امتیاز انحصاری فرانسه در باستانشناسی ایران
بیژن روحانی - پس از جنگ جهانی اول، ملیگراها در کشورهای مختلف خاورمیانه یکی پس از دیگری تلاش کردند تا اقدامات لازم را برای محدود کردن آنچه که به گفته ایشان "دزدی میراث تاریخی" توسط هیئتهای باستانشناسی خارجی بود به عمل بیاورند.
این مذاکرات و رایزنیها در اکثر موارد چندین سال به طول انجامید و اکثراً پای دیپلماتهای اروپایی و آمریکایی برای حمایت از هموطنان باستانشناسشان به میان کشیده شد، باستانشناسانی که مدعی بودند در شرایط سختی در کشورهای خاورمیانه کار میکنند و به دور از "هوای نفس" قصدشان خدمت به علم و انسانیت است.
یکی از این ماجراهای طولانی مربوط به پایان بخشیدن به انحصار فرانسویها در حفاریهای باستانشناسی ایران در دهه ۱۹۲۰ میلادی است که مانند موراد دیگر باز هم پای ملیگرایان، باستانشناسان و دیپلماتها همزمان به میان ماجرا کشیده شد.
در آگوست سال ۱۹۰۰ مظفرالدین شاه قاجار امتیازی را در پاریس امضاء کرد که به موجب آن باستانشناسان فرانسوی حق انحصاری و دائمی حفاری باستانشناسی در تمام مناطق ایران را به دست آوردند. مطابق این امتیاز، تمام اشیاء به دست آمده از حفاری در منطقه شوش، پایتخت عیلامیها وسپس هخامنشیها، بدون هیچگونه وجهی در ازای آن، به دولت فرانسه تعلق میگرفت. در نقاط دیگر ایران به جز شوش، چنانچه اشیاء سیمین و زرین به دست میآمد، باز هم اصل آثار متعلق به دولت فرانسه بود اما دولت ایران مبلغی معادل وزن طلا و نقره آن آثار از فرانسه دریافت میکرد. پادشاه همچنین تسهیل کردن کار باستانشناسان فرانسوی را در نقاط مختلف کشور و همچنین حفاظت از آنها در موارد لازم را عهده دار میشد و آنها از هرگونه عوارض گمرکی معاف بودند.
این قرارداد گرچه بسیار سخاوتمندانه به نظر میرسد اما برای کسانی که با وضعیت ایران در اواخر سلطنت قاجار آشنا هستند چندان تعجببرانگیز نیست. باستانشناسان فرانسوی از سالهای ۱۸۸۰ در شوش به فعالیت پرداخته و هزاران شیء باستانی را گردآوری کرده بودند. قرارداد ۱۹۰۰ در حقیقت چندین فرمان سلطنتی و موارد حقوقی را که تا پیش از آن وجود داشت با یکدیگر ترکیب کرد و به صورت یک امتیاز انحصاری درآورد.
در این زمان ژاک دومورگان از مصر به ایران آمد تا نخستین مدیر هیئت باستانشناسی فرانسه در شوش شود. در ابتدای سده بیستم این هیئت که با بودجه دولت فرانسه تأمین میشد، یک قلعه یا "شاتو" (château ) در شوش ساخت که معادل۳۰۰ هزار فرانک فرانسه یا ۶۰ هزار دلار آمریکا در آن زمان هزینه در برداشت. این قلعه به پایگاه یا مکان استقرار باستانشناسان، خدمه آنها، توشه و تدارکاتشان و همچنین محل نگهداری آثار به دست آمده تبدیل شد. قلعهای که اگر پرچم سه رنگ فرانسه بر بالای آن در اهتزاز نبود، با دیوارها و برجهای بلند و دروازه بزرگش به راحتی میتوانست با کاخ یک حاکم محلی قدرتمند اشتباه گرفته شود. وقتی که این قلعه ساخته شد وضعیت در خوزستان چندان قابل پیشبینی نبود. کشمکشهای قوم و قبیلهای به طور متناوب هیئت باستانشناسی را مجبور میکرد تا به درون قلعه پناه ببرند و درها را به روی خود ببندند. در مارس ۱۹۲۳ آنها از این امر شاکی بودند که به دلیل شورشهای عشیرهای مانند گروگانها در قلعه شوش زندگی میکنند. در حقیقت سه نفر از اعضای گروه باستانشناسی نیز به اسارت گرفته شده بودند و دولت تهران تلاش میکرد مسأله را حل کند تا از وقوع بحران بین ایران و فرانسه جلوگیری کند.
در پاییز همان سال، شیخ خزعل، رییس قبایل عرب در منطقه، که از شیوع وبا در خرمشهر (که در آن زمان محمره خوانده میشد) گریخته بود، چندین هفته را در آنجا گذراند و در ضمن اقامتش به آماده کردن منطقه برای شورش علیه دولت مرکزی نیز پرداخت.
این قلعه همچنین در طول سالها کاربردهای دیگری نیز یافت: در طول جنگ جهانی اول به مرکزی برای استقرار سربازان بریتانیایی تبدیل شد، در سالهای ۱۹۲۰ محل سکونت افسران ایرانی بود که علیه شورشیان قبایل میجنگیدند و در سالهای ۱۹۳۰ خوابگاه مهندسان آمریکایی بود که در ساخت راه آهن در ایران مشارکت میکردند؛ و البته اینها زمانی در این قلعه بودند که باستانشناسان فرانسوی در آن حضور نداشتند، یعنی تقریباً اکثر مواقع سال، زیرا در گرما و رطوبت بالای دشت خوزستان، فصلهای حفاری بسیار کوتاه بود. باستانشناسان معمولاً در نیمه ماه ژانویه میآمدند و در اوایل آوریل کارشان را متوقف میکردند. اشیاء و آثار باستانی به دست آمده از طریق قایق و کرجی و از راه رودخانهی کارون حمل میشد و به اروند رود میرسید و از آنجا با کشتی سرانجام به اروپا و در نهایت به موزه لوور در پاریس میرسید.
فرانسویها گرچه امتیاز انحصاری حفاری در سرتاسر ایران را داشتند ولی به طور عمده در شوش متمرکز بودند و البته پاداش این تمرکز را نیز یافتند. اتاقهای مربوط به ایران در موزه لوور با گنجینههای بینظیر شوش پر شد. چشمگیرتر از اشیاء سیمین و زرین، آجرهای لعابدار رنگینی بودند که سربازان کماندار و پیادهنظام داریوش یکم را تصویر میکردند. اما به زودی این حق انحصاری با چالشها و موانع زیادی روبهرو شد.
یادآوری: این گفتار و قسمتهای آینده آن بر اساس بخشهایی از کتاب "مذاکره برای گذشته" تنظیم شده است. با این حال این بخش و بخشهای که به مرور در برنامههای "میراث فرهنگی زمانه" ارائه میشود تنها خلاصهای از فصلهای مربوط به ایران هستند و نباید به عنوان ترجمه کامل و مستقل بخشهای این کتاب در نظر گرفته شود.
مشخصات کتاب:
James .F. Goode. 2007. Negotiation for the Past: Archaeology, Nationalism, and Diplomacy in the Middle East, 1919-1941. University of Texas Press.
در همین زمینه:
::بخش نخست: مذاکره برای گذشته::
ارسال کردن دیدگاه جدید