مخالفت فعال با جنگ و نه تنزهطلبی اخلاقی
جمعه, 1390-08-27 19:43
نسخه قابل چاپ
سراجالدین میردامادی
در روزهای و هفتههای اخیر، در پی شدتگرفتن احتمال حمله نظامی به ایران در پی گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ارائه شواهدی دال بر فعالیتهای نظامی هستهای از سوی جمهوری اسلامی ایران، نامههای گوناگونی در مخالفت با جنگ از سوی فعالان سیاسی ایرانی در فضای مجازی انتشار یافته است.
صدوپنجاهوهفت نفر از فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و دانشگاهی و روزنامهنگار ایرانی نیز در مخالفت با جنگ نامهای را خطاب به مردم ایران امضا و منتشر کردهاند.
از دکتر بورگان نظامی، استاد اقتصاد دانشگاه تگزاس آستین آمریکا و از امضاکنندگان این نامه پرسیدهام: هدف شما از نگارش این نامه چه بوده است؟
بورگان نظامی: این نامهای است که تاکنون بیش از صدوهشتاد فعال سیاسیـ مدنی، دانشجوییـ دانشگاهی و روزنامهنگار آن را امضا کردهاند. این نامه با هدف مخالفت فعال با جنگ از طریق توقف موقت و مشروط غنیسازی تا زمان بازسازی اعتماد جامعه جهانی در قالب پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی هستهای و در جهت تعطیلی تمامی جنبههای نظامی برنامه هستهای تهیه شده و به امضای فعالان یادشده رسیده است.
این یک کار جمعی بوده است. نظرات بسیار متنوع و مختلفی در این زمینه وجود دارد، اما فصل مشترک این نظرات در اینجا قرار میگرفت که اولاً ماهیت این برنامه را دیگر نمیتوان بههیچوجه به عنوان یک ماهیت صلحآمیز قلمداد کرد. به همین دلیل یک نهاد فنی بینالمللی که آژانس بینالمللی انرژی هستهای باشد، به صورت خیلی صریح در گزارشش شواهدی را نشان داد و آنها را به اطلاع جامعه جهانی رساند. با آن که برخی از آن شواهد قدیمی بود، ولی شواهد جدیدتری هم در آن وجود داشت. این شواهد ناشی از رفتار هستهای جمهوری اسلامی بود که دیگر نشانی از یک برنامه صلحآمیز در خود نداشت.
بههرصورت تا زمانی که این شواهد مخفی بود یا در اطلاع تعداد کمی از قدرتهای جهانی بود، رویه مذاکره و تهدیدها پشت درهای بسته ادامه داشت، ولی وقتی این شواهد علنی شد، دیگر خطر برخوردهای جدی بیش از پیش مطرح شد. البته با این که شاید بتوان گفت خطر جنگ و درگیری نظامی در آیندهای نزدیک آنقدر که بعضیها سعی میکنند نشان دهند بالا نیست، ولی مسلم است فشارهای بینالمللی بهخصوص فشارهای اقتصادی به شدت افزایش پیدا خواهد کرد. شواهد آن نیز اکنون روشن است و صحبتهای بسیار جدیای هم درباره تحریم بانک مرکزی ایران میشود. تمام اینها نشان از یک فضای خیلی خطرناک برای مردم ایران دارد.
حال در چنین فضایی میتوان طبق روال برخی از فعالان تنها گوشزد کرد که جنگ خطرناک است، جنگ به مردم ایران آسیب میزند، تحریمها هم به مردم ایران آسیب میزند و بعد همینجا متوقف شد. از دید این فعالان که این نامه را امضا کردهاند این کافی نیست. باید یک گام مهم برداشت برای مخالفت فعال با جنگ و این مخالفت فعال میسر نخواهد شد، مگر با رفع آن شرایطی که موجب شده است تا ما در این وضعیت خطرناک قرار بگیریم و این وضعیت خطرناک هم رفع نخواهد شد، مگر این که برنامهی هستهای ایران واقعاً یک بازبینی جدی شود.
