مذاکره با آمریکا ، تابو یا راه حل ؟
سه شنبه, 1391-01-22 02:16
نسخه قابل چاپ
گفتوگو با محمدجواد اکبرین، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران
سراج الدین میردامادی
سراج الدین میردامادی - آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت، در مصاحبهای با "فصلنامه مطالعات بینالمللی" شماره بهار ۱۳۹۱، گفته است: "امریکا قدرت برتر دنیاست.
مگر اروپا با امریکا، چین با امریکا، روسیه با امریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با امریکا مذاکره نکنیم؟"
در گفتوگویی با آقای محمد جواد اکبرین، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل ایران در این زمینه، از ایشان پرسیدم:
ارزیابی کلی شما از اظهارات آقای هاشمی رفسنجانی چیست؟ با توجه به اینکه مسئله مذاکره با امریکا بیش از سه دهه است که تبدیل به تابو شده و یکی از حرمتهای سیاسی در فضای سیاسی ایران بوده است. این سخنان را با توجه به بالا گرفتن بحران سیاسی ایران با جامعه بینالملل، بهویژه با امریکا، چطور ارزیابی میکنید؟
اگر در گذشته آقای هاشمی رفسنجانی با چنین دیدگاههایی، تنها گروهی از تکنوکراتها را نمایندگی میکرد که توسعه اقتصادی و رابطه باز و منافع متقابل با جامعه بینالمللی و حد ضروری از آزادی را مایه و پایه بقای جمهوری اسلامی و پیشرفت کشور میدانستند، الان دیگر تنها آن طیف نیستند که اینطور فکر میکنند و آقای هاشمی هم تنها سخنگوی آنها نیست.
اصولگرایانی که پیشتر ایدئولوژی را برتر از توسعه، آزادی و روابط بینالملل میدانستند، در تجربه سالهای اخیر دیدند که چگونه این نگاه کشور را به سمت نابودی و انزوا میبرد. به همین خاطر، الان میتوان گفت که این نگاه و آقای هاشمی رفسنجانی و ایده مذاکره با امریکا برای خروج از بحران کنونی، دیدگاه آنها هم هست.
اصولگرایانی که پیشتر ایدئولوژی را برتر از توسعه، آزادی و روابط بینالملل میدانستند، در تجربه سالهای اخیر دیدند که چگونه این نگاه کشور را به سمت نابودی و انزوا میبرد
نشانه آن هم این است که وقتی آقای هاشمی این بحث را مطرح کرد، عموماً از اصولگرایان سنتی صدای اعتراضی شنیده نشد و میتوان گفت که سکوت علامت رضا بود.
البته آقای ترقی عضو هیأت مؤتلفه اعتراضی کرد. اما اگر بنا باشد که هیأت مؤتلفه اسلامی اعتراض جدیای بکند، این آقای ترقی نیست که باید سخن بگوید، بلکه دیگران هستند که در اینباره سخن میگویند.
آقای اکبرین، به این واکنشها اشاره کردید. ما در دوره آقای هاشمی رفسنجانی هم یادداشت "مذاکره مستقیم" آقای عطاالله مهاجرانی را در روزنامه اطلاعات داشتیم که خواستار مذاکره با امریکا شده بود.
اما واکنشها در آن دوره بسیار تند و شدید بود. حتی رهبر جمهوری اسلامی در خطبههای نماز جمعه هم آن یادداشت را مورد انتقاد قرار داد. ولی بهنظر میرسد که حتی خود اصولگراها هم در شرایط کنونی واکنش تندی به اظهارات آقای هاشمی نشان ندادهاند، به استثنای روزنامه کیهان و فارسنیوز. این را چگونه ارزیابی میکنید. آیا فکر میکنید الان زمینه مذاکره مستقیم با امریکا در میان خود اصولگراها که بیشتر نگاه ایدئولوژیک به مقوله مناسبات بینالمللی و رابطه با امریکا دارند هم وجود دارد؟
کسانی که در آن زمان، یعنی در آغاز دهه هفتاد شمسی، بحث مذاکره با امریکا را مطرح کردند و نیز کسانی که به بحث کنونی انتقاد میکنند و زمان را با دهه هفتاد مقایسه کرده و میگویند که چطور در آن زمان ما مذاکره نکردیم و هیچ اتفاقی هم نیافتد، بیست سال هم گذشت، الان سال ۹۱ است و ما همچنان بر سر مواضع خودمان ایستادهایم و اتفاقی نیافتاده است و ...
خلاصه پیشنهاددهندگان مذاکره را به ضعف و انفعال متهم میکنند، توجه ندارند که الان بحث مذاکره با امریکا موضوعیت ندارد، "طریقیت" دارد.
