منصور "اسکارفیس" و ژنرالهای همپیمانش
جمعه, 1390-07-22 16:41
نسخه قابل چاپ
توطئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا و پیامدهای آن
نازنین اعتمادی
با وجود تردیدهایی که در مورد توطئه قتل سفیر عربستان سعودی در ایالت متحده آمریکا وجود دارد، بهنظر میرسد که صرف نظر از درستی یا نادرستی اتهامات منصور اربابسیار، این شخص خواسته یا ناخواسته از گمنامی به درآمده و یکشبه به یک چهره ماندگار در تاریخ روابط ایران با آمریکا بدل شده است. در تاریخ تمدن مواردی پیش آمده که یک فرد گمنام و به ظاهر بیاهمیت منشاء رویدادهای تاریخی سرنوشتساز و گاهی حتی جنگهای خونین بوده است.
سهشنبه ۱۹ مهرماه اریک هولدر، وزیر دادگستری آمریکا اعلام کرد که جمهوری اسلامی قصد داشته عادل الجبیر، سفیر عربستان سعودی در آمریکا را به قتل برساند. با اعلام این خبر ناگهان نام منصور ارباب سیار در رسانههای سراسر جهان بازتاب گسترده یافت، اما هنوز دو روز از اعلام این خبر نگذشته بود که کارشناسان مسائل خاورمیانه با در نظر داشتن تواناییهای فردی و ساختار شخصیتی و شیوه زندگی اربابسیار نخستین تردیدها را نسبت به این توطئه ابراز کردند. پیش از آنکه به پیچیدگیهای این ماجرا بپردازیم، ابتدا باید با یک چهره کلیدی و متهم ردیف اول این ماجرا آشنا شویم: منصور اربابسیار کیست؟
ژنرال همپیمان در تهران
ریچارد براتیگان، نویسنده نامآشنای آمریکایی رمانی دارد با عنوان "ژنرال همپیمان در بیگسور". راوی این داستان یار غاری دارد به نام ملون که از او در سراسر داستان به عنوان "ژنرال همپیمان ملون" یاد میکند. این ملون یک مرد قلتشن و زنباره است که از قضا حتی یک دندان هم در دهان ندارد. بسیار شلخته، بدهکار اما خونسرد و خوشگذاران است. اگر بخواهیم برای منصور اربابسیار در جهان رمانها مابهازایی پیدا کنیم، بیتردید نزدیکترین خویشاوند او شکل ایرانیزه شده همین ژنرال همپیمان ملون است که البته مثل تاریخ کشور ما در سالهای گذشته زخمی هم بر چهره دارد و به همین دلیل هم دوستانش به او لقب "اسکارفیس" (Scarface) داده بودند.
نیویورک تایمز تصویری از منصور ارباب سیار بهدست میدهد. یک مرد بیدست و پا و نسبتاً بیعرضه که دست به هر کاری میزند، بیفایده است. مدتی ماشینفروشی داشته، مدتی کباب بلغاری میفروخته و در همه حال بیپول بوده. مردی که زندگی روزانه نابسامانی داشته، فراموشکار و حتی شلخته بوده، مدام کلیدش را گم میکرده، و با این وجود موفق شده به تبعیت آمریکا درآید، به ایران رفت و آمد داشته و پس از آخرین سفری که به ایران کرده، ظاهراً به دوستش گفته که دستش بالاخره به پول رسیده است، اما هر چه دوستش اصرار کرده، تعریف نکرده که در ایران چه اتفاقی برای او افتاده و ستاره اقبالش از کجای آسمان پرستاره ایران درآمده است.
یک رئیسجمهور ضعیف و یک شاهزاده بیحوصله در متن یک تریلر سیاسی
از روز سهشنبه ۱۹ مهرماه زندگی ارباب سیار، این مرد ۵۶ ساله بهظاهر بیدست و پا کاملاً دگرگون شده است. او اکنون در سلول زندان میتواند به موضوعات دیگری غیر از کباب بلغاری و اتوموبیلهای دست دوم و بدهکاریهایی که بالا آورده بوده فکر کند. او احتمالاً به این فکر میکند که چگونه میتواند پای خودش را از این تریلر سیاسی در بالاترین سطوح دیپلماسی در جهان بیرون بکشد. سرنوشت باراک اوباما، که ظاهراً قویترین مرد جهان است، با سرنوشت منصور اربابسیار، این ژنرال ماشینفروش همپیمانش گره خورده است.
هرمان کین (Herman Cain) رقیب جمهوریخواه اوباما در یکی از آخرین گفتوگوهایش گفته است: اگر اوباما یک رئیسجمهور قدرتمند بود، هرگز ایرانیها به خودشان اجازه نمیدادند توطئه ترور سفیر عربستان سعودی را، آن هم در خاک ایالات متحده طرح کنند.
