احتمال مصالحه هستهای و کمپین مخالفت فعال با جنگ
یکشنبه, 1391-02-10 19:17
نسخه قابل چاپ
علی افشاری
علی افشاری − نامهنگاریهای جمهوری اسلامی با آژانس بینالمللی اتمی و گروه ۱+۵ و فاصله گرفتن از رویکرد تهاجمی و تهدید محور ، تصور مصالحه در رویارویی هستهای را قوت بخشیده است.
در این یادداشت بدون اینکه داوری پیرامون درستی یا نادرستی این تصور صورت گیرد به تبیین نسبت مصالحه محتمل هستهای و کمپین مخالفت فعال با جنگ پرداخته میشود.
در واقع فرض میشود که برخورد جدید و عقب نشینی حکومت واقعی است و بحران هستهای با راه حلهای سیاسی و دیپلماتیک فرو مینشیند.
کمپین مخالفت فعال با جنگ بر محورهایی استوار بود که دو پیشفرض اصلی آن موضوع بحث کنونی است . نخست اینکه جنگ اولویت و خواست غرب نیست بلکه یک گزینه محتمل برای غرب است که عبور ماجراجویی هستهای حکومت از خطوط قرمز جامعه جهانی ، فرمان پرتاب موشکها در خلیج فارس را صادر خواهد کرد.
برنامه هستهای حکومت به منزله بهانه برای غرب تحلیل نمیشد بلکه به عنوان یک نگرانی امنیتی که در ذهن آنها وجود دارد ،و جدا از خوشآیند و یا بدآیند نیروهای اپوزیسیون ایران به صورت یک واقعیت در معادلات نقش بازی میکند ، تفسیر میشد.
جنگ اولویت و خواست غرب نیست بلکه یک گزینه محتمل برای غرب است که عبور ماجراجویی هستهای حکومت از خطوط قرمز جامعه جهانی ، فرمان پرتاب موشکها در خلیج فارس را صادر خواهد کرد.
پیشفرض دوم قطعی نبودن جنگ و نفی دیدگاهی بود که به غرب به عنوان یک دشمن و خصم آشتیناپذیر مردم ایران مینگرد. این دیدگاه که هم برگرفته شده از رسوبات ایدئولوژی مارکسیسم است و هم پارهای ملیگرایی قالبی و بتوارانه که ناسیونالیسم را در تقابل و بدبینی مفرط به خارجی میانگارد، بر تنور آن میدمد.
این پارادایم بعد از کودتای ننگین 28 مرداد تا دهه پیش، سپهر سیاسی ایران را فرا گرفته بود. اما در دهه اخیر شکافهایی جدی در هژمونی این نگرش در فضای روشنفکری و اپوزیسیون سیاسی ایران و بهویژه در بین نسل جوان دیده میشود.
البته در نگاه مدافعان مخالفت فعال با جنگ، غرب دوست و متحد استراتژیک ایران، که بهخودیخود دلسوز مردم ایران است، نیز تصور نمیشد. بلکه با نفی دوست و دشمن دائمی در سیاست خارجی بر اساس نگاه واقعبینانه و پراگماتیستی ، ضرورت رعایت منافع ملی از پرتو نگاه غیر ایدئولوژیک برجسته میشد.
مصلحت کشور ، سرنوشت ملت و حفظ و اعتلای زیرساختهای اقتصادی و نظامی ایجاب میکند تا از رویارویی بیفایده با غرب و جامعه جهانی پرهیز کرد.
برنامه هستهای ارزش ملی و ناسیونالیستی زیادی ندارد و در هرم نیازها و خواستهای گوناگون کشور از اولویت بالایی برخوردار نیست. در نگاه حامیان این کمپین هزینه تحریمهای کمرشکن اقتصادی به مراتب بالاتر از امتیازات موهوم ناشی از تداوم ستیزهجویی در برنامه هستهای ارزیابی میشود .
علاوه بر این، استفاده از انرژی هستهای صلحآمیز نیز مستلزم پایانبخشی به ماجراجویی و اعتمادآفرینی است. بر مبنای این استدلالها خواست توقف موقت غنیسازی اورانیوم از سوی ایران به عنوان عامل کلیدی در جلوگیری از جنگ مطرح شد.
حال آنچه تاکنون از هر دو سوی کشمکش هستهای به گوش میرسد نزدیک به تحلیل و سمتگیری کمپین مخالفت فعال با جنگ است.
مقامات هستهای جمهوری اسلامی برای توقف غنیسازی، ۲۰درصد چراغ سبز نشان دادهاند. از آن سوی میدان غرب نیز زمزمه پذیرش غنیسازی زیر 5 درصد، در صورت انتقال بخش زیادی از ذخیره اورانیوم غنیشده سر داده است. هر دو طرف دستکم در ظاهر تمایل به مصالحه نشان دادهاند.
بنابراین بر خلاف دیدگاه دیگر مطرح در بین اپوزیسیون، جنگ سرنوشت محتوم منازعه هستهای نیست. برخی معتقد بودند و هستند که امریکا و اسرائیل در راستای زورگویی و مقاصد تجاوزگرایانه و سلطهطلبی بر سر برنامه هستهای حساسیت ایجاد کردهاند و این مسیر را تا از بین بردن زیرساختهای اقتصادی و نظامی ایران ادامه میدهند.
