بازخوانی انقلاب فرهنگی – ۳
علی افشاری - با صدور بیانیه شورای انقلاب و رئیس جمهور معلوم شد اراده حکومت برای جمع کردن دفاتر گروههای دانشجویی مخالف در دانشگاهها جدی است. ابوالحسن بنی صدر طی پیامی خواستار جمع شدن ستاد گروههای سیاسی در دانشگاهها شد. وی سه روز مهلت داد و گفت در صورت عدم تخلیه با مردم به دانشگاه خواهد آمد و همراه با اعضای شورای انقلاب ستادها را تعطیل میکند.
«ما قبلا در شورای انقلاب بحث کردیم و نتیجه پیشنهادمان را که با اکثریت آراء تصویب کرده بودیم با ایشان در میان گذاشتیم. این پیشنهاد را خود من طرح کردیم گفتیم ما نمیخواهیم آزادی هیچ گروهی را سلب کنیم که نفس نکشد یا تصفیهای بکنیم این نیست، اما دانشگاه هم نمیشود ستاد باشد. اگر جایی در دنیا سراغ دارید یا انقلابی در دنیا سراغ دارید که مثلا گروهی ۵۰ اتاق بتواند در دستش باشد؛ هر طور دلش خواست دفع و امر امور بکند و به زور نمره بگیرد و چند گروه هم که این امکانات را گرفته و بخود منحصر کرده عملا آنجا را تبدیل کردهاند به ستاد. این ستادها باید تعطیل بشود که گروههای سیاسی در بیرون دانشگاه در حدود قانون اساسی برای خود ستاد تشکیل بدهند. دانشگاه جای بحث آزاد است اما جای ستاد نیست. والا حرف ما این نبوده گروهی را جلو آورده و گروهی را عقب ببریم.
مسئله دوم این است که در دانشگاهها باید بعثت فرهنگی بوجود بیاید. این مسئله تارهای نیست که من به آن رسیده باشم. منظور من از بعثت فرهنگی یک قسمت از دگرگونی بنیادی ایران است که به استقلال فرهنگی رسید. بدون استقلال اقتصادی استقلال سیاسی نیز بدست نمیآید.... ما تصمیم گرفتیم دانشگاه به کار خودش ادامه دهد. تا امتحاناتش را انجام دهد بعد هم تلاش و کوشش برای یافتن آن خطوط اصلی نظام جدید آموزش عالی که بدون آن واقعا انقلاب ناتمام است و گروههای سیاسی که هستند در دانشگاهها و تعدادشان زیاد است ستادهای خودشان را بر چینند فقط اگر از صبح شنبه شروع کردند به برچیدن همان روز اول میتوانند کار را تمام کنند ولی خوب از باب اینکه اگر ابهاماتی در ذهنشان است آنها را بر طرف کنند و از روی آگاهی عمل کنند سه روز فرصت دادیم. امیدواریم بعد از این سه روز دانشگاه بر گردد به محیط سالم بحث آزاد و گفت و شنودی. ولی اگر خدای نکرده ستادها را تخلیه نکردند و گمان کردند حرفی که میزنیم دنباله ندارد اما آنوقت مردم را دعوت میکنیم برای اینکه در دانشگاهها حاضر بشوند و خود من و اعضای شورای انقلاب آن ستادها را تعطیل خواهیم کرد.» (ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۳)
علی افشاری، از اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در دوران اصلاحات، فعال سیاسی و مدنی
شورای انقلاب در ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ نیز طی صدور بیانیه آغاز انقلاب فرهنگی را اعلام کرد. نکات مهم اطلاعیه شورای انقلاب به شرح زیر است:
«تغییر بنیادی نظام آموزشی و فرهنگی بر طبق جهت گیری انقلاب اسلامی و استفاده از معلمانی که درد مردم را بیابند و برای انقلاب دل بسوزانند.
محورها:
۱- ستاد عملیاتی گروههای گوناگون – دفترهای فعالیت و نظایر اینها که در دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی مستقر شدهاند، در ظرف سه روز از صبح شنبه تا پایان روز دوشنبه بر چیده شود. چنانچه تا پایان این مهلت تاسیسات مذکور برچیده نشود، شورای انقلاب بر قسم است که همه با هم یعنی رئیس جمهوری و اعضای شورای انقلاب مردم را فرا بخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر بشوند و این کانونهای اختلاف را بر چینند.
۲- دانشگاهها و مدارس عالی باید ترتیبی بدهند که امتحانات تا چهاردهم خرداد پایان یابد و از ۱۵ خرداد تعطیل خواهد شد تا فرصت کافی برای تهیه برنامه و نظام آموزشی بر پایه معیارهای انقلابی داشته باشد. پذیرش دانشجویی بر اساس موازین جدید انجام خواهد یافت.
۳- هرگونه استخدام در دانشگاهها از هم اکنون باید متوقف شود» (ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۶)
اعضاء شورای انقلاب در آن مقطع عبارت بودند از:
آیت الله سید محمد حسینی بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، حجت الاسلام سید علی خامنهای، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی، حجت الاسلام محمد جواد باهنر، دکتر احمد صدر حاج سید جوادی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس کتیرایی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر حسن حبیبی، مهندس علی اکبر معینفر ،مهندس عزت الله سحابی، دکتر عباس شیبانی، دکتر ابوالحسن بنی صدر، صادق قطبزاده، مهندس میرحسین موسوی، احمد جلالی
حزب جمهوری اسلامی با ۱۰ نفر از ۱۹ نفر اکثریت شکنندهای داشت.
در خصوص انقلاب فرهنگی شکافی در شورا وجود داشت. جناح خط امام پس از مخالفت بنی صدر و دیگر اعضاء تعطیلی دانشگاه را عقب انداخت تا دانشگاهها بعد از ۱۴ خرداد تعطیل شود و انها بتوانند با تصفیه و پاکسازی جریانهای غیر خط امام و دگرگونی بنیادی نظام اموزشی و اسلامی کردن دانشگاه، موسسات آموزش عالی را به طور کامل در کنترل خود بگیرند. اما طرح بنی صدر بیرون کردن گروههای دانشجویی که با احزاب سیاسی همسویی داشتند از دانشگاهها بود. تا شوراهای صنفی جایگزین شوند و فضای بحث آزاد به صورت فردی در دانشگاهها بر قرار باشد. او به صورت مطلق مخالف تعطیلی دانشگاه بود و منافاتی بین فعالیت عادی در دانشگاه با اجرای بعثت فرهنگی و تغییر نظام آموزشی دانشگاهها نمیدید.
