نقش حکومت ایران در ترور رفيق حریری
پروندهی ترور رفیق حریری، نخستوزیر پیشین لبنان، با تحولات سیاسی این کشور و خاورمیانه، سخت گره خورده است. هفتهی گذشته ۱۱ وزیر همسو با حزبالله لبنان در کابینهی این کشور، در اعتراض به سیر رسیدگی به پروندهی رفیق حریری در دادگاه بینالمللی و توجه تحقیقات این پرونده دایر بر ایراد اتهام به حزبالله استعفا دادند.
در روزهای اخیر در سایتها و روزنامههای اینترنتی نیز سخن از ایراد اتهام به آیتالله خامنهای، رهبر ایران، به عنوان آمر این قتل به میان آمده است.ابتدا از علی مهتدی، روزنامهنگار و کارشناس لبنان که در پاریس زندگی میکند خواستم نگاهی به سیر تاریخی پرونده و دادگاه مربوط به آن بیاندازد.
علی مهتدی: بعد از ترور آقای حریری در فوریهی ۲۰۰۵، بهخاطر جو سیاسیای که در لبنان و منطقه ایجاد شده بود و رابطهی نزدیکی که آقای حریری با رئیس جمهور وقت فرانسه، آقای ژاک شیراک داشت، شاهد نوعی پیگیری جهانی در این زمینه بودیم.
این امر موجب شد که موضوع حتی در سازمان ملل مطرح شود که باید نقطهی پایانی بر ترورهای سیاسی در لبنان گذاشت؛ ترورهایی که از قبل و بعد از ترور آقای حریری وجود داشته است. بهخاطر همین، این موضوع در سازمان ملل، با پشتیبانی قوی فرانسه و شیراک بهتصویب رسید و قرار بر این شد که یک دادگاه بینالمللی، پیگیری این موضوع را بر عهده بگیرد.
دبیر کل سازمان ملل یکی از نزدیکان خود را برای تهیهی یک گزارش مقدماتی به لبنان فرستاد و گزارش مقدماتی تهیه شده، پایهی دادگاه را گذاشت. بعد از آن، به مرحلهی انتخاب قضات رسیدیم. قرار شد ۱۰ قاضی از طرف شورای امنیت انتخاب شوند، بدون اینکه اسامی آنها منتشر شود. قرار بر این شد که دو قاضی را نیز لبنان معرفی کند و به این ترتیب هیئت ۱۲ نفری شکل گرفت.
منتها دادستان اولیه، یک دادستان آلمانی به نام دتلف میلیس بود که روابط نزدیکی با جریان ۱۴ مارس، جریان اکثریت در لبنان، داشت و رفتهرفته، روند دادگاه و اظهار نظرهای میلیس (در حالی که میگفتند نباید اظهارنظر کند و این انتقاد به او وارد بود)، زیاد شد و سازمان ملل ایشان را عوض کرد. بعد یک قاضی بلژیکی به نام سرژ برامرتز را به جای وی انتخاب کردند و اندکی بعد قاضی دیگری را که کانادایی بود به اسم دانیل بلمار به جای برامرتز انتخاب شد. در دورهی آقای بلمار، روند تحقیقات به شکل کاملاً محرمانه و بدون هیچگونه اظهارنظری دنبال میشد.
روند تحقیقات در این دادگاه، در طول پنج، شش سال اخیر، چندبار تغییر کرده است. در مرحلهای تمام اخباری که به بیرون درز پیدا میکرد، حاکی از این بود که سوریه در ترور دست داشته و حتی کار تاجایی پیش رفت که اعلام کردند دادگاه یواش یواش دارد به این نتیجه میرسد که شخص بشار اسد، رئیس جمهور سوریه و آصف شوکت از افراد بانفوذ در سازمان اطلاعات این کشور، دستور مستقیم ترور را دادهاند.
رفته رفته اما مشخص شد که چند نفر از شاهدهایی که در این پرونده شهادت میدادند و تحت مراقبت بودند، عامل بودهاند و شهادت دروغ دادهاند. مهمترین شاهد که به عنوان شاهکلید این پرونده مورد استفاده قرار گرفته بود، آقای زهیرالصدیق بود که بعد از مدتی اصلاً ناپدید شد. او در فرانسه تحت مراقبت بود، بعد از آن اعلام شد که به امارات فرار کرده و بدینترتیب پرونده شکل مرموزی به خود گرفت. به خاطر کتمانی که در مورد اطلاعات او اما صورت میگرفت، کسی نمیتوانست حدسی بزند که این دادگاه به واقع چه روندی را طی میکند.