مصالحه اتمی لزوما به معنای کنار کشیدن غرب از حمایت دموکراسی در ایران و یا قربانی کردن مردم ایران نیست. ماهیت بحران هستهای کاملا متفاوت با مسئله دموکراسی در ایران است.
اما در عمل ثابت شد دستکم دولت آمریکا تا این لحظه چنین قصدی ندارد و همچنین توان اسرائیل در دنیا و عرصه سیاسی آمریکا آنقدر نیست که بتواند خواست خودش را تحمیل کند.
ضمن اینکه واقعا برایند نیروهای سیاسی اسرائیل چنین هدفی داشته باشند نیز خود موضوع مناقشهبرانگیزی است . راهکار پیشنهادی، دیدگاه تداوم برنامه هستهای در عین شفافسازی برای دنیا بود. امری که به نظر میرسد جمهوری اسلامی نیز آن را مد نظر ندارد و در پرداخت هزینههای سنگین آن دچار تردید شده است.
بنابراین تا اینجای کار آنچه در جدیدترین فصل بحران هستهای مشاهده میشود بهمراتب نزدیکی بیشتری با تحلیل و موضعگیریهای کمپین مخالفت فعال با جنگ دارد .
رصد کردن اتفاقات نشان میدهد که تحلیل مخالفان فعال با جنگ، که بهدرستی بر جداسازی جنبش دموکراسیخواهی و عرصه عمومی ایران از ماجراجویی هستهای و غربستیزی حکومت در ضمن دفاع از حقوق سلبناشدنی مردم ایران تاکید داشتند، به واقعیت نزدیکتر بود و به طور نسبی و محدود در روند امور تاثیرگذار شد.
کاهش تنش هستهای امر مثبتی برای جامعه ایران و گذار مسالمتآمیز به دموکراسی است. سالها است در روندی فزاینده حقوق بشر و مطالبات مردم ایران در زیر سایه مناقشه هستهای قرار گرفته است. روند مصالحه کمک میکند تا با کنار رفتن مسائل امنیتی ، فضا برای تحرک مبارزات دموکراسیخواهانه مساعدتر شود.
مسئله هستهای از ابتدا برای غرب و جامعه جهانی بر مبنای ملاحظات امنیتی و توازن قوا در منطقه خاور میانه شکل گرفت.
در این نزاع طولانی و پرپیچوخم هیچگاه دموکراسی ، حقوق بشر و خواست مردم مطرح نبود. البته منظور ارتباط مستقیم است وگرنه نمیتوان منکر تاثیرپذیری این مقولهها از یکدیگر شد. اما درست به همین دلیل هر چقدر برنامه هستهای حکومت از حالت تهاجمی و غیرعادی خارج شود، منافع بیشتری عاید نیروهای جامعه مدنی و طرفداران صلح و آشتی با دنیا میشود.
علی افشاری : از منظر نگاهی که با جنگ و اشغال نظامی ایران و آلترناتیوسازی با اتکا به مشروعیت دولتهای قدرتمند خارجی مخالف است ، هر اقدام واقعی حکومت در این راستا ، رویدادی مثبت است.
یکی از شعارهای اصلی نیروهای خوان تغییر تنشزدایی خارجی و مدارا با جهان بوده است. بنابراین از منظر نگاهی که با جنگ و اشغال نظامی ایران و آلترناتیوسازی با اتکا به مشروعیت دولتهای قدرتمند خارجی مخالف است ، هر اقدامی که حکومت در این راستا انجام دهد به شرط اینکه واقعی باشد ، رویدادی مثبت است.
حکومت اگر در مسیر تفاهم و سازش با نظم جهانی حرکت کند و رفتاری مسئولانه از خود نشان دهد ، آنگاه پسامد این تغییر جهت در سیاست خارجی تاثیراتی در داخل خواهد داشت و جریانهای میانهرو در داخل بلوک قدرت را تقویت میکند و این امر به نوبه خود فضای پلیسی در داخل را متزلزل کرده و فرصت تنفس و تحرک به نیروهای معترض به وضع موجود، ایجاد میکند.
البته ممکن است گرایشهای افراطی در حکومت مصالحه در خارج را پشتوانه افزایش سرکوب و تشدید فضای پلیسی در داخل قرار دهند. ولی تعارض بین این دو مشکلات جدی برای پیشبرد سیاست مشت آهنین در فضای سیاسی ایجاد میکند .
بررسی سه دهه سرکوب، برخوردهای انقباضی و شدت عمل در برابر مخالفان نشان میدهد پیوستگی زیادی بین رویکرد خارجی ستیزهجویانه حکومت با گسترش اختناق و جباریت سیاسی در داخل وجود دارد.
رویداد شتابدهنده به خشونت دولتی پس از انقلاب ، تسخیر سفارت آمریکا بود. پشتوانه اصلی توجیه هر برخورد تند و فاجعه حقوق بشری ارجاع به توطئه بیگانگان است.
