فتح برای ادامه مذاکرات با اسراییل توافقنامهای را امضا کردند. آنها توافقنامه جدیدی را نیز در فوریه ۲۰۱۲ در دوحه امضا کردند. رهبران حماس در غزه و کرانهی باختری با این خبر که محمود عباس و خالد مشعل توافقنامه مصالحه آمیز جدیدی را در قطر امضا کردند، شوکه شدند. براساس توافقنامه، حکومت داخلی که به وسیلهی عباس اداره میشود دو وظیفه دارد: با کمک یک میلیارد دلاری قطر به بازسازی غزه بپردازد و انتخابات ریاست جمهوری و مجلس را برگزار کند. این توافق با سیاست مذاکره فتح، مواضع متغیر و متضاد رهبران حماس منجر به اختلافات درونی به خصوص میان رهبران داخلی در غزه و رهبران در تبعید شد.
اکنون پیجویی آینده حماس پیجویی پاسخ به پرسشهایی از این دست است:
آیا حماس نیز به مانند فتح، راه مذاکره را برای تشکیل دو دولت در فلسطین برخواهند گزید؟
آیا آنها مجبور خواهند بود که مانند اخوان المسلمین، به جرگه نسخه جدید اسلامگرایان صلحطلب و مورد حمایت غرب بپیوندند؟
آیا تمامی این تحولات (هرچند به قیمت از دست رفتن برخی آزادیهای مردم با ورود احکام شریعت به قوانین این کشورها ) به پایان ایدئولوژی جهاد اسلامی در منطقه، از جمله تغییر ماهیت حماس، منجر خواهد شد؟
عکسها:
اسماعیل هنیه، نخستوزیر حکومت حماس در غزه، در سفرش به تهران در بهمن ۱۳۹۰
حماس از اولین حرکت جنبش بهار عربی با اینکه وضع اردن شکننده تر بنظر میرسید تصمیم خودرا گرفت و مشعل با مسافرت به تهران و دوحه که با اگر و اماهائی روبرو بود دفتر سیاسی حماس را به امان انتقال داد بنظر میرسد که در این مورد کاملا اگاه و مطلع عملکرد . در جریان این نقل و انتقال شایعه تغییر خالد مشعل از سوی بعضی ازجناحهای سپاه پاسداران دامن زده شد وچون گزینه احتمالی اسمعیل هنیه بود و او خودرا داخل دعوی نکرد بنابرین ایران هم قانع شد که انتقال دفتر سیاسی به اردن را بپذیرد ودر همین مسیر نیز راه دوستی با پادشاه اردن را رقم زد و احمدی نژاد ملک عبداله دوم را بتهران دعوت کرد که بااعتراض گروه دیگری ازجمله امنیتی های بیت روبروگشت و بعد محترمانه این دعوت را به بعد معلق کردند.
بدین ترتیب حماس بخصوص خالد مشعل اگاهانه عملکرده و ناگزیر در فرمانبری نبوده است وهمچنان مقرری های خود را از جمهوری اسلامی میستاند ودست و پا بسته هم نیست وعملش بیشتر پیش بینی صحیح از وقایع است تا به تله افتادن و میتوان گفت که نویسنده محترم مطلب راکامل بیان نکرده است وخواننده را دچار اشتباه میکند.
البته این پیش بینی باید با صلاحدیدهائی همرا باشد که شک برانگیز است و شاید این جناح بندی حماس و فتح نیز شاهدیست که اسرائیل حاضر به واگذاری زمینهای فلسطینیان نیست و مستند ان وجود نداشتن جکومت واحد فلسطینیان ارائه میگرد د .
ارسال کردن دیدگاه جدید