اکنون باراک اوباما نه تنها میبایست ثابت کند که توطئه ترور فقط یک سناریوی اطلاعاتی نیست و واقعاً اتفاق افتاده، بلکه مهمتر از آن باید به رأیدهندگان آمریکایی نشان دهد که یک رئیس جمهور قدرتمند است. آمریکا فقط یک آمریکا نیست. آمریکای روشنفکران با آمریکای کارگران خشن اما زحمتکش بسیار تفاوت دارد. کسانی که به هرمن کین رأی میدهند، انتظار دارند رئیس جمهورشان اگر رنگینپوست و روشنفکر است، دست کم از عهده یک ایرانی با زخمی بر چهره برآید. چنین است که حد درماندگی "اسکارفیس" ایرانی به قدرت اوباما بستگی دارد. در این ماجرا به طرز شگفتانگیزی همه شخصیتها دو چهره و همه نشانهها دومعنا دارند. او که قدرتمند جلوه میکند، از برخی لحاظ درمانده است و او که گناهکار جلوه میکند میتواند بیگناه باشد و او که ادعای بیگناهی دارد، میتواند گناهکار باشد. به همین دلیل هم در وهله نخست بیگناهی ارباب سیار اهمیت ندارد. مهم این است که از روز سهشنبه، ۱۹ مهرماه سایه جنگ بر سر ایران افتاده است.
اوباما در کنفرانس خبری روز پنجشنبه ۲۱ مهرماه گفت: "هیچ گزینهای را در برخورد با ایران کنار نخواهد گذاشت." او همچنین اعلام کرد که تحریمهای شدیدتری برای انزوای ایران اعمال خواهد شد. به اغلب احتمال متحدان آمریکا تلاش خواهند کرد در گامهای بعدی پرونده ایران را به شورای امنیت ارجاع دهند. در این میان شاهزاده ترکی الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان سعودی هم از وین اعلام کرد که هر کاری که ایران انجام دهد، عربستان به آن واکنشی در خور نشان خواهد داد. بیعلاقگی عربستان سعودی به این ماجرا از گفته شاهزاده سعودی به خوبی نمایان است.
آمادهایم بجنگیم، اما نمیجنگیم
از نخستین جنگ جهانی به عنوان یکی از خونینترین جنگها در تاریخ تمدن یاد میکنند. در ۲۸ جون ۱۹۱۴ یک دانشجوی گمنام به نام جابرنویچ با همدستی چند نفر دیگر ولیعهد اتریش را در سارایوو به قتل رساند. این سوءقصد سیاسی مقدمهای بود برای آغاز این جنگ خونین. پس از ترور ولیعهد اتریش بود که اتریش و مجارستان اعلام کردند که صربستان باید به شدیدترین شکل مجازات شود. عربستان سعودی هرچند هنوز خواستار مجازات ایران نشده، اما اعلام کرده که ایران میبایست پاسخگو باشد، و این در حالیست که منصور ارباب سیار احتمالاً در سلولش نشسته و به روزهای خوشی فکر میکند که در آرامش و فارغ از پیچیدگیهای سیاست جهانی کباب بلغاری و اتوموبیل دست دوم میفروخت. از آن سو، میت رامنی، کاندیدای پیشتاز حزب جمهوریخواه برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۲ آمریکا، جدال تبلیغاتی را به عرصه سیاست خارجی کشاند و خواستار برتری نظامی آمریکا بر جهان شد. هرمن کین رقیب انتخاباتی دیگر باراک اوباما از سوی دیگر گفته است: "با ایران فقط میشود با زبان جنگ سخن گفت. من اگر رییس جمهور بودم برای آنها پیامی میفرستادم صریح و میگفتم ما آمادگی داریم که هر آنچه را که میبایست انجام گیرد، انجام دهیم."
البته هرمن کین با صراحت از جنگ سخن نمیگوید. حتی اگر بنا باشد که تحریم شدیدتر ایران به تحریم نفتی این کشور بینجامد، بیتردید بهای نفت به طرز سرسامآورتری افزایش خواهد یافت و در این شرایط که اقتصاد غرب بسیار آسیبپذیر است، افزایش قیمت نفت خواهناخواه به رکود اقتصادی و بیکاری گستردهتر مردم منجر میشود. میبینیم که در ۳۳ سال گذشته اتفاق مهمی نیفتاده و هنوز هم که هنوز است منافع کلان آمریکا با بود و نبود جمهوری اسلامی در تضاد جدی قرار نگرفته است.
