اووروخ دوست من بود
فروغ تمیمی - هلا هاسه (۱۹۱۸-۲۰۱۱) در باتاویا (جاکارتا فعلی) متولد شد و کودکی و نوجوانیاش را در آنجا گذارند. ویلم هندریک، پدر هلا هم به نویسندگی علاقمند بود و داستانهایش را با نام مستعار چاپ میکرد.
او در جاکارتا به مدرسه رفت و در سال ۱۹۳۸ به هلند بازگشت تا در رشته ادبیات اسکاندیناوی تحصیل کند. اما بعد از دو سال تحصیل، این رشته را رها کرد و به مدرسه تئاتر رفت. پس از ازدواج تئاتر را هم کنار گذاشت و یکسر خودش را وقف نوشتن کرد.
هاسه بیش از ۵۶ اثر ادبی از جمله نمایشنامه، مجموعه مقالات ادبی و تاریخی، داستانهای کوتاه و رمان نوشته است. عشق و شیفتگی هلا به اندونزی، سرزمین زادگاهش زمینهساز نوشتن چند رمان خواندنی شده است. میراث ادبی هلا هاسه ۲۰ جایزه مهم از جمله جوایز «پ. س. هُفت» و «ادبیات هلندی» را از آن خود کرده و اولین نویسنده کشورش است که دارای موزه شخصی آنلاین شد.
هند هلند
●هلا هاسه بیش از ۵۶ اثر ادبی از جمله نمایشنامه، مجموعه مقالات ادبی و تاریخی، داستانهای کوتاه و رمان نوشته است.
|
هلند در رقابت با پرتغال برای دستیابی به تجارت ادویه از سال ۱۵۹۵ به بعد کشتیهایی را به جزایر ادویهخیز در آسیای جنوب شرقی که امروزه اندونزی نام دارد، ارسال کرد. در سال ۱۶۰۲ شرکتهای کشتیرانی که در این تجارت سهیم بودند، کمپانی هند شرقی را تأسیس کردند که نخستین شرکت سهامی در تاریخ هم بهشمار میآید. کمپانی هند شرقی موفق شد با فروش سهام و بسیج سرمایه، تجارت ادویه را در انحصار خود درآورد و رقیبان پرتغالی را کنار بزند. از این تاریخ بهعنوان سرآغاز روابط تجاری و استعماری میان هلند و اندونزی یاد میکنند.
اندونزی تا پیش از آنکه در سال ۱۹۴۵ استقلالش را بهدست بیاورد، یکی از استانهای هلند در شرق دور به شمار میآمد و تا این تاریخ، هلند نخستین قدرت استعماری در این مناطق بود. مهاجرت هزاران هلندی برای کار در مستعمرات تا سالهای دراز ادامه داشت. استعمارگران با جنگهای خونین، ایجاد دستگاه اداری و کمپانیهای بزرگ، اندونزی را بهتدریج تسخیر کرده بودند و حتی این کشور را «هند هلند» مینامیدند. دراین میان آمیزش نژادی و همچنین انتخاب زبان هلندی به عنوان زبان رسمی در اندونزی زمینهساز تحکیم سلطه سیاسی و نیز تبادلات فرهنگی میان دو کشور شده بود.
سلطه هلند بر اندونزی به بهانه گسترش تمدن و تجارت، در یک نقاشی عظیم دیواری درسرسرای انستیتوی تروپیکال در آمستردام تجسم یافته است. در بخشی از این اثر که «غرب» نامیده شده، طرحی از کارخانه، دانشمندی با میکروسکوپ و راهآهن را میبینیم و در بخشی دیگر که «شرق» نام دارد، گاوآهن، مزارع و رعایا نقش بستهاند.
اما این چپاول استعماری زمینهساز بحران عمیق اخلاقی هم در میان روشنفکران هلندی بود. رمان «ماکس هافلار» نوشته ادوارد دکر (۱۸۲۰-۱۸۸۷) معروف به مولتاتولی (Multatuli) که نخستین بار در سال ۱۸۶۰ منتشر شد، به لحاظ هنری تأثیر ژرفی بر ادبیات هلند گذاشت. گفتنیست که چند سال پیش این رمان به عنوان یکی از ۱۰ رمان مهم هلند هم انتخاب شد. این اثر بیتردید از نظر اجتماعی مهمترین سند ادبی در افشای دستگاه فاسد و غیر انسانی استعماری محسوب میشود.
