الیا کازان: یک مهاجر یونانی در آمریکا
مجتبا یوسفیپور- «نیویورک تایمز» از او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و پرافتخارترین کارگردانان تاریخ برادوی و هالیوود یاد کرده است؛ کارگردانی که با ساختههایش تحولی در فیلمسازی و بازیگری سینمای هالیوود و تئاتر آمریکا بهوجود آورد و تأثیرات آن همچنان بر سینمای جهان دیده میشود.
هفتم سپتامبر (۱۷ شهریور)، زادروز الیا کازان، فیلمساز نامآشنای سینمای جهان است. به همین مناسبت مروری کوتاه داریم بر کارنامه این فیلمساز.
یک مهاجر یونانی در آمریکا به دنیای تئاتر راه پیدا میکند
کازان در ۷ سپتامبر ۱۹۰۹ از پدر و مادری یونانی در استانبول ترکیه به دنیا آمد و در چهارسالگی به همراه والدینش به آمریکا مهاجرت کرد. پس از پایان تحصیلات مقدماتی در نیویورک، کازان به کالج هنری ویلیامز در ماساچوست رفت و در دوران تحصیل با کار کردن به عنوان گارسن و ظرفشویی خرج زندگی خود را درآورد.
آرتور میلر، الیا کازان و تنسی ویلیامز
در سال ۱۹۳۰ به مدرسه درام دانشگاه «یل» رفت و بعد از دو سال تحصیل در آنجا به نیویورک بازگشت. او که به قصد آموختن بازیگری و ورود به دنیای تئاتر و سینما به این شهر آمده بود، در آنجا با گروهی معروف به «گروه تئاتر» که توسط هارولد کلارمن، چریل کرافورد و لی استراسبرگ پایهگذاری شده بود آشنا شد. به واسطه این آشناییها نخستین فرصتها برای ورود به دنیای حرفهای برایش مهیا شد. این گروه را به عنوان کسانی میشناختند که نمایشنامههای نه چندان شناختهشده اجرا میکردند و در نمایشهاشان به موضوعات سیاسی و اجتماعی میپرداختند. تجربه همکاری با این هنرمندان نه تنها بر نوع نگاه کازان به کارش تأثیر گذاشت، بلکه در آینده پایهگذار نوع ویژهای از بازیگری شد که امروزه از آن به عنوان «بازیگری متد» (Method acting) یاد میکنند و بسیاری از بازیگران برجسته سینما در این مکتب پرورش یافتهاند. کازان از آشنایی با این گروه و بهویژه از آشنایی با استراسبرگ و کلرمن به عنوان یکی از بهترین و مهمترین رویدادهای زندگی خود یاد میکند.
در میانه دهه ۱۹۳۰ کازان علاوه بر بازیگری،به کارگردانی تئاتر در «گروه تئاتر» روی آورد و در اوایل دهه ۱۹۴۰ برخی از مشهورترین نمایشنامهها مانند «پوست دندانهای ما» نوشته تورنتون وایلدر و برنده جایزه پولیتزر، «همه فرزندان من» و «مرگ فروشنده» نوشته آرتور میلر و «اتوبوسی به نام هوس» نوشته تنسی ویلیامز را با بازی بازیگرانی چون مونتگومری کلیفت، مارلون براندو و کارل مالدن روی صحنه برد. در آمریکا «مرگ فروشنده» نوشته آرتور میلر به کارگردانی کازان حدود ۷۴۲ اجرا داشت و جایزه تونی را در رشتههای بهترین نمایشنامه، بهترین بازیگر مکمل، بهترین نمایش، بهترین تهیهکننده و بهترین کارگردان به دست آورد.
تأثیر نوع کارهایی که در «گروه تئاتر» به روی صحنه برده میشدند،، در سینما نیز با کازان ماند و پرداختن به موضوعات شخصی با برخورداری از سویهای از رئالیسم اجتماعی به یکی از مشخصات آثار او بدل گشت. او در این باره میگوید: «من کاری را دست نمیگیرم، مگر آنکه با تم اولیه آن احساس نزدیکی کنم. خط فیلم باید حتماً در زندگی من نیز وجود داشته باشد و با زندگیم در پیوند باشد. من با غریزهام شروع به کار میکنم.»