به وضعیت خطرناک اشاره کردید و احتمال جنگ که بیش از پیش داده میشود. آیا به نظر شما در این نامه مقصر اصلی در نزدیک کردن ایران و ایرانیان به یک خطر جهانی، حاکمیت است یا خیر؟ آیا حمله نظامی دلایل و علل دیگری هم میتواند داشته باشد؟
بورگان نظامی: ما باید بیاییم و به جامعه جهانی نشان دهیم که در جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران این ظرفیت وجود دارد که رفتاری نشان دهد که جلوی تنشآفرینیهای حکومت را بگیرد. رفتارهایی که متأسفانه از آستانه تحمل نهادهای بینالمللی هم دیگر اکنون گذشته است. خود این در کنارهم قرار گرفتن اولین گام است.
آنچه مسلم است این است که جمهوری اسلامی در تاریخ ۳۳ سالهاش نشان داده که چندان به ضوابط بینالمللی پایبند نیست. متأسفانه تاریخی هم که ما در ۳۳ سال گذشته داشتهایم، تاریخ برخوردهای متنوع با کشورهای مختلف بوده است. در برخی موارد اگر ما بخواهیم واقعاً دنبال مقصر بگردیم، تقصیر از طرف حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است. ولی در بسیاری از موارد هم تقصیر از کشورهای دیگر بوده است. بههرصورت در رابطه با جنگ هشتساله ایران و عراق تقصیر عمده را میشود بر حاکمیت عراق و شخص صدام حسین گذاشت.
مهم این است که ما اکنون در وضعیتی قرار داریم که میشود از این وضعیت خارج شد. بههرصورت جمهوری اسلامی یا لااقل بخشهایی از حاکمیت جمهوری اسلامی علاقه دارد تا موضوع برنامه هستهای را پیوند دهد به مثلاً موضوع غرور ملی که واقعاً اگر ما به صورت جدی به آن فکر کنیم، ربط خاصی ندارد و این برنامه تامینکننده منافع ملی ایران بههیچوجه نیست و در این راستا برنامهشان را ادامه دهند با اهدافی که اکنون شواهد بسیار مطمئنکنندهای در مورد غیرصلحآمیزبودن لاقل بخشی از اینها وجود دارد. کاری که باید کرد این است که در این نقطهای که ما هستیم، باید بیشتر از این که بگوییم تقصیر چه کسی، کی و کجا بوده، لازم است بگوییم از این به بعد اگر رفتار چه کسی تغییر نکند، منجر به چه عاقبتی برای مردم ایران خواهد شد.
در این نامه شما برای جلوگیری از جنگ خواهان سازماندهی جنبشهای اجتماعی قدرتمند شدهاید. این سازماندهی را به چه شکل میخواهید انجام دهید. آیا طرح عملی هم دارید یا خیر؟
اولین گامی که باید برداشته شود دقیقاً این است که نیروهایی که با این دیدگاه موافق هستند، علیرغم اختلاف نظرشان در مورد مسائل مختلف و اختلاف جایگاه سیاسیشان، باید کمی از این تنزهطلبی اخلاقی بالاتر روند و نمیشود دیگر برخورد منفعلانهای کرد. بلکه ما باید بیاییم و به جامعه جهانی نشان دهیم که در جنبش دموکراسیخواهی مردم ایران این ظرفیت وجود دارد که رفتاری نشان دهد که جلوی تنشآفرینیهای حکومت را بگیرد. رفتارهایی که متأسفانه از آستانه تحمل نهادهای بینالمللی هم دیگر اکنون گذشته است. خود این در کنارهم قرار گرفتن اولین گام است.
بورگان نظامی: متأسفانه اتفاقی که تاکنون افتاده این بوده که جامعه جهانی انواع تهدیدهای اقتصادی را بر کشور ایران وارد کرده است و اینها تبدیل به یک فشار اقتصادی بر مردم ایران شدهاند. البته بخشی از حاکمیت هم مسلماً ضررهایی دیده، ولی اصل این فشارها بر مردم ایران وارد شده است.
