انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و جنبشسازی
چهارشنبه, 1391-02-06 11:47
نسخه قابل چاپ
علی افشاری
علی افشاری- رابطه بین انتخابات و جنبش اجتماعی بحثی دامنهدار و چندوجهی است. مطرح بودن پارامترهای متعدد و گاه ناهمگون اجازه صدور حکمی کلی و قطعی در این خصوص را نمیدهد.
البته هر دو موضوع به لحاظ چهارچوب معنایی و جایگاه سیاسی موجودیت کاملا متفاوتی دارند. اما در مقاطعی انتخابات میتواند مقدمه و یا عامل شتاببخش در بروز جنبش اجتماعی باشد و بر عکس انتخابات آزاد و درست، میتواند هدف و خواست یک جنبش اجتماعی را تشکیل دهد. به عنوان مثال در خرداد ۱۳۸۸ انتخابات منجر به اوجگیری جنبش سبز شد و حرکتی که برای فتح صندوقهای رای آغاز شده بود را به خیابانها کشاند و خصلتی جنبشی بدان بخشید.
عدهای پیشنهاد دادهاند که میتوان با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی مشابه سال ۱۳۸۸ یک جنبش اجتماعی قدرتمند راه انداخت. این رویکرد، به انتخابات به چشم فرصتی برای تحرک بخشیدن به جنبش دموکراسیخواهی مینگرد.
از آنجایی که انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در پیش است و بزودی به مهمترین رویداد سیاسی آینده ایران تبدیل خواهد شد، پیشنهادی در عرصه سیاسی ایران مطرح است که میتوان با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آتی مشابه سال ۱۳۸۸ یک جنبش اجتماعی قدرتمند راه انداخت.
این دیدگاه متفاوت با راهبرد انتخاباتمحور یا استراتژی بازگشت به قدرت و یا اصلاحات پارلمانتاریستی و با استفاده از سازوکار کنونی قدرت است که میکوشد تا با نشستن بر مسند ریاست جمهوری و استفاده از امکانات دولت و قوه مجریه برنامه اصلاحی را به پیش ببرد.
این رویکرد برخورد تاکتیکی با انتخابات دارد و به آن به منزله فرصتی برای تحرک بخشیدن به جنبش دموکراسیخواهی و خروج از رکود کنونی مینگرد.
این یادداشت راهکار سیاسی فوق را به چالش میکشد و مشکلات آن را طرح میکند که در مجموع بخت موفقیت بالایی ندارد. البته به نظر نگارنده میتوان از انتخابات در سطح تاکتیک و به عنوان ابزار، استفاده کرد تا خارج از فرایند انتخابات ، گذار مسالمتآمیز به دموکراسی در ایران را جلو برد.
اما این طرح به شکل مکانیکی و بدون توجه به تفاوت شرایط و زمانه میپندارد که نفس شرکت در انتخابات ریاست جمهوری میتواند جنبشساز باشد.
چنین نگرشی بر پیشفرض غلطی متکی است که میانگارد رابطهای تعیینکننده بین جنبش اجتماعی و استقبال از صندوقهای رای وجود دارد. در حالی که چنین رابطهای وجود ندارد. رویداد تاریخی خرداد ۱۳۸۸ یک حالت از شکلهای محتمل بود. اما تضمینی وجود ندارد که شرکت در انتخابات ریاست جمهوری بتواند لزوما اقتدار نظام سیاسی را متزلزل ساخته و مسیر تغییر مثبت را هموار کند.
در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری کافی بود رهبری جلوی تقلب را میگرفت و یا میرحسین موسوی نمیایستاد و تن به پذیرش نتیجه انتخابات میداد ، در این صورت به احتمال بسیار زیاد جنبش سبزی [در شکل یک جنبش اعتراضی] شکل نمیگرفت.
