خانه | گوی‌سياست

تکیه محمود احمدی‌نژاد به چیست؟

جمعه, 1390-04-03 21:01
نسخه قابل چاپنسخه قابل چاپ
سراج‌الدین میردامادی

در هفته‌ای که گذشت، روز سه‏شنبه ۳۱ خرداد، وزیر پیشنهادی ورزش و جوانان دولت، علی‏رغم دوبار سخنرانی محمود احمدی‏نژاد در مجلس رأی نیاورد و هم علی‏رغم استعفای معاون وزیر خارجه، بازهم استیضاح اعلام وصول شد.

هم‏چنین آقای ذوالنور، جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه در روزهای اخیر، در خصوص قهر ۱۱ روزه آقای احمدی‏نژاد سخنان تندی مطرح کرد.

 

 

در گفت‌وگو با دکتر مهران مصطفوی، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در پاریس ابتدا از او پرسیدم: ارزیابی کلی شما از این رویدادها چیست؟ آیا این تقابل پرده جدیدی از رویارویی دو جناح اصول‏گرا است یا به نوعی همان تداوم همان رویارویی‌های قبلی است؟

 

مهران مصطفوی: وضعیت کشور دارد روزبه‏روز فلج‏تر از قبل می‏شود. آقای خامنه‏ای در یک حالت ناتوانی کامل قرار گرفته و نمی‏تواند برای این اختلاف‏ها راه حل پیدا کند و کشور یک حالت فلج پیدا کرده است.
الان در عرض سه‌روز دو مورد استیضاح در مجلس پیش آمده است. طرح اول که استیضاح آقای علی‌اکبر صالحی بود، به خاطر این‏که معاونش را کنار گذاشت، استیضاح‏اش را کنار گذاشتند، اما فردای همان روز، استیضاح آقای نجار، وزیر کشور مطرح شد. 

همان‏طور هم که خودتان گفتید، رأی عدم اعتماد به وزیر پیشنهادی ورزش هم خود یک مسئله است. در ضمن، روز گذشته، وقتی آقای احمدی‏نژاد به مجلس رفت، تعدادی از نمایندگان با سردی از او استقبال کردند و حتی مقداری بی‏احترامی‏هایی هم به او شد.


همه این‏ها نشان می‏دهد که وضعیت بحرانی‏تر از قبل است، اما این‏که بگوییم الان آقای خامنه‏ای به این نتیجه کامل رسیده که باید آقای احمدی‏نژاد را کنار گذاشت و به اصطلاح چراغ سبز را به مجلس داد که طرح عدم کفایت سیاسی او را به اجرا بگذارند، از دید من، هنوز مقداری زود است.

چرا این را می‏گویم؟ برای این‏که خود آقای خامنه‏ای، آقای احمدی‏نژاد را به کرسی ریاست جمهوری نشانده و برایش ساده نیست که به این راحتی، او را کنار بگذارد. این کنار گذاشتن، هزینه‏های بسیار بالایی برای آقای خامنه‏ای دارد.

طرحی که آقای خامنه‏ای و اطرافیانش دارند، این است که آقای احمدی‏نژاد این دو سال باقیمانده را هم سپری کند، اما رئیس‌جمهوری در عمل هیچ‏کاره باشد و نتواند دست به ابتکار خاصی بزند و یا تصمیم مهمی بگیرد.

این است که به صورت گازانبری، از طرف قوه قضاییه، از طرف قوه مقننه و خارج از آن دو قوه، از طرف اصول‏گراهای دیگر، دائم دارند او را محدود می‏کنند که قدرت مانور را از او بگیرند. به عنوان نمونه، همین امروز خبر آمد که آقای ذالنور را بازنشسته کرده‏اند.

این نشان می‏دهد که آقای ذالنور چون صحبت‏های بسیار تندی علیه آقای احمدی‏نژاد کرده و گفته بود که ما به این نتیجه رسیده‏ایم که آقای احمدی‏نژاد و آقای مشایی دوقلویی هستند که از هم قابل جدا کردن نیستند و آقای احمدی‏نژاد را در عمل باید کنار گذاشت و امیدی به ایشان نیست، امروز کنار گذاشته شد. 