اما مشکل نظر وی این بود که دانشگاه کانون تحولات سیاسی بود و حذف گروههای دانشجویی به غیر سیاسی کردن دانشگاه ها می انجامید و دیگر بحث آزاد معنای مناسبش را پیدا نمیکرد. از سوی دیگر شورای انقلاب و جریان خط امام از اساس با آزادی در دانشگاهها مشکل داشت و طرح دیدگاههای بدیل در دانشگاهها به صورت قدرتمند را نمیپذیرفت. دانشجویان نیز فقط نمیخواستند نظراتشان را بیان کنند بلکه میخواستند مشارکت سیاسی فعال داشته باشند. شورای انقلاب در بیانیه انقلاب فرهنگی رسما اعلام کرد موازین جدید برای پذیرش دانشجو وضع خواهد شد. این امر مقدمه جا انداختن گزینش سیاسی و عقیدتی دانشجو بود. بنابراین مسیری که شورای انقلاب طی کرد و به سرعت خواهان جمع شدن گروههایی شد که ماهها بود در دانشگاه حضور داشتند . حضور آنها به پشتوانه پایگاههای دانشجویی شان و سنت جنبش دانشجویی بود نه به اتکاء صرف به همسویی آنها با گروههای سیاسی بیرون دانشگاه.
مصاحبه علی اکبر معین فر با روزنامه کیهان را می توان معرف دیدگاه جناج مقتبل حزب جمهوری اسلامی در شورای انقلاب دانست :«شورای انقلاب معتقد است دانشگاه ها باید به صورت اهرم فرهنگی ایران در آید. ما در این مورد اختلاف نظر با هیچ یک از گروه های سیاسی نداریم و بهمین منظور ترم دانشگاهی را تعطیل نکردیم. ما هیچ گروهی را ترور فکری نمی کنیم در نظر است از پانزدهم خرداد ماه نظام دانشگاهی با مشارکت خود دانشجویان و اساتید دگرگون شود. رسالت فرهنگی دانشگاه باید زود تر انجام می شد. تعطیلی دانشگاه ها در این ترم مطرح نیست»( ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۱)
شیخ علی تهرانی پس از سر گرفتن درگیریها در دانشگاه فردوسی مشهد نامهای به آیتالله خمینی خواستار اعلام نظر وی شد. خلاصه نامه وی بهشرح زیر است: « بر حسب اطلاعات یقینی در اکثر دانشگاههای کشور و از جمله دانشگاه مهشد گروههایی که مسلم تحریک شده از ناحیه بعضی از دست اندرکاران در حکومتند و گفتارشان که در جرائد منتشر شده گواه بر آن است بهعنوان پیام نوروزی شما درباره قضیه دانشگاهها از ورود اساتید و دانشجویان جلوگیری میکنند و مانع تشکیل کلاسها میشوند و تا به حال درگیریهایی شده و اوضاع وخیم و در معرض خونریزیهای نابهجاست. تقاضا آنکه برای جلوگیری از اغتشاشات و خونریزیها این توهم را رفع فرمائید» (ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۱)
ابوالحسن بنیصدر: در دانشگاهها باید بعثت فرهنگی به وجود بیاید.
پس از صدور بیانیه شورای انقلاب فعالیت دانشجویان مدافع تعطیلی دانشگاه گسترش یافت و موج شروع شده از تهران به شهرستانها نیز رفت. برخوردها خشنتر و خونینتر شد. تقریبا در همه جا نیروهای سپاه، کمیته، حزبالله، ائمه جمعه و جامعه روحانیت به حمایت موثر از انقلاب فرهنگی پرداختند. اما در داخل دانشگاه بر عکس بود. دانشجویان غیر سیاسی نیز با تعطیلی دانشگاه مخالف بودند. از سوی دیگر گروههای داشجویی منتقد و مخالف حکومت اکثریت دانشجویان را پست سر خود داشتند. اثنی عشری این مساله را تایید میکند: «به تصور من اگر آیت الله خمینی با تعطیلی دانشگاهها موافقت نمیکردند و بیانیه مهمی را که صادر شد، نمینوشتند، هم دانشگاهها تعطیل نمیشد و هم درگیریها فروکش میکرد چرا که هر ساعت به تعداد مخالفین افزوده میشد و از تعداد موافقین کم میگردید.
در همان دو روز، زیاد شنیده شد که چپیها از کارگران هوادار خود، گروه گروه، افرادی را برای حمایت از خود به دانشگاه میآوردند. اما در هر صورت تعداد موافقین و مخالفین همخوانی نداشت. مخالفین بیشتر بودند و ساعت به ساعت هم بیشتر میشدند. چند ساعت آخر قبل از انتشار پیام آیت الله خمینی حتی دانشجویان بیطرف هم که کاری به کار سیاست و مملکت نداشتند، به صف مخالفان تعطیلی پیوسته بودند.» (تأملی در چگونگی شکلگیری انقلاب فرهنگی فروردین سال ۵۹، به قلم محمدعلی اثنی عشری (قسمت دوم – بخش دوم)
نیروهای مدافع تعطیلی دانشگاه توانستند با کمک نهادهای حکومتی، حمایت آیت الله خمینی و بسیج پایگاه اجتماعی حکومت که حالت سازمان یافته تری داشت بر نیروهای مخالف غلبه کنند. اگر قرار بود فرجام کار صرفا بر مبنای موازنه قوا در داخل دانشگاه بین دانشجویان و اساتید مخص شود به احتمال زیاد مخالفان تعطیلی دانشگاه و بستن دفاتر گروههای سیاسی دانشجویی برنده میشدند. اگر چه آنها با دگرگونی با نظام اموزشی و محتوی درسی رشتهها مخالفتی نداشتند. اما دانشگاه اسلامی را نمیپذیرفتند. البته برخی از آنها بی میل نبودند دانشگاه مروج ایدئولوژی مطلوب آنها باشد.
گروههای دانشجویی مخالف انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها عبارت بودند از:
پیشگام (سمپات سازمان فدائیان خلق)، توفان( حزب کمونیست هوادار کارگران و دهقانان (مدافع انور خوجه))، راه و کارگر، ندای کارگر، کارگران سوسیالیست (تروتسکیست)، کارگران انقلابی، مبارزین آزادی طبقه کارگر، اتحاد انقلابی برای رهایی کارگر، پیکار گران آزادی طبقه کارگر، انقلابیون آزادی طبقه کارگر، گروه کارگر، پیوند، مبارزین آزادی خلق ایران، مبارزین راه آزادی طبقه کارگر، رزمندگان آزادی طبقه کارگر، سازمان وحدت کمونیستی، دانشجویان پیشتاز (سمپاتهای اشرف دهقانی)، دانشجویان دمکرات (هواداران حزب توده)، انجمن ملی دانشجویان (گرایش مائوئیستی)، انجمن دانشجویان مسلمان (سمپات سازمان مجاهدین خلق )
البته در میانه راه انجمن دانشجویان مسلمان و دانشجویان دمکرات با بنی صدر موافقت کردند تا دفاتر خود را تعطیل کنند. تقریبا یک روز مانده به پایان مهلت شورای انقلاب همه گروهها به غیر از پیشگام دفاترشان را تخلیه کردند چون با توجه به فشار سنگین حکومت و هزینههای سنگین مقاومت راهی جز تعطیلی باقی نمانده بود.