حال اگر حکومت از در آشتی با دنیا و قدرتمندترین کشور دنیا یعنی آمریکا بر بیاید آنگاه حوزه استفاده از کارت وابستگی به بیگانگان برای قلع و قمع مخالفان داخلی به میزان قابل اعتنایی محدود میشود.
به همین دلیل حکومت نمیخواهد کاهش تنش هستهای به عادیسازی رابطه با آمریکا منجر شود . یکی از دلایل اصلی عدم ملاقات سعید جلیلی با هیات نمایندگی آمریکا همین مسئله است .
اما وجود حساسیت در جامعه جهانی نسبت به حقوق بشر عاملی مهار کننده در برابر این رویکرد است. در حال حاضر مستقل و مجزا از بحران هستهای و مسئله تروریسم ، حقوق بشر یکی از موضوعات اختلاف بین جامعه جهانی و حکومت است.
اگرچه وزن ملاحظات حقوق بشری و بشردوستانه در مقایسه با نگرانیهای امنیتی و سیاسی در مناسبات دنیا بهمراتب کمتر است، اما این عامل حالت نمایشی صرف ندارد و در حدی تاثیرگذار است.
حکومت نمیخواهد کاهش تنش هستهای به عادیسازی رابطه با آمریکا منجر شود . یکی از دلایل اصلی عدم ملاقات سعید جلیلی با هیات نمایندگی آمریکا همین مسئله است .
بنابراین مصالحه اتمی لزوما به معنای کنار کشیدن غرب از حمایت دموکراسی در ایران و یا قربانی کردن مردم ایران نیست.
ماهیت بحران هستهای کاملا متفاوت با مسئله دموکراسی در ایران است و از منطق کاملا جداگانهای تبعیت میکند. عدم حمایت مردم از ماجراجویی هستهای و یا فقدان هر گونه تهدیدی از سوی ایران در صورت حاکمیت دموکراسی به نوبه خود فاکتورهای مهمی در تصمیمگیری دنیا هستند.
اما جنس مناقشه هستهای از نظر غرب حالت داخلی و مربوط به مردم ایران ندارد بلکه مسئلهای است که کاملا در چهارچوب منافع ملی آنها و ضرورت تثبیت نظم جهانی قابل درک و فهم است.
روزهای آینده نشان خواهد داد که میتوان به مصالحه اتمی خوشبین بود و یا باز در، به همان پاشنه سابق میچرخد و سطح منازعه بالا میگیرد. اما سازش و تفاهم در برنامه هستهای که منجر به کمرنگ شدن خصومت بین دنیا و ایران شود در مجموع پسامد مثبتی برای مردم ایران دارد به شرط اینکه رعایت حقوق بشر و درخواستهای مردم ایران کماکان به عنوان مطالبهای جدی و مستقل از سوی جامعه جهانی از حکومت ایران خواسته شود.
(حکومت اگر در مسیر تفاهم و سازش با نظم جهانی حرکت کند و رفتاری مسئولانه از خود نشان دهد ، آنگاه پسامد این تغییر جهت در سیاست خارجی تاثیراتی در داخل خواهد داشت و جریانهای میانهرو در داخل بلوک قدرت را تقویت میکند و این امر به نوبه خود فضای پلیسی در داخل را متزلزل کرده و فرصت تنفس و تحرک به نیروهای معترض به وضع موجود، ایجاد میکند.)
اگر , اگر , اگر این اگر ها هیچ کدام به واقعیت نمی پیوندد. این حکومت 30 سال است با سرکوب و دشنه و اوباش حکومت کرده چه امید واهی که اگر فکر کنیم این حکومت سر عقل بیاید و دست از بمب هسته ای- نقض حقوق بشر- تروریسم بر دارد.
(بنابراین مصالحه اتمی لزوما به معنای کنار کشیدن غرب از حمایت دموکراسی در ایران و یا قربانی کردن مردم ایران نیست.)
غرب و حمایت از دمکراسی- کدام دمکراسی همین اندازه که منافع غرب تامین شود, سر همه آزادیخواهان در کشورهای غربی را خواهند برید. همانطور که سر بختیار-قاسملو- شرفکندی- کاظم رجویی.... را بریدند. خدا کند به توافق نرسند که در آن صورت در داخل ایران مبارزان امنیت بیشتری خواهند داشت. تا حالا تمام دعواها برای باج خواهی از جمهوری اسلامی و چپاول همین مردم بدبخت ایران بود و نه غیر آن.
همه ی مردم ایران ضد جنگ است. اما پیش آنی که ضد جنگ باشد ضد این حکومت و ضد روحانیت است. بسیاری از مردم ایران و با یک حساب سر انگشتی بنده که مجبورم سراسر روز و هفته را با مردم سرکله بزنم حدود نود درصد و همین امروز خواهان نابودی کامل سپاه ضدمردمی و روحانیت است. مردم ایران چنتان عقده ای از روحانیت دارد که تنها با نابودی آنان این عقده گشوده می شود. برای همین باید گفت تنها کسی که هنوز هم می تواند کاری بکند همین میر حسین موسوی ست. اگر همین امروز آزادی او بدست آورده شود و روحانیت به سرعت و البته به مرور سرعت دار٬ از کار برکنار شود و سپاه پاسداران در ارتش حل شود و یک رفراندوم جمهوری ایران و یا جمهوری اسلامی برقرار شود حتما ما به صلحی پایدار خواهیم رسید. در غیر این صورت سخنان علی افشاری و دیگران سخنانی زیبا ولی ناکارآمد و نا بجاست و برای جامعه ی امروز ایران بدرد نمی خورد. مردم ایران سرنوشتی را برای رهبر معظم آرزو می کنند بدتر از امام معمرالقذافی.