آنچه پس از اعلام نتایج رخ داد ، برنامهای از قبل تعیینشده، نبود بلکه حرکتی ناگهانی و غیرمترقبه بود. خشم رایدهندگان به موسوی، از تقلب بزرگ منجر به انفجار اجتماعی شد و نیروی محرکه جنبش اجتماعی توانمندی را رقم زد.
بزرگترین ایراد این طرح، تحلیل غلط از چگونگی پیدایش جنبش سبز و یا دستکم مرحله اعتراضهای خیابانی است. نه میرحسین موسوی و نه مهدی کروبی با هدف راهاندازی جنبش اجتماعی پا به میدان رقابتهای انتخاباتی نگذاشتند.
آنها میخواستند در چهارچوب قانونی و متعارف رئیس جمهوری شوند و بر اساس قانون اساسی وعدههای انتخاباتی و برنامههایشان را تحقق بخشند. مهدی کروبی رویکرد رادیکالتری داشت.
در حالیکه میرحسین موسوی ابتدا جایگاه خود را به عنوان نیروی سوم بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تعریف کرد ولی در ادامه، فضای انتخاباتی وی را به جلو راند تا جایی که در پیشانی جنبش تغییرخواهی قرار گرفت.
آنچه پس از اعلام نتایج رخ داد ، برنامهای از قبل تعیینشده، نبود بلکه حرکتی ناگهانی و غیرمترقبه بود. خشم رایدهندگان به موسوی از تقلب بزرگ منجر به انفجار اجتماعی شد و نیروی محرکه جنبش اجتماعی توانمندی را رقم زد.
اکثر قریب به اتفاق آشنایان به مسائل سیاسی ایران و از جمله مهندس میرحسین موسوی پیش از انتخابات تصور نمیکردند خیابانهای تهران صحنه رویارویی نیروهای خواهان تغییر و حاکمیت شود!
آنچه بعد از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ رخ داد از اساس متفاوت با انتظارات و توقعات پیش از انتخابات بود. محور اصلی اعتراضات تقلب و عدم سلامت انتخابات بود و مسائلی چون عدم آزادی انتخابات و بیعدالتی حاکم بر آن اهمیت اولیه نداشتند.
فاصله زیاد بین ذهنیت رایدهندگان به موسوی و کروبی با آنچه در اعلام نتایج اجرا شد ، شوک سنگینی را به جامعه وارد کرد که در مرحله بعد منجر به طغیان عمومی شد.
نپذیرفتن نتایج انتخابات و نافرمانی میرحسین موسوی نقشی کلیدی و تعیینکننده در خیزش جنبش سبز داشت. در غیاب چنین رفتاری بعید بود آن رویداد مهم سیاسی به وقوع بپیوندد.
فرجام و سیر تحولات جنبش سبز بخش زیادی از جامعه را به این سمت سوق داد که مطالباتی را که میخواستند بر برگههای رای بنویسند و با دستهایشان در صندوقهای رای بیندازند ، از این پس باید با پاها و گامهای استوارشان در خیابانها به دست آورند.
جنبش سبز در مرحله اعتراضات خیابانی متوقف ماند. بقاعده راهبردی میتواند دوباره نیروهای خواهان تغییر را به صحنه بیاورد که راه حلی برای گسترش و عبور اعتراضات خیابانی از سد سرکوب حکومت ارائه دهد. بعید به نظر میرسد برای اکثر نیروهای حامل جنبش سبز بازگشت به عقب قابل قبول باشد.
البته ممکن است برخی فکر کنند جنبش اجتماعی با توجه به تنگناهای موجود کارساز نیست اما طبیعی است این نیروها به سمت رویکرد اصلاحات در داخل حکومت تمایل نشان میدهند و از ایده بازگشت به قدرت طرفداری میکنند.
دشوار بتوان تصور کرد این افراد برای راهاندازی یک جنبش اجتماعی وارد یک آکسیون انتخاباتی بشوند. به عبارت دیگر، آنها انتخابات را به عنوان یک استراتژی مورد توجه قرار میدهند نه تاکتیک.
