فراخوان ۲۵ بهمن برای حضور خیابانی
دوشنبه, 1390-11-24 20:51
نسخه قابل چاپ
سراجالدین میردامادی
"شورای هماهنگی راه سبز امید" برای روز سهشنبه بیست و پنجم بهمن، برای حضور خیابانی معترضان در تهران، فراخوان داده است.
از احسان مهرابی روزنامه نگار پرسیدم به نظر ایشان ، حاکمیت در آستانه فراخوان ۲۵ بهمن با چه تنگناهایی مواجه است، چه تضییقات و مشکلاتی را فراهم کرده و یا تا روز سهشنبه ۲۵ بهمن ماه، احتمالا چی تضییقاتی را فراهم خواهد کرد؟
احسان مهرابی: طبیعی است که در آستانه انتخابات مجلس، حاکمیت ترجیح میدهد فضای کشور، فضای آرامی باشد. خصوصاً بعد از برگزاری راهپیمایی ۲۵ بهمن که آنها در میان هواداران خودشان تبلیغات زیادی در ارتباط با این راهپیمایی انجام دادهاند و همچنین در سطوح خارجی تبلیغ کردهاند که مردم کماکان به این حاکمیت و این شرایط وفادار هستند.
بر این اساس، طبیعتاً خیلی نگران هستند که وضعیت قبل از انتخابات و بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن چه خواهد شد. با توجه به اینکه فشارهای بینالمللی هم مطرح است و سازمانهای بینالمللی از جمهوری اسلامی خواستهاند اجازه بدهد که راهپیمایی مردم به صورت مسالمتآمیز و آرام برگزار شود.
از سوی دیگر وضعیت کشورهای منطقه و همچنین وضعیت سوریه را داریم که برای حاکمیت خیلی نگرانکننده است. به همین دلیل در ارتباط با راهپیمایی ۲۵ بهمن خیلی نگران هستند.
از جهتی هم ۲۵ بهمن نقطه تاریخیای برای حاکمیت است. یعنی زمانی که اعلام میکرد ما "۹ دی" را برگزار کردهایم و "فتنه" را تمام کردهایم و دیگر "فتنهای" وجود ندارد، راهپیمایی ۲۵ بهمن اتفاق افتاد و دوباره تمام برنامههای حاکمیت و تمام تبلیغات او را بههم ریخت.
از این جهت، سالگرد این راهپیمایی باز هم مهم است. چون دقیقاً یک سال از آن حادثه میگذرد و در این مدت حاکمیت تلاش داشته بگوید که ۲۵ بهمن هم اتفاقی بوده که دیگر تکرار نمیشود و امکان تکرار خود موضوع ۲۵ بهمن تاوان سنگینی برای حاکمیت دارد و بیاعتباری زیادی را برای او به همراه میآورد.
با توجه به راهپیمایی ۲۲ بهمن سازماندهی شده از سوی حاکمیت و سابقهای که از توانایی تبلیغاتی و وارونهنمایی حاکمیت داریم، آیا ممکن است با فضای تبلیغاتی، حکومت به گونهای فراخوان ۲۵ بهمن را تحتالشعاع خودش قرار بدهد؟
احسان مهرابی: با توجه به اینکه در ۲۵ بهمن هیچ مناسبت دیگری نیست و تمام کسانی که در آن روز حضور پیدا کنند، قطعاً به دعوت شورای هماهنگی و دیگر تشکلهای هواداران جنبش سبز در خیابانها حاضر میشوند، بعید است حاکمیت بتواند هیچ نوع مصادرهای از آن راهپیمایی داشته باشد
بعید است بشود این راهپیمایی ۲۵ بهمن را تحتالشعاع قرار داد. چون راهپیمایی ۲۵ بهمن یک مراسم مناسبتی است.
یعنی حاکمیت در سال ۸۸ توانست راهپیمایی ۲۲ بهمن را تماماً به نفع خودش مصادره کند. چون هواداران جنبش سبز اعلام کرده بودند که راهپیمایی آرامی خواهند داشت، نمادهای خود را به آن شکل در این روز ارائه نکردند و با اینکه طرفداران جنبش سبز حضور بسیار زیادی داشتند، ولی بر اساس نوع برنامهریزیشان حاکمیت توانست اعلام کند در آن روز اتفاقی نیافتاده بوده و تمام حاضران در راهپیمایی به دعوت او به خیابان آمده بودند.