از مدتی قبل، تقریباً از حدود یک سال پیش، این شایعه مطرح شده که دادگاه در رأی مقدماتی خودش، افرادی از حزبالله را به دست داشتن در ترور آقای رفیق حریری متهم خواهد کرد. از آن زمان که این خبر مطرح شد، لبنان شاهد تنشهایی بوده است. آخرین خبر این است که قرار بوده رأی مقدماتی دادگاه در ماه آخر سال ۲۰۱۰ منتشر شود، اما الان میگویند که رأی مقدماتی دادگاه در هفتهی پیش رو، به شکل نهایی و رسمی اعلام خواهد شد.
آیا کیفرخواستی بهصورت رسمی و علنی از سوی دادگاه صادر شده است؟ یا همهی این حرفها، شایعاتی است که به صورت نقل قول غیر مستقیم و غیر رسمی در مطبوعات لبنان و دنیا مطرح میشود؟
در زمان ریاست دتلف میلیس بر دادگاه، اطلاعات زیادی از زبان ایشان منتشر میشد، اما بعد از آن و تقریباً از سه سال پیش تاکنون، هیچگونه کیفرخواست رسمی یا هیچگونه اظهارنظر رسمیای از سوی مسئولین دادگاه ایراد نشده و تمام آنچه در رسانهها و جراید وجود دارد و در قبال آنها موضعگیریهای سیاسی اتخاذ میشود، نکاتی هستند که به شکل شایعه یا اخباری به نقل از منابع آگاه مطرح میشوند و روی آنها مانور میشود. در این بین البته کمیتهی تحقیقات ظرف شش سال گذشته ده گزارش را به دبیرکل سازمان ملل ارائه داده که نکاتی در مورد آنها به شکل علنی مطرح شده است. از جمله در گزارش دهم که تابستان گذشته ارائه شد، آمده است که کمیتهی تحقیقات مدارکی دارد که نشان میدهد تیم ترور حریری از قبل آماده بوده است. یعنی او را زیر نظر داشتند و در ترورهای دیگری نیز دست داشتند. در هیچ گزارشی اما به اسامی افراد اشاره نشده است.
در روزهای اخیر، صحبت از ایراد اتهام به آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی به عنوان آمر این قتل مطرح میشود. چه دلایل، مدارک و استناداتی دایر بر ایراد این اتهام به آیتالله خامنهای در پرونده موجود است؟
وقتی این اتهام مطرح میشود و رسانهها روی آن مانور میکنند، ما باید حتماً دو نکته را مد نظر داشته باشیم. آن دو نکته، به دو نوع موضعگیری سیاسی در لبنان برمیگردد که یکی مخصوص جریان هشت مارس (حزبالله و همپیمانان آن) است و دیگری ادعا و اظهار نظری است که رهبران ۱۴ مارس و حتی خود سعد حریری، در زمانی آن را ابراز کردهاند.
فرضیهی حزبالله حاکی از آن است که این ترور از طرف اسراییل انجام شده و هرچه از طرف دادگاه به بیرون درز پیدا میکند و اصلاً تشکیل این دادگاه از ابتدا تاکنون، یک اهرم اسراییلی و امریکایی بوده که نقطهی پایان آن از نظر حزبالله، فشار آوردن به محور مقاومت و به قول خودشان، محور ایران، سوریه و حزبالله است که در نهایت میخواهند آن را به خلعسلاح یا تضعیف حزبالله برسانند که امتیاز مثبتی برای اسراییل باشد.
گروه حزبالله اما هیچ مدرک کامل، قابل قبول و محکمهپسندی، تاکنون برای ادعای خودش ارائه نکرده است. در میان صحبتهای دبیر کل حزبالله در چند ماه یا چند سال اخیر، از جمله معروفترین آنها، صحبتهای ایشان در این مورد است که حزبالله اطلاعاتی دارد که نشان میدهد اسراییل در این ترور دست داشته است. ایشان آمد مقداری از این اطلاعات را در تلویزیون، به شکل کنفرانس خبری ارائه کرد و گفت که پرونده را تحویل دولت لبنان داده است.
به شهادت دستگاه قضایی لبنان و وزیر دادگستری این کشور، این اطلاعات محکمهپسند نبوده و از طرف دادگاه بینالمللی رد شده است. این موضوع باعث شد که حزبالله واکنش تندی نشان بدهد و اصلاً با خود دادگاه هم مخالفت کند و بگوید که این اتفاق دلیلی بر اثبات ادعای ما مبنی بر این بود که این دادگاه سیاسی و احکامی در خدمت امریکا و اسراییل است.
طرف مقابل اما مدعی است که این ترور زمانی صورت گرفته که تمام دستگاه و وضعیت امنیتی لبنان، کنترل مرزها، فرودگاهها و شرایط امنیتی به کل دست سوریه و عوامل آن بوده است. آنها استناد میکنند به اینکه در آن زمان، وزیر دادگستری و مسئولین دستگاه امنیت لبنان، همه کسانی بودند که از طرف سوریه منصوب شده بودند. وزیر کشور، در آن زمان آقای سلیمان فرنجیه بود که از افراد بسیار نزدیک به خانوادهی اسد به شمار میرود.