ایران جوان، ایران سبز، ایران آزاده البته با ایران شهادتخواه و جنگطلب و ولایتپذیر تفاوت دارد. سادهترین راه حل بحران در ایران در ۳۳ سال گذشته همواره رویکرد به خشونت بوده است. کافیست که از خاک عربستان سعودی یک خمپاره به سوی ایران شلیک شود. از آن پس ناگهان شعار راه قدس از کعبه میگذرد را بر سر زبانها میاندازند و گفتمان آزادیخواهی و جامعه مدنی در ایران تا اطلاع ثانوی به تعویق خواهد افتاد.
سود و زیانهای جنگ
یکی از مهمترین سویههای راسیونالیسم غربی که از سالهای دهه ۴۰ تاکنون در بین اندیشمندان منتقدان جدی هم دارد، سنجش دقیق سود و زیان هر حرکتیست. جنگ گسترده عربستان سعودی با مشارکت کشورهای حاشیه خلیج فارس با ایران از منفعت خالی نیست. در چنین جنگی پروژه هستهای ایران به تأخیر میافتد، رشد اقتصادی فزاینده کشورهای حاشیه خلیج فارس متوقف میشود، چنانچه طالبان از طریق پاکستان در این جنگ شرکت داده شود، امنیت افغانستان نیز به طور غیرمستقیم تضمین میشود، ایران از حمایت تسهیلاتی حزبالله و از جنوب لبنان غافل میماند و همزمان و در حاشیه همه این دستاوردها بهار عربی هم به اهدافی که دارد دست نمییابد.
با این حال تا رسیدن به این هدفهای بلندمدت غرب میبایست برای مدتی نه چندان کوتاه بحران انرژی را تحمل کند و در شرایطی که برخی از مهمترین بانکهای اروپایی در خطر ورشکستگی قرار گرفتهاند و اقتصاد آلمان و فرانسه آسیب دیده، و در آمریکا بیکاری رو به گسترش است، بعید به نظر میرسد آمریکا و همپیمانانش خطر کنند و مستقیماً وارد چنین جنگی بشوند. از آن سو ممکن است این جنگ به سود سربازان جان بر کف امام زمان و رهبران سیاسی و مذهبی آنها باشد. فراموش نکنیم که ایران هم مانند آمریکا فقط یک ایران یکپارچه نیست. ایران جوان، ایران سبز، ایران آزاده البته با ایران شهادتخواه و جنگطلب و ولایتپذیر تفاوت دارد. سادهترین راه حل بحران در ایران در ۳۳ سال گذشته همواره رویکرد به خشونت بوده است. کافیست که از خاک عربستان سعودی یک خمپاره به سوی ایران شلیک شود. از آن پس ناگهان شعار راه قدس از کعبه میگذرد را بر سر زبانها میاندازند و گفتمان آزادیخواهی و جامعه مدنی در ایران تا اطلاع ثانوی به تعویق خواهد افتاد.
در هر محلهای در تهران و دیگر شهرهای ایران یک پایگاه بسیج وجود دارد و هر پایگاه بسیج یک زرادخانه و پنج سرباز دارد. این اشخاص که در شرایط متعارف و در یک جامعه سکولار میبایست در واحدهای تولیدی کار میکردند به اشتغال نیاز دارند. آنها که سپاه ایدئولوژیک حکومت را تشکیل میدهند در شرایط صلح پایدار در خطر انحطاط اخلاقی و انواع فسادها قرار دارند. یک جوان تا کی میتواند به مسجد برود و پای وعظ آخوند محل بنشیند؟
رابطه پرتنش دموکراتها با تهران
با توجه به این پیچیدگیها ممکن است منصور ارباب سیار اکنون در سلولش نشسته باشد و به این فکر کند که در تهران، سربازان گمنام امام زمان چقدر ساده او را فریب دادند. در ماجرای گرونگانگیری به یاد داریم که آیتالله خمینی جانب جمهوریخواهان را گرفت. از آن زمان تاکنون همواره تهران تلاش کرده در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تأثیرگذار باشد. باراک اوبامای قدرتمند هیچگونه نفعی برای جمهوری اسلامی ندارد. آنها بیتردید جمهوریخواهان جنگطلب را به اوباما ترجیح میدهند، اما فقط تا آن حد که سیاست تنش در حد رجزخوانیها باقی بماند. آیا رهبران جمهوری اسلامی ایران در معادلاتشان این واقعیت را منظور کردهاند که خونینترین جنگها در تاریخ ایالت متحده آمریکا در زمان حکومت دموکراتها اتفاق افتاده است؟