برای گامهای آتی باید تلاش کرد و دید تا چه حدی میتوانند این فعالان مختلف باهم در راستای این برنامه همکاری کنند و جلو روند. ولی بههرصورت همین کنارهم قرار گرفتن بزرگترین کمک را برای تنویر افکار عمومی مردم ایران میکند، همچنین برای روشن کردن ماهیت برنامه هستهای جمهوری اسلامی که متأسفانه شواهد غیر نظامی بودن آن دیگر دارد از بین میرود و میشود گفت که اهدافشان نظامی است. این مسائل را برای مردم ایران روشن میکنیم و این فشارها را که از لحاظ اقتصادی به خصوص بر مردم ایران میآید، تبدیل به فشاری بر حاکمیت کنیم.
متأسفانه اتفاقی که تاکنون افتاده این بوده که جامعه جهانی انواع تهدیدهای اقتصادی را بر کشور ایران وارد کرده است و اینها تبدیل به یک فشار اقتصادی بر مردم ایران شدهاند. البته بخشی از حاکمیت هم مسلماً ضررهایی دیده، ولی اصل این فشارها بر مردم ایران وارد شده است. منتهی راهحلی که برخی در فکرشان بوده، این بوده است که بروند و صحبت کنند و سعی کنند که این تحریمها را بهخصوص از طرف کشورهای غربی بردارند.
واقعیت اما این است: تا زمانی که این رفتار جمهوری اسلامی ادامه دارد، این امر تقریباً ناممکن خواهد بود. راه حل برخورد و مخالفت فعال با این وضعیت از دید امضاکنندگان این نامه این است که نیروهای مختلف بیایند و سعی کنند این فشار اقتصادی را که بر مردم وارد میشود، تبدیل کنند به یک فشار سیاسی بر حاکمیت و این گام بعدی است.
در این نامه شما نوشتهاید که مدافع حمایت سیاسی جامعه جهانی از مطالبات دموکراسی خواهانه در ایران هستید. شما چگونه این حمایت را مطالبه میکنید؟ در چه شکلی این حمایت را در راستای منافع ملی ایرانیان و در راستای استقلالطلبی ایرانیان و ملیگرایی ایرانیان میدانید؟
اساسیترین چیزی که شاید من بتوانم به نوعی از طرف تمام امضاکنندگان مطرح کنم این است که جامعه جهانی باید نقض حقوق بشر در ایران را جدی بگیرد و حتی اگر زمانی خواستند که سر مسئله هستهای هم با حکومت ایران به توافقهایی برسند، نقض حقوق بشر در ایران هرگز نباید فراموش شود. ما به صورت واقعاً جدی بهخصوص در وضعیت فعلی مخالف مداخلهجویی نظامی در کشورمان هستیم و این را به ضرر جامعه ایران و حرکت دموکراتیک مردم ایران میدانیم. اما آن چیزی که هست، این است که اگر این وضعیت و این رفتار ادامه پیدا کند، بخشهایی از قدرتهای جهانی لااقل به این سمت خواهند رفت و حاکمیت هم دوست دارد که برخورد محدودی را با جامعه جهانی به لحاظ نظامی داشته باشد. ما به صورت فعال میخواهیم جلوی این نکته گرفته شود.
