جمهوری ولایت فقیه، نیازی به اصلاحطلبها ندارد
با نزدیک شدن به نهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، بازار گمانهزنیها پیرامون آرایش احتمالی نیروهای سیاسی داخل حکومت، هر روز گرمتر میشود. برخی این احتمال را مطرح میکنند که با توجه به تغییر و تحولات صورت گرفته در ساختار سیاسی کشورهای خاورمیانه، یکی از اهداف اصلی حکومت، گرم کردن تنور انتخابات مجلس است. حکومت برای دستیابی به این خواست حتی حاضر است علیرغم میل باطنی ولی فقیه، اصلاحطلبهای رادیکال و عبور کرده از خطهای قرمز نظام را نیز بازی دهد.
نیروهای اصولگرا از هم اکنون خبر از تشکیل کمیتهای مشترک (۱۵ نفره و ۸ نفره) از اصولگرایان، روحانیون سنتی و محافظهکاران برای تعیین فهرستی مشترک از این جناح برای شرکت در انتخابات مجلس آینده میدهند.
بر اساس گزارشهای منتشر شده، کمیته ۱۵ نفره از سه نماینده اصولگرا و محافظهکار منتقد دولت، چهار نماینده منتخب جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز، دو نماینده جبهه پیروان خط امام و رهبری، دو نماینده جمعیت ایثارگران و اصولگرایان تحولخواه، دو نماینده گفتمان سوم تیر، یک نفر به نمایندگی از محمدباقر قالیباف و یک نفر به نمایندگی از علی لاریجانی تشکیل شده است. این خود خبر از تدارک حاکمیت برای برگزاری انتخاباتی با برنامه دقیق در بین حلقه خودیها را میدهد.
چندی پیش عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در تاریخ چهارم تیرماه ۱۳۹۰طی گفتوگویی با خبرگزاریهای ایران گفت: «این شورا با حضور اصلاحطلبان در انتخابات مخالف نیست و حتی صلاحیت اعضای تشکلهایی ممنوع شده توسط حکومت مانند حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را بهطور موردی بررسی خواهد کرد.»
این سخنان بارقهای از امید را در دل نیروهای اصلاحطلب حکومتی روشن کرد و احتمال شرکت در انتخابات را از جانب اصلاحطلبها قویتر ساخت، اما هرچه به انتخابات نزدیکتر میشویم، این نور امید برای اصلاحطلبها کمرنگتر میشود.
چندی پیش سخنان سخنگوی شورای نگهبان، محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، در گفتوگو با خبرگزاری مهر در مورد مشارکت مجدد اصلاحطلبها در فعالیتهای سیاسی گفت: «افرادی از جریانات اصلاحطلب که از خط قرمزها عبور نکردهاند طبیعی است که در رقابتهای سیاسی میتوانند شرکت کنند اما اینکه خاتمی تا چه حد میتواند موفق شود، بستگی به موضعگیریهای او دارد.»
وی با اشاره به اعتراضهای عمومی نسبت به اعلام پیروزی محمود احمدینژاد در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری افزود: «خاتمی در جریان فتنه امتحان خوبی پس نداد و بههر حال جزء همراهان سران فتنه بود و حمایت و پشتیبانی زیادی از آنها کرد و در حال حاضر نیز موضعی مبنی بر برائت از آن حرکتها اتخاذ نکرده است.»
سخنان محمدعلی جعفری، از این زاویه نیز حائز اهمیت است که او نمایندگی بخش امنیتی و نظامی حکومت را برعهده دارد؛ بخشی که امروزه نقش اساسی در سیاست ایران ایفا میکند. این بخش از رانت سیاسی و اقتصادی گرفته تا حتی تعیین صلاحیت نمایندگان مجلس را در دست دارد.
این سخنان خشم اصلاحطلبها را برانگیخت و نخستین واکنش را محمدرضا خاتمی، دبیرکل سابق حزب مشارکت نشان داد و محمدعلی جعفری را به باد انتقاد گرفت.