هولوکاست اندونزی
ژاپن در جنگ دوم جهانی اندونزی را اشغال کرد و هزاران نفر در اردوگاههای ژاپنی که دست کمی از اردوگاههای نازی نداشتند زندانی شدند. در قحطی سال ۱۹۴۳ که به «ایندو هولوکاست» معروف است نزدیک به چهار میلیون نفر جان خود را از دست دادند. گروه کثیری از «ایندو»ها یعنی سفیدهای زادهشده در مستعمره، و همچنین دورگهها سالها در اردوگاههای ژاپنی زندانی بودند.
پس از شکست ژاپن، تا سال ۱۹۴۸ در اندونزی جنگ داخلی با جبهه آزادیبخش برای دستیافتن به استقلال ادامه داشت. سرانجام دولت هلند تحت فشار آمریکا و سازمان ملل مجبور شد استقلال اندونزی را به رسمیت بشناسد. گروه کثیری از بومیان اندونزی که در دستگاه استعماری کار میکردند، به هلند مهاجرت کردند. مهاجرت آنان یکی از پیامدهای استقلال کشورشان بود. این وقایع در هلند دستمایه نوشتن دهها رمان و پژوهشهای تاریخی شده است.
یکی از نکات مهمی که در این پژوهشها مورد توجه تاریخنگاران قرار گرفته، شکوفایی جامعه روشنفکری «ایندو»ها درباتاویا است. آنها دردهه ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ با بهترین محافل روشنفکری در اروپا ارتباط داشتند و فعالیتهای هنری و ادبی بسیاری را سامان دادند. تئودور هلمان، روزنامهنگار هلندی اخیراً با استفاده از یاداشتهای پدرش رمانی درباره والدینش که چند سال اسیر ژاپنیها بودند نوشته است. به عقیده هلمان «ایندو«ها در جریان جنگ رهاییبخش و فروپاشی جامعه، با انتخاب دشوار ماندن یا رفتن و بحران هویت روبرو بودند. بسیاری با برچیده شدن سلطه استعماری مجبور شدند به هلند، سرزمینی غریب و سرد بازگردند و در کنار مردمی که با آنها بیگانه بودند زندگی کنند.
زندگی در باتاویا و مبارزات استقلالخواهانه در اندونزی در رمان مشهور هاسه به نام «اووروخ» (Oeroeg) به معنی ریزش وجابجایی زمین هم نمود و بیان ادبی یافته است. این رمان نخستین بار در سال ۱۹۴۸ منتشر شد و جایگاه نویسندهاش را در ادبیات داستانی هلند تثبیت کرد.
رمان «اووروخ» با نثری روان و زیبا نوشته شده و هلا هاسه حقایق تاریخی را با سیلانی از تخیل و برخورداری از تجربه زندگی درباتاویا بازگو میکند. این اثر ۵۲ بار تجدید چاپ شده و درسال ۲۰۰۹ کمپین: «هلند کتاب میخواند» این اثر را به عنوان اثر برگزیدهاش معرفی کرد و یک میلیون نسخه از آن به مردم هدیه داده شد.
اووروخ دوست من بود
داستان با یک جمله کوتاه شروع میشود: «اووروخ دوست من بود.»
●اووروخ، مهمترین اثر هلا هاسه: پیرامون چند و چون دوستی دو نوجوان در متن تاریخ استعمار |
رمان شرح دوستی میان دو پسربچه همسن و سال، یکی سفید و موطلایی، و دیگری تیره و چشمبادامی است. یوهان تنها فرزند ارباب هلندی ساکن جاوه با هکتارها زمین است. همبازیاش اووروخ پسر پیشکار پدرش «دپو» است. میان این دو با وجود تمام تفاوتهای طبقاتی و نژادی دوستی برادرگونه و ژرفی شکل میگیرد. دو کودک با هم در بهشتی که «کامانجاتی» نام دارد بزرگ میشوند. عشق و دلبستگی یوهان به اووروخ عمیقتر از رابطه او با والدینش است.
زندگی در ویلایی بزرگ و در منطقهای استوایی مادر یوهان را که تنها و بیهمزبان است افسرده و دلسرد کرده است. او با زنی هلندی که معلم سرخانه پسرش است سر و سری پیدا میکند و سرانجام شوهرش او را به هلند میفرستد. پسرک با وجود نبودن مادر و غیبت همیشگی پدرش احساس تنهایی نمیکند. کودکی او و دوستش با بازی در کنار جنگل و رودخانه اسرارآمیزی که به «رود سیاه» معروف است و با شکار حشرات کمیاب میگذرد.
