آلبوم شبتاب حامل پیام انسانی و امید
پانتهآ بهرامی - تنها چند سالی است که هنرمندان ایرانی توانستهاند تولیدات هنری خود را در ورای مرزهای ایران به صورت حرفهای تولید کنند و بتوانند برای آن مخاطبان ایرانی و غیر ایرانی انبوه پیدا کنند. انتشار آلبوم "شبتاب" را که در سپتامبر امسال در سوئیس منتشر شد، بهانهای قرار دادم و به گفتوگو با سازنده قطعات آلبوم نشستم.
متولد مهاباد بزرگشده سوئیس
او متولد مهاباد در کردستان ایران است و در ۱۴ سالگی ایران را به قصد سوئیس ترک گفت. مهمترین ویژگی کار وی تلفیق موسیقی کلاسیک ایران با موسیقی کلاسیک غربیست. آلان کوشان از تجربیاتش در ورای مرزها و همچنین علل ترک ایران به رادیو زمانه میگوید:
آلان کوشان – در سوئیس بزرگ شدم. سپس به آلمان رفتم ودر زمینه تکنیک موسیقی، هنر موسیقی و هنرهای دیگر مثل آکوستیک، چوبشناسی و رشته اصلیم که آهنگسازی است تحصیل و کارکردم. در دانشگاه تورنتو کانادا زیر نظر استاد جیمز کیپینگ دو سال تدریس موسیقی کردم.
علت ترک ایران
آلبوم شبتاب، کاری از آلان کوشان
آلان کوشان علاوه بر آهنگسازی سازنده ساز هم هست. البته ساز اصلی او سنتور است. وی پنج تا ساز اطراف کره زمین دارد که خودش آنها را ساخته. هر کدامشان اسم دارند، کاملاً با دیگری فرق میکنند و صداها، آواها و پژواکهای مختلف دارند. گویی پنج تا آدم متفاوت با کاراکترهای گوناگون هستند. ابتدا در مورد علت ترک ایران از او پرسیدم.
آلان کوشان - مشکلات که برای من زیاد بود. بخشی به دلیل شررات من بود. با فرهنگ حاکم در ایران زیاد آمیخته نمیشدم. مثلاً سر کلاس دینی نمیرفتم و این باعث و بانی این میشد که همیشه یا کتک بخورم یا یک دری ورییی بگویم و کتک بخورم و آخرش هم اینکه از مدرسه میخواستند بیرونم کنند. این یکی از مسائل بود. موضوع دیگر مشکلات مذهبیست. یعنی شما اگر مسلمان شیعه نباشید و متعلق به دین دیگری باشید، همیشه مورد غضب قرار میگیرید. این غضب همیشه هست. در هر کوچهای، گوشهای، خیابانی که میروید، غالباً اذیت میکردند. البته عامل دیگر این بود که دوست داشتم موسیقی تلفیقی را یاد بگیرم و بالاخره ایران را به قصد تحصیل موسیقی ترک کردم.
آلبوم شبتاب
آلبوم "شبتاب" چندین ویژگی خاص دارد. اول آنکه کل آلبوم متشکل از موسیقی تلفیقیست. دوم آنکه موزیسینهای این آلبوم از کشورهای مختلف گرد هم آمدهاند. سوم آنکه کل آهنگها هیچگونه شباهتی به هم ندارند و هر کدام برای خود واحدی کاملاً مستقل را تشکیل میدهند. مثلاً قطعه شماره پنج که "پنج آوا بر فراز توکیو" نام دارد، بدون کلام است و از نظر موسیقیایی کاملاً از قطعه اول که "مادر زندگی" نام دارد، متفاوت است؛ و بالاخره آنکه آلبوم "شبتاب" تلخ است و بیپروا، همانگونه که زندگی اینچنین است. درعین حال حامل پیام امید است. از آلان کوشان که خواننده، نوازنده سنتور و همچنین سُراینده برخی از قطعات است، در مورد روند تدوین آلبوم جویا شدم:
آلان کوشان - تنظیم آلبوم حدود یک سال طول کشید. "پنی والی" ( Penni Walli) تهیهکننده این آلبوم خیلی آدم به اصطلاح ریزبینیست و همه قسمتهای آلبوم از زاویه کار موسیقیایی خیلی دقیق و حساب شده کار شده. اسم "شبتاب" را نیز ایشان برای آلبوم که ۱۲ قطعه دارد، انتخاب کرد. عقیده دارد در زمانی که ما زندگی میکنیم، انرژی منفی چون خیلی زیادتر است، تمام کسانی که انرژی مثبت دارند، به گونهای میتوانند همان کرم شبتاب باشند که وقتی پرواز میکند، میدرخشد و در اثر این درخشش است که انسانها میتوانند به همدیگر بیشتر کمک کنند. در واقع یک پیام خیلی انسانی در این آلبوم هست.
