پاسخ دادن به دیدگاه
بازداشت یک فعال ملی- مذهبی دیگر
دوشنبه, 1390-08-23 16:47
نسخه قابل چاپ
سراجالدین میردامادی
بازداشت دکتر مسعود پدرام، نویسنده و فعال ملی- مذهبی یکی از آخرین نمونههای برخورد دستگاههای قضایی و امنیتی حکومت ایران با نیروهای سیاسی منتقد حاکمیت است.
در گفتوگو با مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و فعال ملی- مذهبی ساکن پاریس، نخست درباره علت بازداشت آقای پدرام پرسیدهایم.
مرتضی کاظمیان: مایلم ابتدا به ویژگیها و خصوصیات آقای دکتر پدرام اشاره کنم. بهخاطر اینکه ایشان روزنامهنگار یا وبلاگنویسی نبودند که در عرصه فضای مجازی و رسانهای خیلی فعال و شاخص باشند و مانند خیلی از کنشگران سیاسی، در معرض رسانهها نبودند و یا بروز و خروج معنیداری نداشتند، ولی از طرف دیگر، ویژگیها و خصوصیاتی دارند که خیلی منحصر بهفرد است.
آقای دکتر پدرام جزو معدود محققان و صاحبنظران علوم سیاسی در ایران هستند که در سالهای اخیر مبنا و منبع اصلی بازتولید اندیشههای هابرماس، بهخصوص بحث عرصه عمومی هابرماس و همینطور نگاه هانا آرنت و نوع سیاستورزی هم آرنت و هم هابرماس در ایران بودند. ایشان جزو کسانی هستند که از زاویه راه سوم سیاستورزی، این ایدهها را در سالهای اخیر بازتولید و تبیین میکردند و درواقع پژوهشگر و اندیشمند علوم سیاسی هستند که متأسفانه در دور جدید فشارهایی که متوجه اپوزیسیون و مخالفان شده است، تحت فشار قرار گرفتهاند.
آقای دکتر پدرام از جمله فعالان ملی- مذهبیای بودند که در سال ۱۳۷۹ در بازداشت گروهی نیروهای ملی- مذهبی بازداشت شدند، حدود سه ماه در انفرادی بهسر بردند و بعد از پنج ماه مانند دیگر متهمها، ازجمله مرحوم مهندس سحابی، زندهیاد هدی صابر و... به قید وثیقه آزاد شدند. تا چندروز پیش که با ایشان برخورد صورت گرفت، پرونده ایشان مانند دیگر ملی- مذهبیها در دادگاه تجدید نظر متوقف مانده بود، اما در نهایت، آقای دکتر پدرام در پی احضارهای جدید بازداشت شدند؛ البته در محل کار که چیز غریبی است و معلوم نیست چرا با یک پژوهشگر این شکل از برخورد صورت میگیرد و از طرف دایره اجرای احکام برای ایشان نامه نمیآید که به اوین مراجعه کنند و خودشان را معرفی کنند.
حکم قبلی صادر شده برای او چه بود؟ آیا اساساً محاکمهای صورت گرفته بود؟
در رابطه با پرونده نیروهای ملی- مذهبی که ۱۵ متهم داشت، ایشان هم در یک دادگاه غیرعلنی و بدون حضور هیئت منصفه، توسط قاضی حداد، معاون امنیتی آقای مرتضوی در آن دوران محاکمه شدند. در دادگاه بدوی در اردیبهشت ۱۳۸۲ برای آقای دکتر پدرام، حکم چهارسال زندان و پنجسال محرومیت از حقوق اجتماعی، فعالیتهای سیاسی و عضویت در جریانها، تشکلها و انجمنهای اجتماعی- سیاسی صادر شد.
البته چنانکه اشاره کردم، این حکم به دادگاه تجدید نظر فرستاده شد و در تمام نه سال گذشته این پرونده متوقف ماند و به عنوان یک شمشیر داموکلس، بالای سر همه متهمها قرار گرفت. تا اینکه ایشان در احضارهای جدید بازداشت شدند.
در روزها و هفتههای اخیر شاهد موج احضار و بازداشت نیروهای نهضت آزادی و ملی- مذهبی و جبهه ملی بودیم. دلیل این بازداشتها و احضارها را چه میدانید؟
من اجازه میخواهم قبل از اینکه به دلیل اشاره کنم، گزارش مختصری بدهم از هجمه شدیدی که متوجه منتقدان و مخالفین سیاسی در ایران، در هفتههای اخیر شده است.
اعضای شورای فعالان ملی- مذهبی، نهضت آزادی ایران و همینطور برخی از چهرههای اصلاحطلب، ماه گذشته نامهای به آقای خاتمی نوشتند (نامهی معروف به ۱۴۳ نفر) و در آن تاکید کردند که شرایط در ایران برای برگزاری یک انتخابات آزاد، سالم و عادلانه مهیا نیست.
در این نامه بر نقش آقای خاتمی تاکید شده و از ایشان خواسته شده بود که همچنان پیگیر گفتمان خودشان باشند، ولی در عین حال، ارزیابی خودشان از شرایط موجود را اعلام کرده و گفته بودند وضع نه تنها بهتر نشده و شرایطی که آقای خاتمی اعلام کرده بودند، نه تنها متحقق نشده، بلکه اوضاع رو به وخامت گذاشته و چشماندازی برای انتخابات آزاد و عادلانه در ایران وجود ندارد.