دیگر مانع پیشِ رو عملکرد حکومت است. تحقق این راهبرد نیازمند تایید صلاحیت کاندیدایی است که قرار است با حضور در انتخابات جریانساز شود. بدیهی است حکومت اگر فکر میکرد موسوی پس از انتخابات چنین واکنشی انجام خواهد دهد و یا برای نظام سیاسی خطرآفرین میشود، اجازه حضور وی را مانند ادوار قبلی نمیداد.
رصد کردن رفتار حکومت و بررسی علائم و نشانههای موجود، بیانگر این واقعیت است که حکومت صلاحیت کاندیدای جدی غیر از اصولگرایان را در انتخابات ۱۳۹۲ تایید نمیکند.
از سوی دیگر در انتخابات ۱۳۸۸ فعالان ستاد و نزدیکان موسوی و کروبی و رایدهندگان تصور میکردند سلامت انتخابات در حدی است که امکان تقلب بزرگ را نمیدهد. حال دشوار است جمع زیادی را قانع کرد تا در انتخاباتی شرکت کنند که پیشاپیش سلامت آن در حد وسیعی زیر سئوال است!
مجموعه عوامل فوق چشمانداز موفقیتآمیزی برای راهبرد جنبشسازی از انتخابات مشابه تجربه ۱۳۸۸ ترسیم نمیکند. البته راهاندازی جنبش اجتماعی از طریق بهرهبرداری از فرصت انتخابات محدود به این حالت نیست.
حتی اگر فرض شود که کاندیدای مورد نظر از فیلتر شورای نگهبان بگذرد باز تضمینی وجود ندارد که وی در برابر تقلب احتمالی ایستادگی کند.
اما شرط لازم برای توسل جستن به این ابتکار، داشتن برنامه مشخص و عملی در چهارچوب شرایط واقعی سیاسی ایران برای خیزش مجدد جنبش اجتماعی است.
راهبرد جدید باید بتواند راه حل مناسب برای مشکلاتی ارائه بدهد که جنبش سبز را زمینگیر کرد. به سخن دیگر تکرار مکانیکی تجربه جنبش سبز کارایی ندارد بلکه شکست بنبست کنونی از مسیر آسیبشناسی جنبش سبز و عرضه راهکاری نوین میگذرد.
در راهبرد تحرکبخشی به جنبش اجتماعی انتخابات جنبه تاکتیکی دارد و فرایند انتخابات نمیتواند در سطح استراتژی مورد نظر قرار بگیرد.
در افق کنونی عرصه سیاسی انتخابات زمانی میتواند در مسیر ظهور جنبش اجتماعی قدرتمند یاریرسان باشد که اکسیونهای انتخاباتی پیشاپیش و قبل از انتخابات سمتگیری به سمت احیای جنبش اجتماعی و اعتراضهای خیابانی داشته باشند نه اینکه مترصد دستکاری در نتایج انتخابات برای آغاز اعتراضهای خیابانی باشند؛ امری که معلوم نیست رخ بدهد.
حتی اگر فرض شود که کاندیدای مورد نظر از فیلتر شورای نگهبان بگذرد باز تضمینی وجود ندارد که وی در برابر تقلب احتمالی ایستادگی کند. نپذیرش نتایج انتخابات و نافرمانی میرحسین موسوی نقشی کلیدی و تعیینکننده در خیزش جنبش سبز داشت. در غیاب چنین رفتاری بعید بود آن رویداد مهم سیاسی به وقوع بپیوندد.
بنابراین ضرورت دارد با دقت و هوشیاری و متناسب با شرایط انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در تبیین رابطه فرصت انتخابات و احیای جنبش اجتماعی کوشید. در عین حال این نکته را نیز نباید از یاد برد که راهاندازی جنبش اجتماعی لزوما محدود به راهکارهای انتخاباتی نیست.