در همین دوران کازان برای نخستینبار ازدواج کرد. زندگی مشترک او با مولی دی تاچر، نمایشنامهنویس، از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۶۳، یعنی تا زمان مرگ مولی ادامه یافت. او همچنین در همین سال (۱۹۳۲) به حزب کمونیست آمریکا پیوست، ولی یک سال بعد از آن جدا شد.
«اکتورز استودیو»، مارلون براندو و اتوبوسی به نام هوس
در سال ۱۹۴۷ میلادی نخستین جرقه تولد «اکتورز استودیو» زده شد. کازان به همراه رابرت لوئیس، چریل کرافورد و آنا سوکولوف با تکیه بر آموزههای استانیسلاوسکی و تلاش برای دست یافتن به تکنیک بازیگری آمریکایی، «اکتورز استودیو» را تأسیس کرد. چهار سال بعد لیاستراسبرگ، یکی دیگر از تأثیرگذارترین معلمان بازیگری آمریکا و از پایهگذاران «گروه تئاتر» به «اکتورز استودیو» پیوست و تا پایان زندگی در آنجا به تدریس و تربیت بازیگران مشغول بود. حاصل این کارگاه بازیگری فهرست بلندبالایی از بازیگران درجه یک تاریخ سینما و تئاتر آمریکاست که از میان آنها میتوان به بازیگرانی چون مارلون براندو، رابرت دونیرو، آل پاچینو، فی داناوی، رابرت دوال، آن بنکرافت، جیمز دین، مریلین مونرو و داستین هافمن اشاره کرد.
در این دوران است که کازان نخستینبار مارلون براندوی جوان را برای بازی در نمایش «اتوبوسی به نام هوس» برگزید و بعدها، هنگام ساخت اقتباس سینمایی این اثر نیز نقش اصلی را به براندو واگذار کرد و از او ستارهای ساخت با شمایلی جدید و متفاوت در سینمای آمریکا.
درختی در هالیوود میروید
الیا کازان در برابر ساختمان «اکتورز استودیو»
بعد از این دوران پربار، کازان که اکنون خود را به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و موفقترین کارگردانان تئاتر آمریکا شناسانده بود، به هالیوود رفت و به سینما روی آورد. بعد از ساختن دو فیلم کوتاه، «درختی در بروکلین میروید» را در سال ۱۹۴۵ ساخت و دو سال بعد با کارگردانی دومین فیلمش «قرارداد شرافتمندانه» موفق شد، نخستین اسکار بهترین کارگردانی را به دست آورد. «دریای علف (۱۹۴۷)»، «بومرنگ (۱۹۴۷)» و «پینکی (۱۹۴۹)» از دیگر فیلمهایی کازان در سالهای دهه ۱۹۴۰ بهشمار میآیند.
کازان در گفتوگویش با جف یانگ از «بومرنگ» به عنوان نخستین فیلمی یاد میکند که تماماً در صحنههای واقعی فیلمبرداری کرده است. به گفته او: «من احساس میکردم الان دارم واقعاً یاد میگیرم که فیلمسازی چیست.» هرچند در نهایت کازان اعتقاد دارد این تجربه تنها مانند آوردن امکانات استودیو به درون خیابان بود و از نتیجه نهایی کار و بهویژه بازی بازیگرانش چندان راضی نبوده است. (ن. ک به «کازان بر فیلم»: استاد کارگردانی درباره فیلمهایش گفتوگو میکند- نیو مارکت پرس) او درباره نوع نگاهش به بازیگری و فیلمسازی میگوید: «در نهایت تفاوتی میان نگاه به انسان در تئاتر، در فیلم، در هنر و در زندگی وجود دارد. نگاه ما یک نگاه غیر مصنوعی بود؛ واقعیت شخصیت، روزمرگی و طبیعی بودن در آدمها. این احساس تغییرات دائم احساسی در آدمهاست؛ سنت بیقهرمانی و ضد قهرمانی. البته خیلی چیزها در آن وجود دارد، اما ساده و بیپیرایه است. در مدرسه ما (اکتور استودیو) افراد در وهله اول آدم هستند و بعد بازیگرند.»