مطلب خانم نازنین اعتمادی جالب است و دستآویز شدن آمریکا به دامن عربستان جهت ایجاد جنگ را به خوبی نشانگر است.صدام دیکتاتور و توصعه طلب را هم همین آمریکا و نادانی و زیاده خواهی ج.ا. وسوسه و وادار به جنگ کردند.در این متن خوب که جنگ افروزی امریکا را نشانگر است،نقش مردم ایران و اعراب متنفر از رژیم صعودی و امریکا روشن نیست و اینکه احتمال سقوط هر دو رژیم جقدر خواهد بود هم برسی نشده است.ضمنا ایران و عربستان هیچ مرزی با هم ندارند که عربستان بخواهد به ایران لشکر کشی کند و فقط با موشک پراکنی وزیختن بمب توسط جنگنده ها هم نمیتواند برنده جنگ باشد.ضمنا از راه کویت هم نمی تواند به ایران حمله کند چون با این کار کویت هم در زیر موشکهای ایران دوام چندای نخواهد آورد و قیمت نفت هم افزایش شدیدی پیدا می کند.ریختن بمب توسط بمب افکن های صعودی،ساخت آمریکا و با خلبانان امریکایی-اسرائیلی و یا همپیمانان انان هم از طرف جمهور اسلامی بی پاسخ نخواهد ماند و مطمعنا ناوگان دریائی امریکا و پایگاههای نظامی آمریکا زیر آتش سپاه قرار خواهد گرفت و جنگی خانمان سوز برای ایران و نا امنی اقتصادی برای همه در منطقه را موجب میگردد.اگر فرض کنیم که امریکا از این طریق تلاش میکند بر مشکلات سیاسی و اقتصادی اش تاثیر مثبت گذاشته و حضور نظامی اش را حفظ کند،باید بپذیریم که امکان عکس این خواب و خیال هم وجود دارد و بدتر شدن شرایط سیاسی منطقه و تنفر بیشتر مردم مسلمان از امریکائیان را هم موجب خواهد شد.
مطمعنا امریکا از طریق این توطعه تلاش میکند که به جای وارد کردن رژیم صهیونیستی،دولت عربستان مسلمان نما را ورد جنگ کند و چند هدف را با یک تیر بزند؛اول از بین بردن نیروگاههای هسته ای،دوم رو در رو قرار دادن مسلمانان شیعی و سنی و سوم تضعیف رژیم جمهوری اسلامی و احتمالا سرنکونی اخوندها.خب مسئولین ایران هم این را میدانند و طبعا انها هم دست به هر کاری خواهند زد.اما نتیجه این ماجرا جوئی چه خواهد بود را کسی فعلا نمی داند.
اینکه هر فرد مدعی شود که دولتمردان ایران قصد ترور و یا بمب گذاری در امریکا را دارند هم در بازار سیاست امروز، خریدار ندارد.اگر ایران قصدش تحریک امریکا بوده هم منطقی نیست.چرا؟چون در این صورت اقدام به ترور سفیر رژیم نژاد پرست و یا مقامات امریکائی را می نمود و نه ترر سفیر عربستان را ، انهم در خاک آمریکا.
اکنون سیاست جنگ سرد کامل و یا جنگ افروزی محتاطانه ورق خورده است و به احتمال قوی پشت این توطعه اهداف اقتصادی امریکا پنهان است و امریکائیان از بکار گیری این روش تکراری خود، ضمن تحریم نفتی ایران؛افزایش قیمت نفت را موجب میشوند که منافع مالی شان تامین گردد و اخوندها را هم زیر فشار قرار دهند.
مقاله ی جالبی بود، اما ادعای اینکه هر پایگاه بسیج یک زرادخانه و 5 سرباز دارد کاملا اشتباه است. ضمن اینکه نویسنده در وصف سودهای جنگ احتمالی بین اعراب و ایران برای غربی ها، نابود شدن یا توقف دستاوردهای بهار عربی را هم عنوان می کند، بدون اینکه توضیح دهد چرا غرب باید از دموکراتیزه شدن کشورهای عربی ناخرسند باشد؟ آیا خود کشورهای غربی نبودند که با فشارهای سیاسی مبارک را، و با چند ماه عملیات نظامی قذافی را سرنگون کردند؟ آیا اینکه اصلا چیزی به نام بهار عربی وجود دارد، مرهون فشارهای سیاسی غرب بر رژیم های خودکامه ی خاورمیانه نیست؟
آیا متهم کردن غرب بدون هیچ سند، مدرکی یا دست کم تحلیل و حدس، یک نوع بدبینی به شیوه ی دایی جان ناپلئون شمرده نمی شود؟
ارسال کردن دیدگاه جدید