از شاه نقل است که میگفت: نمیدانم چرا هر وقت کنسرسیوم نفتی برای مذاکره یا عقد قرارداد به ایران میاید، همزمان دانشگاهها آشوب و تظاهرات میشود ؟! در مورد ج.ا. هم میتوان گفت که وقتی منافع غرب و اسرائیل را تامین میکند، فشار و خفقان سیاسی و اجتماعی در داخل را بیشتر و هر زمان که با آنها اختلاف دارد، اتحاد و انسجام ملی را موعظه میکند. کشتن و زندانی کردن نیروهای مخالف از بدو تاسیس نظام ج.ا. امر تازهایی نیست و شرط بقای ج.ا. است ولی ترساندن مردم از سرنگونی، بزرگ جلوه دادن افرادی چون کروبی و موسوی، سبز نامیدن جنبشی زرد فام، مبارز شمردن بازجویان و اطلاعاتیهای دههٔ ۷۰-۶۰ رژیم پس از وقایع انتخابات ۸۸، منحرف کردن مطالبات رادیکال سیاسی- اجتماعی مردم بصورت نمایشی و تحلیلی برای جلب مردم به انتخابات فرمایشی و... بر دوش مخالفین اصلاحطلبی است که در سالهای اخیر بعنوان مهاجر سیاسی شناخته شده هستند. انتقال منتقدین از داخل به خارج و استفاده از آنها برای مغلطه در معضلهای اصلی و شاخ و برگ دادن به فرعیات، استفاده حداکثری از فضای مجازی و رسانههای غربی فارسی زبان، پروپاگاندای سیاسی غیرمستقیم در راستای ثبات ج.ا. و.... به راستی یکی از شاهکارهای اتاقهای فکری اطلاعاتی- امنیتی ج.ا. در واکسینه کردن رژیم برای تغییر و اختهگی مخالفین برانداز در مقابل ج.ا. است.
براندازان همیشگی عزیز هم لطفا تاکتیک های عملیاتی خود برای رسیدن به استرتژی خود را هم توضیح دهند به جای آنکه همواره منتقد باشند و انواع اتهامات را به دیگران بزنند و همه را خیانتکار و سازشکار معرفی کنند لطفا اندکی عمل کنند و کمی هم خود عزیزان هزینه رفتار سیاسی خود را بدهند به جای انکه همواره روی دوش دیگران بایستند
خواننده ی محترم، جناب آقای ایراندوست همه چیز را به ج.ا. نسبت میدهد که البته تا اندازه ای با ایشان موافقم. اما نه تا این اندازه ی مبالغه آمیز.اگر جمهوری اسلامی اینقدر زیرک بود که ایشان میفرمایند، اصلن نیازی به سرنگونیش نبود! مشکل اتفاقن همین است که این رژیم عقلش به آن جاهایی که ایشان میفرمایند نمیرسد! والا خودش میفهمید که اگر احترام مردمش را بدارد نیازی به اینهمه بامبولک بازی ندارد!
ابتدا دوست عزیز بداند که رژیمی توانسته بیش از سه دهه خود را حفظ کرده و حکومت کند دوم آنکه ایراندوست درست می گوید . اما جنبش ایران پتانسیش را از درون تضادهای حاکم بین حکومت و خواستهای مردم دارد . نمی دانم در مورد اصلاح طلبی و سرنگونی باید چند سال دیگر بحث شود که آقایان اصلاح طلب آنچه شما می گوئید اصلاح طلبی بنابر اصطلاحات سیاسی و ادبیات سیاسی دنیا نیست زیرا اصطلاح رفرم در مقابل فرم است یعنی شما همین فرم موجود جمهوری اسلامی را قبول دارید و خواهان رفرم یا آب و رنگ جدید به فرم هستید از اینرو حرفهای شما هیچ تطابقی با ادبیات سیاسی ندارد این اصلاحات به رو ش ایرانی اش یعنی تسلیم طلبی در مقابل یک رژیم عقب مانده ی انسانهای نخستین . در حالی که رفرمیسم در مقابل یک دولت دموکراتیک معنا می دهد زیرا دارای یک فرم دموکراتیک است .