کنار گذاشتن آقای احمدی‏نژاد برای آقای خامنه‏ای راحت نیست. او تلاش بسیار می‏کند که آقای احمدی‏نژاد بر سر پست خودش باقی بماند، اما به شرط این‏که دهن بربندد و کار مهمی انجام ندهد و فقط به حالت نمایشی به عنوان یک رئیس‌جمهور حضور داشته باشد.

 

همان‏طور که اشاره کردید، آقای احمدی‏نژاد و عقبه سیاسی او که به‏طور نمونه آقای مشایی ذکر می‏شود، از هم جدانشدنی هستند. این مسئله هم در صحبت‏های آقای ذوالنور طرح شد و هم در سایر تحلیل‏های سیاسی. اگر در نهایت آقای احمدی‏نژاد از جریان مشایی و جریان سیاسی حامی او تبری نجوید و بین خود و آن‏ها فاصله نیاندازد، فکر می‏کنید حاکمیت هم‏چنان با او مدارا می‏کند یا ممکن است برخورد با او تشدید شود؟

 

این بسته به رفتارهایی است که آقای احمدی‏نژاد در روزها و ماه‏های آینده از خود نشان خواهد داد. حاکمیت می‏داند که به راحتی نمی‏تواند آقای احمدی‏نژاد را تبدیل به مجسمه‏ای در پست ریاست جمهوری کند که نه صدایی داشته باشد و نه عملی. اما از سوی دیگر، تحمل کارهایی را که آقای احمدی‏نژاد انجام می‏دهد و همچنین ابتکارهایی را که به خرج می‏دهد، ندارد. 

این است که اگر آقای احمدی‏نژاد در بینابین این دو حالت بماند، یعنی در حین مجسمه بودن، به عنوان یک شخص مبتکر عمل کند، حاکمیت می‏تواند او را تا حدی تحمل کند، اما اگر پایش را جلوتر بگذارد و قصدش این باشد که مجلس را در دست بگیرد، شرایط فرق خواهد کرد. برخی از نمایندگان می‏گویند طرح آقای احمدی‏نژاد و مشایی این است: حداقل ۱۵۰ نماینده در مجلس آینده داشته باشند. 

اما جناح اصول‏گرا هم ول‌کن نیست. برای نمونه، همین طرح حجاب و اذیت کردن‏‏هایی که مردم، خصوصاً بانوان ایرانی در شهرهای مختلف با آن روبه‌رو هستند، از طرح‏هایی است برای محدود کردن آقای احمدی‏نژاد.

آقای احمدی‏نژاد به این نتیجه رسیده، البته از اول هم به ولایت فقیه اعتقاد نداشت، ولی امروز به این نتیجه رسیده که آینده سیاسی او در ایران، در راه انداختن گفتمان «ملی‏گرایی» و «غرور ملی» است. 

یعنی پس از گفتمان «عدالت دوستی» که در دوره‏ اول به‏کار می‏برد و متأسفانه به هیچ‏جا نرسید و الان جامعه از نظر عدالت در وضعیت بسیار وخیم‏تری به‏سر می‏برد، امروز به این نتیجه رسیده که گفتمان دیگری را پیش ببرد و آن این‏که «جهان، جهان ترقی، جهان رشد و جهان پیشرفت است، ما ایرانی هستیم و به ایرانیت‏مان باید افتخار بکنیم و…» او با این گفتمان می‏خواهد کار خودش را پیش ببرد. 

روحانیتی که همراه آقای خامنه‏ای هستند اما تحمل این گفتمان را ندارند. هرچه رنگ این گفتمان بیشتر بشود، حمله‏ها بیشتر خواهد شد و می‏تواند به این مرحله هم برسد که او را کنار بگذارند.

 

اولین رئیس‌جمهور و اولین رهبر در جمهوری اسلامی، دکتر ابوالحسن بنی‏صدر و آیت‏الله خمینی نیز کارشان به اختلاف کشید و الان محمود احمدی‏نژاد و آیت‏الله خامنه‏ای، رئیس‌جمهور و رهبر کنونی هم به تعارض و کشمکش رسیده‏اند. تفاوت‏ها و شباهت‏های این دو اختلاف را چگونه ارزیابی می‏کنید؟

 

ما الان در سی‏امین سالگرد کنار گذاشتن آقای ابوالحسن بنی‏صدر، به رأی مجلس و امضای آقای خمینی هستیم. 

 

مهران مصطفوی:  آقای احمدی‏نژاد منصوب آقای خامنه‏ای است و حتی با این‏که منصوب آقای خامنه‏ای است، می‏خواهد از نهاد ریاست جمهوری در مقابل نهاد ولایت فقیه دفاع کند.