سخنان غیر رسمی محمد خاتمی، در جمع جوانان گیلان را در ادامه این واکنشها میتوان قلمداد کرد. عدم تکذیب این سخنان نیز خود نشانی از تایید آن دارد. روزنامه اینترنتی میهن در گزارشی به قلم محمدجواد اکبرین نوشت: خاتمی در آن دیدار به صراحت گفته است «ما از سال۸۴ نباید در انتخابات شرکت میکردیم! متاسفانه این اشتباه ما بود. این بار اگر شرایط فراهم نشد حتماً در انتخابات شرکت نمیکنیم. اما تا امروز هیچ نشان روشنی برای برگزاری یک انتخابات سالم دیده نمیشود».
سه نتیجه کلی را میتوان از سخنان تند رئیس جمهور سابق ایران، با توجه به رویکرد ملایم و محافظهکارانه او گرفت:
۱- چشماندازی تاریک از آینده سیاسی ایران در پیش روی اصلاحطلبها هست.
۲- محمد خاتمی، برای اولینبار بعد از دوم خرداد ۱۳۷۶ به این واقعیت پی برده است که در حکومت جمهوری ولایت فقیه، انتخابات و رای مردم محلی از اعراب ندارد؛ رئیسجمهور و نمایندگان تنها با مصلحت ولی فقیه و نظر بخش امنیتی و نظامی حکومت انتخاب خواهند شد.
۳- حکومت بخصوص بخش امنیتی و نظامی آن (سپاه پاسداران) به دنبال حذف کامل اصلاحطلبها از حلقه حکومت است.
انتخابات؛ بازی یکطرفه
بعد از حصر خانگی رهبران مخالف دولت، میرحسین موسوی و مهدی کروبی به همراه همسرانشان، فشار بر اصلاحطلبها بیش از حد افزایش یافت. شاید تنها شانس آنها برای خلاصی از زیر فشارهای امنیتی و پلیسی تمرکز حکومت روی نزدیکان محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیم مشایی بود که حکومت از آن به عنوان «جریان انحرافی» نام میبرد، ولی پیوند دادن این جریان با اصلاحطلبها توسط بخش امنیتی و نظامی حکومت تحت عنوان «جریان فتنه»، باعث شد این فشار از روی اصلاحطلبها برداشته نشود.
اصلاحطلبها در دورههای قبل بنا به شیوههای مرسوم و اعتراضی خود همواره فهرستی را با علم و آگاهی به رد صلاحیت از جانب شورای نگهبان ارائه میدادند. از ظواهر امر پیداست اینبار آنها نه تنها تاکتیک مشخصی برای انتخابات ندارند بلکه استراتژیستهایشان نیز در محدودیت بهسر میبرند. آنها سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، محسن میردامادی، بهزاد نبوی و... را برای این دور انتخاباتی در اختیار ندارند. آنها یا در زندان یا تحت کنترل و تدابیر شدید امنیتی هستند.
در شرایط کنونی، انتخابات در جمهوری اسلامی را میتوان همانند میدان فوتبالی تصور کرد که اصلاحطلبها در یک طرف میدان و اقتدارگرایان در سمت دیگر هستند. داور (ولی فقیه) با اخراج تمامی بازیکنان تیم رقیب (اصلاحطلبها) دربرابر تیم محبوب خود (اصولگرایان بهجز طرفداران محمود احمدینژاد) نتیجه را از پیش تعیین کرده است. اصلاحطلبها نیز از قبل به نشان اعتراض زمین بازی را ترک کردهاند.
با این وجود بهنظر میرسد اصلاحطلبها برای جلوگیری از زدن برچسب «برانداز» از جانب حکومت، از بهکار بردن اصطلاح «تحریم انتخابات» اکراه دارند و به تحقق پیششرطهای خود برای شرکت در انتخابات تاکید میکنند.