متعاقب آن نامه، در چند هفته اخیر، طیف گستردهای از امضاکنندگان نامه، ازجمله آقای دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی، آقای مهندس محمد توسلی مسئول دفتر سیاسی نهضت، همچنین آقای دکتر غفار فرزدی، مسئول شاخه آذربایجان نهضت آزادی و تعدادی دیگر از اعضای این نهضت اظهار شدند و مورد تهدید شدید قرار گرفتند. آقای دکتر فرزدی که از استادان دانشگاه تبریز هستند حتی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. یا آقای مهندس توسلی در پی احضار، مجدداً بازداشت و به اوین فرستاده شدند.
برخی از فعالان ملی- مذهبی در ارتباط با این نامه مورد تهدید قرار گرفتهاند و تاکید شده که آنها هیچگونه فعالیت سیاسیای نداشته باشند. برخی از افرادی که پرونده داشتند نیز مانند آقای دکتر پدرام، مورد تهدید قرار گرفتند که در صورت ادامه این شکل از فعالیتهای سیاسی، پروندهشان به اجرا گذاشته خواهد شد. در پی آن نیز به زندان فرستاده خواهند شد.
این طیف از نیروهای ملی- مذهبی در پیوند با آن نامه ۱۴۳ امضا، مورد برخورد قرار گرفتند. برخی از اعضای ارشد جبهه ملی ایران، از جمله آقایان حسین شاهحسینی، دکترهرمیداس باوند، دکتر رشیدی، ادیب برومند و موسویان هم در پی بیانیه اقتصادیای احضار شدند که جبهه ملی منتشر کرد. این بیانیه انتقادی اشاره داشت به بحرانهای اقتصادی- اجتماعی موجود در ایران که خوشایند نهادهای اطلاعاتی- امنیتی نبود و همه این افراد مورد تهدید قرار گرفتند. دکتر رشیدی، استاد ارشد اقتصاد نیز بازداشت شدند و الان در اوین هستند.
متأسفانه موج جدید، احضارها، تهدیدها و فشارها تلاش میکند که نیروهای سیاسی در ایران را بیش از پیش به حاشیه براند، با سرکوب روبهرو کند و در واقع، هرگونه صدای انتقادی در شرایط موجود ایران را خاموش کند. متأسفانه این برخوردها تا سقف برخورد با دکتر رشیدی، استاد اقتصاد یا آقای دکتر توسلی که هفتاد و چند ساله هستند و یا آقای دکتر پدرام که یک پژوهشگر و اندیشمند علوم سیاسی هستند، افزایش پیدا کرده است.
بعد از شهادت هاله سحابی و هدی صابر، وضعیت جریان ملی- مذهبی در داخل ایران چگونه است؟ آیا علیرغم ضربات شدیدی که به این جریان وارد شده است، فعالیتها و کنشهایی دارد؟
هجمهای که متوجه نیروهای مخالف و بهطور مشخص فعالان ملی- مذهبی شد و تهدیدها و احضارهای مکرری که صورت گرفت، طبیعتاً امکان هرگونه نشست مشترک و حتی فعالیت تشکیلاتی حداقلی را منتفی کرده است. چنانکه از پیشتر این فشارها متوجه نهضت آزادی ایران شده بود. در این دور جدید، افراد برای اینکه هرگونه اقدام مشترک را به کنار بگذارند، مورد تهدید و ارعاب جدیتری قرار گرفتند. در مورد جبهه ملی ایران هم به همه اعضای شورای رهبری که احضار شدهاند، توصیه شده و هشدار داده شده که هیچ نشست تشکیلاتی مشترکی نداشته باشند.
فکر میکنید موج احضارها و دستگیریهای نیروهای سیاسی منتقد حاکمیت، به ویژه نیروهای ملی- مذهبی، میتواند نشانگر ضعف حاکمیت در رویارویی با بحرانهای داخلی و خارجی باشد؟
قطعاً برخوردهایی که دارد صورت میگیرد، نشاندهنده عمق بحران مشروعیت نظام سیاسی و بحران اقتدار حاکمیت موجود در ایران است. چون اگر پشتوانههای دمکراتیکی وجود داشتند، دلیلی نداشت که در پی امضا و انتشار یک نامه از سوی تعدادی از کنشگران سیاسی و مدنی به چهرهای مانند آقای خاتمی، حاکمیت اینچنین به هراس بیافتد و شروع به احضار، تهدید و قلع و قمع مخالفان خود کند.
کاملاً محسوس است که حاکمیت به رغم اینکه تکیه کرده بر سلاح نفتی و سرکوب و ارعاب، تا چه حد خود را در معرض خطر میبیند و از بحران اقتدار در رعشه است. ضمن اینکه مایلم به این نکته هم اشاره کنم که از سوی دیگر، همیشه موقعی که فشارهای خارجی افزایش پیدا میکند، جمهوری اسلامی سرکوب مخالفان خود را تشدید میکند و از بروز هرگونه صدای انتقادی و دگراندیشانه در داخل جلوگیری میکند.
با این سرکوب و ارعاب فضایی ایجاد میکند تا اگر رو به مخاصمه بیاورد و یک رویارویی نظامی را به مردم ایران تحمیل کند یا حتی در مذاکرهای به زد و بند با خارج بپردازد، هیچ منتقدی در داخل امکان نقد سیاستهای حاکمیت را نداشته باشد و حاکمیت بیپروا پروژههای سیاستی- امنیتی خود را پیش ببرد.
به همین خاطر نتیجه میگیرم که این سرکوبها هم نشاندهنده بحران اقتدار رژیم است و هم نشاندهنده بحرانی که جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی و مناسباتاش، بهخصوص با کشورهای غربی با آن دست بهگریبان است.