یک تفاوت اساسی بین آن زمان و این زمان وجود دارد. تفاوت اساسی این است که بین اولین رئیس‌جمهور و اولین رهبر، برای اولین‌بار تناقض و اختلاف بین دو نهاد، یعنی ریاست جمهوری و رهبری دیده می‏شد و اصولاً بین آقای بنی‏صدر که منتخب مردم بودند و آقای خمینی که در رهبری قرار داشتند و خلاف قانون اساسی عمل می‏کردند، باید یکی از آن دو حذف می‏شدند که به حذف آقای بنی‏صدر انجامید. 

این اختلاف و برخوردها را ما بعد هم داشته‏ایم و الان شدیدتر شده است. یعنی رفتاری که آقای احمدی‏نژاد می‏کند، بسیار فرق دارد. برای این‏که آقای احمدی‏نژاد منصوب آقای خامنه‏ای است و حتی با این‏که منصوب آقای خامنه‏ای است، می‏خواهد از نهاد ریاست جمهوری در مقابل نهاد ولایت فقیه دفاع کند. 

نتیجه‏گیری‏ای که می‏خواهم بکنم، این است که این تضاد ذاتی در جمهوری اسلامی از روز اول وجود داشته و الان به مرحله‏ای رسیده که کاملاً آشکار است که مردم ایران باید بین این دو نهاد، یکی را انتخاب کنند. یا نهاد ریاست جمهوری، یعنی حاکمیت مردم، یا نهاد رهبری و روحانیت سنتی که از طریق وصل بودن به امام زمان می‏خواهد کارها را اجرا کند.

 

مهران مصطفوی: آقای احمدی‏نژاد چیزی در دست ندارد. یعنی نه نهادهای سرکوب بسیج و سپاه را در اختیار دارد و نه نهادهای به قول خودشان «مردمی مذهبی» را. این نهادها همه در دست روحانیت و آقای خامنه‏ای است. آن‏چه در دست آقای احمدی‏نژاد هست، این تقلب بزرگ در انتخابات دوسال پیش است که آقای خامنه‏ای برای آقای احمدی‏نژاد انجام داده است. این برای آقای احمدی‏نژاد سرمایه شده است. 

 

 

در این رویارویی میان رهبر و رئیس‌جمهور، به نظر می‏رسد که دست رئیس‌جمهور بسیار خالی‏تر از رهبر است. رئیس‌جمهور نه آن پشتوانه مردمی را دارد و نه نهادها و ارگان‏های سیاسی از او فرمانبرداری می‏کنند. به نظر شما، آقای احمدی‏نژاد با تکیه بر چه اهرم‏های سیاسی‏ای در برابر رهبر جمهوری اسلامی ایستاده است؟

 

من با شما کاملاً موافق هستم. آقای احمدی‏نژاد چیزی در دست ندارد. یعنی نه نهادهای سرکوب بسیج و سپاه را در اختیار دارد و نه نهادهای به قول خودشان «مردمی مذهبی» را. این نهادها همه در دست روحانیت و آقای خامنه‏ای است. آن‏چه در دست آقای احمدی‏نژاد هست، این تقلب بزرگ در انتخابات دوسال پیش است که آقای خامنه‏ای برای آقای احمدی‏نژاد انجام داده است. این برای آقای احمدی‏نژاد سرمایه شده است. 

به غیر از آن گفتمانی که گفتم به عنوان دفاع از ناسیونالیسم و ایرانیت به‏کار می‏برد، تنها سرمایه‏ای که برای آقای احمدی‏نژاد باقی مانده و می‏تواند از آن استفاده کند، این است که همه این کارها را ما با هم انجام داده‏ایم. شما، من را با تقلب رئیس‌جمهور کردید و الان چه شکلی می‏توانید مرا کنار بگذارید؟! در اصل، این ضعفی است که آقای خامنه‏ای دارد و نه توانی که آقای احمدی‏نژاد داشته باشد.

