قطع تمامی خطوط تلفن همراه و ثابت مهدی کروبی و خانوادهاش
از بامداد امروز تمامی خطوط تلفن همراه و ثابت مهدی کروبی، همسر و فرزندان وی قطع شده است.
به گزارش سحامنيوز، تارنمای نزديک به مهدی کروبی، از رهبران مخالفان دولت ايران،هرگونه تماس با منزل وی، قطع گرديده و هيچ اطلاعی از شرايط و وضعيت او در دست نيست.
روز گذشته نيز مأموران امنيتی جمهوری اسلامی ايران به خانواده مهدی کروبی گفته بودند که تا ۲۵ بهمن حق ديدار کروبی را ندارند.
آنها که در برابر ساختمان منزل مسکونی کروبی مستقر بودند مانع ورود يکی از فرزندان مهدی کروبی به منزل پدری وی شدند و به او گفتند حق ورود به منزل پدری خود را تا ۲۵ بهمن ندارد.
مأموران امنيتی همچنين گفتند به غير از فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، هيچکدام از فرزندان، عروسان و بستگان مهدی کروبی حق ديدار و ورود به خانه وی را ندارند.
سحامنيوز دليل اين اقدامات را درخواست اخير ميرحسين موسوی و مهدی کروبی برای مجوز راهپيمايی ۲۵ بهمنماه جاری عنوان کرده است.
کروبی و موسوی ۱۶ بهمنماه با ارسال نامهای به مصطفی محمدنجار، وزير کشور درخواست مجوز راهپيمايی کردند.
آنها در نامه خود نوشتند: «به منظور اعلام همبستگی با حرکتهای مردمی در منطقه بهويژه قيام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر بر عليه حکومت استبدادی در کشور، درخواست صدور مجوز برای دعوت به راهپيمايی مردمی طبق اصل ۲۷ قانون اساسی در جهت حمايت از قيام مردم اين دو کشور مسلمان را در روز دوشنبه ۲۵ بهمن ساعت سه بعدازظهر از ميدان امام حسين تا ميدان آزادی را داريم.»
وزارت کشور ایران تاکنون به نامه موسوی و کروبی پاسخی نداده اما غلامحسین محسنی اژهای، دادستان کل و سخنگوی قوه قضائیه ایران، درخواست موسوی و کروبی را اقدامی «سیاسی و تفرقهافکنانه» خوانده است.
در واکنشی دیگر، روزنامه کیهان که مدیر آن توسط آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران منصوب میشود، چند روز پیش درخواست موسوی و کروبی را «امریه موساد و در راستای همبستگی با سران رژیم صهیونیستی» توصیف کرد.
امروز نيز آيتالله احمد جنتی، دبير شورای نگهبان در اصفهان گفت: «فتنه ۸۸ از بين رفت اما سران فتنه هنوز با اينکه آبرويی در ميان مردم ندارند، در خانهها نشستهاند و فکر میکنند جايگاهی در ميان مردم دارند و بر اين اساس برای ۲۵ بهمن نقشه کشيدهاند.»
از زمان اعلام راهپيمايی ۲۵ بهمن، دستگيریها در ايران نيز افزايش يافته است.
طی دو روز اخير فعالانی چون محمدحسين شريفزادگان وزير دولت محمد خاتمی و از اعضای ارشد ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی، کورش زعيم، از مسئولان جبهه ملی ايران، اميد محدث، روزنامه نگار، ميثم محمدی، نويسنده و پژوهشگر، تقی رحمانی، مشاور مهدی کروبی و از فعالان ملی – مذهبی، فريبا ابتهاج، منشی و مسئول دفتر معصومه ابتکار، صدرالدين بهشتی، فرزند عليرضا بهشتی، مشاور ميرحسين موسوی، مصطفی ميراحمدیزاده، استاد حقوق عمومی دانشگاه مفيد قم، عضو بنياد باران و از شاگردان آيت الله منتظری و همچنين صالح نقرهکار، دبير کميته حقوق ميرحسين موسوی، به صورت جداگانه توسط مأموران امنيتی بازداشت شدهاند.
