ریزش در اصولگرایی با انتقاد از رهبری
عماد افروغ از نمایندگان دورهی هفتم مجلس، از جناح اصولگرا و علی مطهری از نمایندگان کنونی مجلس از همین جریان سیاسی، در مصاحبهها و اظهاراتی که داشتهاند، نکات انتقادآمیزی را نسبت به نقش رهبری جمهوری اسلامی هم مطرح کردهاند. از جمله، عماد افروغ در گفتگو با خبرآنلاین اعلام کرده است که «ولایت فقیه بهتدریج دارد تبدیل به شاه میشود» و آقای مطهری هم گفته است که «مجلس دارد تبدیل میشود به شعبهای از دفتر رهبری.»
در این مورد با مرتضی کاظمیان، روزنامه نگار و فعال ملی-مذهبی در پاریس گفتوگو کردهام:
ارزیابی شما از این خط جدید اصولگرایی چیست؟
مرتضی کاظمیان: در مورد اینکه یک خط جدید یا جریان جدیدی در اصولگرایی دارد شکل میگیرد و یا احیاناً شکل گرفته، من خیلی با این مفروض موافق نیستم.
یعنی ابتدا باید برگشت به خود این واژه و مفهوم اصولگرایی که بیش از آنکه این برچسب یا عنوان حقوقی به جهت محتوایی برای یک جریان سیاسی در ایران قابل دفاع باشد، ماهیتاً گزارش دگرگونی از محافظهکاران و جریانی که قبلاً به عنوان جریان راست معروف بود، به ما میدهد.
چون اصولگرایی نیازمند یک سری لوازم و پرنسیبهایی است که در موارد متعددی نشان داده شده که این پرنسیبها در جریان راست و محافظهکاران و به تعبیر عامتر جریان اقتدارگرا، مخالفان دمکراسی، وجود ندارد.
اما ذیل این عنوان حقوقی که فعلاً رایج هم شده، برخی چهرهها تلاش میکنند که پرنسیبها و اصول قانونی یا اصول اخلاقی بیشتری را مد نظر قرار بدهند و محقق کنند. البته به میزانی که این افراد توانستهاند خودشان را از وابستگیهای سیاسی یا علقههای ایدئولوژیک دور کنند، این اصولگرایی و تاکید بر پرنسیبها بیشتر بروز و ظهور پیدا کرده است.
این مسئله در مورد آقای عماد افروغ، در مجلس هفتم کاملاً متبلور بود. در آنجا شاخصههای اصولگرایی به معنای دقیقاش، در مواردی از طرف ایشان بروز و ظهور معنیداری پیدا کرد. ایشان انتقادهای جدیای نسبت به رفتارهای خود جریان راست و اقتدارگرا داشتند و در نهایت هم با نوعی قهر و سکوت، بهتدریج حتی از این جریان فاصله گرفت.
در مورد آقای مطهری هم در ماههای اخیر شاهد بودهایم که ایشان تلاش کرده موضع مستقلی را اظهار کند و خود را خیلی در قید و بندهای اصولگرایان، به معنای عام سیاسیاش محدود نکرده است.
این دو موضعگیریای که شما هم به آنها اشاره کردید را من از همین زاویه نگاه میکنم. یعنی نشان میدهد که این افراد نتوانستهاند چشمانشان را بر واقعیتهای پس پردهی حاکمیت در ایران ببندند. برخی از واقعیتهایی که وجود دارد و خیلی خوشایند آنها هم نیست و بههرحال از منظر آنها با روح جمهوری اسلامی و حرکت مبتنی بر انقلاب اسلامی منافات دارد را مورد نقد قرار دادهاند و طبیعتاّ وقتی از پرده برون میافتد و در قالب مصاحبه مطرح میشود، خود بهخود خیلی مهم است.
اما اینکه بخواهیم بگوییم جریانی مثل آقای افروغ و یا آقای مطهری، الزاماً دارند یک سامان جدید تشکیلاتی پیدا میکنند، متأسفانه شواهد خیلی زیادی در این مورد نداریم.
چون همچنان قید و بندهای تشکیلاتی و وابستگیهای رانتی- منزلتی این تیپ افراد به حاکمیت، مانع از آن میشود که اصولگراها بند ناف خود را از قدرت و ساخت قدرت در ایران که با ولایت مطلقهی فقیه و امتیازات دولت رانتی تعریف میشود، ببرند و مستقل عمل کنند.
مرتضی کاظمیان: اتفاق جدیدی در حال وقوع است و این اتفاق بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، بیش از پیش ضرورت خود را دارد در فضای سیاسی ایران تعریف میکند. ما شاخصههای خیلی برجستهتری مانند آقای نوریزاد را داشتیم که از اردوگاه محافظهکاران و اصولگرایان کاملاً جدا شدند، به جنبش سبز مردم ایران پیوستند و همسو با نیروهای دمکراسیخواه دارند اظهارنظر میکنند.