کازان در سینما نیز به همکاریاش با نویسندگان و بهویژه نمایشنامهنویسان مطرح ادامه داد و بر اساس برخی از آثار آنان فیلمهایش را ساخت. تنسی ویلیامز در دو فیلم «اتوبوسی به نام هوس» و «بچه عروسک»، ویلیام اینگ در فیلم «شکوه علفزار»، هارولد پینتر در فیلم «آخرین قارون» و جان اشتاینبک برای فیلمهای «زندهباد زاپاتا» و «شرق بهشت» نمونههایی از استفاده کازان از آثار ادبی و بهره بردن از همکاری نویسندگان برجسته زمان خود برای ساخت آثارش است.
دهه ۱۹۵۰: تولد ستارگان تازه
در دهه ۱۹۵۰میلادی کازان علاوه بر کار در «اکتورز استودیو» همچنان به فیلمسازی ادامه داد. او «وحشت در خیابانها» را در سال ۱۹۵۰ ساخت و همچون «بومرنگ» تلاش کرد که بازی با سبک فیلمهای مستند را در فیلمسازی داستانی تجربه کند. اینبار حاصل کارش مورد توجه قرار گرفت و جایزه کارگردانی جشنواره فیلم ونیز را برای او و اسکار بهترین فیلمنامه را برای فیلمنامهنویسانش به ارمغان میآورد.
کازان درباره تجربهاش در این فیلم میگوید: «برای اولین بار به خودم گفتم فکر نکن مجبوری همیشه نماها را قطع کنی و به یک نمای متوسط و یا کوتاه کات بزنی. از نماهای بلند استفاده کن. سعی کن تمام داستان را توسط تصاویر بیان کنی. سعی کن حال و هوای صحنه را به درون فیلم منتقل کنی.» (ن. ک به گفتوگو با جف یانگ)
سپس کازان سراغ ساختن نسخه سینمایی «اتوبوسی به نام هوس» رفت. با این فیلم کازان مارلون براندو را به دنیای سینما معرفی کرد و با نامزدی در ۱۲ رشته از جوایز آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا موفق شد، چهار اسکار به دست آورد. به گفته کازان او در آن زمان قصد داشت «زنده باد زاپاتا» را بسازد، اما به پیشنهاد و اصرار تنسی ویلیامز تصمیم به ساخت نسخه سینمایی این نمایشنامه گرفت.
از آن پس همکاری براندو و کازان آغاز شد. در سال ۱۹۵۲ ایندو هنرمند «زندهباد زاپاتا» را با یکدیگر کار کردند. این فیلم نامزد پنج جایزه اسکار شد و آنتونی کوئین به خاطر بازی در این فیلم اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل و مارلون براندو جوایز بهترین بازیگری جشنواره فیلم کن و بفتا را دریافت کرد. کازان از «زنده باد زاپاتا» به عنوان «اولین فیلم واقعی خود» نام میبرد، چرا که او در این فیلم فرصت یافت برای نخستینبار در لوکیشنهای وحشی و بکر فیلمبرداری کند و بازیگرانش هم با لهجههای غلیظ دیالوگها را بیان میکنند.
در سال ۱۹۵۴ براندو و کازان بار دیگر در فیلم «در بارانداز» با یکدیگر همکاری کردند. این فیلم نه تنها نامزد ۱۲ جایزه اسکار شد، بلکه با بردن هشت جایزه اسکار، جوایز مهمی چون بهترین فیلم سال، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر را نصیب سازندگانش کرد. براندو پس از آنکه چهار بار نامزد اسکار شد، اما هر بار با دست خالی به خانه بازگشت، برای بازی در این فیلم بود که جایزه اسکار را از آن خود کرد. «بارانداز» همچنین شیر نقرهای جشنواره فیلم ونیز و جایزه گلدن گلوب بهترین کارگردانی را نصیب کازان کرد. براندو از کازان به عنوان بهترین کارگردانی نام میبرد که به عنوان یک بازیگر با او کار کرده است.
بازیگران ناشناخته اما سرشناس
از نکات ویژه در کارنامه هنری کازان تأکید او بر استفاده از بازیگران ناشناخته و بهکارگیری روش «بازیگری متد» در کارهایش است. کازان به عنوان «کارگردان بازیگرها» شناخته میشود و بسیاری از بازیگران برخی از بهترین بازیهایشان را در فیلمهای او انجام دادهاند.
