موافقت رهبری با حذف تدریجی هاشمی
هرچند در یکسال و نیم اخیر همواره شاهد حملات اصولگرایان افراطی به هاشمی رفسنجانی بودهایم، اما به نظر میرسد پس از یک دورهی رکود، بار دیگر هجمهی سنگینی به سوی رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز شده است.
شاید مهمترین نشانههای این موج جدید هاشمیستیزی، فعالیتهای «فارس نیوز» و «ایرنا»، دو خبرگزاری همسو با سیاستهای دولت باشد. کمتر روزی را میتوان یافت که این دو خبرگزاری، خبری علیه هاشمی رفسنجانی نداشته باشند. وزارت ارشاد دولت دهم هم دیروز فعالیت سایت اینترنتی هاشمی رفسنجانی را فاقد مجوز اعلام کرد و پرویز سروری، نمایندهی اصولگرای حامی دولت نیز، از برکناری هاشمی از ریاست مجلس خبرگان سخن گفت و حتی تا آنجا پیش رفت که آیتالله مهدوی کنی را برای این مسئولیت پیشنهاد کرد.
در گفتوگویی با احمد قابل، تحلیلگر سیاسی و دینپژوه در ایران از او پرسیدهام: موج جدید اصولگرایان افراطی برای حذف هاشمی رفسنجانی بهویژه از ریاست مجلس خبرگان را چگونه ارزیابی میکنید؟
احمد قابل: به نظر من بحث آقای هاشمی از دید برخی از افرادی که از جناح اصولگرا هستند، بهعنوان یک آلترناتیو برای آقای خامنهای بیشتر آزاردهنده است. یعنی آنها تصورشان این است که اگر اتفاقی برای آقای خامنهای در صحنهی کشور بیفتد، حالا مثلاً فرض کنید که ایشان به مرگ طبیعی از دنیا برود یا هر اتفاق مشابه دیگری، تنها گزینهای که امکان دارد ذهن بعضی از اصولگرایان و البته معترضان را هم تا حدی به خود مشغول کند، مسئلهی آقای هاشمی بهعنوان جایگزین آقای خامنهای است. از همان آغاز ماجرای انتخابات بیشتر همت مخالفان و معارضان با آقای هاشمی، این بود که ایشان را از این جایگاه پایین بکشند. شاید از دورهی اول ریاست جمهوری آقای احمدینژاد این اتفاق تقریباً کلید خورده بود و الان هم به نظر من عمده ی دغدغهیشان این است.
البته ناراحتی و ناگواری دیگری که برای آنها پیش آمده این است که آقای هاشمی بهعنوان فرد دوم این مجموعهی انقلابیون اول انقلاب، نتوانستند او را در محدودهی خودشان و در جناح خودشان نگهدارند. طبیعی است که آنها خیلی مایل بودند آقای هاشمی در اعتراضهای پس از انتخابات در جناح رهبری قرار بگیرد، ولی چون این اتفاق نیفتاد و چون هنوزهم ایشان بر مواضع خودش تأکید میکند، اینها از این مسئله ناراحتند. اصلاً انتخابات میاندورهای مجلس خبرگان و اصراری که اصولگرایان داشتند برای این که آقای مهدوی کنی نامزد شود، برای همین بود که میخواستند ایشان را به ریاست مجلس خبرگان برسانند.
سال گذشته یعنی در دورهی قبل رأیگیری، آقای مهدوی کنی خودش قبول نکرد که نامزد ریاست جمهوری شود. به همین خاطر آقای هاشمی رأی آورد و ریاست خبرگان را همچنان حفظ کرد، ولی امروز معلوم نیست واقعاً چه اتفاقی میافتد. آیا آقای مهدوی بازهم از پذیرش رهبری مجلس خبرگان امتناع میکند یا این که به او حکم حکومتی داده میشود و او میپذیرد.
برخی معتقدند که هاشمیستیزی در خانوادهی اصولگرایان فراگیر نیست و در این میان همه با هاشمیستیزی و حذف هاشمی موافق نیستند. آیا شما با این نظر موافقید؟
بله، حتی خود آقای مهدوی کنی به طور رسمی اظهاراتی در این مدت یکی دو سالهی بعد از رأیگیری سال ۸۸ ابراز کرده و نشان میدهد موافق با برکناری آقای هاشمی و حذف گزینهی آقای هاشمی از مجموعهی اصولگراها نیست. در درون جامعهی روحانیت مبارز تهران هم البته ایشان طرفداران پروپاقرصی دارد و همچنین در مجلس خبرگان. منتهی آن طرفداران پروپاقرص هم حاضر نیستند در برابر رهبری بایستند. یعنی آنها در برابر احمدینژاد و تیم اصولگراهای طرفدار احمدینژاد، اگر بخواهد آقای هاشمی مطرح شود، از او حمایت میکنند؛ ولی اگر پای رهبری را به میدان بکشانند، طبیعی است خیلی از طرفداران آقای هاشمی حاضر نیستند خودشان را به تقابل با رهبری راضی کنند. یعنی تا وقتی این وضعیت پیش نیاید که آقای هاشمی رویاروی رهبری بخواهد بایستد، در جناح اصولگرایان طرفداران به نسبت متنابهی خواهد داشت.