در انتخابات اسفندماه 90 هم بسیار در مورد روش مشارکت در انتخابات بسیار بحث شده است و به نظر می رسید که همگان به این توافق دست یافتند که تا زمانی که انتخابات آزاد زیر نظر مجامع بین المللی و با حذف شورای نگهبان نباشد ما در آن شرکت نخواهیم کرد . در هر جنبشی سازشکاران و بی پرنسیپهای سیاسی بسیاری هستند اما منافع ملی نمی تواند تابع فقط قدرت طلبی این آقایان شود و هر روز ساز جدیدی زنند و ما هم مجبور شویم بدانها پاسخ گوئیم . اینها کوتوله های سیاسی هستند که با اولین امتیاز همه چیز را فدا می کنند . اصلاح طلبان فقط تا آنجائی با جنبش هستند که بتوانند در قدرت مشارکت کنند و وقتی در قدرت هستند نیز مانند دهه ی 60 حاضرند هم خودشان مبارزین را شکنجه کنند و هم در مقابل شکنجه گر سکوت کنند مردم و هواداران آنها تنها وسیله ی قدرت گیری هستند و بس . اینها حکومت خمینی را الهی می دانند حکومتی که هستی جامعه را به نابودی کشیده است . 33 سال است که هر روز یک نفر بعنوان اصلاح طلب نوع ادبیات اصلاح طلبان ایرانی سر راست کرده تعدادی سیاسی و حوانان مبارز را دم تیغ جمهوری اسلامی میدهد و پس از مدتی همه ی هزینه ها ی داده شده به فراموشی سپرده می شود کدامیک از دوستان اصلاح طلب در سرکوبی مردم کردستان ترکمنستان اهواز آذربایجان و تهران دست نداشته اند اولین شورش توسط مردم کرد در همان سال 57 و اوائل 58 با خونریزی پاسخ داده شد ترکمنستان به خاک و خون کشیده می شود و اهواز در همان تیرماه 58 به خاک و خون کشیده می شود اینها همه نشان میدهد که حکومت یکی پس از دیگری با گلوله پاسخ گفته است . و همه ی اصلاح طلبان از بنی صدر گرفته تا امروزی ها در آن فجایع دست داشته اند هیچکس گرگ را چوپان گله نمی کند اما از نظر علمی هم ساختار ولایت فقیه با همان شیوه ی حکومتی 1400 سال پیش تطبیق داده شده است که با شیوه ی تولید صنعتی قادر به ادامه نیست از اینرو حداقل چیزی که جنبش از لحاظ سیاسی با آن روبروست از بین بردن همین ساختار ضد دموکراتیک ولایت فقیه است این یعنی نابود کردن و به زیر کشیدن شخص اول مملکت انسان تنها می تواند کودن سیاسی باشد تا شیوه ی اصلاح طلبی سازشکاران ایرانی را قبول نماید شما نمی توانید تغییر ایجاد کنید مگر آنکه ساختار ولایت فقیه را بردارید این تنها می تواند فقط نامش را فریب مردم قلمداد کرد نه مبارزه ی سیاسی . اما از نظر اقتصادی این حکومت بنابر ماهیتش سنت گراست یعنی حافظ منافع اقشار سنتی ست از اینرو تنها دلالی و سوداگری و تولیدات عقب مانده و سنتی را محافظت می کند از اینرو با تولیدات عصر صنعت دشمن است و به همین دلیل قادر به شرایط مناسب برای تولید نیست صنعت و کشاورزی را نابود کرده و بیکاری را بر مردم تحمیل می کند تنها با یک انقلاب در کشاورزی و صنعت ایران قادر است بر مشکلات بیکاری و فقر جامعه غلبه کند رژیمی که خود مانع اصلی این فرآیند است چگونه می شود آنرا اصلاح کرد . جمهوری اسلامی با ایجاد شرایط نظامی و زور و شکنجه خود را بر جامعه تحمیل کرده است و بدون زور و قدرت مردم هم نمی توان بر آن غلبه کرد . سازشکاری رهبران جنبش سبز مانع ادامه ی تظاهرات در همان خرداد 88 شد . مذاکرات پشت پرده حفظ سکوت و آرامش اینها روشهای مورد پسند حکومت است . که اصلاح طلبان حتی برای امروز هم تجویز می کنند
