بیستمین سالگرد جنگ نخست خلیج فارس
در سال ۱۹۹۱ به فاصله کوتاهی پس از پایان جنگ ایران و عراق، منطقه خاورمیانه شاهد یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ بود. عراق برای جبران خسارات ناشی از جنگ هشت ساله، همسایه جنوبی، کویت را مورد حمله قرار داد.
سازمان ملل به عراق برای ترک کویت هشدار داد ولی صدام حسین، رییس جمهور وقت توجهی نشان نداد. در سال ۱۹۹۱ نیروهای چندملیتی با رهبری ایالات متحده راهی خلیج فارس شدند و در جنگی پرتلفات، نیروهای عراقی را از کویت بیرون راندند.
هفدهم ژانویه ۲۰۱۱، بیستمین سالگرد وقوع جنگ نخست خلیج فارس بود. جنگی که یا زیر فشار کشورهای عربی و یا برای کوتاه کردن نام آن، در رسانههای جهانی، عموماً «جنگ خلیج» نامیده میشد. بیست سال پس از آن روزها اما آنچه در سالگرد نوشته و منتشر شده، بیشتر نام کامل این آبراه است.
فریبرز صارمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر روابط بینالملل مقیم آلمان است. او در گفتگویی با رادیو زمانه در سالگرد جنگ نخست خلیج فارس میگوید: «زمانی که این جنگ رخ داد، ۲۰ درصد منابع نفتی جهان در دست عراق قرار گرفت. این برای امریکا، نیروهای چندملیتی و اصولاً غرب، گران بود. به همین دلیل امریکا با کمک یاران خود، جامعهی بینالملل و نیروهای چندملیتی به عراق حمله کرد، کویت را از تصرف عراق خارج کرد و توازن جدیدی در منطقه بهوجود آورد. البته بعد از مدت کوتاهی هم متوجه شد که تضعیف بسیار عراق و صدام، باعث قدرت بخشیدن بیش از حد به جمهوری اسلامی ایران و اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی شده است. بنابراین پس از مدتی سعی کرد که از نو توازن قدرت بین جمهوری اسلامی ایران، عراق و کشورهای عربی، بهوجود بیاید.»
این پژوهشگر روابط بینالملل میافزاید: «این جنگ با کمک مالی عربستان سعودی صورت گرفت. چون این کشور وحشت داشت که پس از کویت، مورد حملهی نظامی عراق قرار بگیرد. همچنین حضور امریکا باعث امنیت خلیج فارس و دریای عمان بود و موجب میشد نفت با امنیت بیشتری جریان داشته باشد، ولی عراق موجب شد ایران بتواند نفوذش را در خاورمیانه، بدون ترس و واهمه از عراق، پیش ببرد.»
تضعیف عراق چگونه کمک میکرد به اینکه حکومت ایران بتواند به گفته شما، برای اهدافاستراتژیک خود، قویتر در منطقه عمل کند؟
بین ایران و عراق همیشه توازن قدرت وجود داشت. چه در زمان نظام سلطنتی گذشته و چه پس از انقلاب بارها با هم در چالش بودند. تضعیف عراق باعث شد که جمهوری اسلامی به گروههای شیعه کمک بیشتری کند، از شیعیان عراق پشتیبانی بیشتری کند و خیلی راحتتر بتواند به اهداف استراتژیکاش که کمک به شیعیان، بهویژه در عراق بود، دسترسی پیدا کند. آمریکا خیلی زود متوجه این مسئله شد و بهخاطر همین در سال ۱۹۹۱، صدام را سرنگون نکرد، تنها کوشید صدام و ایران را بیش از پیش مهار کند.
تأثیر ادامهی حضور نیروهای چندملیتی در خلیج فارس و بهویژه ادامهی حضور امریکا در منطقه را چگونه میبینید؟
خاورمیانه، ایران، عراق و کشورهای حاشیهی خلیج فارس برای امریکا از اهمیت بسیار زیادی برخوردار هستند. بهخاطر اینکه درصد بالایی از نفت و گاز جهان از خلیج فارس و دریای عمان میگذرد و به خاطر همین موضوع امریکا سالهاست نیروهایش را در این منطقه نگاه داشته است.