مذاکرات هسته ای ایران و 5بعلاوه 1 وارد پروسه سازنده ای شده است که مراخل اولیه ان بخیر و صلاح است ونهایت ان غیر قابل پیش بینی.
طرح گام بگام روسیه همراه با رفت و امدهای ترکیه راه را برای مذاکرات فصل بندی شده بغداد از مدتها پیش هموار کرده بود و گروه متخصص امنیتی دو طرف مسیر استانبول و بغداد را فراهم کردند . اولین نشانه در تابستان گذشته توسط اقای شیخ عطار قائم مقام سابق و سفیر کنونی ایران در المان به مطبوعات درز کرد که طرف ایرانی واکنشی نشان نداد ولی اسرائیل و بعد غرب ترجیح دادند حالت انکار و قبول داشته باشند که نهایتا به سیاست تهاجمی اسرائیل که امشب حمله میکنیم و فردا از طریق بغداد و حتی عربستان تاسیسات را میزنیم فاز تازه ای را گشود که بیشتر باج خواهی از امریکا بود تا حمله بایران ودر نهایت هم مجموعه غرب فکر تشدید تحریم را بر تر از حمله نظامی تلقی کرد.
تکلیف روشن بود زیرا حمله نظامی به افغانستان و بغداد ماهیت لشکر کشی را در ترازوی عقل نهاده بود که سبب خروج از عراق و وعده خالی کردن افغانستان را داشت . راستش اینستکه نتیجه کارزار برای امریکا فقط عقب افتادن بحران اقتصادی بود که سر انجام نحوست خود را اشکار کرد و جهان را برای مدتی دراز در خود فرو برده و چند سالی دیگر نیاز دارد که نه بشکل کلاسیک معمولی خروج از بحران بلکه با برنامه تازه ای که سر پوش گذاشتن بر کل ثروت جهان است جهان بیمار وبیکار را سر سفره ای کم حجم بنشاند . در چنین جهانی نمیشد جنگ دیگری اغاز کرد و جوانان بیشتری را هدف گلوله قرار داد انهم به شکلی که اسرائیل خواستار ان بود .
در مذاکرات کنونی که نویسنده بعضی از ابعاد انرا یاد اوری کرده اند حقوق بشر و دموکراسی جایگاهی ندارد . برنامه مذاکرات انطور که شواهد نشان میدهد بردو محور هسته ای و تحریمها استوار است.
پیشاپیش قسمت هسته ای به اژانس اتمی واگذار شد که بازرسی ها وتعلیق غنی سازی را در بر میگیرد.
اعلام شده است 10 روز قبل از برگزاری اجلاس بغداد نمایندگان ایران و اژانس در وین مذاکره میکنند که ممکن است محل مذاکره سفارت ایران باشد . روش مذاکره مدالیته است وچون پاسخ گوئی بیک سری سوالاتی که از پیش مورد ادعای غرب بوده و رسیدگی بان زمان بر است ببعد موکول شود ولی شایعات که حتی در رسانه های ایران باز گو شده
ونظر از باز گوئی جا انداختن انها ست که ناگهان یک سر دار سپاه با ان مخالفت نکند و حکومت را در معذور قرار ندهد
توقف غنی سازی 20 درصدیست که ایران انرا خواهد پذیرفت دیروز اقای لاورف وزیر خارجه روسیه اعلام کرد که تحریم نفت ایران توسط اتحادیه اروپا قابل قبول نیست و دقیقا ( زمان تعیین شده قبلی در ماههای ژوئن و ژوئیه برای تحریم خرید نفت ایران و تحریم مبادلات پولی )خواسته ایران است که هم توسط وزیر خارجه و هم از طرف وزیر نفت ایران رسانه ای شده است بدین ترتیب در مذاکرات اژانس تعلیق غنی سازی و راهکارهای کنترل ان مذاکره میشود و در نشست بغداد خواسته ایران مطرح میگردد . قسمت دوم مذاکرات اژانس امضائ پروتکل الحاقیست که ایران به بازرسی های سر زده رضایت خواهد داد . مشخصا نخوه تحویل 96 کیلو اورانیوم غنی شده 20 درصدی در قبال دریافت سوخت راکتور تهران در همین مذاکرات مورد توافق قرار میگیرد . میله های سوخت اورانیوم 20 در غنی شده بایستی توسط فرانسویها انجام شود که دارای اشکال است زیرا در مذاکرات استانبول نماینده فرانسه با هیات ایرانی در گیری لفظی داشته است.
