پاسخ دادن به دیدگاه
تجلیل از سینما یعنی تحقیر انقلاب
مجتبا یوسفیپور- سینمای ایران هفتهی پر خبری را پشت سر گذاشت. در گزارش این هفته با نگاهی به برخی از این خبرها، مروری داریم به ماجرای شکایت تهیهکنندگان سینمای ایران از شبکههای ماهوارهای، خبر اتهام دزدیدن یک فیلمنامه توسط معاونت سینمایی، ادامهی حاشیههای نمایش فیلم «زندگی با چشمان بسته» به همراه خبرهای کوتاه تولید و اکران سینمای ایران، و البته حاشیه هفته با حضور فرج الله سلحشور!
کدام شبکهها کپیرایت فیلمهای ایرانی را میخرند؟
هفتهی گذشته در نشست مطبوعاتی صنف واحد تهیهکنندگان، مرتضی شایسته اشارهای کرد به موضوع پیگیری حق پخش و کپیرایت فیلمهای ایرانی که بدون مجوز تهیهکنندگان آنها از برخی شبکههای ماهوارهای پخش میشوند. پیشتر علی سرتیپی، سخنگوی کانون پخشکنندگان سینمای ایران نیز از انجام اقداماتی جهت پیگیری و احقاق حقوق فیلمسازان سخن گفته بود.
در این جلسه شایسته با اشاره به اینکه تنها سه شبکهی «من و تو»، «بیسی پرشیا» و «آی سی سی» پول نمایش فیلمها را پرداخت کرده و حق پخش آنها را میخرند، گفت: «ما چندین شبکه ماهوارهای اعم ازام آی تی وی، بیدار، پرشین تی وی، ۲۰، پی دی اف و غیره را شناسایی کردیم. این شبکهها فیلمهای دفاتر و تهیهکنندگان را به سرقت میبرند و نمایش میدهند. ما با هماهنگی مراجع ذیصلاح و قوه قضائیه این موضوع را دنبال میکنیم. پخش بینالمللی آثار را نیز از هفته آینده گسترش میدهیم.»
یکی از مسائلی که در هفتههای گذشته مطرح بود و حتی در برنامه تلویزیونی «هفت» نیز به آن اشاره شد این بود که برخی از این شبکههای ماهوارهای با مجوز از وزارت ارشاد در تهران دفتر دارند و تمامی کارهایشان به ظاهر قانونی است. اما همین شبکهها در پاسخ به اعتراض تهیهکنندگان مبنی بر پخش بدون مجوز فیلمهای سینمایی معمولاً جواب سربالا داده و با بیاعتنایی به کار خود ادامه میدهند. محمود دینی، مدیرعامل شبکهی «پرشین تی وی» که با مجوز وزارت ارشاد فعالیت میکند، در ارتباط با موضوع شکایت تهیهکنندگان میگوید: «وقتی که ایران عضو کپیرایت جهانی نیست و دی. وی. دی جدیدترین محصولات سینمای دنیا به صورت قاچاق در داخل توزیع میشود، اینکه بخواهیم تعدادی شبکه ماهوارهای را مجاب به خرید رایت فیلمهای داخلی کنیم، بیمعناست. مسألهی دوم این است که تهیهکنندگان عزیز چطور حاضرند رایت فیلمهای خود را به شبکههایی بفروشند که اصلاً از نظر قانون کشور ما غیرقانونی هستند؟»
مرتضی شایسته: تنها سه شبکهی «من و تو»، «بیسی پرشیا» و «آی سی سی» پول نمایش فیلمها را پرداخت کرده و حق پخش آنها را میخرند.
از سوی دیگر، معاونت سینمایی نیز در هفتههای گذشته بارها و به شکلهای مختلف از ممنوعیت فروش فیلمها به شبکههای معاند سخن گفته بود، بدون آنکه از شبکهی خاصی نام ببرد. به هرحال با وضعیت فعلی، کلاف فروش فیلم به شبکههای ماهوارهای سردرگمتر از آن است که کسی بتواند به آسانی تشخیص دهد کدام شبکه معاند بهشمار میآید و کدام دوست.
جدا از شبکههای سیاسی، بنا به اظهارنظرهای مسئولان،گاه شبکههای خبری چون «بیبیسی فارسی» و یا شبکههای سرگرمکنندهای چون «من و تو» نیز در ردهی شبکههای مشکلدار محسوب میشوند، چنانکه چندی پیش برخی از رسانههای راستگرا و افراطی در مقالاتشان نوک پیکان حملهی خود را نثار فیلمسازانی چون تهمینه میلانی و رخشان بنی اعتماد کرده بودند، چرا که آثارشان از شبکهی «من و تو» پخش میشدند و همین پخش و واگذاری اجازهی پخش عملی خلاف قانون عنوان میشد.