ولی با توجه به اینکه در ۲۵ بهمن هیچ مناسبت دیگری نیست و تمام کسانی که در آن روز حضور پیدا کنند، قطعاً به دعوت شورای هماهنگی و دیگر تشکلهای هواداران جنبش سبز در خیابانها حاضر میشوند، بعید است حاکمیت بتواند هیچ نوع مصادرهای از آن راهپیمایی داشته باشد و هر اتفاقی در آن روز بیافتد، به هر شکلاش، طبیعتاً به زیان حاکمیت خواهد بود و بحث راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات مجلس را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
آیا ممکن است در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی که نقش مشروعیتزایی برای حاکمیت بازی خواهد داشت، حاکمیت بهگونهای دست به عصا عمل کند و اعمال خشونت گستردهای را در مقابل تظاهرکنندگان ۲۵ بهمن به نمایش نگذارد؟
درست است که موضوع انتخابات مجلس برای حاکمیت خیلی مهم است، ولی مهمترین مسئله این است که حاکمیت اجازه ندهد جنبش سبز دوباره نمود پیدا کند و این از هر بحثی برایاش مهمتر است.
میتوان گفت حتی با اینکه انتخابات مجلس را پیش رو داریم، حاکمیت حتی اگر لازم باشد به خشونت متوسل بشود، تا حدی که میتواند اجازه نخواهد داد که این راهپیمایی شکل بگیرد و ملاحظهی انتخابات مجلس را هم نخواهد داشت.
به نوعی میتوان گفت که آنها موضوع انتخابات تهران را برای خودشان جدا کردهاند. یعنی با توجه به شناختی که از فضای کشور و فضای تهران دارند، شاید از ماههای قبل توقع مشارکت چندان گستردهای در تهران برای خودشان متصور نباشند.
حاکمیت همان مشارکت نیروهای خود را در تهران متصور است و برای انتخابات مجلس، آمار نهایی را مهم میداند و با توجه به اعتماد به نفس و دستگاه تبلیغاتیای که در داخل دارد، در نهایت به این نتیجه رسیده که اعلام خواهد کرد این درصد از مردم در انتخابات مشارکت کردهاند و اینکه چه درصدی در تهران و چه درصدی در شهرهای دیگر باشد، خیلی برایشان تفاوتی نخواهد داشت و آنها درصد کل را ملاک قرار خواهند داد.
برای همین، موضوع انتخابات مجلس در تهران، باعث نخواهد شد که آنها در روز راهپیمایی ۲۵ بهمن از سرکوب صرفنظر کنند و طبیعتاً هر نوع راهپیماییای که بخواهد بشود، برنامه حاکمیت این است که برخورد کند. اینکه تا چه حد موفق بشود، بحث دیگری است، ولی قطعاً اینطور نخواهد بود که بهخاطر انتخابات مجلس، چشمپوشی کند و اجازه بدهد راهپیمایی شکل بگیرد.
اگر هم اتفاقاتی بیافتد، راهپیمایی شکل گیرد و راهپیمایان اقداماتی انجام بدهند، از این باب نخواهد بود که حاکمیت چشمپوشی کرده است، بلکه از این باب خواهد بود که نتوانسته است. آنها تمام توان و امکاناتی را که در اختیار دارند بهکار خواهند گرفت تا مانع راهپیمایی بشوند و با راهپیمایی هم قطعاً برخورد خواهند کرد.
مگر اینکه از عهدهشان برنیاید و به تعبیری از دستشان دربرود، ولی به هیچوجه ملاحظه انتخابات مجلس و هیچ بحث دیگری را نخوهند کرد. چون ظاهر آرام خیابانهای کشور و این بحث که بگویند دیگر هیچ تحرکی وجود ندارد، جنبش سبز تمام شده و هیچ تجمعی شکل نمیگیرد و ما توانستهایم جنبش سبز را مهار کنیم، از هر امر دیگری برای حاکمیت مهمتر است.