شرایط بازگشت اصلاحطلبها
در طول تاریخ ۳۲ ساله جمهوری اسلامی، حاکمیت همواره نشان داده است که از «رقیب» بیش از «مخالف» هراس دارد. اگرحکومت در شرایطی با رقیبی سخت مواجه شود تمام تلاش خود را برای تبدیل رقیب به مخالف انجام خواهد داد تا او را از میدان سیاست ایران دور کند. با توجه به در دست داشتن رسانههای دولتی موافق سیاستهای حکومت، این کار بهخوبی نتیجه داده است. انتخابات سال ۱۳۸۸ فرصتی طلایی در اختیار حکومت قرار داد تا دست به پاکسازی و تصفیه نیروهای درون حکومتی بزند که به عنوان رقیب و آلترناتیو خودنمایی میکردند.
از اینرو، تنها سه راه برای بازگشت اصلاحطلبها به صحنه سیاسی و انتخاباتی باقی است:
۱. تبری جستن از گذشته خود در برابر حکومت، همانگونه که بخش نظامی و امنیتی خواهان آن است. در دادگاههای نمایشی سال ۱۳۸۸نمونههایی از اعترافات دروغین و تحت فشار را مشاهده کردیم. با این فرق که اینبار اصلاحطلبها بدون اجبار دست به اعترافات میزنند. این کار به معنی زدن تیر خلاص به اصلاحات و اصلاحطلبی است و صدمه جبرانناپذیری به بدنه جنبش سبز وارد خواهد کرد و بازی باخت باخت را برای اصلاحطلبها بههمراه خواهد داشت. البته بخش عاقلتر حکومت تمایلی به این امر ندارد و خواهان آن است که این جنبش بیشتر در دست و کنترل اصلاحطلبها باشد تا در اختیار نیروهای بیرون از حاکمیت.
۲. ایجاد مرزبندی با دیگر نیروهای خارج از حاکمیت (که شامل مجاهدین خلق و سلطنتطلبها نمیشود). این خطکشیها شعار تکثرگرایی سیاسی در جنبش اعتراضی را زیر سئوال میبرند و زمینه ریزش در نیروهای جبهه دمکراسیخواهی را فراهم میکنند.
۳. ادامه فشار و تحمیل هزینه به حکومت برای گرفتن حداقل امتیاز. حضور در انتخابات، یکی از این امتیازات است. تا اینجای کار حکومت در برابر این فشار مقاومت کرده و در سرکوب مخالفان و معترضان درون حکومتی موفق بوده است. فروکش کردن تظاهرات خیابانی به جهت بالابردن هزینه شرکت در اکسیونهای اعتراضی از دلایل این موفقیت است.
با اینحال در شرایط حاضر صبر، استقامت و تقویت قدرت رسانهای، تنها شیوههایی است که اصلاحطلبها برای ادامه کار خود برگزیدهاند.
نتیجه: حکومت جمهوری ولایت فقیه، بخصوص بعد از انتخابات پرمناقشه سال ۱۳۸۸ نشان داده است که به هیچ عنوان وجهه بینالمللی نظام برایش اهمیتی ندارد. برای نمونه میتوان به سرکوب و کشتار معترضان در سال ۱۳۸۸، احکام ناعادلانه و بلندمدت زندان برای روزنامهنگاران و وبلاگنویسان، قتل تدریجی زندانیان سیاسی در زندانها و آخرین مورد عدم پذیرش نمایندگان سازمان ملل برای اجازه سفر به ایران و تهیه گزارش از وضعیت حقوق بشر در کشور، اشاره کرد.
برخلاف بعضی از ادعاها مبنی بر حیاتی بودن انتخابات مجلس بامشارکت بالا برای حکومت و دستیابی به این مهم به هر قیمت، نگارنده بر این نظر است حکومت از مشارکت بالا در انتخابات استقبال میکند و میتواند به مشارکت قابل قبول از دید خود در شهرهای کوچک و روستاها دست یابد، اما در صورت عدم مشارکت و یا مشارکت پایین شهروندان بخصوص در شهرهای بزرگ، حکومت با توسل به مهندسی آرا و جعل آمار کذایی و با کمک دستگاه تبلیغاتی خود این مشارکت را حداقل در داخل کشور، حداکثری نشان خواهد داد و نیازی هم به حضور اصلاحطلبها در این انتخابات احساس نخواهد کرد. در این بین حذف بخشی از اصولگرایان طرفدار محمود احمدینژاد نیز از بیتفاوتی حکومت نسبت به آینده سیاسی و پیامدهای چنین حذفهایی حکایت میکند.