با بالا گرفتن بحثها، جمعه شب این هفته برنامهی تلویزیونی «هفت» بخشی را به این موضوع اختصاص داد و با برخی از تهیهکنندگان و مدیران شبکههای ماهوارهای گفتوگو کرد. اما در پایان این بخش از برنامه، ناگهان فریدون جیرانی مجری برنامه اعلام کرد که طی تماسی که از وزارت ارشاد با او گرفته شده است، از این پس هیچکدام از شبکههای ماهوارهای دارای مجوز قانونی نیستند و بالطبع هرگونه همکاری با هر کدام از شبکهها مستوجب عواقب قانونی خواهد بود.
محمود دینی، چهرهی آشنای تلویزیون در سالهای دور با بازی در سریال «آینه عبرت» و مدیرعامل فعلی شبکه «پرشین تی وی»
از سوی دیگر صبح شنبه محمدجواد آقاجری، مدیرکل مطبوعات و رسانههای خارجی وزارت ارشاد در واکنش به گفتههای جیرانی اعلام کرد: «سند حرفهای جیرانی مشخص نیست. معلوم نیست اطلاعات جناب جیرانی از چه کانالی به ایشان رسیده است. محض اطلاع ایشان به استحضار میرساند تعدادی از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان پس از طی مراحل قانونی، مجوز فعالیت از وزارت ارشاد دریافت کردهاند.»
تاکنون تنها سه شبکهی «پرشین تی وی»، «آی سی سی» و «ایرانیان» دارای مجوز رسمی از وزارت ارشاد اسلامی معرفی شده بودند و حال باید دید که در نهایت خبر برنامهی هفت صحت دارد و مجوز این شبکهها باطل شده است یا اینکه به قول آقاجری، این سه شبکه را باید در این ماجراها استثناء دانست.
خیانت در امانت معاونت سینمایی؟
ماجراهای شکایتهای فیلمنامهنویسان مبنی بر سرقت فیلمنامههایشان توسط فیلمسازان هنوز به پایان نرسیده است. در هنگام رسانهای شدن این دعواها میان فیلمنامهنویسان و فیلمسازان، معاونت سینمایی وزارت ارشاد نیز وارد ماجرا شد و جواد شمقدری خطاب به علیرضا سجادپور دستوری صادر کرد تا با تنظیم آئیننامهای، از این پس دعواهای حقوقی از این دست نتوانند به مطبوعات راه یابند و عمومی شوند. آن زمان این دستور معاونت سینمایی حمل بر دلسوزی ایشان برای حفظ آبروی سینمای ایران و فیلمسازان شد، اما این روزها با وجود ممنوعیتها بر خبررسانی در این زمینه، خبرهایی به گوش میرسد که نشان میدهند ظاهراً این دستور شتابزده و تأکید معاونت سینمایی، دلیل دیگری داشته است.
ماجرا از این قرار است که یکی از ساختههای مورد حمایت معاونت سینمایی فعلی و از تولیدات ویژه و فاخر معاونت سینمایی در سال گذشته یعنی فیلم «۳۳روز» به کارگردانی جمال شورجه با مشکلی مشابه مواجه شده است.
جمال شورجه و جواد شمقدری: دو فیلمساز ارزشی و مسئول سینمایی متهم به دزدی فیلمنامه فیلم «۳۳ روز»
شهاب ملتخواه، فیلمنامهنویس، ادعا کرده است که این فیلم بر اساس فیلمنامهی «عروس لبنانی» نوشتهی او ساخته شده و سازندگان هنوز حقوق او را پرداخت نکردهاند. این فیلمنامه نویس با ارسال شکایتی به خانه سینما نوشته است: «حدود دو سال پیش و در سال ۸۷ و بعداز جنگ ۳۳ روزهی لبنان همراه با جواد شمقدری سفری به لبنان داشتیم. بعد از این سفر پژوهشی، فیلمنامهای نوشتم و بهصورت امانت در اختیار آقای شمقدری قرار دادم. جواد شمقدری بدون اطلاع من، فیلمنامه را به بنیاد سینمایی فارابی سپرد و فارابی نیز فیلمنامه را به شخصی بهنام دادرس سپرد تا کارهای ساخت فیلم را پیگیری کند.»
به گفتهی این فیلمنامه نویس، او بعد از اطلاع از ساخت فیلم اعتراض خود را به معاونت سینمایی ابراز میدارد و بر اثر این اعتراض تنها نام او به تیتراژ فیلم افزوده میشود.
جمال شورجه، کارگردان فیلم نیز در واکنش به این ماجرا گفت که تنها ۳۰ درصد از فیلمنامهی شهاب ملتخواه در فیلم استفاده شده است. شورجه افزوده است که او در هنگام ورود به پروژه «۳۳ روز» از نوشته شدن فیلمنامه اولیه توسط ملتخواه اطلاع نداشته و با اطلاع یافتن از این موضوع تلاش خود را کرده است تا حقوق این نویسنده نیز پرداخت شود. او افزوده است: «حتی اسم ملتخواه در ابتدا قرار نبود در تیتراژ فیلم باشد که به اصرار من این اتفاق رخ داد و حتی آقای شمقدری گفت [ملتخواه] پول فیلمنامه فیلم را قبل از شروع فیلمبرداری دریافت کرده است.»