 

 

Share this
Share/Save/Bookmark

شباهت بنی‌صدر و احمدی‌نژاد در این است که هر دو خود را فرا حزبی و فرا جناحی میدانند. بنی‌صدر در اوج محبوبیت برای تشکل و سازماندهی طرفداران خود،کوششی نشان نداد و هرچند از حمایت اکثریت ارتشیان، بیش از نیمی از سپاهیان پاسدار و تقریبا تمامی مردم ناراضی‌ (شهری و طبقه متوسط) از استبداد ولایی- دینی برخوردار بود ولی بحث و جدل با گروه‌های سیاسی دیگر را دلیلی‌ بّر آزادمنشی خود می‌دانست و با اتحاد با مجاهدین، آخرین اشتباه سیاسی خود را مرتکب شد.ایشان هنوز هم نوعی امامت سیاسی،اندیشه رهنما،بیان خاطرات خوش و تلخ گذشته و موعظه در ستایش آزادی و آزاد زیستن در زیر چتر روح‌افزای اسلام را هدف زندگی‌ سیاسی خود میداند. احمدی‌نژاد،محصول یکی‌ از اتاق‌های فکری- امنیتی در اندرونی نظام ج.ا. بود، فردی فرا حزبی،زیر چتر رهبر و ارتجاعی‌ترین روحانیان نظام، حمایت شده از جمعیت‌های کوچکی بنام انجمن یا کانون اسلامی و حزب‌های کوچکی که برای ویترین سیاسی ج.ا. ایجاد شده بودند.۱)اصلاح سازمانهای امنیتی و زیر‌مجموعه‌های آنها از طریق تغییر کادرهای بالا و ۲)تماس با آمریکایی‌ها برای حل مسئله انرژی اتمی در خفا و بدور از چشم خامنه‌ای، اشتباه سیاسی این عدالتخواه عوامفریب یا شاید خود‌فریب در مدت ۶ سال مقام ریاست جمهوری بوده است. اینکه آمریکایی‌ها، او را هیچگاه بحساب نیاوردند، برخورد بدی که در دانشگاه کلمبیا با او شد، لورفتن تلاش او از طریق مشائی برای مذاکره با آمریکا،اختلاف با برادران لاریجانی، ضعف گفتمانی با اصلاح‌گران و منتقدین درون رژیم،ناتوانی‌ در مهار فشارهای اجتماعی از جانب محافل و عناصر سرکوب و... شکست سیاسی او را نشان میدهد. شکستی که نه فقط از سوی بیت رهبری یا کاخ سفید پیش آمده است بلکه از مذاکرات و جلسات خصوصی در هتل‌های استانبول،بیروت و دمشق با ارتباطی‌ تنگاتنگ با تل آویو ، لندن و پنتاگون میتواند همسویی و همخوانی داشته باشد.

فکر میکنم مجلس داره حسابی به احمدی نژاد نشون میده که کی در راس اموره

برای من جای تعجب است که تحلیل گران احمدی نژاد را حذف شده می پندارند و همچنین او را در ساختار قدرت یکه و تنها و این خامنه ای بوده که همه چیز به او داده و حتی خامنه ای رودربایستی دارد تا او را کنار بزند و حتی توجه به این نکته ندارند که خامنه ای در مزار خمینی اعتراف به اشتباه کرده است یعنی کاملا پشت احمدی نژاد را خالی کرده است اگر فرض کنیم که او پشتیبان احمدی نژاد بوده نه برعکس . این احمدی نژاد قهرمان توخالی و دنکیشوت جمهوری اسلامی در ساختار قدرت باید تکیه گاه قابل اعتمادی می داشته تا روبروی مرشد دیروزی و دشمن امروزی اش قرار بگیرد حتی احمق ترین سیاستمداران حتی ضد مردمی هم از نیرو و توان خود در ساختار قدرت بخوبی واقفند چه رسد به احمدی نژاد که کوچکترین فرصتها را تبدیل به بزرگترین فرصت کرده است . تکیه گاه قابل اعتماد احمدی نژاد در ساختار قدرت خامنه ای نبوده است زیرا او بخوبی می داند کسی که به او اعتبار بخشیده به سادگی هم می تواند بلیطهای او را بسوزاند پس اعتبار و تکیه گاه احمدی نژاد نیرویی مافیایی ست که قدرت سیاسی امنیتی اقتصادی و نظامی ای را در اختیار داشته که حتی جناح مخالف احمدی نژاد هم تا دیروز بدان تکیه می کرده است و خامنه ای و جناحش از وحشت آن نیروست که حتی حاضر است با دشمنان قسم خورده اش هم همپیمان شود تا بقول خودشان جریان انحرافی را از صحنه ی سیاست ایران تهی کنند . اگر خامنه ای مصلحت گرا بود در 22 خرداد 88 حاضر نمی شد که به بی آبروترین تقلبهای تاریخ انتخابات دنیا تن داده و فجیع ترین بحران و بحران مشروعیت مردمی جمهوری اسلامی را ایجاد کند . و سبب شود که فاصله ی حکومت با ته مانده های لایه های اجتماعی اش این دره ی عمیق را ایجاد کند . خامنه ای قادر به حل بحرانی که حتی اساس جمهوری اسلامی را نشانه رفته نخواهد بود . او بازنده ی بزرگ این بازی ست .