آنها پیشنهاددهندگان را متهم میکنند به مذاکره از سر ناچاری و میگویند ما روزی باید مذاکره کنیم که از موضع عزت باشیم. اما وقتی راه جلوگیری از یک جنگ خانمانسوز از مذاکره با امریکا میگذرد، باید متواضعانه از شعارها فاصله گرفت و به این شعور عملی تن داد.
منتقدان فراموش کردهاند که اگر در ابتدای دهه هفتاد این زمزمه بود، مذاکره نشد و اتفاقی هم نیافتاد، کشور مرهون رأی بیست میلیونی مردم به آقای خاتمی در دو دوره پیاپی بود.
اگر ما دولت آقای خاتمی که اعتبار و وجاهت بینالمللی داشت و پشتوانه رأی مردم، آزادی، توسعه و روابط بینالمللی برایاش مهم بود را نداشتیم، آن وقت آنها میدیدند که کشور در همان دهه هفتاد به چه سراشیبی سقوطی میافتاد.
اینبار هم اگر مذاکره از سر ناچاری تبدیل شود به مذاکره از موضع عزت، بیایند به جنبش سبز تن بدهند تا از مذاکره از سر ناچاری نجات پیدا کنند و به موضع برابر و عزیزانه برسند.
میماند مسئله ارگانهایی مثل خبرگزاری فارس و کیهان که این بار داعیهدار حمله به آقای هاشمی شدهاند.
جالب است که هم افکار کیهان و نسبتاش با بدنه نظامی کشور شناخته شده است و هم خبرگزاری فارس که رسماً مدیریتاش عضو سپاه پاسداران است و از مجلس هم اگر صدایی شنیده شد، دقت کنید که صدای سردار کوثری، نایب رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس است که پیشتر فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله سپاه بود.
محمد جواد اکبرین: وجه مشترک منتقدان که که به بدنه سپاه تعلق دارند، نگرانی از منافع و موقعیت رانتیشان است. وگرنه به عنوان راهی برای نجات کشور نگاه کنند، آنها هم قاعدتاً اینقدر حمله و تهاجم نمیکنند
این وجه مشترک این منتقدان که از اصولگرایان سنتی نیستند و به بدنه سپاه تعلق دارند، به نظر میرسد که ناشی از نگرانیهایی است که من تعبیر میکنم به "شاهزادههای دورگه نفت و ایدئولوژی" که آنها بههرحال نگران منافع و موقعیت رانتی خودشان هستند.
وگرنه اگر از موضعی که آقای هاشمی و نزدیکان فکری ایشان به مذاکره با امریکا نگاه میکنند، یعنی نه به عنوان یک موضوع، بلکه به عنوان یک راه برای نجات کشور نگاه کنند، قاعدتاً آنها هم اینقدر حمله و تهاجم نمیکنند.
موضع رهبر جمهوری اسلامی را در این فرایند چگونه میبینید؟ با توجه به نامهای که آقای اوباما اخیراً به ایشان نوشته و همچنین با توجه به ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در مصدر ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام .
آیا فکر نمیکنید این فرضیه درست باشد که رهبر جمهوری اسلامی هم بیتمایل به این مذاکره نیست و پیغامها و ردوبدلهایی که صورت میگیرد و همچنین بازگشت ایشان بهگونهای به آقای هاشمی رفسنجانی، ممکن است از این زاویه باشد که بخواهد آقای هاشمی را معبر و منظر برای گذار به این مذاکره قرار بدهد؟
من تعبیر "بازگشت به آقای هاشمی رفسنجانی" را چندان تعبیر مناسبی نمیدانم. گمان من این است که ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همانقدر که میتواند راهی را برای نجات کشور در روز مبادا باز بگذارد، همانقدر هم میتواند یک رفتار تزیینی باشد برای اینکه انتقادات بیشتری متوجه ایشان نشود.
این فرضیه را وقتی ما میتوانیم جدی بگیریم که پاسخ این سئوال را بدهیم که کدام گروه در حال حاضر دست برتر را در تصمیمگیریها در کشور دارند، تأثیر اصلی را روی آقای خامنهای دارند و یا اینکه آقای خامنهای روی آنها بیشتر از همه گروهها حساب میکند.
در همین اتفاقی که الان افتاده و آقای هاشمی رفسنجانی بحث مذاکره با امریکا را مطرح کرده، ببینید چه کسی با ایشان همراه است و چه کسی همراه نیست.
از سپاه و وابستگان سپاه، مثل کیهان، خبرگزاری فارس و یا اشخاصی مثل سردار کوثری که بگذریم، به نظر دولت دقت کنید.
دولت رسماً حاضر به مذاکره است. ادبیات وزیر خارجه، آقای صالحی را نگاه کنید؛ پیاپی اعلام میکند که مواضع رسمی را کشورها باید از سوی دولت بشنوند و نه از سوی گروهها و رسانهها. چرا ایشان این حرف را میزند؟! بهخاطر اینکه گروهها و رسانههایی نظیر فارس، کیهان و برخی جریانات سیاسی حرفهایی میزنند که مذکره و امکان ارتباط را حتی با ترکیه به خطر میاندازند، چه برسد به امریکا.