احزابی چون سازمان مجاهدین خلق، جبهه ملی، سازمان چریکهای فدائی خلق، پیکار، جنبش مسلمانان مبارز، جاما، جنبش، رنجبران وسازمان ملی دانشگاهیان از موضع آنها حمایت میکردند.
در مقابل انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان از طرح تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی دفاع میکردند.
گروههای حامی آنها در بیرون از دانشگاه عبارت بودند از:
دفتر آیت الله خمینی، حزب جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، جامعه اسلامی دانشگاهیان، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، جمعیت موتلفه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بازار، حزب توده، فجر اسلام، دفتر آیت الله منتظری،
در ادامه نمونههایی از مواضع موافقان انقلاب فرهنگی ذکر میشود.
حزب جمهوری اسلامی با صدور بیانیهای چنین موضع گرفت: «هنگامیکه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مان توده دانشجویان مسلمان دانشگاهها از سنگر دانشگاه به سنگر جامعه شتافتند و بجهاد در راه امت و آبادانی در روستاها پرداختند، ضد انقلاب و گروههای وابسته به شرق و غرب میدانی فراخ در مقابل خود دیدند و آنچنان به تحمیل نظریات و اعمال پلید دست زدند که گویی مراکز دانشگاهی این امت، پایگاه و ستاد عملیاتی بازماندگان رژیم فاسد گذشته، اربابان جهانخوارشان بر علیه انقلاب گشته است و این چنین بود که فریادهای خلقی برای ایجاد دگرگونی اساسی در دانشگاهها و زدودن فرهنگ استعماری و جایگزینی آن با فرهنگ اصیل و انقلابی اسلام، درهای و هوی پوچ این گروهکها و نشستهای گوناگون که بوسیله عواملشان به بحثهای انحرافی و طولانی کشیده میشود بینتیجه ماند. و این بار امام امت بود که ندا در داد و ملت بپاخاسته را به دگرگونی اساسی در دانشگاهها فراخواند. اکنون بر ماست و بر دانشجویان ماست که جهاد دگرگونی دانشگاهها و برقراری نظام فرهنگی اسلامی در دانشگاهها را تا انتها پاس بدارند.
۱- نظام دانشگاهی ما باید از یک نظام فارغ التحصیل سازی و مدرک گرایی به نظام پرورش انسانهای انقلابی و مکتبی آنچنان که اسلام میخواهد تبدیل شود.
۲-نظام دانشگاهی ما باید الهام از مکتب اسلام و فرهنگ غنی آن، و با کسب فیض از فرنها تجربه دانشگاهی که در مدارس و حوزههای علمیه ما ذخیره شده است. در خدمت انقلاب قرار گیرد.
۳- نظام دانشگاهی ما باید فرهنگهای وابسته حاکم بر محیط فعلی دانشگاهها و وابستگان به این فرهنگها را از دانشگاهها ریشه کن کند و فرهنگ استقلال و خودکفایی را جایگزین سازد.» (روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۳۰/۰۱/۱۳۵۹ شماره ۲۵۶ ص ۶)
شیخ علی تهرانی خطاب به آیت الله خمینی: اوضاع وخیم و در معرض خونریزیهای نابهجاست.
دکتر عبدالله جاسبی بیانیه هیات مدیره جامعه اسلامی دانشگاهیان ر ا منتشر نمود. در فرازی از این بیانیه آمده است:« انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی توانست بسیاری از نهادهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیسم را در هم کوبد و آنها را به زبالهدان تاریخ روانه کند. ولی دانشگاههای کشور ما پس از امر امام مبنی بر بازگشایی دانشگاهها به همان صورت سابق و با همان برنامه و با همان افراد مجددا شروع بکار کرد. گروههای طرفدار رژیم شاه و آنان که در طول دوران استبداد سیاه پهلوی نه تنها فعالیتی نداشتند بلکه در کار دانشجویان مسلمان و مبارز کارشکنی نیز میکردند وقتی که منافع خود را در خطر میدیدند و دیگر تحت عنوان طرفداری از شاه قادر به فعالیت نبودند نقاب چپ و انقلابی به چهره زدند و با این نقاب علیه انقلاب اسلامی به فعالیت افتادند. متاسفانه وزارت علوم و دولت توجه چندانی به تصفیه و تغییر نظام آموزشی نکردند و دانشگاهها با همان نظام و برنامههای ارتجاعی سابق که بوسیله امپرالیسم و عوامل او طرح ریزی شده بود بکار خود ادامه دادند ولی باز همان دانشجویان مسلمان و متعهدی که در زمان طاغوت مبارزه میکردند دوباره دست به کار شدند و در جهت انقلاب فرهنگی و تغییر نظام آموزشی حرکتی اصیل و انقلابی را آغاز کردند. این حرکت ابتدا از تبریز سنگر مبارزات ملت ایران آغاز شد و سپس در دانشگاههای دیگر هم بوقوع پیوست. این حرکت اصیل اسلامی میرود با بستن و تعطیلی دانشگاهها امکان طرح ریزی و پیاده کردن نظام آموزشی صحیح را در جهت تحقق انقلاب فراهم بیاورد. جامعه اسلامی دانشگاهیان ایران معتقد است بدون دگرگونی بنیادی در برنامههای آموزشی و تصفیه افرادی که در ارتباط با غرب و شرف هستند دانشگاهها نمیتوانند جایی برای برای شکوفائی دانش و در جهت تحقق خواستهای انقلابی مردم جامعه ما باشند. «(پیشین)
انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان نیز چنین اعلام موضع کردند: «ما عمل دلاورانه و انقلابی دانشجویان مسلمان تبریز را همچون مردم رزمنده تبریز تأیید نموده و متذکر میشویم که اعتقاد ما بر آن است که مبارزه با آمریکا جدا از پایگاههای داخلی آن نیست و یکی از پایگاههای مهم آمریکا را نظام غرب گرایانه حاکم بر دانشگاهها میدانیم که این سیستم برده پرور و بریده از خلق همچنان به فوت خود باقیست و تحقق آرمان مقدس امام را جز با توقف و نابودی نظام فعلی حاکم بر مراکز آموزش عالی را امکان ناپذیر نمیدانیم. ما امروز حضور سنگین آمریکای جنایتکار و شاه خائن را همچنان در دانشگاهها حس میکنیم. در این رابطه... ما جهت تحقق آرمان اسلامی بر آن شدیم سیستم عفن و ضد اسلامی حاکم بر دانشگاهها در جهت نظامی اسلامی و انقلابی که پاسخگوی خون هفتاد هزار شهید و صدها هزار مجروح انقلاب اسلامی و تحقق بخش خواست بحث ملتمان باشد، دگرگون سازیم؛ اما سیر حوادث و تهدیدات امپریالیزم آمریکا و تجاوزات رژیم دست نشانده صدام حسن خائن، و لزوم هوشیاری و آمادگی و صرف نیرو جهت رویارویی با آمریکای جنایت کار و رژیم خائن عراق جوی را ایجاد کرد که ما را به اتخاد شیوهای جدید واداشت تا خط امام را در تمامی جبههها تداوم بخشیم. ما از آن لحظه که پیام امام صادر گشت و طرح انقلاب اساسی را در ذهنمان ریخت کاملا آگاه بودیم که با مخالفت شدید گروهکهای چپ و راست روبرو خواهیم شد چرا که تنها مامان آنها را در دانشگاهها مییافتیم و آنها مرگ خویش را در اسلامی شدن دانشگاهها میدیدند.