من مثل شما اعتقاد ندارم که احمدی نژاد با تقلب به ریاست جمهوری رسیده هر چند بسیاری از رأی دهندگان او از اقشار متوسط به پایین جامعه بوده اند ولی به هر حال او این رأی را آورده. اگر این موضوع را همچنان نادیده بگیرید بسیاری از تحلیل ها و پیش بینی های شما غلط خواهد شد. ولی این موضوع تا به امروز برگ برنده چندانی در دست احمدی نژاد نبوده است چرا که اکثریت رأی دهندگان به او از کسانی نبودند که حاضر باشند مقابل نظام و رهبر آن بایستند تازه به غیر از کسانی که ادعا می کنند به خاطر خامنه ای حامی احمدی نژاد شده بودند ( مثل بسیجی ها) ولی به هر حال پذیرفتن این مسئله کمک زیادی خواهد کرد. این مسئله را باید پذیرفت که احمدی نژاد در طی این شش سال بودجه را میان شهرها و روستاها تقسیم کرده و اتفاقاً بحث عدالت که شما می گویید به شکست انجامیده تا حد زیادی موفق بوده مثلاً در همین طرح یارانه ها بسیاری از مردم روستاها و شهرهای کوچک واقعاً زندگی شان دگرگون شده است وقتی مثلاً یک خانواده روستایی یک دفعه دو میلیون به حسابش ریخته شده قطعاً در زندگی اش تحول بزرگی ایجاد شده. البته من نمی خوام بگم که احمدی نژاد به پشتوانه اینکه اینها در مقابل خامنه ای بخوان ازش حمایت بکنن در مقابل خامنه ای قرار گرفته چون همون طور که گفتم این اقشار نه قدرتشو دارن در حال حاضر و نه انگیزه شو که مقابل خامنه ای از احمدی نژاد حمایت کنن. ولی پذیرفتن این حقایق نوع نگاه شما به احمدی نژاد رو تغییر میده و بهتر می تونید شخصیتشو و دلایلشو درک کنید. احمدی نژاد کسی است که برای آرمانش می جنگه نه یک سیاست مدار قدرت طلبی که به مقامش چسبیده باشه. البته خیلیا نمی تونن در قالب های امروزی این موضوع رو باور کنن ولی به نظر من روزهای آینده این موضوع رو روشن تر خواهد کرد.

احمدی نژاد و یاران او تنها کسانی هستند که توانائی حذف دستگاه ولایت فقیه را دارند.آنها در صدد هستند پشتوانه خود را در این مهم از جنبش سراسری "سبز"، ضد ولی فقیه و طرد دستگاه روحانیت از قدرت سیاسی، مردم ایران بگیرند.لازمه این کار هوشیاری مردم ایران است.

من با نظردوست عزیزفرهاد-فریاد موافقم آقای رییس جمهور با پشتیبانی قدرتهای نظامی این مقام را تصاحب کرده وترکتازیهای امروز ایشان هم با تکیه و اطمینان از حمایت آنها می باشد با تشکر

ارسال کردن دیدگاه جدید

محتویات این فیلد به صورت شخصی نگهداری می شود و در محلی از سایت نمایش داده نمی شود.

نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.

لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.

کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و
منتشر نخواهد شد.

 

لینک به ادیتور زمانه:         

برای عبور از سد فیلترینگ

پرونده ۱۳۹۱ / چشم‌انداز ۱۳۹۲

مشخصات تازه دریافت برنامه های رادیو زمانه  از ماهواره:

ماهواره  :Eutelsat

هفت درجه شرقی

پولاریزاسیون افقی 

سیمبول ریت ۲۲

فرکانس ۱۰۷۲۱مگاهرتز

همیاران ما