با سلام
با توجه به موضعگیری بچگانه و انحصارطلب و تمامیت خواه خلیفه هیچگونه امکان تعامل در کار نیست. آقا میخواهند خود در صندلی راننده باشند و کسی هم غیر از خودی ها نه در صندلی کنار راننده و نه در هیچ کجای خودرو حکومت سوار نخواهند کرد. به این ترتیب وقتی که اتوبوس اقای خامنه ای به ته این سراشیبیی خود-ساخته برسد فقط اقا و ملتزمان رکاب ایشان به بهشت وارد خواهند شد و لاغیر.
اینکه اصلاح طلب ها فکر میکنند می توانند از این نمد برای خود کلاهی ببافند فکری بس بیهوده و تضعیف کننده جریان اعتراضی است. اقای خاتمی به درستی اعلام کرده که اصلاح طلبها در انتخابات شرکت نمی کنند مگر اینکه شرایط مهیا شود. ایشان گرچه شرایط را قبلا اعلام کرده اند اما در سخنان اخیر خود نامی از این شروط نیاوردند. با این ترتیب به نظر میرسد که ایشان راه را برای دوپهلو حرف زدن باز گداشته اند.
از ایشان میپرسیم که اگر شما معتثدثد که شرکت در انتخابات 84 اشتباه بوه است و انتخابات 88 هم که بدون شرح و بی نیاز از هرگونه تعبیری است ایا هنوز هم امیدوارید که خلیفه کوچکترین وقعی به رای اصلاح طلب ها بگذارد؟
در سی و جند سال گذشته چند شخصیت در موقعیت های کلیدی اشتباهاتی را مرتکب شده اند که منجر به بن بست امروز شده است. اول جناب شخص شاه بود که میتوانست با فرستادن یک نماینده ویژه به پاریس یا قبل از ان اقای خمینی را با احترام به ایران میاورد و از ایشان دلجویی کند که نکرد. این کوته بینی شاه سبب شد که خاندان سلطنت اش گم شد و نظام پادشاهی ایران را به بن بست رسانید. البته این اشتباه شاه دنباله یک رشته اشتباهات ما قبل از ان هم بوده که در نگاه کردن در اینه عقب میتوان به خوبی دید. خانه نشین کردن مصدق و تنگ کردن عرصه بر ازادی بیان و کلا عدول کردن از نظام مشروطه از دیکر اشتباهات وی بود. در ان استمالت از اقای خمینی حرکتی بود به جا که میتوانست از وقوع جمهوری شیرخشت و ابگیپو جلو گیری کند که هم اکنون به اژدهای هفتادسری تبدیل شده و کسی را یارای مقابله با ان نیست. در ان زمان هیچکس حتی خود اخوندها به فکرشان هم خطور نمیکرد که در صندلی قدرت باشند. انچه انها میخواسند کمی دلجویی و ملاطفه و کمی آذوقه و خواروبار بود که از انها دریغ شد و این اشتباه بزرگ شاه و اطرافیان بود که بر گردن ملت ایران افتاد.