به نظر میرسد مناسبات آقای هاشمی و رهبر جمهوری اسلامی در عین تقابلها و تعارضها آکنده به نوعی تعارفها و احترامهای مرسوم در میان روحانیون بلندپایه هم هست. بالاخره اگر روزی رهبری به این تصمیم قطعی برسد که حذف کامل هاشمی را مورد تأیید قرار دهد، به نظر میرسد برای این کار، مشکلی در سطح سیاسی و کلان جمهوری اسلامی ایران نباشد. نظر شما چیست؟
این مطلبی را که شما فرمودید، من تأیید میکنم. چون بههرحال دوستیهای صمیمانهای که اینها در طول این دوران پس از انقلاب داشتند بسیار عمیق و دیرینه بوده است. حتما میدانید که عضویت آقای خامنهای در شورای انقلاب و بعدهم عضویتش در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و هیئت مؤسس آن به پیشنهاد آقای هاشمی بود. پس از آن در دوران ریاست جمهوری آقای خامنهای و ریاست آقای هاشمی بر مجلس، بعد وقتی آقای خامنهای به رهبری رسید، دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی و حمایتهای بیدریغ آقای هاشمی و حتی طراحی آقای هاشمی برای تحقق رهبری آقای خامنهای و ... همهی اینها نشان میدهد که طبیعی است رگههای این دوستیهای پروپاقرص، علیرغم دلخوریها باقی میماند. زمانی که آقای هاشمی بعد از هشتسال باید از ریاست جمهوری به صورت قانونی کناره میگرفت، آقای خامنهای در پای صندوق رأی گفت هیچکس برای من هاشمی نمیشود. حرفهایی که آقای هاشمی در مصاحبههایش میگفت نیز جالب است که ما به هم چک سفید امضا میدهیم. اینها به این یعنی است ک یکباره حذف کردن او کار دشواری است. اگر جایی هم کسی بخواهد او را حذف کند، آن دیگری با یک تذکر میتواند او را در رفتارهایش دچار تأمل کند، ولی بههرحال قدرت خیلی هم ملاحظهی این چیزها را نمیکند. گویا پایش که بیفتد، ظاهراً حتی پدر به پسر رحم نمیکند، برادر به برادر رحم نمیکند و اینها هم در تاریخ اتفاق افتاده و ما کم نداشتهایم. الان هم پروژهی حذف آقای هاشمی به نظر من مورد تأیید آقای خامنهای است، اما مقداری در چگونگی اجرای این مسئله به نظر من اختلاف نظر بین آقای خامنهای و بعضی از اصولگرایانی که مخالف آقای هاشمی هستند وجود دارد. والا من فکر میکنم آقای خامنهای به اصل ماجرا، یعنی حذف آقای هاشمی، راضی است.
از یک منظر دیگر هم به مسئلهی حذف آقای هاشمی نگریسته میشود و آن هم در واقع کشتی طوفانزدهی اصولگراهاست. اختلاف در میان این جناح خیلی شدید است. به نظر میرسد فارس نیوز و دولت که هجمهی جدیدی را علیه آقای هاشمی آغاز کردهاند، از این نکته به عنوان عامل وحدتبخش در درون خانوادهی اصولگرایان یاد میکنند. نظر شما چیست؟
من با این نظر مخالفم. یعنی مطمئناً چیزی که باعث شده است آقای خامنهای تاکنون رضایت ندهد به حذف صریح و بیپروای آقای هاشمی همین بوده است. یعنی احساس آقای خامنهای این است که هنوز زمانه و امکانات لازم برای این کار فراهم نشده و مقداری باید به خودشان فرصت دهند. ایشان معتقد است که باید اندک اندک به آن نتایجی که میخواهند برسند. به نظر من شیوهای که آقای خامنهای برای حذف آقای هاشمی در پیش گرفته کارآتر و درستتر است. یعنی اگر بنا باشد که یکباره آقای هاشمی حذف شود و ایشان هم جزو سران «فتنه» خوانده شود و بخواهند همهی امکانات را از او دریغ کنند، باعث ریزش دیگری در خانوادهی اصولگرایان خواهد شد؛ بهخصوص با اختلافات شدیدی که الان بین مجلس و قوه قضاییه از یکسو و دولت از سوی دیگر وجود دارد، اگر مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم به آن اضافه کنیم، معلوم نیست اصلاً چه نتایجی بهدست میآید. یعنی بسا که رفتارهای تند و غیرمنطقی بیشتر و صریحتر از این به ضرر خود جناح تندروی اصولگرا تمام شود.