حتی بعد از آن، دادستان لبنان اظهار نظرهای بسیار عجیبی داشت و از طرف گروه ۱۴ مارس اعلام میشد که ایشان قصد دارد پرونده را در کل منحرف کند. در سال اولی که این پرونده تشکیل شد، دادستان وقت لبنان، آقای عدنان عضوم مدعی شد که دستگاه قضایی لبنان توانسته رد تروریستها را پیدا کند. آنها چهار یا پنج لبنانی بودهاند که عازم استرالیا شدهاند و فرار کردهاند. شاهدی هم که برای این امر ارائه میداد، این بود که میگفت در صندلی هواپیمای آنها، وقتی روی صندلی نشستهاند، آثار مواد منفجره پیدا شده است. این ادعا اما بعد از اینکه جریان ۱۴ مارس قدرت را در دست گرفت، هیچوقت از طرف هیچکس، نه از سوی دولت استرالیا و نه از طرف دولت لبنان، تایید نشد.
بهخاطر همین، ۱۴ مارسیها معتقدند که این ترور فقط در صورتی میتوانست شکل بگیرد که سوریه با آن موافقت کرده باشد و یا در جریان این ترور باشد. به عقیدهی آنها اهرمهای داخلی برای اجرای این ترور، باید اهرمهایی باشند که قدرت مانور در خیابانهای لبنان و جابهجایی یک تن تیانتی را داشته باشند. نباید فراموش کنیم که این انفجار در اثر یک تن تیانتی صورت گرفته و در تاریخ لبنان و منطقه، امر غریبی بود.
آنها مدعی هستند این ترور اگر با موافقت سوریه بوده، اهرم داخلیاش قاعدتاً حزبالله است و وقتی حزبالله درگیر یک ترور و یک حادثهی امنیتی میشود، بهطور حتم، ایران هم در جریان آن قرار دارد.
این ادعا از طرف گروه ۱۴ مارس، بهنظر میآید با اخباری که تا الان از دادگاه، چه در زمان ریاست آقای بلمار و چه در زمان ریاست آقای میلیس درز پیدا کرده، بیشتر جور است و روند دادگاه هم از مرحلهای به بعد از سوریه منحرف شد و به سمت حزبالله رفت.
آیا در پرونده مستنداتی وجود دارد که بهطور مستقیم آیتالله خامنهای را متهم این پرونده کند؟ آیا دلایل، مدارک و شهودی وجود دارد که این دستور بهطور مستقیم از رهبر جمهوری اسلامی به سردار سلیمانی داده شده و او هم به عنوان فرمانده سپاه قدس، در این عملیات دخالت داشته است یا خیر؟
همانطوری که گفتم، از طرف دادگاه هیچ نکتهای به شکل رسمی، تا الان ابراز نشده است و ما در تمام مراحل، شاهد درز شایعات به دنیای رسانهها بودهایم. اکنون هم مشخص نیست که آیا دادگاه شواهد و مستندات غیر قابل تردیدی در این زمینه دارد یا نه. هرچه که هست، فعلاً بر اساس همین مطالبی است که گفته میشود.
این یک سابقهی تاریخی در روند کار دادگاه هم هست که همیشه اطلاعات مربوط به دادگاه، از رسانههای دست دوم شروع شده به پخش شدن تا رسیده است به رسانههای دست اول. یعنی هیچ منبع رسمیای، فرض کنید در یک رسانهی معتبر مانند لوموند مطلبی در مورد دادگاه ننوشته است، بلکه همیشه از رسانههای درجه دو این مطالب نشر پیدا کرده است. گمانهزنیها در کل بر همین اساس است که روند دادگاه چه مسیری را طی کرده است.
فرض کنید در موضوع دست داشتن آقای خامنهای، این گمانهزنی در لبنان وجود دارد که ترور عماد مغنیه، امری بسیار غریب بود که اتفاق افتاد. عماد مغنیه فردی بود که سالها دستگاههای امنیتی دنیا دنبال او بودند و نحوهی ترور او در دمشق و در چند قدمی دفتر سازمان اطلاعات سوریه، موضوع بسیار پیچیدهای بود و این تحلیل را در پی داشت که این ترور حاصل اختلافی بین سوریه و ایران است. بر مبنای آخرین اطلاعاتی که منتشر شد، آقای مغنیه موقع ترور، تازه یک شب بود که از ایران وارد دمشق شده بود و همان شب قرار بود به سفارت ایران برود و دیداری با مسئولان ایرانی در سفارت داشته باشد که همان شب ترور شد.