با این حال برخی تحلیلگران سیاسی میگویند که راهپیمایی دوشنبه ۲۵ بهمن حتی در صورت مخالفت دولت برگزار میشود.
دیگر چه باید بر سرمان بیاید؟!
به خدا که دیگه هیچ انسان آزادی خواه دلسوزی، در این مملکت به ما مردم اعتماد نمی کند که بغض نفس هایمان را فریاد زند.
تصور می کنیم آیا موسوی ها و کروبی ها تکرار می شوند که امید و آزادگی را در دلمان بیدار کنند و درس همدردی و نوع دوستی به ما یادآوری کنند؟ با کدام پشتوانه؟ با کدام اعتماد؟ اعتماد به این مردم!
مردمی که شبیه به انسانی به شدت وابسته به افیون و مخدر هستند؟ که این افیون، رخوت و بی تفاوتی آنهاست؟ مردمی که خدا و جان و مال و ناموس و وطن و انسانیت و غیرت و شرافت خود را فراموش کرده اند؟
راستی از کدام خدا سخن گفتم؟! آنکه در کشور ما غریبی می کند؟ آنکه برای صاحبان قدرت مایه بقا و برای مظلومان و پایین دستان گمشده در فقر و فشار است؟
کدام جان؟! جانی که گرفتنش برای خدا بسیار سخت تر از کشتنش توسط این حکومت است؟
کدام مال؟! مالی که تا آخرین رقمش به تاراج رفت و همه از این مرزها خارج شد تا ما دل به تقدیر و قسمت خوش کنیم که شاید رفاه را دریابیم؟ لعنت به ما که توان مسدود کردن حسابهای ترلیونی سران مملکت را نداریم تا اگر روزی غیرت داشتیم و آنها را فراری دادیم لااقل دست خالی آنها را بفرستیم نه اینکه بعد از آن دو دستی به سرمان بکوبیم.
کدام ناموس؟! ناموسی که در خیابان می گیرند، می برند، در کهریزک ها به او تجاوز می کنند و می کشند! ندا ها کم نیستند. وقتی به خانه شخصی حمله می کنند تا به نام اسلام و بقای این حکومت اسلامی کسی را بازداشت کنند بی آنکه مزدوران بدانند نام اسلام را یدک می کشند ناموس مردم را در خانه به چشم محرمیت می نگرند، آن وقت ادعای ناموس می کنیم؟
کدام وطن؟! خدایا بمیرانم که وطنم را بر باد دادم درست مثل همه ارزش هایم. کسی که توان دفاع از حقوق خود، دیگران و حمایت از ناموسش را ندارد، وطن برای او معنی نخواهد داشت. لعنت به ما که از جمهوری بودن مان هم هیچ نفهمیدیم.
و چه افسوس...
کدام انسانیت؟!
در کدام آیین انسانیت دیدن اسارت، توهین، دروغ، ظلم و تجاوز و ... به همنوع رواست. به خدا که انسان هم نیستیم. حتی حیوانات همبستگی بیشتری از ما دارند.
کدام غیرت؟! تمام غیرت مردان ما در شلوارشان است. حاشا به غیرت مردمان ما.
شرافت؟! وقتی تمام تلاشمان این است که زنده بمانیم نه اینکه زندگی کنیم، شرافت را چگونه می توان معنا کرد.
کجاست آن فریادی که از غرش ببرها فراتر است تا کفتار های افتاده بر روی جسد پیر اصلاحاتمان را به کنجی روانه کند.
آنکه در سخت ترین شرایط و اوج خفقان تاریخ ایران، در مقابل دولت و حکومت نظامی و ثروتمند ایستاد، او که خواهان آزادی و آزادگی است و مردمی که کمی تامل می کنند را بیدار کرده است، حال در کنج خانه اسیر و تنهاست و ما بی غیرت ها حداکثر تلاشمان این است که در دنیای مجازی پستی بذاریم و از وی حمایت کنیم.
لعنت به دنیای مجازی و لعنت به ما!
