وضعیت وخیم زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت
نگرانیها در مورد وضعیت و شرایط جسمی زندانیان سیاسی در گوهردشت کرج که از اول خردادماه در اعتصاب غذا بهسر میبرند، شدت یافته است.
خبرهایی که بهویژه درباره مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، کیوان صمیمی و رسول بداقی میرسد، حاکی از وضعیت وخیم جسمی آنهاست.
در این شرایط، تلاش فعالان سیاسی، حقوق بشری و خانوادهها برای جلب توجه مسئولان زندان و رسیدگی به خواستههای زندانیان سیاسی و همچنین تقاضا از زندانیان برای شکستن اعتصاب غذا ادامه دارد.
محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین، در پیامی به زندانیان سیاسی از آنها تقاضا کرده است که اعتصاب غذای خود را پایان دهند.
مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز، امیدوار نیست که این پیامها به داخل زندان برسد. عیسی سحرخیز این روزها با وضعیت جسمی بسیار بدی مواجه است. در همین حال، در حمله یک زندانی عادی به وی، دچار پارگی پرده گوش نیز شده است.
مهدی سحرخیز: هر دوهفته یکبار خانوادهها میتوانند ملاقات کنند. خانواده ما هفته پیش ملاقات نداشت و هفته قبل از آن ملاقات داشت. در آن موقع، ۱۰ روز بوده که پرده گوش پدر من پاره شده بوده؛ به اضافه اینکه ششروز از اعتصاب غذای او گذشته بوده است.
از آن موقع تاکنون، ۱۰ روز دیگر گذشته است و ما هیچ خبری از پدرم نداریم. متأسفانه اصلاً نمیدانیم که ایشان زنده است یا خدای ناکرده برایشان اتفاقی افتاده است. ولی پنجشنبه گذشته که یکسری دیگر از دوستان ملاقات داشتند، گفتند که شرایط کسانی که اعتصاب کردهاند، خیلی بد است و از نظر جسمی خیلی ضعیف شدهاند.
اطلاع مشخص شما از وضعیت جسمی و بیماریهای پدرتان چیست؟
ایشان از وقتی که به زندان رفتهاند، مشکلات زیادی برایشان پیش آمده است. پدر من فرد خیلی سالمی بود که هیچگونه دارویی مصرف نمیکرد، اما از وقتی که به زندان رفتهاند، تعداد زیادی دارو میخورند.
پدرم به خاطر فشارشان، چندبار هم در زندان غش کردهاند که دکترها گفتهاند خیلی برایشان خطرناک است. موقع بازداشت هم که دندههایشان را شکاندند که هنوز موقعی که نفس میکشند، درد دارند و نمیتوانند درست بخوابند.
همانطور که میدانید، خیلیها تقاضا کردهاند که زندانیان به اعتصاب غذای خودشان پایان بدهند. امیدوار هستید که این اتفاق، این روزها بیافتد؟
فعلاً به نظر من، اخبار خیلی سخت به داخل زندان خواهد رسید. بهخاطر اینکه آنها را کاملاً بستهاند! نه تلفن اجازه دارند بزنند و نه هیچ راه دیگری دارند که بتوانند سریع از پیغامها باخبر بشوند. فکر میکنم این اخبار در ملاقاتها به آنان میرسد و الان تا پنجشنبه، هیچ ملاقاتی نیست.
هفتسینی مقابل زندان زندان اوین
یکی دیگر از زندانیانی که به شدت در مورد وضعیت سلامتی او نگرانی وجود دارد، کیوان صمیمی، مدیر مسئول ماهنامه توقیف شده «نامه»، عضو شورای ملی صلح و کمیته پیگیری بازداشتهای خودسرانه است.