ابقای آقای هاشمی رفسنجانی در رأس مجمع تشخیص مصلحت نظام، همانقدر که میتواند راهی را برای نجات کشور در روز مبادا باز بگذارد، همانقدر هم میتواند یک رفتار تزیینی باشد برای اینکه انتقادات بیشتری متوجه ایشان نشود
موضع دولت که این است، اصولگرایان سنتی که عموماً سکوتشان علامت رضا است و بهنوعی همراهی میکنند، کارشناسان رسانهها و تحلیلگران هم در همین روزنامهها، رسانهها و مجلههایی که امروز در داخل جمهوری اسلامی مجوز دارند، به هزار زبان گفتهاند که راه خروج از بحران، مذاکره صادقانه با جامعهی بینالمللی و اعتمادسازی است.
پس چه کسانی هستند که امروز و در طول سال گذشته و وقتی حتی جدیترین نشانههای جنگ آشکار شد، باز هم بر سر یک سری مواضع، لجبازانه ایستادهاند.
اگر مشخص شود که آن دسته افرادی که اصرار دارند (که من تعبیر میکنم به حفظ مواضع رانتی ایدئولوژیکشان)، آنها چقدر در رأس کشور و در تصمیمگیریها و تصمیمسازیها تأثیرگذارند و چقدر پیوندشان با آقای خامنه ای عمیق است؟!
اگر پیوند آنها عمیقتر از آقای هاشمی رفسنجانی و دیگران باشد، که به گمانام هست، قاعدتاً نمیشود این فرضیه را چندان جدی گرفت.
منبع عکس اول: خبرگزاری فارس - عکاس: ساتیار امامی
از خصوصیات ما ایرانیان، نه فقط هیاهو و جار و جنجال یا بزرگ کردن مسائل کوچک و کوچک کردن معضلات بزرگ یا مباحث طولانی و عملگرایی کوتاه مدت و... بلکه جا زدن در لحظه و زمان حاد است. مسئله انرژی اتمی بیش از ده سال خوراک تبلیغاتی ج.ا و غرب بوده، اینکه ایران از این دعوای سیاسی، امتیازی کسب کرده،کذب محض است چون با رژیمی سروکار داریم که پس از آزاد کردن گروگانهای آمریکاییها، با بوق و کرنا، از پیروزی سیاسی خود، گوش خلایق را کر کرد و جنگ عراق با ایران، رابطه خدشهدار شده با کشورهای دیگر و هیثیت ملی ایران در عرصه جهانی را که پیامد آن گروگانگیری بود را با بیشرمی، نادیده گرفت. قرنها است که ایران مسبب و آغازکننده جنگ با کشوری نبوده و همیشه و به نحوی، قربانی تلاطمهای سیاسی در تاریخ بوده، حاکمین فعلی ج.ا. بخوبی اینرا فهمیدهاند که بوجود آوردن کینه و نفرت بر علیه دیگران، در دراز مدت تیشه به ریشه آنها خواهد زد و جز سرنگونی برای این ۵ درصدیهای حاکم در ایران، سودی عاید کسی نخواهد شد.
رسانه ای شدن مصاحبه اقای رفسنجانی وهم زمان شدن دعوت سخنگوی فارسی زبان وزارت خارجه امریکابعنوان مهمان در سایت الف اقای احمد توکلی و ملا قات اقای اردوغان در مشهد با رهبری نمیتواند تصادفی باشد
میدانیم سفر نخست وزیر اسرائیل به امریکا و ملاقات او با رئیس جمهور امریکا و سخنرانی طنز گونه و مهاجم او در نشست ایپک اخرین تلاشهای اسرائیل برای اوانس گیری از امریکا با خودداری اوباما از همکاری با این کشور در حمله احتمالی به ایران به نقطه ابهام انگیزی ختم شد ولی اسرائیل اعلام داشت که زمان حمله را تا نوامبر و بعد تا پایان سال 2012 به تعویق میندازد
امریکا در شرائط افتصادی کنونی حاضر به شرکت در یک در گیری تازه نیست نه بنیان مالی انرا دارد (زیرا عنوان کرده است که 1200 ملیارد دلار طی 10 سال از بودجه نظامی کشور میکاهد) ونه شرکای اروپائی ویا ناتو تحمل هزینه های این درگیری را بعهده میگیرند واسرائیل هم به تنهائی مرد این میدان نیست بنابرین بایستی راهکار تازه ای برای حل این مشکل پیدا میشد
دولت احمدی نژاد از مدتها پیش در صدد تماس با امریکا بود که در تمام موارد با مخالفت رقبای سیاسی مواجه شدوسر انجام بعد از بر کناری متکی سیاستگزاری خارجی هم از رئیس جمهور جدا شد ودر بیت مستقر گردید و با صلاحدید در اخنتیار شورای امنیت ملی قرار گرفت