در روزهای اخیر، کندی اینترنت و مشکلات عدیده در دسترسی کاربران به پستهای الکترونیک را هم شاهد بودیم. در فضای سایبری چه اتفاقاتی میافتد، در آستانه فراخوان ۲۵ بهمن؟
طبیعی است که حاکمیت با توجه به اینکه از قدیمالایام احساس میکرد که شبکههای مجازی و اینترنت ابزاری هستند که هواداران جنبش سبز میتوانند از آن استفاده کنند، از همان سال ۱۳۸۸، در آستانه هر تجمعی این اتفاق [کندی اینترنت و اخلال در فضای سایبری] رخ داده است. میتوان گفت که حاکمیت این دو سال تمام برنامهریزی و تلاشاش را کرده که بتواند محدودیت اینترنت را بهصورت کامل محقق کند.
در زمانی که من در ایران بودم، اخباری وجود داشت مبنی بر اینکه یکسری متخصصین چینی آوردهاند و همکاریهایی با آنها دارند برای اینکه بتوانند اینترنت را بهطور کلی مهار کنند و یا از بین ببرند. بحثهایی هم که در حال حاضر تحت عنوان "اینترنت ملی" وجود دارد، در همین چهارچوب میگنجد و به نوعی میشود گفت تمام تلاششان این است که ارتباط داخل و خارج کشور را در فضای مجازی قطع کنند.
چون میدانند که یکی از ابزارهای اطلاعرسانی هواداران جنبش سبز رسانههای اینترنتی و شبکههای مجازی است، حاضرند بابت قطع اینترنت هر هزینهای را هم بدهند.
یعنی ممکن است رفع بخشی از نیازهای خود حاکمیت و یا نیازهای سازمان اداری کشور وابسته به اینترنت باشد، ولی موضوع برخورد با حرکتهای اعتراضی و برخورد با جنبش سبز تا حدی برای حاکمیت ارجحیت و اولویت دارد که حاضرند در اینباره هر هزینهای را تحمل کنند تا بتوانند ارتباط مردم با فضای خارج از کشور را قطع کنند.
این قطعی اینترنت یا بستن پستهای الکترونیکی، کند شدن اینترنت و تضییقات سایبریای که حاکمیت ایجاد میکند، به خود سیستم اداری جمهوری اسلامی آسیب نمیزند؟
البته متأسفانه سیستم اداری جمهوری اسلامی، علیرغم تلاشی که در دولتهای قبل شده بود که ما به نوعی دولت الکترونیکی را داشته باشیم و خیلی از کاغذبازیهایی که در ساختار اداری وجود دارد، حذف شود، ولی در این سالها خیلی برای این امر تلاشی نشده و تقریباً در همان حد متوقف بوده است.
برای همین، میتوان گفت که خیلی از بخشهای اداری ما کماکان به همان شکل سنتی رفتار میکنند و ممکن است قطعی اینترنت خیلی رویشان تأثیرگذار نباشد. حتی اگر اینطور هم باشد، حاکمیت حاضر است این هزینه را بدهد و بحث فعالیتهای اداری و حتی بحث پیشرفت کشور مختل بماند، ولی این امکان ارتباطی را از هواداران جنبش سبز بگیرد.
چون طبیعتاً برای آنها حفظ شرایط فعلی نظام بر هر چیز دیگری اولویت و ارجحیت دارد و حاضرند حتی سازمان اداری کشور مختل بشود، ولی هواداران جنبش سبز از این امکان ارتباطی محروم بشوند.