این گمانهزنی وجود داشت که دستگاه اطلاعاتی سوریه، در یک تسویهحساب با ایران، ایشان را ترور کرده است. بعد هم وقتی سوریه در این زمینه یک کمیتهی حقیقتیاب تشکیل داد این نظر بیشتر تقویت شد چون بعد از سه سال فعالیت، خبری از اعضای این کمیته و نظری که به آن رسیدهاند نیست یا حتی کوچکترین گمانهزنیای در مورد آن در هیچجا منتشر نشده است.
با حذف رفیق حریری، این سئوال مطرح میشود که چه کسی از حذف او از نقشهی سیاسی لبنان، سود میبرد؟
در آن زمان، حذف آقای حریری، از نظر سیاسی، به سود سوریه بود. آقای حریری، مدتی بود که با سوریه به اختلاف رسیده بود و به فرانسه و امریکا نزدیک شده بود. حتی گفته میشد که آقای حریری در صدور قطعنامهی ۱۵۵۹ که به نوعی به ضرر حزبالله بود هم دست داشت. آن زمان، سوریه خیلی در لبنان نفوذ داشت و حتی در تعیین مسئولان لبنانی دخالت مستقیم میکرد.
پس از این اختلاف، سوریه مانع نخستوزیری مجدد حریری شد و حریری فقط یک نمایندهی سادهی مجلس بود، اما چون کشور کاملاً از نظر امنیتی در دست سوریه بود، این گفته وجود داشت که آقای حریری میخواهد یک اپوزیسیون قدرتمند را تشکیل بدهد. چون به نوعی رهبر گروه سنی لبنان هم بود، میگفتند میتواند در این زمینه موفق بشود. حذف فیزیکی ایشان، از نظر سیاسی، در آن زمان به سود سوریه بود.
اما بعد از آن، وقتی حزبالله مدعی شد که حذف فیزیکی آقای حریری بهخاطر آشوبهایی که در لبنان بهوجود میآید، میتواند به نوعی در خدمت اسراییل هم قرار بگیرد، این هم گزینهی دیگری شد که از طرف تحلیلگران مورد بررسی قرار گرفت.
تیتر این مصاحبه کاملاً گمراه کننده است. چون مصاحبه هیچ چیزی در مورد نقش ایران در ترور رفیق حریری بازگو نمی کند. حتی تاکید دارد که در هیچ یک از اسناد دادگاه به نقش احتمالی ایران اشاره نشده است. با این حال مصاحبه کننده دوبار سعی می کند با آوردن اسم ایت الله علی خامنه ای از علی مهتدی به نوعی اقرار بگیرد که او هم در این ماجرا مسوول بوده. اما هر دوبار مایوس می شود. با این حال همچنان تیتر مصاحبه را «نقش حکومت ایران ...» نگه می دارد. این برای کسانی که مصاحبه را تا آخر نمی خوانند و فقط به خواندن تیتر اکتفا می کنند بسیار گمراه کننده است و پیام کاملاً غلطی می دهد که مخالف استانداردهای روزنامه نگاری سالم است.
با نظر فوق کاملا موافقم بهتر است هرچه سریع تر تیتر خبر عوض شود.
اين ها كار رهبر ايران خامنه ي واحمدي است
دوست کامنت بالایی چند نکته 1- این جمله "حتی تاکید دارد که در هیچ یک از اسناد دادگاه به نقش احتمالی ایران اشاره نشده است" را در سطر چندم خواندید؟ مصاحبه شونده مکررا بیان می کنند که هیچ سندی در مورد دادگاه تاکنون رسما منتشر نشده است. حالا شما چطور این نتیجه را گرفتید که هیچ سندی نیست؟ 2- نقش عماد مغنیه و کشته شدن و درست روز بعد از مسافرت به ایران و روابط مختلف ایران لبنان و سوریه ... به نظر تیتر درست انتخاب شده مگر اینکه با شایعه های موجود در زمینه نقش ایران گارد داشته باشید که ظاهرا همینطور است.
در صحنهء سیاسی . عدالت ابزار است و هر اتفاقی که می افتد کلیه بازیگران از ان بنحوی سود یا ضرر می برند . بستگی
به وضعیت زمانی دارد که اتفاقات مورد بهره برداری قرار می گیرند . سیاستمدارن مذهبی از گناه مبرا نیستند و نبوده اند .
ابتکار عمل داشتن و پیش بینی . و باز کردن حوزه های جدید و موثر و یا توافق می تواند سرنوشت را تغییر دهد .
اگر توافق حاصل نشود . ایجاد بحران و حذف فیزیکی راهبرد جدید تمام جناهای درگیر است . مقاله این موضوع را غیر مستقیم القاء میکند . و هشداری به موقع است .
ارسال کردن دیدگاه جدید