اشتباه بعدی را اقایان شریف امامی و بختیار مرتکب شدند که هر کدام با شاخ و شانه کشیدن در برابر اقای خمینی به اوج گرفتن مخالفتها با شاه و بازگون کشدن رژیم دامن زدند. یکی در بحبوحه حکومت نظامی قلدری کرد و گفت من دیگر ان شریف امامی سابق نیستم و اله میکنم وبله میکنم و بدون کم و کاست خود اله و بله شد بدون اینکه بتواند در کاخ نخست وزیری یک لیوان اب خنک بخورد. و بختیار هم تا امد خودش را جلو اندانت و موقعیت را ندید و گفت "من مرغ طوفانم---". این دو میتوانستند از خودشان بگدرند و خودهاشان را سوار هواپیما کنند و به دلجویی از اقای خمینی بروند. آخر ناسلامتی اینها درس خوانده سوربن و هاروارد و غیره بودند و سیاست را بلد بودند و ظاهرا میدانستند یایک من ارد سیاست چند تا نان حکومتی میشود پخت. اما افسوس که این دو در شرایطی بس بحرانی زمام امور را به دست گرفتند و جه اشتباه بزرگی کردند. حتی تا ان زمان اقای بختیار هم کسی تصور اینکه اخوند شاه شود را نداشت.
بعد هم بازرگان امد و با ندانم کاری هایش در دفترش نشست و برای هر کاری ... هم رفت قم یا جماران تا از اقا اجازه بگیرد. در طول زمامداری کوتاه جناب بازرگان چندین فرصت طلایی هدر رفت و ملایان که درگوشه وکنار هر اداره ای و موسسه ای نشسته بودند رفته رفته اموز کارهای اداری را یاد گرفتند و هرچه بیشتر به داخل حکومت رخنه کردندو در حقیقت و به اصطلاح رایانه ای امروز حکومت را "هک" کردند. اگر جناب بازرگان با اقتدار بیشتری عمل کرده بودند شاید هم اکنون شرایط دیگری حکمفرمابود و حداقل اوباشان مردم را در زندانها مورد تجاوز و هتک حرمت قرار نمیدادند.
اشتباه بعدی هم اقای بنی صدر مرتکب شدند و با بی صبری و کوته بینی خود حکومت را در معرض انتقادات اخوندها قرار داد و سرانجام هم خیلی خوش شانس بود توانست از مهلکه جان سالم به در برد. گرچه وی نتیچه اشتباهات خودرا بی واسطه بازپس گرفت اما به استقرار جمهوری شیرخشت و اب گیپو کمک زیادی کرد. به اقرار خودشان ان دروغپردازی های کذایی در پاریس را همه میدانیم.
اما در سال 1997میلادی با امدن اقای خاتمی به صحنه رقابتهای ریاست جمهوری نور امیدی در دل مردم پیدا شد و مردم با اشتیاق به پای صندوقها رفتند و 20 میلیون رای نثار قدم ایشان کردند. اما افسوس که تعلل جناب خاتمی و دوپهلوگویی های ایشان و درنگ کردن هایشان باز هم نومیدی را به ملت ارمغان داد و 4 سال بعد میخ های حکومت به قدری در پشت مردم محکم شده بود که ان سرش ناپیدا بود.
اما امروز هم اگر اقای خاتمی فکر میکند که با امدن اصلاح طلبها به میدان انتخابات افاقه ای خواهد شد ایشان سخت در اشتباهند. البته همانطوریکه خودشان گفته اند ایشان به نظام اسلامی معتقدند اما نظام کنونی به رهبری خلیفه سید علی را زیاد دوست ندارند. ایشان غافلند که سید علی فقط به حضور اصلاح طلبان در پای صندوق رای نیاز دارد نه ارائ انها. حال اینکه چه کسی وارد میدان رقابت ها شود یا نشود فرقی نمیکند. در ایران اسلامی امروز حرف اول را اسلحه میزند و اگر سیاستمداران ناراضی و معممین مخالف با هم بکصدا بشوند و اعتراضشان را دسته حمعی بیان کنند انوقت میبینیم که طلسم خلیفه و سپاه هم نرم میشود و شاید هم کلا زایل شود.
شاید اگر اقای خاتمی امروز با اقتدار مخالفت خود را در قالب تحریم انتخابات بیان کنند بتوان منتظر تغییراتی بود و گرنه اش هما است و کاسه همان.
امیدوارم اقایان خاتمی و دیگر ناراضیان معمم این بار قدم ها را درست بردارند.