کیوان صمیمی در سالهای اخیر، اغلب بیمار و بستری بود. با این همه، از فعالیتهای اجتماعی و حقوق بشری خود دست برنمیداشت. او پس از اعتراضهای مردم به نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری، بازداشت و زندانی شد. متأسفانه هیچگونه دسترسیای به افراد خانواده آقای صمیمی، برای گفتوگو درباره وی وجود ندارد. او پیش از این نیز بارها دستگیر شده بود.
به خاطراتمان از کیوان صمیمی مراجعه میکنیم، در سیام اسفندماه سال ۱۳۸۷، در حالیکه با جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی، مشغول برپایی هفتسین در برابر زندان اوین بودند. پس از این مصاحبه، او دستگیر شد. وی در آن هنگام نیز بیمار بود: «دیروز، در زمان سال تحویل، چند دقیقه زودتر، به اتفاق تعدادی از خانوادههای زندانیان سیاسی، به جلوی زندان اوین رفته بودیم و تعدادی از همکلاسیهای این دانشجویان دربند هم آنجا بودند. خیلی آرام، بدون هیچگونه شعار و هیچگونه پلاکاردی در گوشهای ایستاده بودیم و میخواستیم هنگام سال تحویل، هفتسینمان را در آنجا پهن کرده باشیم.
یکی، دو نفر از مقامات امنیتی، بعد از چند دقیقهای آمدند و تذکر دادند که از اینجا بروید. البته آرام تذکر دادند. در هرصورت صحبت شد. فعالان حقوق بشر که آنجا بودند و خانوادهها صحبت کردیم که کاری نداریم، اینجا در گوشهای ایستادهایم؛ نه مخل نظم هستیم و نه هیچی. بلکه یک ارتباط معنوی و یک سنت باستانی را میخواهیم بهجا بیاوریم.
تا اینکه یک سرهنگ نیروی انتظامی که خیلی تند برخورد میکرد، از راه رسید و بدون هیچ مقدمهای گفت که سریع باید بروید. فحاشی میکرد و برخورد خیلی تندی داشت. دیگر نزدیک سال تحویل شده بود، دوستانی که آنجا بودند، خانوادهها و فعالان اجتماعی توضیح دادند که بسیار خوب، ما چند دقیقه دیگر میرویم. الان دعای تحویل سال را میخوانیم و میرویم.
این سرهنگ که خیلی برخورد ناجوری داشت، میگفت: "نخیر! باید همین الان بروید." کمی زدوخورد شد و آقای میلاد اسدی، عضو شورای مرکزی تحکیم و پدر ایشان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به دوستان اهانت شد.
به آن سرهنگ گفتم: بسیار خب! حالا که همه رفتهاند، مسئلهای نیست و آن لباس شخصیها هم که قبلاً گفته بودند همین الان آزادشان میکنیم. پس لطفاً آزادشان کنید که سوار ماشین من بشوند و ببرمشان. در هر صورت آن سرهنگ با من تندی میکرد و در نهایت هم چون من آنجا مانده بودم، پلاکهای ماشین را کندند و ضبط کردند.»
دلسوزان جامعه کاری کنند...
یکی دیگر از زندانیانی که در مورد وضعیت جسمی او اخبار بدی میرسد، مهدی محمودیان، فعال حقوق بشر و عضو کمیته اطلاعرسانی جبهه مشارکت است.
محمودیان تلاش بسیار در افشای رویدادهای زندان کهریزک داشته است و به تازگی در نامهای به رهبر حکومت اسلامی، در مورد خشونتهایی که در زندانها روی میدهد، اطلاعات بسیار تکاندهندهای را فاش کرده است. با مادر مهدی محمودیان صحبت میکنم.
مادر مهدی محمودیان: ما همچنان نگرانی سلامتیشان هستیم و همانطوری که دیگران از آنها خواستهاند، ما هم از آنان میخواهیم که انشاالله به هدفشان برسند و بقیه کسانی هم که باعث شدهاند آنها اعتصاب کنند، سر عقل بیایند و این غائله فیصله پیدا کند.