ما معتقدیم که تنها راه اسلامی نمودن دانشگاهها و جایگزینی نظام انقلابی و الهی در گرو توقف نظام موجود حاکم بر دانشگاه هاست و بنای نوین اسلامی را جز بر خرابههای سیستم پوسیده کهن بنا نتوان ساخت. اعلام میداریم که همچنان با تمام نیرو مصرانه در جهت تحقق پیام امام و انقلاب فرهنگی اسلامی در دانشگاهها گام برداشته و در این راه با توکل به خدا و دلگرمی به حمایت مردم قهرمان و مسلمانان از هیچگونه تلاش و مبتذل و هوچیگری مضحک ذرهای ترس و شک به دل راه نمیدهیم.»(پیشین)
در ۳۱ فروردین ماه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران اطلاعیهای منتشر کرد و تهاجم به دانشگاهها را «تلاش مذبوحانه طبقه سرمایهدار ایران برای جلوگیری از آگاهی روز افزون زحمتکشان و سرکوب مبارزات ضد امپریالیستی آنان» خواند و این تهاجم را به رئیس جمهور وقت و گروهی که آنها را «اوباشان و قمه کشانی که توسط شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی رهبری میشوند» مینامید، نسبت داد. این سازمان همچنین دیگر نیروهای چپگرا و ترقیخواه را به اتحاد عمل و پایداری فراخواند. (انقلاب فرهنگی ایران)
دانشجویان عضو گروه پیشتاز نیز اعلام کردند: «در شرایط فعلی تعطیلی دانشگاه را توطئهای از طرف امپریالیزم جهانخوار آمریکا میدانیم و این عمل از طرف یک جناح قشری صورت گرفته است.» (ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۳)
جنبش مسلمانان مبارز با صدور بیانیه ای اعلام کرد: «در شرایط کنونی همه حرکتها باید در جهت مکتب و انقلاب باشد و به جنبش های اصیل دانشجوئی رشد و شکوفایی بخشد و آن را آماده مبارزه با شیطان بزرگ آمریکا بکند. با اعتقاد به اینکه مسئولین امور توانائی اجرای طرح های انقلابی را ندارند و عملکرد آنها بیشتر در جهت حفظ و تثبیت وضعیت نهادهای موجود هست و این در جوامعی که انقلاب میشود منجر به عکسالعملهایی از جانب توده مردم و روشنفکران انقلابی میگردد لذا متصدیان امر سعی میکنند با طرح و اجرای شعارهایی که در قالب و فرم انقلابی و تهی از محتوی اصیل مکتبی هستند بر ضعفهای خود پوششش بگذارند و موقعیت خود را در میان توده مردم تثبیت کنند. از برادران و خواهران دانشجویی که صادقانه خواهان تغییرات مکتبی نظام آموزشی و جایگزینی نظام اسلامی بهجای نظام استعماری شاهنشاهی هستند میخواهیم مسئولانه با این رسالت برخورد کرده و از درگیر شدن با جریاناتی که عواقب سوء آن به ضرر مکتب تمام خواهد شد بپرهیزند».
جنبش مسلمانان از آیت الله خمینی خواست تا با رهنمودهای خویش جلوی بروز حوادث ناگوار و تشدید اختلافات و انحرافات را بگیرد. (ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ص ۳)
انجمنهای اسلامی دانشجویان و سازمان دانشجویان مسلمان: «ما عمل دلاورانه و انقلابی دانشجویان مسلمان تبریز را همچون مردم رزمنده تبریز تأیید مینمائیم.
سازمان مجاهدین خلق حمله به دانشگاهها را خط آمریکا نامید. فرازهایی از بیانیه این سازمان در ادامه آورده میشود: «در شرایط قطع رابطه با امپریالیسم آمریکا و درگیریهای مرزی ایران و عراق که برخی تفرقهبرانگیزان تلاش میکنند علی رغم پیام وحدت امام اقشار مختلف کشور را بهجان هم انداخته و از اختلافات آنها سوءاستفاده نمایند، تعطیلی مراکز آموزشی را تحت هیچ بهانهای خصوصاً در آستانه دومین مرحله از انتخابات مجلس شورای ملی به صلاح کشور نمیدانیم. بنابراین تردیدی نیست که بهپا کردن آشوب و هرج و مرج و جنجال در محیط های آموزشی نهایتاً آب به آسیاب دشمنان ( یعنی امپریالیستها) میریزد و با روح پیام امام خمینی مبنی بر استوار گردیدن نهادهای قانونی کشور در سال جدید نیز متناقض است. بنابراین اگر کسی قصد فتنهجویی نداشته باشد و صرفاً چنانچه گفته میشود بازسازی انقلاب آموزشی را اراده کرده است میتواند به خوبی آن را از طریق معقول و منطقی پیش برد. هرگونه تصمیمگیری درباره سرنوشت دانشگاهها و مراکز آموزشی و اجرای امر تصفیه در آنها نیز بایستی به صورت شورایی و یا از طریق شوراهای منتخب و مسئول صورت بگیرد. و بر عهده شوراهاست تا در نخستین قدم نیت و هدف های باطنی اشغالکنندگان دانشگاهها را برملا سازند و از کلیه اساتید، کارکنان و دانشجویان متعهد دانشگاهها انتظار داریم در چنین شرایط حساسی نسبت به سرنوشت مراکز آموزشی خود، این سنگرهای آزادی و آگاهی بیتفاوت باقی نمانند». (ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹، ص ۱۲)
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیهای بر ضرورت اجرای قاطعانه تعطیلی دانشگاه ها تأکید کرد:«اکنون نوبت آن رسیده است که اساسیترین گام یعنی "انقلاب فرهنگی" را در تکمیل انقلاب سیاسی و نظامی بردارید.تنها با یک انقلاب فرهنگی پیگیر و ریشه ای است که مراحل گذشته و آینده انقلاب را می توان به عمل رساند و رسوبات و میراث پلید باقی مانده را نابود کرد. اصولا انقلاب فرهنگی در اسلام از ارزشی والا تر از انقلاب های دیگر برخوردار است و بر آن به دیده منشا دگرگونی ها و اساس استحکام و ارزش انقلاب می نگرد. متاسفانه شورای انقلاب عمق خواست برادران و خواهران دانشجوی مسلمان را در نظر نگرفته است و با طرح " انحرافی" بستن ستاد همه گروه های سیاسی از کنار مسئله بنیادی " انقلاب فرهنگی " در همه نهاد ها گذشته است. امیدواریم با تجدید نظر در این پیشنهاد، به همراهی و همگامی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در دانشگاه های سراسر کشور چهارمین جشن بزرگ انقلاب صورت پذیرد. و این آغاز " انقلاب فرهنگی اسلامی " است. شورای انقلاب میباید از فرصت بهدست آمده بهترین استفاده را کرده و با تایید خواست مشروع و انقلابی دانشجویان دانشگاه ها را تعطیل و قاطعانه به پیریزی سیستم نوین آموزشی متناسب با انقلاب اسلامی و خواست مردم بپردازد.(پیشین)
جبهه ملی ضمن محکومیت شدید طرح تعطیلی دانشگاه، هجوم به دانشگاهها را مقدمه استقرار فاشیسم نامید و هشدار داد جو دوران سیاه تفتیش عقاید را بر دانشگاهها حاکم نسازید.