اگر فصل مشترک اصولگرایی با سایر جریانات سیاسی را اعتقاد مطلق به ولایت فقیه و تبعیت محض از شخص ولی فقیه بدانیم و در عین حال اظهارات آقایان عماد افروغ و علی مطهری را به عنوان یک جریان هم نشناسیم، آیا بهنظر نمیرسد که این پدیدهی نویی در فضای سیاسی ایران باشد که چند نیروی اصولگرا، به این تعبیر، هم از مقولهی ولایت فقیه و هم از شخص ولی فقیه انتقاد میکنند؟
بدون تردید درست است! یعنی اتفاق جدیدی در حال وقوع است و این اتفاق بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، بیش از پیش ضرورت خود را دارد در فضای سیاسی ایران تعریف میکند. ما شاخصههای خیلی برجستهتری مانند آقای نوریزاد را داشتیم که از اردوگاه محافظهکاران و اصولگرایان کاملاً جدا شدند، به جنبش سبز مردم ایران پیوستند و همسو با نیروهای دمکراسیخواه دارند اظهارنظر میکنند.
در دو مورد مصداقی که اشاره شد، یعنی آقایان مطهری و عماد افروغ، نقد آنها هم به مضمون روابط بیت رهبری و قوای سهگانه و بهخصوص مجلس و هم نقد غیرمستقیم آنها از رویکردهای ولایت مطلقهی فقیه واجد اهمیتی است که تکانی را در اردوگاه اصولگرایان ایجاد خواهد کرد.
چرا که بههرحال آنها دارند علامت سئوال میگذارند جلوی افرادی مانند علی لاریجانی، محسن رضایی، قالیباف، احمد توکلی و بقیهی اصولگرایانی که نشان دادهاند که موضعی متفاوت با آن بخشی که کاملاً تلاش میکنند رانتی عمل کنند، دارند. اینجا خود اصولگرایان هستند و وجدان آنها و تعهدات و باورهای ایدئولوژیک آنها.
انتقادهای آقایان افروغ و مطهری برمیگردد به آبشخورهای ایدئولوژیک آنها و مطالعاتشان بهطور مشخص از آثار شهید مطهری و مشخصاً برداشت آنها از ولایت مطلقهی فقیه، با آن چیزی که در حال حاضر در ایران در حال تحقق است، ظاهراً همپوشانی پیدا نمیکند، واجد شباهت نیست و به همین دلیل است که به شکل معنیداری آقایان مطهری و افروغ وارد نقد رویکردهای بیت رهبری و ولایت مطلقهی فقیه و مناسبات این جایگاه حقوقی با قوای سهگانه در ایران شدهاند.
در صحنهی عملی سیاسی، آیا این زاویهها و انتقادات تا حدودی ملایم نسبت به رهبری هم میتواند ظهور و بروزی در آرایش نیروهای سیاسی داشته باشد؟ بعد از جدا شدن هواداران محمود احمدینژاد از بدنهی اصولگرایان، ایا میشود نوعی تمایل و ظهور و بروز و تغییر در صفبندی را هم شاهد باشیم؟
مرتضی کاظمیان: در نهایت، آنچه فرجام روندهای سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی را مشخص میکند، ولایت مطلقهی فقیه و نیروهای سوگند خوردهی ایشان و بهخصوص آن جریان رانتی- نظامی همراه با رهبری است و به این معنا، تا وقتی مواضع افرادی مشابه آقایان مطهری و عماد افروغ، به نفع دمکراسیخواهی در ایران شفاف نشود یا حتی علیه جریان اقتدارگرایی خودش را بازتعریف نکند، نمیتوانیم تعریف و یا نتایج راهبردی را از این تیپ صحبتها پیشبینی کنیم یا انتظار داشته باشیم.
تغییر آرایش نیروهای سیاسی در ایران قابل انکار نیست. اما فراموش نکنیم که مهمترین صفبندی در حال حاضر در ایران، صفبندی نیروهای دمکراسیخواه و حامیان اقتدارگرایی است. تا وقتی شخصیتهای سیاسی در میان این دو جبههی عام سیاسی در ایران تعیین تکلیف نکنند و موضع خود را مشخص نکنند، بقیهی موضعگیرها، بهنظر میرسد که موضعگیریهای راهبردی نخواهد بود.
هرچند که چنین رویکردها و انتقادهایی در داخل اردوگاه اصولگرایان بههرحال شکافهایی ایجاد خواهد کرد و پارهای پرسشها ایجاد میکند که افراد و شخصیتهای حقیقیای را که در حاکمیت فعال هستند، وادار به بازنگری خودشان و احیاناً در پیش گرفتن رویکردهای متفاوت میکند.
اما متأسفانه در نهایت، آنچه فرجام روندهای سیاسی در حاکمیت جمهوری اسلامی را مشخص میکند، ولایت مطلقهی فقیه و نیروهای سوگند خوردهی ایشان و بهخصوص آن جریان رانتی- نظامی همراه با رهبری است و به این معنا، تا وقتی مواضع افرادی مشابه آقایان مطهری و عماد افروغ، به نفع دمکراسیخواهی در ایران شفاف نشود یا حتی علیه جریان اقتدارگرایی خودش را بازتعریف نکند، نمیتوانیم تعریف و یا نتایج راهبردی را از این تیپ صحبتها پیشبینی کنیم یا انتظار داشته باشیم.
گو اینکه، من اشاره کردم و تاکید میکنم که بههرحال شکاف در حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی همچنان ادامه خواهد داشت، به نفع نیروهایی که یا دچار پرسش میشوند، یا از منظر ولایت مطلقهی فقیه و نیروهای سوگند خوردهی ایشان خودی نیستند و رویکردهای گریز از مرکز اتخاذ میکنند.
ارسال کردن دیدگاه جدید