عجب دنیای زشتی داریم.کسانی که خود در اروپا و آمریکا(کشورهای حامی جنبش سبز) شهامت رفتن به خیابان و اعتراض را ندارند،مردم رنج دیده و تحت ستم را تشویق به رفتن به خیابان در ایران میکنند.چند ماه است که خاوری دزد که ٣٢ سال تمام هم در نظام خدمت کرده و به قول خودش هم حزب اللهی است و جای مهر نماز هم بر پیشانی اش حک شده است در کانادا مشغول خوشگذرانی با پول مردم تحت ستم ایران می باشد.از این جنبش سبزی ها باید پرسید که آیا شهامت اعتراض به حضور این فرد جانی و فاسد در کشور کانادا را داشته اند؟ ا******ایرانیان داخل کشور باید بدانند که هدف اینان مشغول کردن دستگاه امنیتی و نیروی انتظامی و سپاه و بسیج است و با تحریک کردن افراد ناراضی غیر سیاسی و آوردن انان به خیابان قصد ایجاد درگیری و سوء استفاده سیاسی را برای خود دارند.چون اگر غیر از این بود اولا راهپیمایی در پیاده رو را اختراع نمی کردند ،دوما ساعتی را انتخاب می کردند که افراد دیگری در خیابان نبودند و یا از اداره و شرکت عازم منزل نبودند و یا موقع گردش و خرید برای ایام عید نبود.سوما فرق میان معترضین با مامورین لباس شخصی و بسیجیان هم مشخص می شد.چارم اینکه افراد ناراضی یک لباس یک رنگ میپوشیدند و یا کلاه خاصی را بر سر میگذاشتند که لااقل تعداد شرکت کنندگان معترض به سیاستهای دولت مشخص میشد و اگر نیروی انتظامی هم افراد را به جرم پوشیدن لباس یک رنگ دستگیر و یا مورد اذیت و آزار قرار میداد،آبروی مردمسالاری دینی روشنفکران مذهبی میرفت و دولت اسلامی هم نزد جهانیان سر افکنده میشد. آری این فراخوان باز هم جهت تشویش و درگیری و ایجاد فضای امنیتی در کشور است وهدف سیاسی مثبتی را نبال نمی کند.البته برای ایجاد یک تنوع عمومی بدک نیست ،امّا ظربه ای که به جنبش مردمسالاری و استقلال سیاسی ایران میزند بسیار زیاد است.چون کسی قادر به تشخیص واقعی مردم عادی و معترضین نیست و نظام با پخش فیلم از مردم در خیابانها و رفتارهای عادی آنان مدعی میشود که اکثریت مردم از شرایط کشور رضایت دارند و با این خودفریبی ضربه ای هم به فعالان مدافع برقراری مردمسالاری و عدالت اجتماعی - اقتصادی می خورد و مدافعان غیر سیاسی نظام هم اعتراضی به سیاستهای نادرست دولتمردان نکرده و به جمع معترضین اجتماعی نمی پیوندند.متاسفانه فراخوان دهندگان ***و خود سیاسی خوانده با چنین حرکات و اقداماتی ،فقط باعث منفعل شدن معترضین اجتماعی و نیز سخت تر شدن شرایط مباره برای سیاسیون متشخص و کاردان شده و جنبش دمکراسی خواهی و عدالت جو و ملّی را تضعیف میکنند.پاینده ایران و سربلند باد ایرانی مسلمان و غیر مسلمان