ایرانیها تقاضاهای بساری از جمله رفع کل تخریمها دارند که زمانبر است وهمچنین 5بعلاوه 1 خواستا ر تعطیلی کلیه سانتر فیوژهاست که ایران قبول نخواهد کرد ولی تعطیلی غنی سازی 20 درصدی قبلا مورد پذیرش ایران بوده است.
در اخبار گفته شده است که جلیلی حاضر بمذاکره دو جانبه با خانم وندی شرمن نشده است ولی در همان زمان گروه دیگر ایرانی مذاکرات را در بغدا د به نتیجه قابل قبول رسانده بود که نهایتا فضای خوب استانبول را که نخست وزیر ترک دران غائب بود رقم زد .
اپوزیسیون خواهان جنگ اول در سیمای مجاهدین خلق تجلی میکند که برای بدست گرفتن قدرت از هر راهی که ممکن است اقدام کرده اند و در اینده نیز بر همان مسیر قدم خواهند زد مسلما در پیش مذاکراتی که هم اکنون در بغدا د در حال انجام است ایران خواستار اخراج مجاهدین از عراق است که در صورت ادامه یافتن گفتگو ها مجاهدین مجبور به ترک عراق میشوند و بازوی نظامی انها بطور خودکار از کار میافتد.
نمیتوان رای عمومی صادر کرد ولی در داخل ایران مخالفان نظام کمتر به براندازی معتقدند و زمانی که این شعار ها شنیده میشود بیشتر گویندگان شعارجو گیر شده اند و حاضر به درگیری مسلحانه نیستند واگر حرکتهائی ازاین قماش دیده شود بیشتر در مناطقیست که خواستار تجزیه هستند و البته با تعدادی اندک.
اپوزیسیون خارج بیشتر به دموکراسی و حقوق بشر بسنده میکنند که مسلما در صورت ارام شدن فضای جنگی این مطالبات جزو خواسته های سازمانهای جهانی خواهد بود وایرانیان فعا ل انرا پیگیری خواهند کرد.
تغییر قانون اساسی و حد اقل بعضی از اصول ان مورد مطالبه بخشی از حکومت هم نیز هست زیرا در شرائط کنونی بدیهیات اختیار و اجرای قوانین در ایران زیر سوال است و اصولا قوای سه گانه ابتر شده اند
در قوه قضائیه هم اکنون 7 ملیون پرونده معوقه وجود دارد وفقط در دیوان عدالت اداری که رسیدگی کننده به شکایات مردم ازدولت است در سال گذشته 95000 پرونده تشکیل شده است واین درحالیست که این دیوان فقط در تهران فعال است البته در سالهای پیش رقم اعلام شکایات بیش از 110000 هزار بوده است وکافیست بدانیم خروجی دیوان عدالت بیشتر از20000 پرونده در سال نیست.
تکلیف دولت و مجلس نیز اظهر من الشمس است. بیشتر اشکالات ناخوانی قانون اساسی است واگر امروز تغییر قانون اساسی خط قرمز است با ارام شدن تنشهای بین المللی لزوم ان مورد درخواست حکومت خواهد بود.
در هرصورت رسیدن به خواسته ها با چالش همراه است وعملی هم خواهد بود ولی نمیتوان مذاکرات هسته ای و تحریمها را با خواسته های حقوق بشری گره زد . وازان مهمتر غرب بدنبال رفع تنش در منطقه است که کلید ان ایرا ن است.
بهر صورت مذاکرات ایران و اژانس اتمی و سپس مسائل هسته ای در فاز اول کمتر از یکماه دیگر روشن میشود و در صورت پیدائی افق روشن ان میتوان به اجرای خواسته های مردم در اینده ای دورتر امید وار بود
در مقاله به مسائل بسیار مهمی چون منافع ملی جنگ مصالحه ی اتمی و حقوق بشر اشاره شده است اما اگر چه هر کدام نیاز به بحثهای فراوان در هر زمینه دارد اما نکته ای که نباید فراموش شود اینست که دیگر نمی توان در دنیای کنونی مانند حتی ده سال پیش به این مسائل پرداخت اگر چه تاریخا موجب ایجاد آنها بوده اند . منافع ملی موضوعی ست که تا کنون در ایران به درستی شکافته نشده است و هنوز اپوزسیون فرسوده ی ایران مانند دوران جنگ سرد بدان می پردازد و به همین دلیل است که هنوز برخی شیفتگی شان را به غرب و شرق حتی در رابطه با منافع ملی ایران پنهان نمی کنند . در اپوزسیون مخالف جنگ هم ما شاهد آن بودیم . برخی با ناسیونالیزم و شوونیسم افراطی یکسویه به سراغ آن رفته بدون آنکه منافع ملی واقعی را مد نظر داشته باشند برخی حتی خواهان حمله ی نظامی غرب به ایران بودند تا در راستای شیفتگی شان به غرب منافع ملی را و ویرانی کشور را با چشم خود انتقام جویانه ببینند . و در برخی گروههای چپ بخصوص جریاناتی که تا دیروز همراه جمهوری اسلامی بودند و شعارهای ضد امپریالیستی سر می دادند نه بر اساس منافع ملی که باز هم برای نشان دادن علاقه و شیفتگی شان به جمهوری اسلامی بود . از اینرو تنها جریانی که براساس منافع ملی از جنگ دوری می گزید و همچنین خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هم بود جریان مردم ایران بودند که منافع ملی را در جذب سرمایه گذاریهای خارجی برای برون رفت از بحران اقتصادی بخصوص بیکاری و فقر جامعه و ضرورتا سرنگونی جمهوری اسلامی در مبارزات داخلی و همزیستی مسالمت آمیز در سیاست خارجی را هدف قرار داد . و از همین روست که مبارزان واقعی را سرافراز و مجیز گویان طرقپفین را خوار و سرافکنده ساخته است و حتی مدعیان ملی گرائی هم در برخی اعلامیه هایشان مداخله ی نظامی را تا حد در خواست منطقه ی ممنوعه هم پیش رفته اند . ما همانطور که مقاله اشاره دارد واقعا هیچ سیاستمداری چه در موضع قدرت و چه در موضع مبارز سیاسی هیچگاه اولین گزینه اش جنگ نبوده و نیست زیرا هزینه های هر جنگی برای طرفین چه کشورها و چه مبارزات سیاسی در جنگهای داخلی بسیار وحشت انگیز است . پس در دوران کنونی سیاستمدارانی که بوی کمی از دموکراسی به مامشان خورده باشد از جنگ پرهیز می کنند و این آخرین گزینه و از روی اجبار است زیرا وقتی شرایط را سبک سنگین می کنید شاهد پر هزینه بودن راهکار های سیاسی می شوید و ناچارا جنگ را کم هزینه تر می یابید در مبارزات سیاسی هم اینگونه است مردم سوریه یا لیبی گزینه ی دیگری برایشان باقی نمانده است و مجبورند سلاح به دست بگیرند تا منافع ملی شان را حفظ کنند . پس ما جنگ را سیاه و سفید و به بد و خوب تقسیم نمی کنیم اما جائی که پای منافع ملی ست از آن نیز پا پس نخواهیم کشد . نازیسم که جهانی را به خاک و خون کشید تنها راه حل نجات بشریت اجبارا جنگ متقابل بود و دیدیم که مردم دنیا متحدا در مقابل آن ایستادند .
اما مسائلی چون غنی سازی هسته ای موضوعاتی نیستند که این همه جمهوری اسلامی برای مردم هزینه ایجاد کرد . همه ی دولتهای دنیا در مواقعی مانند بحران اقتصادی موضوعاتی را برای سرگرم کردن مردم علم می کنند تا فرصت لازم برای حل آن بحران را بدست آورند زیرا هزینه ی خرید اورانیوم بسیار کمتر از هزینه هائی ست که جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل کرد از اینرو اهداف جمهوری اسلامی برای دنیا نیز شک برانگیز بود زیرا علاوه بر اینکه جمهوری اسلامی در جهت اصلاح ساختارهای سیاسی اش هم از این فرصت استفاده نکرد بلکه بحرانهای سیاسی اش نیز افزایش یافت بخش بزرگی از حاکمیت (اصلاح طلبان حکومتی ) از بدنه ی حاکمیت کنده شدند . اما این فرصت بحران اقتصادی جمهوری اسلامی را نیز باز هم حادتر ساخته است تصور بیشتر تحلیل گران این بود که جمهوری اسلامی با توجه به دخیره ی ارزی اش برای مدتی در مقابل فشارهای اقتصادی غرب ایستادگی خواهد کرد اما تسلیم حکومت غیر منتظره و در زمان اندک بسیار ناباورانه می نمود . از اینرو جمهوری اسلامی هم در عرصه ی داخلی چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی شکست سختی را قبول کرده است و در سیاست خارجی نیز حتی این روزها شنیده می شود قبول غنی سازی 5 درصد هم از سوی غرب در نزد سیاستمداران حکومتی بسیار دور از دسترس می نماید . اما هدف جمهوری اسلامی بر منافع ملی کشور استوار نبود و به همین دلیل در داخل با مقاومت مردم و در خارج با انزوای جهانی و تحریمها روبرو شد . زیرا بقول مارکس نظام کالائی ارزش هر کالا خود را با کالای دیگر پیدا می کند . و سیاست جمهوری اسلامی کالائی برای پیدا کردن ارزش برای خودش نیافت از اینرو سردمداران جمهوری اسلامی جام زهر را نوشیدند .
اما جمنهوری اسلامی چگونه آنرا مدیریت خواهد کرد ؟ ما در جریان گروگانگیری دیپلماتهای آمریکائی مشاهده کردیم که هدف جمهوری اسلامی تنها مصالحه ی موقت برای دور نگه داشتن جامعه ی جهانی از جنگ و بطور کلی کنار گذاشتن جمهوری اسلامی از معادلات جهانی بود تا بتواند در داخل به سرکوب مردمش ادامه دهد و دیدیم که غرب هم در مقابل ( بخصوص جمهوری خواهان آمریکا ) کشتارهای دهه ی 60 تنها به اعلامیه های بی محتوا پرداخته و سکوت نمودند . و در حال حاضر هم هدف جمهوری اسلامی برداشته شدن تحریم بانکی ست ( شکستن تحریم بانکی برای جمهوری اسلامی مهمتر از سایر تحریمهاست ) زیرا پول شوئی سران حکومت و دخالت در امور سایر کشورها با دلارهای نفتی تنها از طریق سیستم بانکی امکان پذیر است .