درگیری و تنش در دانشگاهها ابعاد خونینی پیدا کرد.
درگیری و تنش در دانشگاهها در روزهای ۳۰ و۳۱ اردیبهشت به اوج رسید و ابعاد خونینی پیدا کرد. در دانشگاههای بابلسر، فارابی، شریف؛ مهدی رضایی، پلی تکنیک، اصفهان، ارتباطات، مجتمع عالی تکنولوژی انقلاب، کرمان، ارومیه، علوم ارتباطات، عالی کامپیوتر، همدان و کشاورزی کرج به طور نسبی با تنش کمتری مواجه بود. اما در همه آنها هجوم مردم طرفدار انقلاب فرهنگی به همراه حمایت سپاه و کمیته و خشونت نیروهای حزب الله منجر به تصرف دانشگاه و تخلیه دفاتر گروههای دانشجویی شد. در اکثر نقاط ابتدا امام جمعه و یا یک روحانی شاخص مردم ر ادعوت میکند. سپس نماز وحدت اقامه شده ونمازگزاران به طرف دانشگاه حرکت میکنند. شدت برخورد تابعی از میزان مقاومت گروههای دانشجویی دگر اندیش بوده است. تصرف این دانشگاهها همراه با زخمی شدن دانشجویان همراه بود که سهم مخالفان به نحو چشمگیری بیشتر یود.
نکته جالب توجه این است که حجت الاسلام مهدوی که در برابر دانشکده علوم ارتباطات نماز خواند و سپس همراه با نماز گزاران دانشکده را تصرف کرد. دو سال بعد در پرونده صادق فطبزاده اعدام شد.
دکتر جعفر شمار رئیس دانشگاه تربیت معلم ، منشأ خشونتها را مهاجمان از بیرون دانشگاه معرفی کرد: «در روز سی فروردین وقتی بیانیه شورای انقلاب منتشر شد من اطمینان پیدا کردم که درگیریها از بین خواهد رفت اما متأسفانه بعد از ظهر جمعه به این دانشگاه حمله شد و گروهی که با چوب و چماق از خارج به محوطه این دانشگاه حملهور شدند و خسارات جبرانناپذیری بهبار آوردند این گروه به کتابخانه و لوازم سمعی و بصری حمله کردند. »(ر. ک. روزنامه کیهان مورخ ۳۱/۰۱/۱۳۵۹ ص۳)
خشنترین برخوردها در دانشگاه اهواز صورت گرفت. پس از مقاومت دانشجویان، آیت الله جنتی نیروهای هوادار حکومت را در شهر دانشگاهی جندی شاپور جمع کرد. با دعوت وی نماز ظهر و عصر در شهر دانشگاهی جندی شاپور برگزار شد. بعد نمازگزاران به سمت دانشگاه اهواز راهپیمایی کردند. آنها میگویند گروههایی که برای تخلیه دفاتر مقاومت میکردند سنگ به طرف مردم پرتاب کردند. اما مخالفین میگویند طرفداران تعطیلی دانشگاه با بیل و کلنگ و سلاح سرد به دانشگاه حمله کردند. درگیری سنگین ایجاد شد. ۲۰۰ نفر زخمی و۵ نفر کشته شدند. مسئول روابط عمومی شاخه اهواز حزب جمهوری اسلامی نیز در بین کشته شدگان بود. سپاه وارد شد. مسئولین سپاه مدعی شدند که یکسری کلت و اسلحه کشف کردند. ۱۰۰ نفر بازداشت شدند. رادیوی اهواز از مردم برای بیرون کردن دفاتر گروه های سیاسی کمک خواست.
در روز ۴ اردیبهشت جمعی از خانوادهها جلوی بیمارستان رازی اهواز جمع شده و شعار میدهند. موقع خروج و فرار بخشی از زخمیها از بیمارستان درگیری ایجاد میشود و۴ نفر دیگر کشته و قریب به ۳۰ نفر مجروح میشوند.
البته برخی منابع روایت دیگری از فاجعه دانشگاه جندی شاپور اهواز دارند:« به ادعای آنها ۱۲ نفر در درگیری های خونین دانشگاه اهواز جان باختند. اسامی ۱۲ نفر از کشته شدگان اهواز به قرار زیرند: غلام سعیدی، فرزانه رضوان، جبراییل هاشمی، حمید درخشان، طاهره حیاتی (دانش آموز ۱۴ ساله که درمقابل دانشکده علوم با قمه کشته شد)، فرهنگ انصاری، محمود لرستانی (کارگر شرکت نفت)، سعید مکوند، محمد عزیزپور، مهناز معتمدی، مهدی علوی شوشتری و احسان الله آبفشانی. روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت خانوادههای دانشجویان زندانی به همراه دانشجویان درجلو تالار شهرداری اهواز جمع میشوند که با تیراندازی پاسداران مواجه شده و ۳ نفر کشته و ۲۶ نفر زخمی میشوند. روز ۱۲ اردیبهشت احمد موذن فارغ التحصیل دانشگاه اهواز به همراه مسعود دانیالی دیپلمه بیکار، دکتر نریمیسا پزشک درمانگاه حصیرآباد اهواز، مسعود ربیعی دانشجوی فوق لیسانس علوم تربیتی، غلام حسین صالحی دانشجوی علوم کامپیوتر، اسداله خرمی دانشجوی دانشکده علوم تربیتی به جرم شرکت در درگیریها در یک محاکمه چند ساعته محکوم شده و تیرباران میشوند. دو نفر اول از دانشجویان و دانش آموزان هوادار پیکار بودند و دکتر نریمیسا با پیشگام بود که به جرم مداوای دانشجویان زخمی به جوخههای تیرباران سپرده شد.»
راستآزمایی این ادعاها نیازمند مستندات بیشتری است. اما واقعیت این است که شدیدترین و فاجعهبارترین برخوردها در دانشگاه اهواز صورت گرفت.
جنتی نیروهایی را سازمان داد و خشنترین برخوردها در دانشگاه اهواز اتفاق افتاد. دکتر نریمیسا را به جرم مداوای مجروحان اعدام کردند.