آلبوم نوازندگان متفاوتی دارد از جمله "توبیاس مورگن اشتاین" (Tobias Morgenstein) نوازنده آکاردون آلبوم تقریباً ۳۵ سال است که سابقه این کار را دارد. او برای تمام نوازندههای موسیقی تانگو یا موسیقی کلاسیک و موسیقی بومی اروپا نام آشنایی است. "باربارا دنرلاین" (Barbara Dennerlein) نوازنده معروف ارگ در اروپا و در کلیساهاست. او موسیقی آوانگارد یا موسیقی کلاسیک مینوازند و ارگی هم که استفاده میکند، ارگ خاصیست که چند تا نوازنده بیشتر در دنیا نیستند که این ساز را مینوازند. نوازنده گیتار "فریتس اوست وال" (Fritz Ostwall) است که گیتار میزند و این شخص کمتر از دیوید گیلمور نیست. من همیشه با افرادی کار میکنم که از من بهترند.
تلخ و بیپروا
آلان کوشان سازنده آهنگ، خواننده و نوازنده سنتورآلبوم "شبتاب" تعداد آهنگهای آلبوم را ۱۲ عدد اعلام کرد، در حالیکه در آلبوم فقط ۱۱ آهنگ وجود دارد. تهیهکننده بهدلیل هماهنگ نبودن این ترانه و سیاسی بودن آن تصمیم به حذف این ترانه گرفت. از محتوای این آهنگ حذفشده پرسیدم:
آلان کوشان - اتفاقاً آهنگ خیلی جالبی بود. به این معنا که من یادم هست، زمانی که بچه بودم و به مسجد میرفتم بهعنوان یک کودک آن خاطرات همه در ذهنم است. وقتی وارد میشدم، اول بوی کثافت و گند این کفشها به مشام میرسید. بعد هم آن مستراح یا به قول خودش موال که بوی کثافتی از آن میآمد، توجه را جلب میکرد. آدمهایی که به آنجا میآمدند، به خودشان گلاب میزدند و یکجورایی تلاش داشتند این داستان را آنجا به قول خودشان ماستمالی کنند.
خُب، شما وقتی بچه هستید، حسهاتان هم خیلی قویتر است و این بوی گلاب، آن موال و آن بوی کثافت کفشهایی که آنجا میگذاشتند و آن تزویر و ریایی که بین این آدمها به شکلهای متفاوت میدیدید و مکانش هم به قول خودشان روحانی مسجد بود، همه باعث شد که این آهنگ را بسازم. سالها بود که شعرش را هم گفته بودم.
یک خاطره دیگر هم باز از این دوران دارم: روزی از این مسجد آمدم بیرون. دیدم دو- سه نفر دارند یک بچه را کتک میزنند. من رفتم جلو و گفتم این بچه را برای چی دارید کتک میزنی؟ ما را هم گرفتند کتک زدند. کتک مفصلی هم ما از اینها خوردیم. البته آن بیچاره پسربچه رفت. توی راه به خود گفتم عجب روزگاری است. طرف قدش سه برابر من بود. چرا باید مرا بزند؟ وقتی آدم بچه است پاسخ بسیاری از پرسشها را ندارد. این خاطرات جمع میشود و بعد من یک آهنگی میخوانم که تجلی یک افتضاح فرهنگیست. به این معنا که در مملکت ما چیزی به نام فرهنگ جا نیفتاده.