****آقای یر عمادی این حرفها کهنه شده است و ترفندی دیگر برای بدام انداختن ایرانیان جهت فشار به دولتمردان و نز منرف کردن افکار عمومی از جنایات غرب و صهیونیستهاست.دوست گرامی ماه گذشته دولت روسیه طرح رفع گام به گام اختلافات غرب با ایران را پیشنهاد داد و اقای لاورف امیدوار بود که امریکائیان از لجاجت و دشمنی خود نسبت به ایرانیان دست بردارند و اخوندها هم قبول کرده بودند و رسما هم پاسخ مثبت به لاورف دادند.نتیجه اینکه امریکا تحت فشار آدمکشان صهیونیست سناریوی ترور سیر عربستان را نوشتند و توسط مامور جیره بگیر خود حقوق بشر را علم کردند و اکنون هم امانو خوش رقصی میکند.دوست گرامی صهیونیستها و امریکائیان خواهان برچیدن نظام ج.ا. ا. هستند و از خر شیطان هم پائین بیا نیستند و اقای خامنه ای هم این را کاملا می داند و او هم پایش را توی یک کفش کرده و کوتاه نمی آید.کمپین باید دو هدف همزمان را دنبال کند:اول گرفتن تعهد رسمی از آمریکا جهت دست برداشتن از هر گونه دخالت در امور سیاسی و هر گونه توطعه و اقدام تروریستی در ایران و پرهیز از ایران هراسی و شیعی هراسی و جنگ افروزی در خاور میانه.دوم تعهد عدم دنبال کردن ازمایشات و تحقیقات نظامی در جهت ساختن کلاهک و یا بمب اتمی و همکاری کامل با آژانس اتمی و حتی با کارشناسان امریکائی پیشنهاد شده از طرف دولت امریکا.اینکه ایران نباید غنی سازی کند درخواستی غیر قانونی و غیر معقول است و همان خواست صهیونیستهاست واگر ایرانیان سیاسی بدان کم توجهی کنند با مشکلات سیاسی در میان خود و نیز با رژیم مواجه خواهند شد.امیدوارم موفق باشید و در دام تازه صهیونیزم نروید
چیزی که در این نامه کاملا واضح است همان اتلاف وقت و ایجاد فضایی مناسب برای زمامداران حکومت در جهت تولید سلاح هسته ایی است آنچه که نظام جمهوری اسلامی در پی آن است. در این نامه تنها با تجویز دارویی مسکن به نظام و نه مردم و فشار بر حاکمیت سخنی گفته شده است اما نگفته چه فشاری و به چه طریقی! صرف اینکه گفته شود بر حاکمیت فشار آورده شود که راه حل نیست!! قشر به ظاهر روشنفکر و حاکمیت باید بداند که تهدید جهان آزاد کاملا جدی است و به بقای او بستگی دارد تنها در این صورت است که میتوان جلوی یکه تازی های حاکمیت و فشار و ستم آنها را بر مردم را گرفت. آنها میدانند تمام این تهدیدات بلوفهایی است که غرب تا کنون زده و به همین خاطر مدت 32 سال است که حاکمیت جنایتکار اسلامی هر روز بیش از قبل بر اعمال وحشیانه خود ادامه میدهد.حمله نظامی آنهم بصورت گسترده تنها راه حل نابودی این نانظام اسلامی است. پاسخ به یک جانی که دستش به خون مردم آغشته است حرف و مذاکره نیست!!
كساني كه با اقدام نظامي بر عليه رژيم ايران مخالفند و يا مخالف تحريم هستند و استدلال ميكنند به مردم فشار وارد ميشوند و در عين حال خود را مخالف نظام ميدانند ،چه پيشنهادي براي ايجاد حكومت مردمي در ايران دارند و از چه اهرم هائي براي فشار به رژيم ايران ميگويند بايد استفاده شود؟
به نظر اين نگارنده اين جماعت از دو حالت بيرون نيستند .
1- مزد بگير رژيم ايران هستند.
2- از شرايط داخلي ايران كاملآ نا آگاهند.