در دانشگاه علم و صنعت و تربیت معلم صدها نفر از طرفین زخمی میشوند. در دانشگاه مشهد نیز درگیری سنگینی بین انجمن دانشجویان مسلمان همسو با سازمان مجاهدین خلق و دانشجویان خط امامی صورت گرفت. نیروهای سپاه وارد شدند و در نهایت ساختمانها تخلیه شد. حسن غفوری فرد استاندار وقت خراسان تایید کرد که اسلحهای در داخل ساختمان انجمن دانشجویان مسلمان پیدا نشده است. در جریان درگیری دهها نفر زخمی شدند. برخی از منابع غیر رسمی مدعی هستند دو دانشجو در دانشگاه مشهد به نامهای شکرالله مشکین فام و محسن رفعتی کشته شدند. در دانشگاه زاهدان نیز برخوردهای تندی صورت گرفت. دهها دانشجو زخمی شدند. منابع غیر رسمی از کشته شدن یکی از دانشجویان پیشگام بنام صادق نظیری خبر میدهند.
در دانشگاه رازی کرمانشاه نیز درگیری سنگینی رخ داد. بنا به گزارش نشریه کار ارگان فدائیان خلق دو نفر از گروه پیشگام در این دانشگاه پیش از شروع انقلاب فرهنگی در اسفند ۱۳۵۸ به نحو مشکوکی پس از ربودن کشته شده و جنازه های آنها نیز در بیرون شهر انداخته شده بود. اسامی آنها عبارت بودند از : سعید عقیقی دانشجوی دانشگاه رازی " عضو پیشگام" در بهمن ماه ربوده شد و در اسفند ۵۸ جسد او را که شکنجه شده بود در تپههای سراب نیلوفر یافتند. و عباسعلی تقیپور دانشجوی سال اول شیمی دانشگاه رازی اهل کنگاور پس از یک هفته ربوده شدن جنازهاش در اطراف طاق بستان پیدا شد. (ر. ک ۱۵- از نشریه «کار» شماره ۵۷ ص ۱۵ و۱۶)
فضا در کرمانشاه آنقدر ترسناک و ناامن شده بود که چهرههای شاخص حول و حوش انقلاب فرهنگی مخفی شده بودند. برخی از منابع تعداد افراد ربوده شده و کشته شده را بیش از دو نفر ذکر می کنند. در روزهای انقلاب فرهنگی نیز عدهای زخمی شدند و بنا به برخی آمارها یک نفر نیز جان باخت.
در رشت انصاری استاندار و هادی غفاری نیروها را به داخل دانشگاه هدایت کردند و پس از چند ساعت درگیری سنگین و خونین دانشگاه گیلان را تصرف کردند. منابع غیر رسمی مدعی هستند ۱۲ نفر در جریان حمله به دانشگاه رشت کشته شدهاند اسامی آنها عبارت است منیره موسیپور، امان الله ایمانی، جهانی، محمد شادمان، خسرو بنیاد، اصغر مجابرآبادی، علی صفرزاده (طرقی) – محصل، اصغر بیک آبادی – کارمند، پیروز برانداخت، جواد گرگری، اصغر گنجی و احمد گنجهای. همچنین فرامرز حمید که از دستگیر شدگان بود در تابستان در شهر رشت در یک محاکمه به تیرباران محکوم شده و تیرباران میشود. د رجریان حمله عده زیادی زخمی و همچنین برخی بازداشت میشوند.
در دانشگاه شیراز که درگیریها چند روز طول کشید به گزارش روزنامه کیهان بیش از ۴۹۱ نفر مجروح شدند. اما منابع غیر رسمی میزان مجروحان به ۱۰۰۰ نفر میرسید و مدعی کشته شدن ۳ نفر هستند. نسرین رستمی یکی از کشته شدهها است. در شیراز آیت الله دستغیب و آیت الله ربانی شیرازی به نفع دانشجویان خط امامی مردم را بسیج کردند. سپاه نیز به نفع آنان وارد شد. بخش زیادی از ساختمان های دانشکده های ادبیات و علوم شیراز در درگیریها آسیب دید.
در مورد راست آزمایی ادعاهای منابع غیر رسمی چون مستندی تا کنون ارائه نشده است نمیتوان قضاوت کرد فقط گمانهای برای تحقیق است.
با صدور اعلامیه دوم شورای انقلاب فشار بر روی گروههای دانشجویی دگر اندیش افزایش پیدا میکند. مفاد این اعلامیه به شرح زیر است:
« ملت مسلمان و مبارز ایران
شورای انقلاب با توجه به اینکه امروز در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی سرعت مورد نظر در اجرای تصمیمات اعلامیه مورخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ وجود نداشته است و نظر به اینکه شورا مصمم است با قاطعیت این تصمیمات که به تایید امام رسیده را اجرا کند. یاد آوری نکاتی را لازم میداند:
۱- اجرای انقلاب فرهنگی که از ابعاد مهم انقلاب اسلامی ایران است بدون مشارکت همه جانبه دانشگاهیان و دانشجویانی که در خدمت انقلاب اسلامی و رهنمودهای امام خدمت میکنند، ممکن نیست.
۲- شورای انقلاب معتقد است تاخیر در این امر مهم ناشی از نابسامانیها و بهمین دلیل نیز با تشنج در محیط دانشگاهها مخالف است و چنین وضعی را مغایر با تدارک فرصت جهت دگرگونی بنیادی نظام آموزشی میداند.
۳- تصمیمات شورا در مورد برچیدن ستاد و دفاتر فعالیت گروههای مختلف شامل کلیه مراکز دفاتر و اتاقهایی است که به نحوی از انحاء به گروهها مربوط میشود و بنابراین کتابخانهها، دفتر های هنری و ورزشی و نظیر اینها را در بر میگیرد.
۴- این تصمیم هرگز به معنی عدم رعایت جو آزاد و سازنده فکری در چهارچوب قانون اساسی نیست ولی وجود این دفترها عملا موجب درگیری و آسیب دیدن جو آزاد میشود
۵- برچیدن این مراکز در دو روز آینده با حضور دانشجویان در دانشگاهها منافات دارد بنابراین دانشجویان با شورای انقلاب همکاری میکنند و از این ساعت دانشگاهها را تخلیه میکنند.
۶- هر یک از گروهها برای جمع آوری وسائلی که در دفاتر موجود است ۵ نفر را به سرپرست دانشکده معرفی میکند. وسائل با حضور مسئولین اداری دانشکدهها مضبوط میگردد تا بعدا آنچه متعلق به دانشجویان است خارج شود.
۷- به کمیته مرکزی انقلاب اسلامی دستور داده شده است که حفظ امنیت دانشگاهها و نمایندگان گروهها را چه در جریان تخلیه و چه در جریان جابجائی بر عهده بگیرند.
۸- از مردم تقاضا میشود آمادگی خود را حفظ کنند. ولی در عین حال برای آسان کردن کار تخلیه از از تجمع حول و حوش دانشگاهها خودداری کنند. بدیهی است در صورت لزوم با یک پیام رادیویی از مردم خواسته میشود تا همراه رئیس جمهور و شورای انقلاب به دانشگاهها بیایند.