در شبی دمکرده پدر و مهمانهای مست و شنگولی که از باتاویا آمدهاند، سوار کرجی کوچکی میشوند و روی رودخانه میرانند. به گفته «دپو»، پدر اووروخ، در این رود ارواح مردگان خانه دارند. کرجی بامبویی که بیش از حد سنگین شده شکسته میشود. دپوی پیشکار در ریشههای قطور گیاهان آبی گرفتار میآید و غرق میشود. پدر یوهان برای رهایی از عذاب وجدان و جبران فاجعه اجازه میدهد که اووروخ همراه پسرش به مدرسه برود و سرپرستی پسرک را بهعهده میگیرد. یوهان که تا این لحظه هیچ فرقی میان خودش و او نمیدید، بهتدریج به تفاوتهای میان سفیدها و مردم بومی پی میبرد.
آن دو پس ازمدرسه ابتدایی به پانسیون پرستاری هلندی به نام لیدا فرستاده میشوند. این زن باهوش و مهربان به استعداد اووروخ پی میبرد و خواهان پیشرفت اوست. اما اووروخ از رنگ تیره یوستش و همچنین از پوشیدن لباس و کلاه محلی شرم دارد و میخواهد رفتار و سر و ظاهری اروپایی داشته باشد. در این میان، دو نوجوان ماجرایهای تلخ و شیرین دوران بلوغ را از سرمی گذارنند. لیدا دلسوز و مراقب است، و این دو دوست از او حرفشنوی دارند.
لیدا آینده خوبی را برای اووروخ پیشبینی میکند، و با پرداختن هزینه تحصیل او، اووروخ را تشویق میکند که پزشک شود. در این میان یوهان به دبیرستان شبانهروزی «ایندو»ها میرود که مخصوص سفیدهاست و دوستش را به آنجا راه نمیدهند. تجربه زندگی در میان سفیدها اووروخ را دلسرد و بیزار میکند. دو دوست حتی در سینما هم حق ندارند کنار هم بنشینند. کمکم بین آنها فاصله میافتد و دوستان دیگری پیدا میکنند. اووروخ میداند که یوهان میان خودشان هیچ فرقی نمیبیند. با این همه با او هم احساس راحتی نمیکند.
او با هزینه لیدا در رشته پزشکی ثبت نام میکند. زندگی دانشجویی اما اووروخ را از نظر شخصیتی کاملاً دگرگون میکند. دوباره دستار محلی بر سر میگذارد و منتقد سرسخت جامعه استعماری میشود. دست آخر به گروههای سیاسی رادیکال میپیوندد. لیدا هم در این میان همچنان پشتیبان و همفکر اوست.
یوهان به مسائل سیاسی علاقهای ندارد و قادر به درک افکار آزادیخواهانه و انگیزههای دوستش نیست. مشاجرههای تندی میان آن دو درمیگیرد. یوهان نمیخواهد دوستیشان از بین برود. او سرانجام برای تحصیل در رشته مهندسی به هلند میرود و تا پایان جنگ جهانی دوم در آنجا میماند. در این مدت فقط با لیدا نامههایی رد و بدل میکند. یوهان همیشه در آرزوی بازگشت به خانه است.
پس از شکست ژاپن، جنگ میان ارتش هلند و استقلالطلبان تشدید میشود. یوهان در حسرت بازیافتن بهشت کامانجاتی و دوران کودکی به زادگاهش برمیگردد، با این امید که اووروخ را پیدا کند. آن دو تنها یکبار با هم روبرو میشوند. اووروخ پرخاشکنان از میخواهد که اندونزی را ترک کند. یوهان سرانجام درمییابد که همه چیز در زادگاهش دگرگون شده و دوستی او با اووروخ هم به گذشتهها تعلق دارد. او در پایان داستان میگوید: «آیا برای همیشه در زادگاهم یک غریبهام، در سرزمینی که نمیخواهم از آن دل بکنم؟ زمان این را نشان خواهد داد.»
●نویسندگان هلندی در رادیو زمانه:
گزارش یک فرشته از تبهکاری انسان بر زمین، فروغ تمیمی
۱۰ روز از زندگی یک شورشگر جوان در آمستردام، فروغ تمیمی
قادر عبدالله و نوشتن به زبان دیگران، زهرا باقری شاد
ویلم فردریک هرمانس و اصالت تخیل، فروغ تمیمی
ویدئو: نماهایی از فیلمی که بر اساس رمان «اووروخ» نوشته هلا هسه ساخته شده
ارسال کردن دیدگاه جدید