اهداف استراتژیک ایالات متحده در تقابل با اهداف استراتژیک جمهوری اسلامی قرار دارد. جمهوری اسلامی برای گسترش هلال شیعه تلاش میکند. آمریکا موافق این امر نیست و میخواهد کشورهای منطقهی خاورمیانه و خلیج فارس زیر نفوذ خودش باشند.
موضوع مهم دیگر این است که در حال حاضر چین هم یک قدرت جهانی است و به نفت نیاز دارد. بعضی از کشورهای عربی مانند عربستان سعودی، بحرین، قطر و کشورهای شورای همکاری، با نفوذ آمریکا هدایت میشوند، ولی ایران تنها کشوری است که زیر چتر آمریکا نیست. در تقابل با اوست. این برای چین بسیار ارزنده است که بتواند بهراحتی از نفت ایران استفاده کند تا اگر روزی تقابلی بین چین و آمریکا پیش آمد، نگرانی از بابت نفت نداشته باشد.
شما چقدر آمریکا را از بابت هدفی که در منطقهی خلیج فارس داشت موفق میبینید؟
آمریکا زمانی که در سال ۲۰۰۳ برای بار دوم به عراق آنهم زیر نفوذ نئوکانها و اسرائیلیها حمله کرد، تلاش داشت هرچه زودتر عراق را زیر چتر خودش بیاورد. یکی از اهدافش هم این بود که بتواند به نفت عراق دسترسی بیشتری پیدا کند. متأسفانه این جنگ به درازا کشید.
در آن زمان هم نیروهای سنی مانند القاعده و یا انصارالسلام در عراق فعال بودند و هم گروههای شیعه مانند مقتدیصدر . بههرحال، آمریکا با اشکالات زیادی در عراق مواجه شد و هنوز مواجه است. بهتر این بود که از راه دیگری رژیم صدام را سرنگون کند، نه با جنگ.
آمریکا، آنطور که باید و شاید، به اهدافش نرسیده است. بهخاطر اینکه بر اثر جنگی که در سال ۲۰۰۳ شروع شد، گروههای شیعه در عراق بسیار قوی شدند و نفوذ جمهوری اسلامی بیشتر شد. در جنوب عراق که دوسوم نفت عراق از آنجا تأمین میشود، رژیم ایران بسیار نفوذ دارد. دولت عراق هم زیر نفوذ جمهوری اسلامی است و اینها همه از جنگ ۲۰۰۳ آمریکا با عراق به وجود آمده است.
با گذشت ۲۰ سال از جنگ نخست خلیج فارس، توازن قدرت در این منطقه را اکنون چگونه میبینید؟
از یک سو جمهوری اسلامی ایران است که اهداف استراتژیک خود مانندگسترش هلال شیعه و نفوذ در کشورهایی مانند عراق، لبنان، افغانستان، یمن و ... را دارد و از سوی دیگر، آمریکا و نیروهای غرب هستند.
من غرب و جمهوری اسلامی را در تقابل میبینم، نه در تعامل. حتی اگر گاهی مذاکراتی هم بر سر مسائل اتمی انجام بگیرد، این مذاکرات همانطور که میبینیم، بیاثر است.
متأسفانه بهخاطر جنگ در عراق و افغانستان، جمهوری اسلامی از نظر سیاست خارجی و سیاست امنیتی، قدرت بیشتری پیدا کرده است و میتوانیم آن را با اتحاد جماهیر شوری مقایسه کنیم که از نظر سیاست خارجی قوی، از نظر نفوذ در خاورمیانه قوی، ولی از نظر سیاست داخلی و رفاه مردمش، بسیار ضعیف، لرزنده و پرلغزش بود.
ارسال کردن دیدگاه جدید