ترس حکومت از صداقت جوانان
در پی بازداشت گستردهی روزنامهنگاران، فعالان جنبش دانشجویی، فعالان حقوق زنان، وکلا، کارگران، معلمان و منتقدان حکومت، به نظر میرسد بار دیگر نوبت اعضای شاخهی جوانان حزب مشارکت شده است که راهی زندان شوند.
خبر بازداشت فاطمه عربسرخی، هادی حیدری، علیرضا طاهری و محمد شفیعی اعضای شاخهی جوانان حزب مشارکت منتشر شد.
از روحالله شهسوار، روزنامهنگار و عضو سابق شاخهی جوانان حزب مشارکت مقیم پاریس پرسیدهام: جزییات دستگیری این چهارنفر چیست؟ این افراد توسط چه ارگانی بازداشت و در کجا نگهداری میشوند و آیا از زمان دستگیری تاکنون ارتباطی با خانوادههایشان داشتهاند یا خیر؟
این دوستان از طرف دادسرای اوین احضار شدهاند و گویا مجموعهای که این دوستان را احضار کرده، اطلاعات بوده است. بعد از این که این دوستان خودشان را به آنجا معرفی کردند، همانجا بازداشت شدند و از روز یکشنبه تا حالا همانجا نگهداری میشوند و فعلاً تماسی با خانوادهایشان نداشتهاند.
آیا در مراجعه به دادسرا و یا در برگههای احضاریهی آنها اتهام مشخصی مطرح شده بود یا خیر؟
روال فعلی سیستم اطلاعاتیـ امنیتی این است که اتهام خاصی را اعلام نمیکند. آنها فقط تماس میگیرند و میگویند شما باید فلان روز خودتان را به فلان محل معرفی کنید. آن چیزهایی که حالا به صورت رسانهای، منظورم رسانههای دستگاههای اطلاعاتی ـ امنیتی است مطرح شده این است که به صورت خیلی مبهم اشاره شده به تلاش برای برگزاری برخی از جلسات که معلوم است پشت این قضیه هیچ چیزی نیست. یعنی ظاهراً اتهام خاصی برای این دوستان نیست و فقط این احتمال میرود که هدف ایجاد یک حالت رعب و وحشت باشد. میخواهند مجموعهای از فعالین سیاسی را که بههرحال هنوز هستند و دارند فعالیت میکنند تحت فشار قرار دهند. ضمن این که به صورت ویژه کاملاً واضح است بازداشت خانم فاطمه عرب سرخی، در واقع فشار بر پدر ایشان است.
آقای فیضالله عرب سرخی از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. ایشان هم مدتی است که دوباره در زندان اوین به سر میبرند. بنابراین بیشک احضار دختر ایشان برای فشار به آقای عرب سرخی است. هرچند که خود خانم عرب سرخی هم بالاخره در شاخهی جوانان مشارکت فعالیت داشتند.
شاخهی جوانان جبههی مشارکت چه ساختار و وضعیتی دارد و بعد از این فشارهای زیادی که دستگاههای قضایی به حزب مشارکت وارد کرده، آیا امکان ادامهی فعالیت داشته است؟
فشار بر حزب مشارکت دقیقاً از سال ۱۳۸۵ بلافاصله بعد از حضور آقای احمدینژاد بهعنوان رئیس جمهور آغاز شد و هر روز هم تشدید میشد. این فشارها و این حالت فعالیت تحت فشار از سال ۸۴ تاکنون ادامه داشته و تشدید هم شده است. تنها تفاوتی که پس از انتخابات ایجاد شده این است که در تهران دفتر مشارکت پلمب شده و جلسات و فعالیتهای مختلف که البته دیگر نمود بیرونی ندارد و بین خود اعضا هست، در محلهای مختلف، حالا یا در منزل اعضا و یا محلهای دیگر برگزار میشود.
وگرنه پیش از آن هم فعالیتها به شدت تحت فشار بود و آنچنان تفاوتی نکرده است؛ چه در شکل فشاری که دولت میآورد و چه در شکل فعالیتها. در واقع بیشتر فعالیتهای مربوط به حوزهی آموزش اعضا و حوزههای اطلاعرسانی عمومی است که بیشتر مورد توجه اعضا است؛ که البته انجام میدهند.
