سینماتوگراف آدم تربیت میکند، نه سلحشور
اکبر فلاحزاده - «سینماتوگراف آدم تربیت میکند» این دیالوگ مشهور از فیلم «ناصرالدین شاه اکتور سینما» ساخته محسن مخملباف را همه به یاد داریم. مخملباف از کسانی بود که به اعتراف خودش تحت تاثیر سینما آدم شد.
محسن مخملباف بعد از چند سال همکاری نزدیک با حزبالله و ساختن فیلمهایی با مضامین ایدئولوژیک و دفاع از نظام جمهوری اسلامی، زیر تأثیر جدایی حکومت از مردم، راهش را به سوی مردم کج کرد و فیلمهای مردمی ساخت. ساخت این فیلمها او را با حکومت درگیر کرد و کار این درگیری کم کم به مهاجرت او و در نهایت حمایتش از جنبش سبز کشید. اما همه حزباللهیها این روند تکاملی را طی نکردهاند. از میان همکاران سابق مخملباف بعضیها هنوز کلهشق باقی ماندهاند.
سینما آتش میزده
یکی از این اشخاص فرجالله سلحشور که اخیراً با افتخار از گذشتهاش یاد کرده که سینما آتش میزده. او که با بازی در فیلم «توبه نصوح» مخلمباف پایش به سینما باز شد، بعد از ساختن چند فیلم و سریال دینی، یکباره سینمای ایران را «فاحشهخانه» نامید. در انتقاد از تلاش یک تهیهکننده برای دعوت از آنجلینا جولی گفت: «آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است برای سینمایی که فاحشهخانه است. این سینما باید هم برای ادامه فعالیت خود فاحشه بینالمللی بیاورد.»
بسیاری از هنرمندان این سخنان را شرمآور دانستند و خواستار کنارهگیری او از سینما شدند. اما او نه شرم کرد، نه کنار رفت. وقتی هم که به هچل افتاد با کمک دوستان متنفذش با یک جریمه سبک حتی از اتهام سرقت فیلمنامه یوسف پیامبر هم قسر در رفت.
خانه سینما در مرداد ۱۳۸۸ در اعتراض به برخی اظهارات سلحشور، از او شکایت کرد، اما به جایی نرسید. او انواع تهمتها را به اهل سینما زده است، از کشیدن تریاک گرفته تا عضویت در فرقه فراموسون یا وابستگی به صهیونیسم.
«تنها سه درصد از کل سینمای ایران به نظام معتقدند»
اکبر فلاحزاده: سینما نشان میدهد، دین پنهان میکند. از این رو سینما ذاًتا بیحجاب است. موضوع اصلاً بر سر سکس و نمایش عریانی نیست. مسئله بر سر یک تفاوت در فلسفه وجودی و طرز نگاه سینما و دین به دنیاست. به علت همین تفاوت یا تناقض ذاتی، مشکل کسانی که میخواهند سینما را با زور دینی کنند حل بشو نیست. هر چند میتوان فیلم دینی ساخت، اما نمیتوان خود سینما را دینی کرد. این مشکل در جمهوری اسلامی به حادترین شکل خود پدیدار شده است.
|
سلحشور یک بار هم ادعا کرد که «طبق تحقیق مجلس تنها سه درصد از کل سینمای ایران به نظام معتقدند.» این حرف از آن حرفهاست که کل پایه ایدئولوژیک نظام را بر باد میدهد. چون اگر درست باشد، بیاعتباری تمام تبلیغات حکومت در زمینه اسلامی کردن سینما و تلویزیون را عیان میکند.
به حد کافی از او تجلیل میشود و از انواع حمایتهای مادی و معنوی نظام هم برخوردار است و از بابت جایزه هم هیچ کم و کسری ندارد. آنقدر از نهادها و مساجد و مراکز فرهنگی هنری دولتی جایزه گرفته که آخرین بار جایزه فیلم یوسف پیامبرش را به حوزه علمیه بخشید. درد او از چیز دیگری است: از این است که چرا جز خودیها کسی تحویلش نمیگیرد و جوایز معتبر بینالمللی نصیبش نمیشود. از اینها مهمتر این است که فکر میکند کنترل سینما از دست حکومت در رفته. او در این زمینه در اختتامیه جشنواره شعر و سرود انقلاب اظهار کرد: «قبل از انقلاب اسلامی ماهیت سینما برای مردم روشن بود و خانوادههای مذهبی با سینما و تلویزیون هیچ کاری نداشتند و ما به خوبی میدانستیم که سینما کانال ورود فرهنگ بیگانه به کشور ما است (…) پس از انقلاب اسلامی اما شرایط کاملاً تغییر کرد و افرادی مذهبی وارد سینما شدند اما چون هیچ تجربهای نداشتند، مسئولین تصمیم گرفتند همان هنرمندان قبل از انقلاب را وارد سینما کنند و کاری که نباید اتفاق میافتاد، افتاد.»
وی ادامه داد: «من جزو کسانی بودم که قبل از انقلاب سینما آتش زدم و متأسفانه بعد از انقلاب برای همان سینماها موزه درست شد و هنوز هم از آنها حمایت میشود.»