به امید بیدلری ایران
اصلاح طلبان دو راه پیش رو دارند که هر یک مزایا و زیانهای سیاسی خاص خود را برای کشور و اصلاح طلبان به دنبال خواهد داشت.اگر با روش قهر امیز سیاسی(غیر مسلحانه)پیش بروند،استقلال سیاسی خود را به نمایش گذاشته و باید مبارزه سیاسی خود را قبل از انتخابات اغاز کنند و با ارائه برنامه و اهداف سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی خود ،مردم معترض و اصلاح طلب را با خود همراه نمایند و بدینوسیله اقای خامنه ای را متقائد کنند که انتخابات بدون حضور اصلاحطلبان به ضرر نظام اسلامی شده و شعار مردم سالاری دینی هم بی معنی می شود.اصلاح طلبان با انتخاب چنین روشی حتما محبوبیت از دست داده خود ( خطائی که در گذشته در همراهی با اجانب جهت ایجاد انقلاب رنگین نموده اند) را ترمیم نموده و خود را به عنوان اولین اپوزیسیون قدرتمند ایرانی با حمایت هم میهنان معترض و سیاسی مسلمان و غیر مسلمان،زنده نگه داشته و خود را قدرتمند می نمایند.در این حالت باید تحمل خشم موقتی ولی فقیه و هجوم اصولگرایان را هم داشت و هزینه داد.
٢-اگر با روش دو پهلو و ترس از زندانی و درگیر شدن سیاسی و حذف از درون نظام پیش بروند،مطمعنا با ریزش حامیان اصلاح طلبی روبرو خواهند شد و نمی توانند نام اپوزیسیون را بر خود بنهند.ضمنا حذف آنی و نیز حذف تدریجی برای مسئولین رده های بالائی و همچنین فعالان اصلاح طلب از طرف نیروهای دیکتاتور در درون نظام و نیز از طرف برخی دیکتاتوران اصولگرا به وقوع خواهد پیوست که ضربه هولناکی به اصلاح طلبان وارد خواهد شد و فظای سیاسی کشور را هم غبار الودتر میکند.
به نظر من که علاقمند به مردم سالاری هستم و راه نجات کشور و مردم ایران را در همفکری،همیاری و همکاری همه ایرانیان مسلمان و غیر مسلمان میدانم،روش اول به نفع کشور،اصلاح طلبان،نظام اسلامی و مردم رنج کشیده ایران است.ضمنا ازادی بیان،آزادی احزاب را هم موجب میگردد.
با سلام به جناب پیری
حرف تان کاملا درست است اما اصلاح طلبان در وافع یک راه دارند نه دو راه و انهم اینست که از دو پهلوگویی بپرهیزند. اگر به روش دوم تعنی مفعولانه و غیر مقتدرانه عمل کنند مسلما چیری عابدشان نمیشود.
در ضمن همان طور که قول داده بودم اصلاعاتی هرچند نا تمام در باره دریاچه ارمیه در پایگاه شخصی روی شبکه گذاشته ام می توانید با رجوع به عکس های روز زمانه در قسمت پایین صفحه زیر عکس ها ان را تحت عنوان دکتر ابراهیمیان یا در ادرسش زیر ملاحظه فرمایید.
www.biocourse10.com
امیدوارم این کار از نظر زمانه اشکالی نداشته باشد.
با احترام
ابراهیمیان
اقای ابراهیمیان سلام.مطالب شما را در مقاله ای دیگر در رادیو زمانه قبلا خوانده ام.متاسفانه متوجه راه حل شما نشده ام.حتما مشکل از جانب من است.به هرحال از شما سپاسگذارم
با سلام مجدد به جناب پیری و تشکر از زمانه
بنده هنوز به قسمت راه حل نرسیده ام. اطلاعات داده شده در قسمتهای 1 تا 5 هم در حال ویرایش هستند. نمیدانم همه قسمت ها را خوانده این یا نه.
اگر وقت کردید نگاهی به هر 5 قسمت بیندازید.
خدا نگهدار
ارسال کردن دیدگاه جدید