الیا کازان به همراه جیمز دین
جیمز دین، ستارهای که با وجود عمر کوتاه و بازی در تنها سه فیلم سینمایی به یکی از نشانههای نسل خود تبدیل شد، بازیگری در سینما را با کازان آغاز کرد. کازان که بازی دین را در یک نمایش در نیویورک دیده بود، بعد از انجام مصاحبهای، او را برای بازی در فیلم «شرق بهشت (۱۹۵۵)»، بر اساس رمانی از جان اشتاینبک برگزید. بازی دین در فیلم مورد توجه قرار گرفت و پس از بازی در این فیلم بود که نیکلاس ری که از دوستان کازان بود و در فیلم «درختی در بروکلین میروید» با کازان همکاری کرده بود، از جیمز دین دعوت کرد در فیلم «شورش بیدلیل» بازی کند. در هر حال «شرق بهشت» هم فیلم موفقی از کار درآمد و کازان به خاطر این فیلم جایزه بهترین فیلم جشنواره فیلم کن را به دست آورد و بار دیگر نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد.
وارن بیتی را هم کازان نخستینبار با فیلم «شکوه علفزار (۱۹۶۱)» به دنیای سینما معرفی کرد. او در این فیلم در کنار ناتالی وود بازی کرد. وود پیش از این فیلم بیشتر به عنوان بازیگر نقش دختربچههای نوجوان شناخته میشد و با این فیلم نخستین نقش جدی زنانهاش را در سینما تجربه کرد؛ تجربهای که از آن به عنوان نقطه شروعی تازه در کارنامه بازیگری وود نام برده میشود و دومین نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.
کارل مالدن از دیگر بازیگرانیست که کارشان را با «گروه تئاتر» آغاز کردهاند. او که پیش از این در چندین نمایشنامه به کارگردانی کازان بازی کرده بود، با بازی در فیلم «اتوبوسی به نام هوس» موفق شد نخستین جایزه اسکارش را بهدست آورد.
کازان درباره استفاده از بازیگران ناشناخته در فیلمهایش میگوید: «کاری که من میکنم این است که سعی میکنم آنها را به خوبی بشناسم. با آنها شام میخورم، حرف میزنم، با همسرانشان دیدار میکنم. سعی میکنم بفهمم قرار است با چگونه آدمی کار کنم. بنابراین وقتی یک بازیگر ناشناخته را بهکار میگیرم، او دیگر برای من ناشناخته نیست.»
او در این دوران، یعنی در سال ۱۹۶۹ برای دومینبار، و اینبار با بازیگری به نام باربارا لودن ازدواج کرد. پیوند زناشویی میان آنها اما تنها تا سال ۱۹۸۰ پایید. در سال ۱۹۸۲ کازان برای سومینبار با فرانسیس رودژ ازدواج کرد و تا پایان زندگانی هم در کنار همسرش ماند.
جایزه اسکار برای ایفای نقش یهودا
سالهای دهه ۱۹۵۰ میلادی گرچه اوج دوران کاری کازان بود اما وارد شدن او به ماجرای مککارتیسم و شهادت او در برابر کمیته ضد خرابکاری باعث شد که بخشی از محبوبیتش در بین سینماگران را از دست بدهد و برخی از او به عنوان کسی که بقای حرفهاش را با بدنامی و خیانت به دوستانش به دست آورده نام ببرند.
در سال ۱۹۵۲ میلادی، کازان در برابر کمیته ضد خرابکاری حاضر شد و پس از قسم خوردن، نام هشت نفر از همکارانش در «گروه تیاتر» را به عنوان اعضای حزب کمونیست در دهه ۱۹۳۰ میلادی اعلام کرد. کازان بعدها در فیلم «در بارانداز» سعی کرد خیانت به دوستانش را توجیه کند.