سینمای اسلامی
سلحشور خاطرنشان کرد: »اوایل انقلاب قرار بود تنها افراد مذهبی وارد این حوزه شوند اما کم کم حتی یک نفر از آنها باقی نماند.»
به گفته وی «سینمای اسلامی به دنبال دروغ نیست و تنها کسی که خوب میداند این سینما چیست، مقام معظم رهبری است.»
«سینمای اسلامی» همان چیزی است که محسن مخملباف از نخستین نظریهپردازانش بود و حوزه هنری تبلیغات اسلامی اولین کارگاهش. اما او با وجود برخورداری از امکانات عظیم دولتی عطای معجون اسلامی خودش را به لقایش بخشید و ترک دیار کرد.
در سی واندی سال گذشته سریالها وفیلمهای دینی بسیاری ساخته شد، اما باز سینما آنطور که حکام میخواستند، اسلامی نشد. هجوم به خانهها و شکستن ماهوارهها بر بام خانههای مردم، سانسور شدید فیلم و فیلتر اینترنت هم افاقه نکرد و شکاف بین فرهنگ و دین پر نشد. سینما از آغاز پیدایش خود در غرب نیز یک پدیده غیر دینی بوده است و به همین دلیل با مخالفت اهل دین روبرو شده است. موضوع خیلی ساده است: اهل دین میخواستند مردم متدین از دنیا روبرگردانده، به معنویت متوجه بشوند و به کلیسا بروند، نه به تماشاخانه و کاباره و سینما. سینما بازار دین را کساد کرد.
سینما نشان میدهد، دین پنهان میکند. از این رو سینما ذاًتا بیحجاب است. موضوع اصلاً بر سر سکس و نمایش عریانی نیست. مسئله بر سر یک تفاوت در فلسفه وجودی و طرز نگاه سینما و دین به دنیاست. به علت همین تفاوت یا تناقض ذاتی، مشکل کسانی که میخواهند سینما را با زور دینی کنند حل بشو نیست. هر چند میتوان فیلم دینی ساخت، اما نمیتوان خود سینما را دینی کرد. این مشکل در جمهوری اسلامی به حادترین شکل خود پدیدار شده است.
به گفته طالبزاده دبیر سومین جشنواره فیلم عمار، که در زمینه «ابعاد داخلی تهاجم رسانهای و سینمایی به جامعه ایران» سخنرانی میکرد، «فیلمها و تولیدات رسانهای ما به دست افراد سکولار دارد ساخته میشود.» به نظر وی این افراد «اگر نمازخوان هم باشند، افقشان، افق انقلاب اسلامی نیست و این خیلی بد است.»
چسباندن نام جمهوری اسلامی به خانه سینما
از طرفی دعوا بر سر یک کار به ظاهر ساده صنفی یعنی اصلاح اساسنامه خانه سینما یکی از نمودهای مشکلی شده است که هر بار خود را به صورتی عیان میکند. این بار میخواهند با چسباندن نام جمهوری اسلامی به خانه سینما، آن را اسلامی و مال خود کنند.
جمال شورجه از فیمسازان حزب اللهی و همکار سلحشور میپرسد: «چرا عدهای از افزودن «جمهوری اسلامی» به خانه سینما نگران هستند؟
چه واهمهای از آوردن نام و هویت ملی و دینی که همان جمهوری اسلامی ایران است در اساسنامه خانه سینما وجود دارد؟ چرا این همه احتراز به وجود آمده است چرا جمهوری اسلامی برای خانه سینما مثل جن و بسم الله است. جمال شورجه که خود یکی از اعضای هیئت هفت نفره اصلاح اساسنامه خانه سینما است در گفتوگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت: «اساساً چرا باید این همه واهمه بین عدهای از اهالی روشنفکرنمای اپوزیسیونگرای سینما از دولتی و حکومتی بودن وجود داشته باشد و آن را عار و ننگ بدانند؟»
طی سالیان دراز با این حربه چماق از ناحیه همین افراد و قلم به مزدخورهای معلومالحال بر سر نیروهای متعهد و ارزشی کشور فرود آمد. مگر اینها زیر چتر دولت فخیمه انگلیس یا کاخ الیزه و الیزابت هستند؟ البته عدهای از همین شاهنشینها تمام رگ و پی وجودشان، خانوادهشان و ویلاهای شمال و خانههای آنچنانی شهرک غرب و دفاتر جردن به بالایشان از این حکومت و نظام بالا رفته اما عار و ننگ دارند که آثار آنها دولتی عنوان شود. قالب همین شاهنشینها با دمپایی و کفش کتانی وارد سینما شدند، حالا بروید به زندگیهایشان نگاه کنید ببینید سر به فلک میکشد. آن وقت عده کثیری در همین سینما با سیلی صورت خود را سرخ نگه میدارند و به نان شبشان محتاجاند و چشم به راه رسیدن کمکهای عیدانه دولت و کارت اعتباری ۳۰۰ هزار تومانی هستند.»