آقای پیری اگر حاوری با پول ملت داره کیف می کند به آقای خامنه ای و آقا مجتبی کامنت بفرست و بگو کالاهتان را بالاتر بگذارید که از بی کفایتی شما اینها زیر بال و پرتان پرورش یافته اند . اگر مردم را برای اعتراض می ترسانید بدانید که رژیم سرکوبگر عامل همه ی فجایع است اگر حکومتی با کفایت و با درایت در ایران بود این همه فجایع رخ نمی داد . مردم تنها تقصیرشان اعتماد به اسلام و سردمداران روحانی بود که هم اکنون عذاب این اشتباه و هزینه ی آنرا پرداخت می کنند در دوران اعتلا جنبشها منفعل نمی شوند بلکه هر سرکوب آنها را رادیکالتر می نماید ترس سردمداران اصلاح طلب حنبش سبز هم از این رادیکالیزم است و به همین دلیل است که حضرات حکومتی را نصیحت می کنند و از آنها کمی سوپاپ اطمینان می خواهند . اما جمهوری اسلامی هم _ خد اقل بخش عاقل آن - درک کرده است که ماشین سرکوب دیگر پاسخگو نخواهد بود و در ماههای آینده ما شاهد رفرمهایی برای ایجاد سوپاپ اطمینان خواهیم بود . قیمتها در یک ماه گذشته به بیش از دو برابر رسیده است ارزش پول ملی کاهش یافته مملکت در دوران نه جنگ ونه صلح منتظر جنگی خانمان سوز است دیکتاتوری و استبداد دینی بیداد می کند تحریم ها دامن ملت را گرفته است هیچ امیدی برای بهبودی اوضاع با وجود جمهوری اسلامی در افق دیده نمی شود اینها شاید عمده ترین دلائلی ست که مردم باید به خیابانها بیایند تا بحرانهای ایجاد شده توسط رهبری داهیانه ی خامنه ای را خودشان حل و فصل نمایند . عدم حضور اعتراضی مردم هزینه های بیشتری بر مردم تحمیل می نماید . بی کفایتی جمهوری اسلامی برای بهبود شرایط بر همه ثابت شده است فقط عده ای جیره خوار و افراد عقب مانده ی ذهنی هستند که فکر می کنند اوضاع بر وفق مرادشان است . موضوع تعداد معترضین نیست موضوع بر سر آنست که نخبگان و متخصان یک کشور به این نتیجه برسند که چه بر سر ملت خواهد رفت . جمهوری اسلامی تصور می کند با بوق و کرنا کردن و به میدان آوزدن عده ای اراذل و اوباش با تبلیغات دهها کانال تلویزیونی و رونامه و اطلاعات و سپاه و بسیج و کارمندان سخن حق نخبگان را زیر سئ.ال خواهد برد ؟ زهی خیال باطل .
فرهاد خان در آخر مطلبت نوشته ای «زهی خیال باطل» من همین جمله را به رفقای چپ و برادران و خواهران اصلاح طلب حواله می کنم و قاطعانه می گویم که بدون قبول آشتی ملّی و قبول اصل ولایت فقیه قادر به همکاری و هم سفره شدن با نظام نخواهید بود.اگر غیر از این کنید یا زندانی و یا کشته می شوید و اگر هم خیلی زرنگ باشید همچون خاوری و پسر رفسنجانی و دیگر جنایتکاران پرورده شده در دامان آخوند ،به خارج می گریزید(یعنی به دامان امپریالیزم و صهیونیزم که دشمنان قسم خورده دین اسلام و کل مسلمانانند).اگر نیروهای معترض و سیاسیون خط دار مایلید کشور را به ساحل دمکراسی هدایت کنند،موظف اند قوائد مبارزه را برای ورود به جزیره مردمسالاری احترام کنند.فرستادن مردم به داخل غار، با علم به وجود انواع مارهای سمی و عظیم الجثه و بدون مشعل روشن ازادی و استقلال و حتی بدون راهنما(رهبر) با کداممنطق سیای و مبارزه همخوان دارد؟این اعمال بی ر و ته روش مبارزه افراد سیاسی بی لیاقت و نادان است و پایانش بهتر از این چیزی که امروز در مملکت دیده میشود ،بهتر نخواهد بود.
وش سیاسی کنونی روشی استعمار پسند است و انقلابی نیست و عاقبتی ندارد و باز هم مبارزه وانقلاب را در پی دارد.روش دیگر هم انقلاب است و نتیجه اش مشخص نیست.روش سوم هم گذار به دمکراسی به روشی عملی و مسالمت آمیز است.