هیچ ایرانی، علاقمند به تعرض نظامی یا سلب امنیت جانی مردم خود نیست ولی این حاکمین امروز ایران هستند که راه هرگونه مماشات سیاسی و آزادی مردم را بسته و هیچگونه راهی برای دگرگونی ریشهایی در این رژیم نیست و اگر به امید اینگونه حرفهای به سر ته در این مصاحبه باشیم، هیچ چیزی در ایران تغییر نخواهد کرد. حمله به مناطق نظامی، تبلیغات رژیم به قدرتمند بودن را خنثی میکند و با ضعیف شدن اتوریته ج.ا.، شکاف در هیًت حاکمه ایجاد میشود و آگاهی مردم کوچه و بازار برای تغییر, رنگ رادیکالی خواهد گرفت. در این حملات کسانی که لباس نظامی دارند و سر سپرده ج.ا. هستند مورد حمله قرار میگیرند، نه مردم عادی، و معمولا در جنگ حلوا پخش نمیکنند پس ننه غریبم بازی در گوی سیاست کافیست. میلیاردها دلار نفتی ایران خرج جنبشهای ارتجاعی خارجی مثل حزب الله، حماس، گروهای سیاسی در عراق،افغانستان، کشورهای خلیج فارس و...شده است به اضافه، کشتار فعالین سیاسی، شناسایی و رخنه در اپوزیسیون و از میان تهی کردن آنها، سناریو سازی،بحران زائی و تشنج در جامعه از طریق اتاقهای فکری رژیم و... نظام ج.ا. با نوشتن بیانیه، چسنالههای حقوق بشری و تحلیلهای خفن، ککش هم نمیگزد. این هشیاری و اتحاد ملی- میهنی نیروهای دموکرات همراه با پشتیبانی نظامی کشورهای ذینفع (منهای اسراییل) است که میتواند تغییری اساسی در سرنوشت و بنیان ساختار حکومت آینده ایران ایجاد کند.
جهانگیرخان سلام.ما و همه ایرانان گمان کنید که بنده یک مسلمان مؤمن و یک فرد حزب الهی و حتی مامور سازمان امنیت ایران هستم و ولی فقیه را هم فصل الخطاب میدانم.آیا این حق قانونی ،انسانی سیاسی من هست یا خیر؟اگر نه؟بحثی هم با هم نداریم و اگر آری؟ پس باید یا با هم مشکلات را حل کنیم و یا هر کسی روش سیاسی خود را در پیش گرفته و کار خودش را باید انجام دهد.گر جنابعالی یک کمونیست هستی و یا یک فرد مذهبی مخالف نظام هستی و یا یک فرد دمکرات سکولار هستی هم حق داری که انگونه که می اندیشی عمل کنی و حق خودت را از دولت اسلامی طلب کنی.اما مشکل ما روش مبارزه و خواستهای به حق و ناحق است که مارا با یکدیگر درگیر میکند.٣٢ سال است که همه گونه فشار به نظام و دولتهای اسلامی آورده اید،نتیجه این شده است که از ناتوانی و ندانم کاری به دشمن خود و مسلمانان پناه آورده اید.مثال " آدم در حال غرق شدن برای نجات خود حتی دست به سوی مار می برد " را هم بسیار شنیده اید.اکنون کار سیاسیون ما هم به اینجا رسیده که دست به شوی دشمن دراز کرده اند.با توجه به اینکه نتیجه گدائی سیاسی را هم در عراق و لیبی بخوبی میبینند.اکنون من مزدور نظر شما هموطن سیاسی را به ٤ اصل مبارزه با دیکتاتوران جلب کرده و انرا هم پیشنهاد میکنم: ١- عمل مستقیم (تظاهرات) به روش مسالمت آمیز،حتی اگرنیروی سرکوبگر به شماحمله ور شود و عده ای را هم بکشد. ٢-جمع آوری مدارک کافی نسبت به بیعدالتی در جامعه و افشاگری. ٣ -مذاکره با مقامات دولتی در اولین فرصت ایجاد شده. ٤-پالایش روحی از وسوسه های انتقام جوئی و اقدامات واکنشی خوشونت آمیز.