فاحشههای تاریخ
آهنگ شماره هفت "شبنم" نام دارد و در بخشی از آن میشنویم:
فریاد ترسناک فاحشههای خشمگین تاریخ
عشق را در بدر کرده
آلان کوشان - این فاحشههایی هستند که بر مردم حکومت میکنند و در حقیقت فقط به فکر جیب خودشان هستند، حالا چه در قالب مذهبی، چه در قالب سیاسی ـ مذهبی. هیچ فرقی نمیکند. در این ماجرا از واژه "فاحشه" استفاده کردم، به این معنا فاحشهای که در خیابان تن خودش را میفروشد، به مراتب شرافتش بیشتر از آن سیاستمدار و مذهبییی است که بر این گونه آدمها ظلم روا میدارد.
آنچه که در این آلبوم برجسته است بیپروایی و رگگویی این آلبوم است که در بخشهایی نیز طنز تند، تلخ و گزندهای دارد. آلان کوشان در اینباره میگوید:
آلان کوشان - تعریف و تحسینهای بیجا، نکتهای است که در فرهنگ ما خیلی جاافتاده. همه از همدیگر الکی تعریف میکنند و مدام برای همدیگر پپسی باز میکنند. بچه که بودم، استادم همیشه به من میگفت: "ببین باباجان یکی اگر از تو تعریف کرد، بدان دشمن توست." این استاد فرامرز پایور بود. یک قطعهای زدم به نام "سامانی سهگاه"، زمانی که خدمت ایشان مشق میکردیم در خانه "صبا". من وقتی این قطعه را زدم، یکی از شاگردها همانجا گفت: "به به! آقا تو چه قدر قشنگ زدی."
ملازم و مبصر کلاس داشتیم. من ملازم کلاس بودم و باید سازها را میگذاشتم توی جعبه و میگذاشتم سر جایش. خلاصه ساعت حدود هشت شب بود که استاد گفت من تو را میرسانم تا در خانه. هیچوقت یادم نمیرود. گفت "ببین بابا جان، هر کسی از تو تعریف کرد، بدان دشمن توست. هیچ وقت الکی از کسی تعریف قبول نکن. چون خود انسان میداند کجاست، مگر اینکه نخواهد ببیند." من سخت نسبت به خودم منتقدم. یعنی همیشه من از خودم ۱۵۰ تا ایراد میگیرم.
"مرغ سحر"
ترانه معروف "مرغ سحر" از ترانههای بسیار آشنا برای فارسیزبانان است که در آلبوم "شبتاب" نیز بهصورت بازسازیشده شنیده میشود. این ترانه برای آنانی که به نسخه اصلی آن عادت دارند کاملا ناآشناست:
آلان کوشان - "مرغ سحر" از ملکالشعرای بهار و استاد نیداوود است که به اصطلاح پدر این شعر و آهنگ محسوب میگردند. چرا من این را خواندم؟ اساساً مرغ را به این شکل نمیبینم که مرغ در قفس است. من آدمها را میبینم که در قفساند. وقتی میگوییم: "مرغ سحر! ناله سر کن"، این خود آن آدم بدبخت است که خودش را در قفس میبیند و فکر میکند خودش بیرون است و آن مرغ توی قفس است. در واقع کل ساختمان این شعر و آهنگ را به هم ریختم، فضا را کاملاً عوض کردم: اول به خودت رجوع کن. هیچوقت سعی نکن بگویی آی مرغ! بیا در مورد بدبختیهایم ناله سر کن تا من هم به آن فکر کنم. اصولاً با فلسفه بدبختی مخالفم. از ملتی هم که خودشان را بدبخت و ذلیل معرفی میکند، متنفرم. تمام جوامع دنیا که الان به جایی رسیدهاند، و انسانهای بزرگی را پرورش دادهاند، آدمهایی هستند که از درون خودشان شجاعتی داشتهاند. این آهنگ برای من این معنی را میدهد.
کسانی که به موسیقی تلفیقی علاقمندند، از آلبوم "شبتاب" لذت میبرند؛ بهویژه از آهنگ شماره ششم این مجموعه که "پنج آوا بر فراز توکیو" نام دارد و در پایان فایل صوتی نیز بخشی از آن را میتوانید بشنوید.
ایمیل گزارشگر:
pantea.bahrami@yahoo.com
در همین زمینه:
::گزارشهای رادیویی پانتهآ بهرامی در قلمرو سیاست، اجتماع و فرهنگ در رادیو زمانه::
ارسال کردن دیدگاه جدید