بنیانگذاری جنبش صلح در ایران و خارج از ایران به سبکی که صلح دوستان و مدافعان مردمسالاری در زمان جنگ سرد میان دو بلوک شرق(سوسیالیستی)و غرب (سرمایه داری) برپا کرده بودند،می تواند هم جنبش مرمسالاری را زنده وتقویت کند و هم مانع از جنگ افروزی نظام سرمایه داری به سرکردگی امریکا و انگل چسبیده به آنان(صهیونیزم) باشد و هم میتواند در راستای خلع سلاح اتمی تأثیرگذر باشد.ضمنا در این جنبش صلح هم بردران و خواهرن مسلمان و هم هموطنان غیر مسلمان شرکت خواهند داشت و همه از حقوق سیاسی یکسان برخوردار بوده و این یک گام به پیش است و فرهنگ مردمسالاری را تقویت می کند و با همبستگی و اتحاد خود، رفع تحریمهای ضد ایرانی هم موجب میشویم.پاینده ایران - سربلند باد ایرانی مسلمان و غیر مسلمان
اکنون نظرتان را به مطلب بسیار ارزشمندی از حزب کمونیست چین که توسط رفقای توده ای منعکس گردیده جلب می کنم.خواندنش بسیار مفید است.
(اتحاد نظامی چین و روسیه علیه ناتو )
آزاده اسفندیاری
http://rahetudeh.com/rahetude/2012/11feb/2/chin.html
فرهاد خان در آخر مطلبت نوشته ای «زهی خیال باطل» من همین جمله را به رفقای چپ و برادران و خواهران اصلاح طلب حواله می کنم و قاطعانه می گویم که بدون قبول آشتی ملّی و قبول اصل ولایت فقیه قادر به همکاری و هم سفره شدن با نظام نخواهید بود.اگر غیر از این کنید یا زندانی و یا کشته می شوید و اگر هم خیلی زرنگ باشید همچون خاوری و پسر رفسنجانی و دیگر جنایتکاران پرورده شده در دامان آخوند ،به خارج می گریزید(یعنی به دامان امپریالیزم و صهیونیزم که دشمنان قسم خورده دین اسلام و کل مسلمانانند).اگر نیروهای معترض و سیاسیون خط دار مایلید کشور را به ساحل دمکراسی هدایت کنند،موظف اند قوائد مبارزه را برای ورود به جزیره مردمسالاری احترام کنند.فرستادن مردم به داخل غار، با علم به وجود انواع مارهای سمی و عظیم الجثه و بدون مشعل روشن ازادی و استقلال و حتی بدون راهنما(رهبر) با کداممنطق سیای و مبارزه همخوان دارد؟این اعمال بی ر و ته روش مبارزه افراد سیاسی بی لیاقت و نادان است و پایانش بهتر از این چیزی که امروز در مملکت دیده میشود ،بهتر نخواهد بود.
وش سیاسی کنونی روشی استعمار پسند است و انقلابی نیست و عاقبتی ندارد و باز هم مبارزه وانقلاب را در پی دارد.روش دیگر هم انقلاب است و نتیجه اش مشخص نیست.روش سوم هم گذار به دمکراسی به روشی عملی و مسالمت آمیز است.
بنیانگذاری جنبش صلح در ایران و خارج از ایران به سبکی که صلح دوستان و مدافعان مردمسالاری در زمان جنگ سرد میان دو بلوک شرق(سوسیالیستی)و غرب (سرمایه داری) برپا کرده بودند،می تواند هم جنبش مرمسالاری را زنده وتقویت کند و هم مانع از جنگ افروزی نظام سرمایه داری به سرکردگی امریکا و انگل چسبیده به آنان(صهیونیزم) باشد و هم میتواند در راستای خلع سلاح اتمی تأثیرگذر باشد.ضمنا در این جنبش صلح هم بردران و خواهرن مسلمان و هم هموطنان غیر مسلمان شرکت خواهند داشت و همه از حقوق سیاسی یکسان برخوردار بوده و این یک گام به پیش است و فرهنگ مردمسالاری را تقویت می کند و با همبستگی و اتحاد خود، رفع تحریمهای ضد ایرانی هم موجب میشویم.پاینده ایران - سربلند باد ایرانی مسلمان و غیر مسلمان
اکنون نظرتان را به مطلب بسیار ارزشمندی از حزب کمونیست چین که توسط رفقای توده ای منعکس گردیده جلب می کنم.خواندنش بسیار مفید است.
(اتحاد نظامی چین و روسیه علیه ناتو )
آزاده اسفندیاری
http://rahetudeh.com/rahetude/2012/11feb/2/chin.html
ارسال کردن دیدگاه جدید