۹- بدیهی است اگر امور بر خلاف آنچه در فوق اشاره شده است، جریان یابد رئیس جمهور منتظر پایان روز دوشنبه اول اردیبهشت نمیشوند و زودتر به دانشگاه میآیند.
۱۰- پس از انجام عملیات و برقراری نظم دانشگاهها از روز سه شنبه دوم اردیبهشت افتتاح خواهد شد. »(ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۲)
این اعلامیه رسماً پای کمیته و نیروهای انتظامی را به دانشگاهها باز میکند. ابوالحسن بنی صدر با تاکبد بر وحدت رویه تصمیم گیری از دانشحویان میخواهد تا فضا را آرام کنند و بگذارند دولت کارش را انجام دهد.
مهندس عزت الله سحابی درآن ایام با تاکبد بر ضرورت مدیریت امور توسط دولت در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی میگوید: «هر تغییر در برنامه آموزشی باید با نظر دولت و مقامات مسئول انجام شود. در اینکه باید نظام آموزشی باید تغییر کند حرفی نیست، اما با مسائلی که پیش آمده است اختیارات را از دست دولت خارج میکند و شلوغ میشود. خیلی از حرفهای دانشجویان مسلمان حق است اما این شیوهای که پیش آمده است باعث میشود طرفهای مقابل ساکت ننشینند و زد و خوردی پیش بیاید و همین زد و خوردها وضعیت جدید برای دولت، رئیس جمهور و رهبری ایجاد میکند و در مجموع چیزی عاید نمیشود. حالا طبیعی است اگر دانشجویان مسلمان صحنه را خالی کنند آنها جلو میآیند. مگر اینکه دولت وارد بشود و همه اینها را بیرون بکند. در حال حاضر وضع بد جوری است. خبرنگار جمهوری اسلامی پرسید اگر جریانات شدت بگیرد ممکن است دولت قبل از ۱۴ خرداد تصمیم به تعطیلی دانشگاه بگیرد؟ مهندس سحابی پاسخ داد اگر جریانات شدت بگیرد دانشگاه تعطیل خواهد شد.» (ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۳)
آیت الله موسوی اردبیلی نیز موضعی مشابه اتخاذ میکند: «بیانیه شورای انقلاب با اتفاق آراء تصویب شده است. نظر دانشجویان مسلمان صد در صد مورد تایید ما ست. ولی تنها مساله اینست که کار مستقل از دولت در این مقطع صحیح به نظر نمیرسد. اصل مسئله مورد تایید است و حتما باید تایید شود ولی آنچه خواسته شده در مورد این خواسته مشروع دانشجویان مسلمان اجازه بدهند دولت تصمیم بگیرد. دولت در این مقطع تعطیلی دانشگاهها رابه صلاح ندیده است. در این نقطع این اتاقها که بنام تحصیل است ولی عملا تعطیل است و در اتاقهای تیمی کارهای دیگر میکنند طرف سه روز تعطیل شود و بعد از ۱۵ خرداد آن سیستم انقلابی که مد نظر مردم است به صورت دگرگونی بنیادی در دانشگاهها رخ بدهد و دانشگاهها از شکل طاغوتی در بیایند. اگر گروهها به درخواست شورای انقلاب گوش نکنند آنگاه مردم را دعوت خواهیم کرد تا دانشگاهها را به آن صورتی که میخو اهند در بیاورند.» (مورخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ ص ۱)
اما دیدگاههای تندتری نیز مطرح میشود. محمد علی رجایی اظهار میدارد: «منهای دانشکده پزشکی و پیراپزشکی بقیه دانشگاهها باید بسته شوند. برخی رشتهها زیادی هستند. برخی محتوی آموزشی دارند که به درد نیازهای کشور نمیخورد.» (پیشین)
زهرا رهنورد نیز چنین میگوید: «انقلاب فرهنگی در دو محور قابل بررسی است: ۱- فعالیتهای سیاسی دانشگاهها، 2- تغییر محتوی درسی دانشگاهها.. فعالیتهای سیاسی در داخل دانشگاهها به نظر من حالت انحرافی پیدا کرده است. این فعالیتها قطع شود ببینیم چه وضعی پیش میآید. چون اکثر این فعالیتهای سیاسی در دانشگاهها اولا دانشجویان ر ا قطعه قطعه کرده و در ثانی بیشتر موضع گیری در برابر انقلاب اسلامی شده است. از نظر محتوی آموزشی دانشگاه در اصل تبدیل به لانه غربزدگی شده است. چه غرب زدگی در قالب اندیشه سرمایه داری و چه غرب زدگی در قالب اندیشه کمونیستی. به نظر من اسلام مترقی و پیشرفته باید در محتوی آموزشی دانشگاهها حاکم شود.» (پیشین)
انجمنهای اسلامی دانشجویان نیز دومین بیانیه خود را صادر کردند و متذکر شدند دانشگاههایی را که اشغال کرده تحویل مقامات میدهند. همچنین اعلام کردند برای نظارت بر حسن اجرای امور در صحنه حضور خواهند داشت. در فراز دیگری از بیانیه اظهار داشتند : دانشگاه اسلامی محل برخورد ازاد عقاید است لذا هیچکس را نباید به خاطر عقیده تحت فشار گذاشت اما جلوی توطئه و خیانت را باید گرفت. آنها تنش و تشنج را محکوم کردند. «(ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۳۱ فروردین ۱۳۵۹ ص ۱۰)
حسن حبیبی وزیر وقت علوم خواستار رفع اشغال دانشگاهها از سوی دانشجویان شد تا مصوبه شورای انقلاب اجرا شود.
ستاد هماهنگی آموزش و سازماندهی ارتش بیست ملیونی در بیانیهای تهدید آمیز چنین هشدار داد:« دانشجویان و دانشگاهیان عزیز بیائید تا با تغییری اصولی در محتوی نظام آموزشی بر مبنای آموزشهای اصیل اسلامی، استقلال واقعی مراکز آموزشی را تضمین نموده و دانشگاه را بصورت سنگر اصلی مبارزات ضد امپریالیستی در آوریم. بیائید تا این مکان مقدس را لوث وجود انگلهای وابسته به شرق و غرب پاک نموده و شرط تزکیه را مقدم بر بر اصل تعلیم مقدم بداریم. اعضاء آموزش دیده ارتش بیست ملیونی آمادهاند که در تعقیب طرح ریاست جمهوری و شورای انقلاب که به تایید امام امت رسیده است هر چه زودتر بکمک دانشجویان و دانشگاهیان متعهد و مسئول شتافته و با حضور در نزد شما ستادهای عملیاتی گروهها یا گروهکهای وابسته را که فاقد پایگاههای مردمی میباشند از مراکز آموزشی بر چینند. »(ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی: مورخ ۱ اردیبهشت ۱۳۵۹ ص ۱)
در این فضا اکثر مخالفین که زیر فشار بیشتری میرفتند و بخصوص با برخورد گروه های نظامی مواجه بودند و افزایش خشونتها را تحمل پذیر ارزیابی نمیکردند به سمت تعطیلی دفاتر رفتند. انجمن دانشجویان مسلمان (نزدیک به سازمان مجاهدین خلق) پیش قدم شد و طی مذاکراتی با بنی صدر به توافق رسید. و در روز اول اردیبهشت ۱۳۵۹ دفاتر خود در دانشگاه تهران را تحویل داد.