لعنت به ما که بجای خروش و فریاد بر خیابان و کوچه و در کنار شرافت و انسانیت و ناموس خود، به دنیای مجازی لعنتی پناه آورده ایم و عقده هایمان را به جای کوچه و خیابان در اینجا تخلیه می کنیم.
اگر خدا، ایمان و ارزش های انسانی یادمان رفته است ، فراموش نکنیم که ما هم روزی خواهیم مرد. مرگ اکنون بهتر از زندگی در دنیایی است که ارزش ها و ناموسمان را یکی یکی یا روانه زندانها می کنند یا قبرستان.
به خدا که ترس و تک صدایی ما را اینچنین بی غیرت و بیچاره نموده است.
به خدا که اگر شرف داشتیم چنین نمی شد.
و چه بسا چند صباحی دیگر نوبت به میر حسین برسد، آنکه سکوت بیست ساله و آرامشش و سکوت مصلحتی اش را فدای این آزادی خواهی ما کرد. حال ما نشسته ایم ولی او همچنان فریاد است.
ما که خود از او خواستیم.
ما که لعنت به ما، که با یک ساندیس خود و خدا را هم می فروشیم.
ما که لعنت به ما، که از کوفیان 1400 سال پیش پست تریم.
ما که لعنت به ما، که ارمغانی جز فقر، استبداد، سرکوب و توهین برای فرزندانمان نداشته ایم.
ما که لعنت به ما، که 30 هزار نفر در صفحه 25 بهمن عضو هستیم و لی 1000 نفر وجود نداریم که به خانه کروبی بریزیم و از کسی که از تئوری اندیشه ما دفاع می کند، دفاع کنیم.
ما که لعنت به ما، که 30 هزار نفر در صفحه 25 بهمن عضو هستیم و لی 1000 نفر وجود نداریم که حتی در پشت بام خانه مان فریاد آزادی زندانیانمان، کشورمان و مرگ بر دیکتاتور سر دهیم.
ما که لعنت به ما، که توان نداریم از 2 نفر حمایت کنیم در حالیکه این دو نفر از حق ده ها میلیون نفر دارند دفاع می کنند و به خاطر این دفاع خود و عزیزانشان را فدا می کنند.
لعنت به ما که خوابیم.
لعنت به ما که از این دو نفر و هزاران شخصی که برای ما کشته و یا در زندان ها به سر می برند نتوانستیم دفاع کنیم تا لااقل اگر روزی کسی در این کشور خواست حداقل خواسته های انسانی مردم را زنده کند، به حمایت آنها اعتماد کند.
لعنت به ما که باعث می شویم آیندگان هم فرصت آزادگی را ببازند.
لعنت به ما که حتی عرب نشدیم.
لعنت به ما که در خوابیم و رخوت تمام وجود مان را گرفته است.
لعنت به ما که لیاقت آزادی و آزادگی را نداشتیم.
لعنت به ما که لیاقت زنده بودن را هم نداریم.
لعنت به ای ران و مردمانش، که همواره عده ای مزدورند، اندکی اندیشمند و عده ای در رخوت.
لعنت به ما که این آخرین فرصت ماست و ما هنوز در دنیای مجازی به سر می بریم.
تا قیامت
و خدا چه به حال ما می گرید، که روزی خواهیم گریست و او می خندد.
همین الان تلویزیون المان اعلام کرد که حسنی مبارک استفا داد و عازم عمان هست. فعلا عمر سلیمان به عنوان جنشین معرفی شده
خودشان هم دروغشان را باور ندارند . . . اگر راست ميگوييد و اينان اعتباري در بين مردم ندارند چرا اين روزها دست به دستگيري گسترده زدهايد. چرا كروبي و موسوي را در حصر خانگي قرار داديد؟ چرا خاتمي را ممنوع الخروج كرديد؟ آقايان شماها خيلي خوبيد اما مردم شما را نميخواهند... اگر ميخواهيد اراده مردم را ببينيد اجازه راهپيمايي مسالمت آميز بدهيد.
ارسال کردن دیدگاه جدید