خبری هم از ایشان ندارم. چون تلفن که نزدهاند، ملاقات هم که نداریم. از پنجشنبه که پدرشان به ملاقات رفتهاند تا پنجشنبه دیگر که نوبت ملاقات است، خبر خاصی از ایشان ندارم دیگر!
آخرین ملاقاتتان با ایشان چه زمانی بود و چه وضعی داشتند؟
پدرشان پنجشنبه پیش با ایشان ملاقات کردند. او میگوید که خیلی لاغر و ضعیف شده است. ولی همچنان به اعتصابشان ادامه دادهاند.
آقای خاتمی از شما خواسته بودند که به ایشان بگویید که به اعتصاب غذایشان پایان بدهند. درست است؟
بله آقای خاتمی گفتند که به ایشان بگویید: «من از شما خواهش میکنم که این اعتصاب را بشکنید. انشاالله شما سلامت باشید و موفق باشید، سلامتی شما مهم است.»
گفتم آقای خاتمی، ما به ایشان گفتهایم، ولی تا پنجشنبه که ملاقات کنیم، امکان تماس نداریم. گفتند: «من برایشان نامه میفرستم و از آنها خواهش میکنم که به اعتصابشان پایان بدهند. انشاءالله خوب باشند و امیدواریم که همه چیز به خوبی بگذرد و به خوبی تمام بشود.» ما تا همین حد خبر داریم.
در حال حاضر چه امیدی دارید؟ یا چه نگرانیای نسبت به این وضعیت دارید؟
فقط نگران سلامتیشان هستیم. سلامتیشان خیلی در خطر است. از نظر جسمی وضعشان خیلی خطرناک است. دیگر نمیدانم... انشاالله که دلسوزانمان ... البته اگر این جامعه دلسوز داشته باشد، به داد بچههایمان برسند؛ عکسالعملی نشان بدهند و برای بچههایمان، برای سلامتیشان، برای آزادیشان و برای هدفشان حرکتی انجام بدهند.
خانوادههای زندانیان سیاسی و احساس عدم امنیت
چهارمین زندانیای که در وضعیت مشابهی بهسر میبرد و بهتازگی به سلول انفرادی در گوهردشت کرج منتقل شده است، رسول بداقی، آموزگار و عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است.
او که از دهم شهریور سال ۱۳۸۸ تاکنون، در زندان بهسر میبرد، در دادگاه به شش سال حبس تغزیری و پنج سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده است.
دسترسی به خانواده آقای بداقی نیز دشوار است و بهنظر میرسد، آنچنان که مسیح علینژاد، روزنامهنگار فعال میگوید، این عدم دسترسی ناشی از یک مشکل واقعی در بین خانوادههای زندانیان سیاسی باشد.
مسیح علینژاد: برخی از خانوادههای زندانیان شاید در ایران خیلی احساس امنیت نمیکنند تا در مورد اعضای خانوادهشان گفتوگو کنند.
بههرحال آقای بداقی آموزگاری است که عضو هیئت مدیره کانون صنفی معلمان است. او در دهم شهریور ماه بازداشت شده و در دادگاه به ششسال حبس و پنج سال محرومیت از فعالیتهای اجتماعی محکوم شده است.
آقای بداقی در تمام این مدت نتوانسته است به مرخصی بیاید. او دو دختر دوقلوی خردسال هم دارد و این شرایط برای خانواده خیلی دشوار است. یکبار هم که شبنم، دختر ۱۴ ساله آقای بداقی با «جرس» گفتوگو کرد، سعی کرد بگوید که روحیه پدرش خیلی خوب است و در واقع، از دلتنگیهای مادرش و خواهران خردسالش گفت.
اما با این همه، من فکر میکنم که شرایط خانوادهها مناسب نیست تا بیایند به مردم، به رسانهها و افکار عمومی توضیح بدهند که این معلم چه وضعیت دشواری را در این نزدیک به دوسال پشت سر گذرانده است.
ارسال کردن دیدگاه جدید