حقوق بشر در مقابل منافع اقتصادی غرب به پشیزی نمی ارزد تنها زمانی حقوق بشر برای سایر کشورها از درجه ی اهمیت برخوردار می شود که منافع اقتصادی شان مورد تهدید قرار بگیرد و به همین دلیل این موضوع در حال حاضر که مذاکرات هسته ای و منافع اقتصادی غرب در جهت مهار ایران است ارزش خود را از دست خواهد داد . ما حتی شاهد آرام شدن مطبوعات و رادیو تلویزیونهای غربی در دو ماه اخیر شده ایم حتی برخی از برنامه های تلویزیون های فارسی زبان دولتهای طرف مذاکره که به جمهوری اسلامی نیش می زد در دو ماه اخیر قطع شده است چه رسد به آنکه این دولتها بخواهند در مورد نقض حقوق بشر حرفی زنند . اعتراض به حق خانم شیرین عبادی هم از همین زاویه صورت گرفته است . و حتی ما در دو ماهه ی اخیر شاهد افزایش دستگیریهای سیاسی و سرکوب بیشتر معترضین سیاسی نیز بوده ایم . احضار خانم نرگس محمدی دکتر یزدی و ... به زندان . همچنین عدم صدور مجوز برگزاری روز کارگر و دستگیری رهبران سندیکائی و ... اعلام نیروی انتظامی جهت جمع آوری ماهواره ها و مبارزه با بی حجابی ... همه و همه در راستای تشدید سرکوب داخلی در پناه مذاکرات هسته ایست . از اینرو مبارزات در محور حقوق بشر سلاح پوسیده ایست که حکم مسکن ضعیف را خواهد داشت .
از اینرو اپوزسیون ایران بنابر تعاریف گذشته از مردم و همچنین دنیای خارج بطور کلی کارآئی خود را دیرزمانی ست که از دست داده و دهه های اخیر تنها تجربه ای بودند تا همه ی این تعاریف به روز شده که راه آینده را به ما بنمایند . به همین دلیل است که اپوزسیون ابتدا باید منافع ملی را به روشنی و شفافیت تعریف مشخص نماید و این تشخیص استراتژی مبارزه را برای اپوزسیون و مردم ترسیم خواهد کرد و در پی آن حکومت جانشین و ساختار حکومت آینده که منافع ملی را دنبال کند محور شفاف سازی ست تا مردم ندانند که برای چه نوع حکومتی و با چه ساختاری باید جانفشانی کنند هیچگاه وارد میدان نخواهند شد . مبارزه و شفاف سازی در محورهائی عملی که با زندگی مردم عجین است مانند بیکاری گرانی فقر و ... از اینرو پس از معین ساختن تک تک این محورها مبارزه با جمهوری اسلامی را باید به شکل عملی در آورد به عمل در آوردن این مبارزات نیاز به ایجاد تشکلهای مردمی از جمله سندیکاهای صنفی ان جی او ها و ... دارد با طراحی ها و مقاله نویسی در فضاهای مجازی اقدام به انتشار آگاهی های اجتماعی و بالابردن سطح کیفی مردم نیز می تواند مهمترین بخش کار باشد . و این به نظر می رسد تنها دست آورد جنبش و نیروهای اپوزسیون در این باشد که تازه ما داریم یاد می گیریم که مانند گذشته نبوده و چیز نوئی را و ادبیات جدیدی را باید ایجاد کنیم . از حرافی های 33 ساله پرهیز نموده انتقامجوئی های کور و بی محتوا را کنار گذاشته استراتژی و تاکتیکهای نوئی را بصورت علمی و تحقیق شده را ایجاد کنیم تنها راه پیروزی یک جنبش استراتژی و تاکتیکهای شفاف است وگرنه سیاستمدار در هر سر پیچی مواجه با مرگ سیاسی اش خواهد شد .
سه تا نکته است:
اول-این داستان تازه شروع شده و خیلی زود است که به این محکمی با اگر اگر اگر این نتیجه قطعی را گرفت. غرب اگر هم خیال حمله داشته باشد در تابستان به جنوب ایران حمله نمیکند.
دوم- من فکر میکنم افرادی که فکر میکنند در جنگ حلوا پخش میکنند نه استدلالی دارند ونه اکثریتی اما جنبش مخالفین فعال باجنگ از کسانی شکل گرفت که احتمال جنگ را میدیدند نه آنکه موافقش بوده باشند. اگر آقای افشاری میگویند که جنگ نمی شود پس لازم هم نیست فعال در این جنبش باشند. آقای افشاری یک دوره می گفت اصلا کدوم جنگ؟ بعد نوشت فتیله چراغ جنگ پائین کشیده شد و حالا میگوید "دولت آمریکا تا این لحظه چنین قصدی (جنگ) ندارد"!