الیا کازان هنگام دریافت اسکار افتخاری یک عمر فعالیت سینمایی دست در گردن مارتین اسکوسیزی
شهادت کازان تا آخر عمر او موجب آزردگی برخی از سینماگران شد، چنانکه در سال ۱۹۹۹ میلادی، وقتی جایزه اسکار افتخاری برای یک عمر فعالیت سینمایی را دریافت کرد برخی از سینماگران اعتراض کردند و هنرمندانی چون نیک نولتی، اد هریس و یان مککلن به نشانه اعتراض از تشویق او خودداری کردند. نورما بازمن، نویسنده و بازیگر و از قربانیان دوران مککارتیسم در همان زمان گفت: «دستآورد یک عمر کازان از بین بردن زندگی دیگران بود.» با اینحال گروهی هم شهامت اعضای آکادمی در اعطای این جایزه به کازان را ستودند و او را برای فعالیتهای سینماییاش شایسته دریافت آن دانستند. کارل مالدن، وارن بیتی، رابرت دونیرو و مارتین اسکورسیزی از جمله کسانی بودند که از این تصمیم اعضای آکادمی حمایت کردند. آرتور میلر، نمایشنامهنویس معروف و از دوستان نزدیک کازان در آن دوران، از دیگر کسانی بود که به حمایت از او برخاست. نکته جالب این است که میلر در همان زمان از شهادت در برابر کمیته ضد خرابکاری سر باز زد و به همین علت به پرداخت جریمه و زندان محکوم شد.
کازان در دوران فعالیتش در مجموع هفت بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد و دو جایزه اسکار به علاوه یک اسکار افتخاری، چهار جایزه گلدن گلوب و پنج جایزه تونی بهدست آورد. او همچنین دو بار برای فیلمهای «ملاقاتکنندگان» و «شرق بهشت» نامزد دریافت جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن و چهار بار نامزد دریافت جایزه شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز برای فیلمهای «در بارانداز»، «اتوبوسی به نام هوس»، وحشت در خیابانها» و «قرارداد شرافتمندانه» شد.
او همچنین چهار رمان «آمریکا، آمریکا (۱۹۶۲)»، «سازش (۱۹۶۷)»، «آدمکشان (۱۹۷۲)»، «کارآموز (۱۹۷۲)» و کتاب زندگینامه خود را در سال ۱۹۸۸ منتشر کرد. اغلب این آثار از کتابهای پرفروش آن زمان بودند.
الیا کازان در ۲۸ سپتامبر سال ۲۰۰۳ میلادی، در نیویورک درگذشت.
فیلمشناسی:
The Last Tycoon -۱۹۷۶- آخرین قارون (آخرین ثروتمند)- کارگردان
The Visitors - ۱۹۷۲- ملاقاتکنندگان- کارگردان
The Arrangement - ۱۹۶۹- سازش – نویسنده، کارگردان و تهیهکننده
America, America - ۱۹۶۳- آمریکا، آمریکا – نویسنده، کارگردان و تهیهکننده
Splendour in the Grass - ۱۹۶۱- شکوه علفزار – کارگردان و تهیهکننده
Wild River - ۱۹۶۰- رودخانه وحشی – کارگردان و تهیهکننده
A face in the Crowd - ۱۹۵۷- چهرهای در جمعیت – کارگردان و تهیهکننده
Baby Doll - ۱۹۵۶- بچه عروسک – کارگردان و تهیهکننده
East of Eden - ۱۹۵۵- شرق بهشت – کارگردان و تهیهکننده
On the Waterfront - ۱۹۵۴- در بارانداز - کارگردان
Man on a Tightrope - ۱۹۵۳- مردی روی بند - کارگردان
Viva Zapat! - ۱۹۵۲- زندهباد زاپاتا - کارگردان
A Streetcar Named Desire - ۱۹۵۱- اتوبوسی (تراموایی) به نام هوس - کارگردان
Panic in the Streets - ۱۹۵۰- وحشت در خیابانها - کارگردان
Pinky - ۱۹۴۹- پینکی – همکار فیلمنامهنویس، کارگردان
Gentleman’s Agreement - ۱۹۴۷- قرارداد شرافتمندانه – بازنویسی فیلمنامه، کارگردان
Boomerang! - ۱۹۴۷- بومرنگ - کارگردان
The Sea of Grass - ۱۹۴۷- دریای علف - کارگردان
A Tree Grows in Brooklyn - ۱۹۴۵- درختی در بروکلین میروید - کارگردان
ویدئو:
الیا کازان هنگام دریافت اسکار افتخاری از رابرت دونیرو و مارتین اسکورسیزی در سال ۱۹۹۹
نسخه کامل فیلم «وحشت در خیابانها» به کارگردانی الیا کازان
خیلی خیلی ممنون از زحمتی که در گردآوری و ترجمه کشیدید. پیشنهاد میکنم مستند A Letter to Elia را هم ببینید... پیشکشی از طرف اسکورسیزی به استاد بزرگ سینما
ارسال کردن دیدگاه جدید