اما مهمترین مسئله ای که جنبش سبز به دلیل سازشکاری رهبران آن با شکست روبرو شده عدم شفافیت است . نه برنامه های تاکتیکی و استراتیژیکی و بطور کلی برنامه ای این جریان نگاه کنید آنقدر بی در و پیکر است که همه چیز هست و هیچ چیز نیست . هر کس خود را سبزی می خواند بدون اینکه برنامه های این سبز معلوم باشد همه چیز یا نیم بند در سخنرانی ها بیان می شود و هیچ شفافیتی ندارد . و حتی موضوعی مانند انتخابات هم که بارها تجزیه و تحلیل شده و حتی خود رهبران این جریان شرطهای مشارکت را اعلام می کنند و حکومت هم آنرا نادیده می گیرد اما باز بی پرنسیپی به حدی ست که حتی پایبند به شرطهای خودش هم نیست و دوباره در دماوند رای میدهد . جنبش بدون برنامه ی شفاف همان ابتدا شکستش را خودش تضمین کرده است . عدم اقبال مردم هم از این جنبش در همین نهفته است جریانی که هنوز قادر نیست تکلیفش را با خودش مشخص کند چگونه انتظار دارد مردم از یک بسته ی موهوم حمایت کنند ؟ فردی که با اغلام شزطهایش خودش مانند خمینی و خاتمی بدان پایبند نیستند چگونه مردم به این جریان اعتماد کنند ؟ ما به خاتمی نگفتیم برای شرکت در انتخابات شرایط سه گانه اش را اعلام کند خودش کرده و باید حداقل خودش بدان پایبند می بود وقتی خودش روش انحلال طلبانه را در مقابل جنبش برای تفرقه بازی می کند مردم هم بدان اقبالی نشان نمی دهند حتی کودن ترین اقشار جامعه هم بر پایبندی بر عهد حساس هستند اما بی پرنسیپی تا این حد ؟
سابقه انتخابات و جنبش به اواخر دهه 1320 و مجلس 16 میرسد که مصدق و یارانش بحوزه نظازت تهران اعتراض داشتند و منجر به بسط نشینی در دربار کردید که نهایتا جبهه ملی متولد شد.
این اعتراض نتیجه مثبت داشت زیرا انتخابات تهران باطل گردید و در انتخابات بعدی مصدق و8 نفر یارانش بمجلس امدند وسرانجام طرح ملی شدن صنعت مفت بتصویب کمسیون رسید و با ترور رزم ارا با رای 100در100 از مجلس گذشت و سنا هم بدان رای داد.
در دومین انتخابات مجلس منوچهر اقبال علی امینی از امریکا امد و با سید جعفر بهبهانی و اسداله رشیدیان و فرود منفردین را علم کردند و باشگاه مهرگان پاطق بود نتیجه ارا اکثریت حزب ملیون و اقلیت حزب مردم را تشکیل دادند ولی
صحبتها بالا گرفت و روزنامه ها تریبون مخالفین شدند وسر انجام این انتخابات باطل شد.
سالهای 38و39 دانشگاه عاصی تر ین بخش مملکت بود وتظاهرات انتخابات اجیل و شیرینی انتخابات بود چون با بر کناری اقبال شریف املمی نخست وزیر شد و دوباره انتخابات را راه انداخت اما این دفعه سگی را عینک زدند و بخیابان اورد ورهبر تظاهرات بود .
در این زمان همه راهها به دانشگاه ختم میشد چون همه کلاسها در خیابان بود وسیاست خلق میکردند پشت میله ها دانشجویان و بیرون سرباز ها دکتر امینی نخست وزیر شد و شاه مجلس را منحل کرد.