سوم- مگر نمی بینید که شیوخ نو کیسه عرب برای اینکه بر حوضه نفت و گاز پارس جنوبی چنگ اندازند ادعای مالکیت ابو موسی را میکنند و آمریکا هم از این خواسته حمایت میکند پس چرا بی مدرک و ماخذ چوب بر میدارید و هر حرف حساب را به انگ ناسیونالیسم قالبی و بت واراه می آمیزید؟
من زیاد کارهای آقای افشاری را نمی خوانم اما فکر میکنم یک تحلیلگرا باید قدری از مواضع شخصی اش فاصله بگیرد تا بهتر ببیند والا هی باید آن فتیله را بالا و پائین بکشد.
مخالفین راستین و انحلالطلب ج.ا.، میتوانستند از اختلاف آمریکا با ج.ا. به سود مردم ایران استفاده کرده و با سازماندهی یک "کنگره ملی" از ایرانیان داخل و خارج از کشور و تشکیل یک "دولت انتقالی در تبعید از بطن کنگره ملی" برای مذاکره با کشورهای حمایت کننده و مبارزه عملی با ج.ا. ، جنبش آزادسازی در ایران را سامان داده و کشور را از یوغ ارتجاع و دیکتاتوری رها سازند . تلاشی کاریکاتوری در استکهلم و جرمن تاون مریلند اتفاق افتاد که موجب خرسندی بیشتر ج.ا. شد تا مخالفین ج.ا. , زیرا با وجود افرادی که در قبای سیاسی، اصلاحطلبی، صلحجوئی و... تودهها را از روز بعد از ج.ا میترسانند و برای دوام و بقای ج.ا. , آیندهایی تیره و تاریک ترسیم میکنند. شاید حرکت سیاسی مشترک و رادیکالی بین اپوزیسیون راستین ج.ا. و حامیان آن، زمانی سپیده بختاش از جایی دیگر بدمد زیرا بدون حمایت جدی و لجستیکی غرب، مخالفین سرنگونطلب ج.ا. راهی به جایی ندارند و فقط روزنامهنگاران و نویسندگان مقیم خارج از ایران هستند که با نقد،ارشاد و انتقاد از ج.ا. ، جامه آزادیخواهی بر تن خود دوخته و با مقاله نوشتنها، روزیشان میگذارد و نانشان در روغن است.
ايشان نوشته : مصالحه اتمی لزوما به معنای کنار کشیدن غرب از حمایت دموکراسی در ایران و یا قربانی کردن مردم ایران نیست. ماهیت بحران هستهای کاملا متفاوت با مسئله دموکراسی در ایران است. .
سوال: يک نمونه از حمايت غرب از دموکراسی در ايران بگو لطفا !
علی افشاري نوشته : از منظر نگاهی که با جنگ و اشغال نظامی ایران و آلترناتیوسازی با اتکا به مشروعیت دولتهای قدرتمند خارجی مخالف است ، هر اقدام واقعی حکومت در این راستا ، رویدادی مثبت است ....
سوال : اينقدر کلمات را نچرخان . کدام طرفي . بابا واقعا که ؟!!
افرادی که در قبای سیاسی، اصلاحطلبی، صلحجوئی و... تودهها را از روز بعد از ج.ا میترسانند و برای دوام و بقای ج.ا. , آیندهایی تیره و تاریک ترسیم میکنند!....
بايد جواب داد که در لهستان و پس از رهايي از اشغالگران روسي ، دهها گروه سياسي بوجود آمدند که بعدها خيلي ها در هم ادغام شدند و احزاب عمده را بوجود آوردند.
تعدد گروههاي سياسي چيز خوبي است و نشانگر دموکراسي است .
اکثريت مردم و انتخابات تعيين ميکند در يکدوره چند ساله چه گروه يا گروههاي دولت را تشکيل ميدهند و گروه اقليت به نظارت وتلاش براي پيروزي درانتخابات بعدي ميپردازد .
اينجادر کانادا حدود ده حزب سياسي فعال ميباشند از کمونيست گرفته تا راست ا فراطي .
این عکسی که انداختید، هنوز خانوم اشتون شال گردنشون را ننداخته بودند، راستی که این جمهوری اسلامی چه قدرتی داره، گردن ایشان را هم پوشاندند، شاید در دور بعدی روسری را هم روی سر ایشان بندازند. وقتی ایشان، مجبور میشوند که یک نوعی از حجاب را که آقایان تشخیص دادند که برایشان مهم است تحمیل کنند ، وای به حال خانومهای ایرانی.
متاسفانه روحانیت چنان تجاوزی بروح و روان و تاریخ و تمدن ایران کرده که بیشتر از هشتاد در صد مردم آرزوی تکه تکه شدن روحانیها را دارد و بزودی این کار را خواهد کرد. اینکار بصورت حتمی انجام خواهد شد. فقط ممکن است آدمکشان خامنه ای و مزدوران سپاه آدمخوار باعث دیرتر شدنش شوند. همین.
برادر، اين حکومت بادروغ و فريب و دزدی و ديکتاتوری نتوانسته اعتماد مردم را جلب کند و همه چي را به افتضاح کشيده شده. چطور ميتواند اعتماد جهانی را کسب کند ؟!...
ارسال کردن دیدگاه جدید