اما در عین حال مخالفین در سطح نظری به مخالفت خود ادامه میدادند. فرازی از بیانیه زیر روشن کننده موضع آنها است:« تعطیلی دانشگاهها طرح یک توطئه سراسری است برای تصفیه کلیه نیروهای انقلابی که در بعضی دانشگاهها پیاده شده است. ما مخالف اصلاح نظام رژیم گذشته نیستیم ولی معتقدیم در این اوضاع و احوال این طرح به نفع جامعه انقلابی ما نیست و در صورت انجام آن بایستی توسط توسط شوراهای واقعی متشکل از اساتید و دانشجویان و کارمندان دانشگاه انجام گیرد. نه توسط عدهای که در اقلیت هستند و بر خلاف مصلحت مملکت و مصوبه شورای انقلاب طرح تعطیلی دانشگاه را دارند. »(ر. ک به روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۱/۰۲/۱۳۵۹ ص ۱۰)
در همین زمینه:
:: بازخوانی انقلاب فرهنگی – ۱::
::بازخوانی انقلاب فرهنگی - ۲ ::
همان طور که قبلا هم نوشته شد هدف اصلی انقلاب فرهنگی زدن بنی صدر بود و بس. نقل قول هایی که این موضوع را تایید نکنند اعتبار ندارند. سند های واقعی باید این موضوع اصلی را تایید کنند.
ادامه بررسی در مورد انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ و تعطیلی دانشگاهها را که به دنبال آن اتقاق افتاد را باید به فال نیک گرفت. بعد از سی سال از وقوع انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ این واقعه مهم ظرف یکی دو سال گذشته در نوشتههای چندی مورد بررسی قرار گرفته است. امید ان است که بررسیهای دیگری هر یک بخشی از این داستان سر به مهر را بازگو کنند، اگر چه رگه نگرشهای سازمانی در ارزیابی تاکنون منتشر شده دیده میشود. در آن دوران سازمانهای دانشجویی را میتوان در گروه حکومتی (موافق حکومت) و خارج از حکومت طبقه بندی کرد. هر دو گروه شامل طیف بسیار متنوع از سازمانهای دانشجویی بودند. بررسیهای تا کنون انجام شده بیانگر نقطه نظرهای سازمانهای دانشجویی آن زمان هستند. //
نقش دفتر تحکیم وحدت در سازماندهی تعطیلی دانشگاهها در سال ۱۳۵۹ نکتهای بسیار مهم است. دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۵۹ هماهنگ کننده طیف دانشجویان طرفدار حکومت بود. گروههای دانشجویی خارج از حاکمیت ان را دفتر تحکیم وحشت مینامیدند. سازمان دفتر تحکیم وحدت در دهههای بعد تغییر رویه داد و نقش منتقد از حکومت را به خود گرفت. به دیگر سخن دفتر تحکیم وحدت در سال ۱۳۵۹ با سازمان همنام در دهه ۸۰ یکسان نیستند. بررسی این دگردیسی خود بخشی مهم از روند تاریخی است. //
مورد دیگر که باید به ان توجه شود ان است که جناحهای رقیب درون ساختار حاکمیت در بهار سال ۱۳۵۹ با وجود اختلافهای عمیق درون خود در مورد مقابله با سازمانهای دانشجویی خارج از حاکمیت با هم وحدت نظرداشتند و به همین رویه بیانیه شورای انقلاب در اخر فروردین ۱۳۵۹ مبنی بر تعطیلی تمامی فعالیتهای انجمنهای دانشجویی به تایید کلیه اعضای شورای انقلاب رسیده بود. به این ترتیب جناحهای حزب جمهوری اسلامی نهضت آزای و بنی صدر در مورد شروع انقلاب فرهنگی در دوم اردیبهشت ۱۳۵۹ اتفاق نظر داشتند. موضوع بسیار مهم ان بود که در بهار سال ۱۳۵۹ حزب جمهوری خود را به سایه منتقل کرده بود و به این ترتیب در ظاهر صحنه اصلی در انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ در اختیار سازمان تحکیم وحدت، بنی صدر و سروش بود. هر یک از این سه گروه نقش خاص خود را داشت. سازمان تحکیم وحدت جریانهای دانشجویی پشتیان دولت را هماهنگ میکرد. سروش قسمت نظری انقللاب فرهنگی را توجیه میکرد و بنی صدر به عنوان رئیس شورای انقلاب مصوبههای شورای انقلاب در شروع انقلاب فرهنگی را اجرا میکرد. //
نوار آیت چند ماه بعد نشان داد که این نمایش قدرت خود بخشی از تاکتیک حزب جمهوری بود تا ابتدا دانشگاهها را به دست نیروهای رقیب حزب جمهوری در درون حاکمیت را تعطیل کنند و در مرحله بعد همان رقیبان حزب را هم به کلی از صحنه خارج کنند. بعد از تعطیلی دانشگاهها شرایط مورد نیاز برای حذف گروههایی از حاکمیت که انقلاب فرهنگی را در ظاهر شروع کرده بودند در سال ۱۳۶۰ فراهم آمد. در این مرحله ساختار حکومت خود چند پاره شد و جناحهای درون آن به مقابله و حذف فیریکی یکدیگر اقدام کردند که تاثیر آن تا زمان حالا دیده میشود. در زمانهای بعدی برخی از افراد همان جناحهای داخل حاکمیت هم تغییر خط دادند و به صورت مخالفان حکومت ایران درآمدند ولی همان گروهها در مورد عملکرد خاص خود در رابطه با تعطیلی دانشگاهها در دانشگاهها نقاب کشیدهاند از زمان زمان به بعد ان چنان وانمود میکنند که در سال ۱۳۵۹ آنها به واقع مخالف با شروع انقلاب فرهنگی بودند. خوشبختانه اسناد تاریخی به جا مانده از آن دوران عملکردهای واقعی انها در رابطه با انقلاب فرهنگی سال ۱۳۵۹ و تعطیلی دانشگاهها نشان میدهند. //
کاربر مهمان شما چرا این قدر تعارف می کنید و نقش افراد شرکت کننده در جریان تعطیلی دانشگاه ها را در لفافه می گوئید. اگر نقش آن افراد برای شما روشن است چرا اسم ان ها بیان نمی کنید تا همه بدانند ان ها کی هستند و چه کرده اند. این حق ما است که بدانیم چه کسانی در واقع در کار انقلاب فرهنگی بودند ولی بعدا با ان مخالف شدند. اگر حرف شما درست است شما باید بنویسید که ان افراد از این کار خود چه نفعی بردند و در زمان حالا در چه موقعیتی قرار دارند. ایا به نظر شما این مطلب که هدف اصلی انقلاب فرهنگی زدن بنی صدر بود درست است؟
ارسال کردن دیدگاه جدید