بیشتر رجال بعد از انقلاب در میان دانشجویان بودند بنی صدر سازمان ده بود بیژن جزنی دانشکده ادبیات را برای تحسن شب اماده کرد سلامتیان و ارفع زاده و حبیبی و لاهیجی فعالان دانشکده جقوق بودند حسن ضیا ظریفی هم فعال بود.
دانشکده فنی ذوالنور و مقدس زاده را داشت و پزشکی شیبانی را وناصر بانکی در دانشکده علوم
از این ابطال و انحلال چیزی عاید نشد وجبهه ملی هم بمحاق رفت.
انتخابات جنجالی بعدی مربوط بانتخابات ریاست جمهوری خاتمی در سال 76 به پیروزی مطلق زسید و همه دست اندرکاران طلبکار شدند و پروزه های عبور از خاتمی رقم حورد و دولت هم در مقابل محافظه کاران مشکل داشت و هم در مقابل همراهان ولی انتخابات شناخته شده بود نا ارامی ها در قالب شکایت گروه متخصص از دولت وزئیس جمهور هر روز ابعاد تازه ای داشت وچوبدستها ی ورزیل حاکم سخنرانیها بودند و هرروز بحران خلق میکردند زیرا اله کرم و ده نمکی با همراهی 200تا300 نفر در سراسر کشور سخنرانی هارا بهم میزیختند بنا برین جنبش جوانی که این انتخابات را به پیروزی رسانده بود فردای انتخابات در صحنه نبودو کاری نداشت. با اینکه 8 سال ازادایهائی بمردم داده شد ولی در عین حال بیشترین زمان تعطیل روزنامه ها بود.
انتخابات 88 با انتشار حکم دستگیری رجال به تاریخ سه روز قبل از انتخابات اغاز شد وقبل از اعلام نتیجه رهبر بکسی که انتخاب نشده بود تبریک گفت و زمینه اعتراضات رافراهم کرد و دو کاندید مغبون نتیجه ارا را نپذیرفتند.
حاکمیت یکدست هم دوام نیاورد و مشکلات حکومت از نبودن سبزها بیشتر از درصحنه بودن انها شد.
جنبش اعتراضی در موضوعی خلاصه شده که عمر ان بپایان رسیده است . انتخابات اینده حال و هوائی دیگر دارد زیرا مذاکرات هسته ای و قبل از ان رابطه با امریکا در بستر کاملا جدیدی حرکت میکند و شعارهای قبلی حکومت را از کار انداخته ودر همین رابطه براندازان هم خلع سلاح میشوند پس باید مثل مشروطه یا نفت و یامجموعه ای که در سال 57 مورد اتفاق قرار گرفت سوژه ای مطرح شود ومورد اقبال قرار گیرد تا جنبشی پایدار را بدنبال بیاورد .
سوژه حقوق بشری در قیاس خارج از کشور برد دارد و مفهوم ازادی و دموکراسی برای گرسنه سیستانی و لرستانی قابل درک نیست و اجتماع خیابانی نخواهد داشت .
نگاه کنیم در انتخابات 88 گونی سیب زمینی توی خیابان رها میکردند ویا بعنوان یارانه پول پخش میکنند و بدین طریق گر سنگان را بگرو گان میگیرند چون مفهوم عمل تهدیدی است که حکومت میتواند پول ندهد وشما باید عاقل باشید.
در اواخر دهه30 و اوائل سالهای چهل دانشگاه یکصدا ضد جکومت بود ولی کاری از پیش نبرد چون نتوانست سایر اقشار را بخود جلب کند.
ایجاد جنبش از طریق انتخابات امری مشکل بنظر میرسد چه بسا که نظام با تضمینی که برای حفظ خود از غرب میگیرد اجازه دهد که نیروی متقابل سهمی در قدرت داشته باشد و بطور مثال نوری رئیس جمهور شود و یا سید حسن خمینی را بصحنه بیاورد.
ارسال کردن دیدگاه جدید