٣٢ سال تحریم و توطعه و ترور و فحاشی خرابکاری و جاسوسی بی نتیجه بوده و ٢ گروه از آن بهرمند گشته اند.اول دیکتاتوران و دوم استعمارگران - اپوزیسیون ایرانی از اول انقلاب تا کنون هم به خاطر منش دیکتاتوری اش مدام درجا زده و یکی پس از دیگری هم به دام استعمار و صهیونیزم افتاده اند.اما اکنون به خاطر دست رسی به اطلاعات توسط اینترنت کسی نمی توان مضخرفات دیکتاتوران سوار بر گرده مردم و اپوزیسیون وابسته و حتی دیکتاتور را بپذیرد.لذا یا باید اپوزیسیونی ملّی و دمکراتیک بوجود اید که هر گونه دخالت اجنبی را در امور کشور محکوم کرده و خواسته های معقول و مردم فهمی را ارائه بدهد و یا باید اشتی ملی را گردن نهاد و نظام را مجبور به اصلاح نمود.
اهداف استعمار از تحریم تضعیف نظام و سرنگونی ان پس از تضعیف است که از آب آلوده ماهی بگیرد و خود به جای دیکتاتوران بر گرده مردم سوار شود، نه اینکه دمکراسی را تقدیم ما کنند.نگاهی به تحریم کشور کوبا و کره شمالی و اهداف استعماری نظامی امریکائیان درس خوبی برای همه انقلابیون دمکرات است.ضمنا تحریمها به همین دلیل تا کنون به طور قاطع صورت نگرفته است و شرکتهای آمریکائی و اروپائی از طریق دوبی،عربستان،ترکیه،پاکستان و سوریه همه گونه وسیله به ایران ارسال کرده اند،ولی به آن میزان که دولت قوت نگیرد و در یک حالت نه پیش و نه پس( پاد ) باقی بماند تا جان مردم به لب آید و از عجز و ناتوانی به دست و پای استعمار گران بیافتند.تو نغمه خویش در بیابان رها کن،گوش از کرانتر کرانها آن نغمه را میرباید
ایراندوست عزیز، حی مهل تون و میخواستم ، اگر ممکنه. ممنونم
بدلایل معلوم، معذورم. موفق باشید.
سلام به دوستان و تمامی خوانندگان و همچنین دست اندرکاران خبرگزاری
اگر از بیرون و بعنوان فرد بی دخیل غیر ایرانی و غیر آمریکایی به فراز و نشیبهای مربوط به مسائل هسته ای بین ایران و آژانس نگاه کنیم مشخص است که بحث تحریم ایران چیز جدیدی نیست و این بحث بعد از انقلاب 1979 در ایران آغاز شده است چون ایالات متحده یک متحد بزرگ خویش را در خاورمیانه از دست داده است آنهم بدلایل مسائل ایدئولوژیک مطرح شده از سوی دولتمردان ایرانی از یک طرف - لیبرالهای محافظه کار طرد شده از انقلاب ، طرفدار غرب از سوی دیگر ( حزب توده - نهضت آزادی و نروهای ملی گرا و ... ) و بدنبال آن حمایت آمریکا از اسرائیل در منطقه خاورمیانه و ترس از نفوذ جریان انقلابها به دیگر کشورهای عربی مثل همین بهار عربی و از دست دادن دیگر متحدان غرب در خاورمیانه و این یعنی تحویل خاورمیانه به روسیه و چین و قدرت گرفتن آنها و .... اما چیزی که مهم است اینکه هم دولت آمریکا و هم دولت ایران در همان اول انقلاب ایران صمیم گرفتند یعنی قطع ارتباط در ماجرای گروگانها ، این از دولت آمریکا بعنوان یک دولت سیاسی با آنهمه سیاستمدار بعید بود چرا که اگر آمریکا بجای قطع روابط دیپلماتیک ، کمی صبر و تامل به خرج می داد حتی می توانست گروگانها را به راحتی و با میانجیگری مثل آن که اتفاق افتاد آزاد کند بدون هزینه ( ایرانیها با توجه به کودتای 28 مرداد سابقه خوبی