گفته میشود که در چند ماه اخیر مذاکرات در بغداد و انکارا بصورت موازی دنبال میشده است و معمولا تائید توافق های بغداد بصورت پیام از کانال ترکیه به ایران منتقل میگردیده که تعداد مسافرتهای غیر عادی ترکها بایران و وزیر خارجه ایران به ترکیه موئد انست
جمهوری اسلامی با تحریم بانک مرکزی و ممانعت از انتقال پول توسط نهادهای بانکی و مالی اخرین ضرب و شصت را دریافته وناگزیر حاضر به خروج از بن بست شده است
بعد از انتخابات مجلس غر ب این انتخابات را زیاد زیر ذره بین قرار نداد واگر به خطابه های قبل از انتخابات رهبر مراجعه شود حکایت از سراسیمگی و ترس از بهم خوردن اوضاع داشت که سکوت مخالفان وغرب این مشکل را حل کرد
انتشار مصاحبه دو ماه قبل رفسنجانی و دعوت همزمان احمد توکلی از الن ایر بعنوان مهمان سایت نظر سنجی جمهوری اسلامی برای توافقات اینده بود که جریان اعتراض محسن رضائی برای عدم حضور در استانبول و پیشنهاد مکانهای دیگر مثل بغداد و دمشق و بیروت برای منحرف کردن اذهان از توافقات به محل برگزاری نشست صورت گرفت
عنوان جابجائی استانبول به بغداد مجوزی بود که یک هیات را به عراق اعزام کنند تا تائید پیام دریافتی بوسیله اردوغان را صحه گزاری کنند
در طول عمر جمهوری اسلامی همیشه انجام کار ها ی غیر ممکن به رفسنجانی رجوع شده که در بعضی موفق بوده مثل بر کناری ایت اله منتظری و رهبر نمودن خامنه ای انهم در زمانی که ایت اله گلپایگانی کاندایدای رهبری بود ودر دورتر عزل بنی صدر و پایان جنگ ولی در برخی موارد ناموفق مثل دعوت مک فارلین و برقراری رابطه با امریکا در زمان ریگان در مقطع کنونی هم که رهبر تا اخرین لحظه علیه امریکا خطابه خوانده است و در نهایت ودر بهترین گفتار دوری از جنگ امریکا را خوب خوانده و بلافاصله اضافه کرده است که این کشور دچار توهم است این رفسنجانی است که لابی میکند و اشاره به نامه سه دهه پیش به خمینی مینماید یعنی هم از خمینی خرج میکند وهم از خود مایه نمیگذارد وهم راه را برای توافقاتی که در نهان انجام شده وبصورت مذاکره پرده برداری میشود فراهم میکند
مخالفان رابطه با امریکا که تعدادی از سرداران سپاه هستند در واقع غافلگیر شدند و اعتراضات بسیار مختصر و کم اهمیت بود
قبلا در رسانه ها ی مختلف اغلام شده بود که ایران حاضر به توقف غنی سازی 20 درصدی خواهد شد وچون در سایت فردو فقط اورانیوم 20 درصدی تغلیظ میشود بعضی عنوان کردند که این سایت تعطیل خواهد شد و حال انکه چنین نیست و جمهوری اسلامی در مرحله اول موجودی اورانیوم غنی شده 20 در صدی را به ترکیه خواهد فرستاد
رفسنجانی در بده بستان با احمدی نژاد دانشگاه ازاد را از دست داد ولی در عوض در سمت ریاست مجلس تشخیص مصلحت باقی ماند که در این ابقا مجسن رضائی بیشتر از احمدی نژاد ناراحت است زیرا خود را برای جانشینی اماده میدید
توافقات پنهانی با مذاکرات اشکار دنبال خواهد شد ولی سر انجام رابطه اسرائیل با ایران به مصالحه نخواهد انجامید
زمانی که ایران با آمریکا مذاکره کرد و باب گفتگو باز شد و اگر به صورت تضمینی هم به نتایج مثبت برسد تازه سلسله سوالاتی مطرح می شود که یکایک مسئولین و منصب نشینان پست های ملی باید پاسخ بدهند که اگر آشتی مقدور بود چرا اینقدر دیر و هزینه این قهر و دعواهای بی حاصل سی و چهار ساله را چه کسی به گردن می گیرد؟ و مسئولیت قضائی این ظلم ها و دروغ ها و تهمت ها و خیانت های این سال ها را چه کسی به عهده دارد؟ و چرا ما باید به این گروه باز هم اعتماد کنیم؟
ارسال کردن دیدگاه جدید