به نظر من رفتاری که آقای خامنهای در رابطه با آقای هاشمی در پیش گرفته است ، با هدفی که آن اصولگرایان تندرو دارند یکی هست، اما در تاکتیک متفاوت است. این لااقل برای کسانی که به حذف آقای هاشمی میاندیشند کارآتر است و لذا نباید یکباره ایشان را حذف کنند، بلکه همین طور باید کجدارو مریز با ایشان رفتار کنند. همین کار را هم دارند میکنند. البته اینهایی که من دارم میگویم بهمنزلهی موافقت با این رفتارها نیست. من دارم از منظر آنها به قضیه نگاه و آن را تحلیل میکنم.
جناب اقای میر دامادی، بیانات شما کاملأ صحیح است.ای کاش شما خلاصه ای در رابطه با شخصیت رفسنجانی و حمایت وی از فرزندان نا سالمش هم مطالبی می فرمودید.همچنین اهداف نهان وی در رابطه با حذف ولی فقیه و آرزوی دیرینه رفسنجانی برای رهبری جامعه.
ضمنان بد نبود اگر شما می فرمودید که اگر انقلاب مخملی با طراحی غرب به نتیجه می رسید،اوضاع کشور چه می شد؟
همانگونه که فرمودید حذف رفسنجانی سالهاست که در دستور کار است.منتها نه به خواست اقای خامنه ای، بلکه طبق پیشنهاد سازمان امنیت کشور و سازمان امنیت چین و روسیه
شما نمی توانید از این مهم سرسری بگذرید و گمان کنید که سازمان امنیت روسیه و چین در خواب خوش فرو رفته اند و سیا و موساد و ام ای شش هر کاری دلشان خواست را می توانند انجام دهند.
روسیه و چین منافع خود در ایران را به خاطر یک جریان وابسطه به غرب به رهبری رفسنجانی و کربی و موسوی و خاتمی به خطر نخواهند انداخت.ضمنا مردم ایران با سلیقه ها و گرایشات مختلف هم هرگز علاقه ای به وابستگان اجنبی نداشته و نخواهند داشت.لذا امید داشتن به فسیلهای سیاسی و فاسد ،منطقی نیست و بهتر است که روشنفکران ایرانی در فکر چاره ای ایرانی باشند.چه سیاسی عاقلی گمان دارد رفسنجانی بهتر از خامنه ای می باشد؟اگر نیروهای چپ به نادانی و نیروهای ملی به علت ندانم کاری و یا نیروهای ضد ایرانی و ستون پنجم استعمار به خاطر مزدوریشان، تلاش در فرصت طلبی و سوء استفاده از رهبران جنبش سبز و اعتراضات به حق مردم نمودند،دلیلی ندارد که پس از رو شدن نقش استعمارگران غربی در راه اندازی جنبش سبز، مردم باز هم دنباله روی از رفسنجانی کنند.خواست مردم ازادی نسبی فردی و بهبود اوضاع بد اقتصادی بود و هست،نه حذف اسلام و یا ولی فقیه و برقراری مجدد رابطه سلطه گری امریکا و غرب با ایران.
علیرغم مهارت ا . ن و یارانش در ساخت پرونده و تهمت و افترا هنوز نتوانسته اند مدارک قابل قبولی برای اتهام به فرزندان آقای رفسنجانی بیابند. حداقل رفسنجانی و خانواده اش کارهای مفید نیز انجام داده اند و در حوادث بعد از انتخابات اخیر از مردم دفاع کرده اند. این خانواده عامل ترمز در جنایت بیشتر بر علیه ملت نیز بوده اند.
اگر هاشمی بورد نفر بعدی ناطق است
از نویسندگان زمانه بعید است که واژه های زشت ملاها را که کاری جز آلودن زبان فارسی ندارند، به کار گیرند! هجمه هم زشت است و هم به لحاظ آوایی ناهنجار. شما حتما با فعل تاختن اشنا هستید که میشود در همۀ زمانها هم صرف شود.
ملاها اخلاقشان را که رواج داده اند، دست کم در آلودن زبان فارسی با آنان همدست نشویم.
ارسال کردن دیدگاه جدید