ضمن این که مسئلهی بازداشت دختر یکی از اعضا و فشار به خانوادهها، مسئلهای است که بسیار حالت غیر اخلاقی به خود گرفته است. در دورههای مختلف ما شاهد بودیم که این اتفاقها میافتاد، اما روال عادی سیستم اطلاعاتیـ امنیتی تاکنون چنین چیزی نبوده است. حتی در دوران قبل از انقلاب که آقایان اینقدر در تبلیغات خودشان بهعنوان یک دورهی طاغوتی نام میبرند، چنین مسائلی به عنوان روال سیستم اطلاعاتیـ امنیتی نبوده است. متأسفانه ما الان شاهد این هستیم که این نکته به شدت مورد توجه سیستمهای اطلاعاتیـ امنیتی قرار گرفته و در مواقع مختلف برای فشار به اعضا از خانوادههایشان استفاده میشود.
شما فکر میکنید برای پیگیری سرنوشت اعضای شاخهی جوانان حزب مشارکت راهکارهای حقوقی بیشتر جواب میدهد یا راهکارهای اطلاعرسانی و یا تلفیقی از این دو؟
مسائل حقوقی البته در جریان هست و بالاخره از راههای موجود، معمولاً اقدام و انجام میشود. واقعیت امر اما این است که خیلی از این مسائل تأثیر ندارد. چون بهویژه در این موارد دستگاه قضایی تقریباً میشود گفت هیچکاره است. بیشتر آن چیزی که تأثیر دارد، افکار عمومی است که فشار میآورد. بخش عمدهای از این بچههایی که بازداشت شدهاند، خودشان هم افراد شناختهشدهای هستند. آقای هادی حیدری غیر از این که عضو شاخهی جوانان و زمانی دبیر شورای مرکزی بوده، بالاخره یک روزنامهنگار و یک کاریکاتوریست معروف است.
پس فشاری که همصنفهای ایشان میآورند که تا بهحال در حوزهی اطلاعرسانی خیلی قابل توجه بوده است، باعث میشود سیستم اطلاعاتیـ امنیتی را در تنگنا قرار دهند. قطعا این مسئله مهمترین کاری است که میشود در این زمینه انجام داد. منتهی نه فقط تنها در مجاری رسانهها. چون بالاخره کسانی که در فضای عمومی کشور زندگی میکنند، این را درک کردهاند که چنانچه حساسیتی در میان خود مردم عادی و کسانی که با این افراد ارتباط دارند، بهوجود آید، بلافاصله سیستم اطلاعاتیـ امنیتی کوتاه میآید و فشارهایش را کم میکند. این مسئلهی خیلی مهمی است.
آیا به نظر شما این دستگیریها و تنگناها میتواند در ترساندن و عقبراندن جوانها در فعالیتهای سیاسی انتقادیشان در ایران تأثیری داشته باشد؟
ظاهراً سیستم اطلاعاتیـ امنیتی این فشارها و این بگیر و ببندها را برای این بهوجود میآورد تا نیروهایی را که احتمال میرود به صورت آلترناتیو وجود داشته باشند و یا تواناییهای بالقوهای برای یکسری تغییرات و کنشها داشته باشند، تحت فشار قرار دهد و از جامعه حذفشان کند؛ ولی ظاهراً با این کارها، با این بازداشتهای گسترده، بهویژه بازداشت اعضای شاخهی جوانان مشارکت نتیجهی عکس میگیرند.
به غیر از این چهار نفر، تعداد خیلی زیادی از جوانها در سراسر کشور بازداشت و یا به صورت موقت با وثیقههای سنگین آزاد هستند و یا دادگاههایشان در جریان است. این اتفاقها در شیراز، اصفهان و مشهد باعث میشود که خواستهی سیستم نتیجهی عکس دهد و این افراد بیشتر در کشور شناخته شوند و بیشتر حرف و بحثشان نقل محافل شود. مردم هم در این روند بیشتر در برابر این دوستان حساس میشوند.
طبعاً چون حرفیهای که میزنند و تا بهحال زدهاند و کاریهایی که انجام دادهاند صادقانه بوده است، بیشتر مورد توجه فضای اجتماعی قرار میگیرند. مصداق همان آیهی قرآن است "و مکرو و مکرالله و الله خیر الماکرین"، که مکر این حضرات بلافاصله به خودشان برمیگردد. آن هم بهویژه الان در ماه محرم که بالاخره ظلم به خانوادهها حداقل مسئلهای است که در همهی محافل مذهبی نفی میشود. این اعمالی که سیستم دارد انجام میدهد، بیشتر این نارضایتی ذهنی و عدم اعتماد را از طرف جامعه نسبت به دستگاه تقویت میکند. این جواب معکوسیست که سیستم اطلاعاتیـ امنیتی از اعمال خودش میگیرد.
ارسال کردن دیدگاه جدید