از ایالات متحده نداشتند ) . به نظر من این باید دولت آمریکا باشد که به نحوی ایرانیها را راضی کند و اعتماد آنها را جلب کند چون هزینه کردن آمریکا برای برکناری نظام جمهوری اسلامی در ایران بی فایده است چرا که با توجه به بافت مردمی در ایران چه به لحاظ مذهبی و چه به لحاظ ملی گرایی ، ایرانی ها حتی در صورت روی کار آمدن دولت دیگر روی مسائل ملی و تعصبی اتفاق نظر خواهند داشت و این همیشه برای ایالات متحده هزینه بر خواهد بود درحالی که از طرف دیگر دو قدرت چین و روسیه از این تخاصم بهترین بهره برداری را می کنند و هم اینکه ایران را بعنوان سپری در برابر نفوذ غرب هزینه می کنند و بدین طریق آمریکا هزینه بیشتری را متضرر می شود در حالی که ایران بهتر از اعراب می تواند با توجه به بازار مصرف هفتاد میلیونی اش و مسائل ژئوپلیتیک و سایر خصوصیات ژنتیکی ( هوشی - علمی و فرهنگی و نژادی خاص ) عامل عدم موفقیت چین و عدم بازگشت روسیه به قدرتی در مقابل غرب باشد و این چیزی است که ایرانی ها فارغ از هر نوع حکومتی دارای آن پتانسیل هستند و اینکه باید اعتراف کنیم ایرانی ها در مقابل جلب اعتماد هیچ حکومتی در طول تاریخ بی مرام نبوده اند پس همه این مسائل هسته ای و دیگر موضوعات هم فرصت را از آمریکایی ها و هم ایرانی ها می گیرد سیاست ضرر - ضرر در حالی که میتواند برد برد باشد آمریکا می تواند با این کار ایرانی ها را راضی به حل مسئله صلح فلسطینی اسرائیلی هم بکند .
در جواب برادراني mansour piry khanghah که براي رهايي رژيم در حال موت سينه چاک ميکنند واز تحريم که بشدت در ناتواني اينها موثر بوده آه و ناله ميکنند وسخنان روسهای امپرياليست در حمايت اينها براي تاراج بيشتر را تاييد ميکنند :
دنبال چي هستيد ؟ به اينها فرصت داد که بمب اتمي بسازند و کل کشور و منطقه را بخطر بياندازند ؟
همين چندروز پيش موشک تازه بالستيکي شان منفجرشد.
.اين ماجراجويي هاي ابلهانه خواسته اکثريت مردم نيست ..
اينها حتي تحمل انتشار يک مصاحبه انتقادي را ندارند همين امروز دادستانی تهران روزنامه اعتماد بخاطر درج مصاحبه جوانفکر توقيف شد! ...
اينها مدتهاست که مثل رژيم اسد آبرويي برايشان نمانده وبزودی بزباله دان تاريخ فرو خواهند رفت ..
اينهمه فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و دانشگاهی و روزنامهنگار ایرانی تا بحال کجا بودند؟..
اينهمه شکنجه و اعدام و زندان و شلاق و تجاوز..هيچ نامه گروهي را امضا نکردند
و حالا در حمايت از ماجراجويي هاي رژيم نامه پراکنی ميکنند بجای اينکه به رژيم حمله کرده وبه ارگانهاي بين المللي براي حمايت از مردم ايران براي غلبه به رژيم دزد غقاصب راه حل بدهند..مثل فشار برای رفرندام تحت نظارت سازمان ملل...
با درود! بیش از این نباید به حکومت تروریست و جنایتکار آخوندی مهلت داد-این نامه ها هم یا از سر ناآگاهی یا مزدبگیریست--باید با حمله برق آسای آمریکا وبپا خیزی مردم آزادیخواه ایران این رژیم تبهکار و قرون وسطایی از بین برود
و مردم ایران و دنیا از شر این رژیم برای همیشه راحت شوند..
ارسال کردن دیدگاه جدید