این حرفها را کسی میزند که از دولت و نهادهای مختلف کمک برای ساخت فیلمهایش دریافت میکند و از هر چیزی که کم داشته باشد از انواع امکانات برای ساخت فیلمهای ایدئولوژیک هیچ کم و کسر ندارد. این حرف به واقع فرافکنی ضعف فیلمهای ایدئولوژیک در مقبل سینمایی است که میکوشد با وجود همه تنگناها واقعنگر باقی بماند.
در پاسخ به وی، توحیدی رییس هیأتمدیره خانه سینما با اشاره به روند تشکیل جلسات اصلاح اساسنامه این تشکل به ایسنا گفت: «در جلسات اصلاح اساسنامه خانه سینما آقای شورجه و دوستانشان به ما پیشنهاد کردند که در همه مکاتبات عنوان "خانه سینما جمهوری اسلامی ایران" ذکر شود و در مراسم از پرچم ایران استفاده شود. ما به دلیل اینکه پیشنهادهایشان اساسنامهای نداشت نپذیرفتیم. به نظر ما در تعریف خانه سینما در اساسنامه آمده که خانه سینما مؤسسهای است که تحت قوانین جمهوری اسلامی ایران و زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت میکند، لذا تأکید جدید لزومی ندارد چون خانه سینما متعلق به این کشور است و پیش از این نیز در اماکن مربوط به خانه سینما و نیز همه مراسمی که توسط این نهاد برگزار شده و خواهد شد از پرچم جمهوری اسلامی ایران استفاده شده و میشود.»
همچنین در نامهای که خانه سینما به احمدینژاد نوشته، به سیاست دوگانه در رویکرد به مشکل سینما اشاره شده و مشکل لاینحل اعلام شده است.
به تصریح این نامه، که گوشهای از بلبشوی فرهنگی کشور در میان باندهای حکومتی را نشان میدهد، «تداوم این دوگانگی جز پریشانی، چنددستگی و تعمیق نفاق در میان جامعه صنفی سینمای ایران پیامد دیگری ندارد (...) مادام که مدیران و مسئولان سینمایی فعلی بر مسند نشسته باشند نه امیدی به گشایش در خانه سینمای ایران وجود دارد، نه عافیتی در جامعه اصناف سینمایی.»
مشتری جدید «بیت المال» ایرانیان به بهانهی «آرگو» کاسبی میکند
ندای سبز آزادی ـ رضا ماندگار: یک خانم وکیل فرانسوی جدیدترین مشتری جمهوری اسلامی شده؛ قرار است میلیون ها دلار از بیت المال تقدیم او شود تا شکایت اقتدارگرایان ایران از «هالیوود» به خاطر فیلم هایی چون «آرگو» پیگیری شود. هیچ اهل فن و هنری هم در وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی نیست که بداند و بگوید، «هالیوود» شخصیت حقوقی نیست !!.
خانم وکیل، وکیل کارلوس، مشهور به «شغال» است و معشوقهاش.اسکار رامیرز سانچز، کارلوس، معروف به شغال، مظنون معروف دهه ی۱۹۷۰ است؛
کسی که بسیاری از قتل های سازمان های چپ آن سال ها، منسوب به اوست.
کارلوس برای برخی نماد یک انقلابی چپ و به عقیده بعضی دیگر یک تروریست بین المللی است. او زمانی معروف به "تحت تعقیب ترین فرد جهان" بود.
کارلوس ده ها عملیات ازجمله گروگان گیری وزیران نفت کشورهای عضو اوپک در اجلاس وین، و بمب گذاری در اماکن عمومی پاریس و لندن را در پرونده دارد
ایزابل کوتان پییر، وکیل فرانسوی که هم اکنون در تهران بسر می برد در پی تشکیل پرونده ای به نفع تهران علیه کمپانی سازنده فیلم آرگو است؛ فیلمی که همین چندی روز پیش به دریافت جایزه اسکار نائل آمد.
وکیل فرانسوی ایران همچنین به "مهر" گفته: «تلاش میکنم جلوی اکران این فیلم را گرفته و هالیوود را وادار به عذرخواهی کنم.!!!»
آتش زدن سينما رکس هم کار او بوده ؟
خدا پدرتون تو بیامرزه که با این نامردای حزب الهی مبارزه می کنین . با همین افشاگریها شاید مردم بیدار شن.
اینا وقاحتو از مرز گذروندن . رفته سینماها رو آتش زده بازم ادعا داره .! ببین اینا چقدر پررو و حق به جانب هستن . ،
دمتون گرم. شما با این مقاله روشنگرانه دل اهل سینما و فرهنگدوستان ایرانو روشن کردید. من دیدم تو فیسبوک چند تا از بازیگرای مشهوراین مقاله رو به اشتراک گذشته اند. واقعن دستتون درد نکنه.
به او هم جايزه اسکار بدترين بزن بهادرو آتش زن سينما بدهند تا کوتاه بيايد؟!
خودش میگه فقط سه درصد از اهل سینما به نظام وفادارند. ببین این نظام چقدر مفلوک شده!
ارسال کردن دیدگاه جدید