شورجه در بخش دیگری از توضیحاتش اشاره میکند به اینکه با وجود بسته شدن پروندهی فیلم، به اصرار او بنیاد سینمایی فارابی تصمیم به پرداخت مبلغی به ملتخواه میگیرد، اما مبلغ درخواستی ملتخواه بالاتر از میزانی است که فارابی برای او در نظر گرفته است.
صحنهای از فیلم «۳۳ روز» ساختهی جمال شورجه
در این گفتهها دو نکته هست: یک اینکه به هرحال، بدون کسب رضایت از فیلمنامهنویسی، حضرات از فیلمنامه استفاده کرده و فیلمشان را ساختهاند و حال فیلمنامهنویس میتواند هر مبلغی که مایل باشد برای فیلمنامهاش تقاضا کند و وابستگی و نزدیکی به دستگاه قدرت دلیلی نمیشود که دوستان ارزشگرا و مؤمن و اهل حرام و حلال بخواهند با اعمال زور، کار خود را پیش ببرند. دوم اینکه شورجه از جواد شمقدری نقل میکند که این فیلمنامهنویس پیش از آغاز فیلمبرداری پول فیلمنامه خود را گرفته بوده است، اگر اینگونه است پس دلیل این بازگشایی پروندهی فیلم در بنیاد فارابی و پیشنهاد پرداخت دوباره پول به این فیلمنامهنویس چیست و چه نیازی به این کار هست؟ و یا آیا آنچه شمقدری گفته، درست نبوده و آن هنگام اصلاً پولی به فیلمنامهنویس پرداخت نشده بوده است؟ چه کسی در این میان دروغ میگوید؟ فیلمنامهنویس یا معاونت سینمایی؟
به هر حال هنوز معلوم نیست که در این دعوا حق با کیست، اما روشن است که دستور معاونت سینمایی از سر دلسوزی برای سینمای ایران و سینماگران نبوده، بلکه ظاهراً بیشتر از ترس رسانهای شدن دامنهی این ماجرا و دعوای حقوقی مرتبط با شخص ایشان و دارودستهشان بوده است، ظاهرا قدیمیها پربیراه نگفتهاند که هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد، حتی گربهی عابد!
کاهانی به هر شکل ممنوع!
این روزها عبدالرضا کاهانی، خستگیناپذیر به هر دری میزند تا بتواند کاری تازه شروع کند. او که چند ماه پیش فیلمنامهی «حمل با جرثقیل» را برای تصویب ارائه کرده بود و نتوانست مجوز ساخت آن را بگیرد، اعلام کرد که برای مدتی از سینما دوری کرده و به تئاتر روی خواهد آورد. اما اجرای نمایش او نیز با مشکل مواجه و سرانجام منتفی شد و او دوباره بازگشت تا بخت خود را در سینما بیازماید.
کاهانی هفتهی گذشته فیلمنامهی «سعید آراسته» را برای تصویب و دریافت پروانه ساخت ارائه کرد که این فیلمنامه نیز نتوانست اجازهی ساخت دریافت کند و این مسئله او را به نامهنگاری و انتقاد تند و تیزی از معاونت سینمایی واداشت.
کاهانی با اعلام اینکه قوانین تولید و ساخت و نمایش فیلم در ایران را قبول ندارد و به اجبار به آنها تن داده است، به خلف وعدهی علیرضا سجادپور برای صدور پروانه نمایش خانگی فیلم «آنجا» بعد از پنج سال اشاره میکند و در نهایت خطاب به خانهی سینما مینویسد: «از خانه سینما انتظار دارم مطالبات و حقوق ازدست رفتهام را پیگیری کند و برای آدمی مثل من هم سکوت را بشکند. اگر چنین کرد همچنان عضوی از آن خانه خواهم بود. در غیر این صورت ـ که البته چندان هم مهم نیست ـ به عضویت در خانه خودم بسنده میکنم.»
عبدالرضا کاهانی همچنان در تلاش برای عبور از سد توقیف
اما نکتهی جالب اینجاست که خبرنگار وب سایت سینمایی «کافه سینما» در ارتباط با این موضوع با علیرضا سجادپور معاونت نظارت و ارزشیابی تماس میگیرد و پاسخ میشنود که «ما معمولاً فیلمهایی که این مجوز [مجوز ساخت] را گرفتند اعلام میکنیم. نه فیلمهایی که مجوز نگرفتهاند.» به عبارت دیگر، ایشان و همکارانشان تنها به همان «نه» گفتن کفایت میکنند و خود را بینیاز از ارائه هرگونه توضیحی برای ایجاد محدودیت و توقیف آثار میبینند. هرچند، این معاونت در توضیح دلایلش برای صدور مجوز برای برخی فیلمهای خاص و مورد حمایت نیز سیاستی مشابه را اعمال میکند و خود را بینیاز از پاسخگویی میداند.
نمایش با دستان باز ممنوع!
«زندگی با چشمان بسته» آخرین ساختهی رسول صدرعاملی هرچند در فروش آنچنان موفق نبوده است، اما در جنجالسازی و ایجاد حاشیه، ناخواسته گوی سبقت را از دیگر فیلمهای روی پرده ربوده است. این فیلم که برای مدت دو سال در محاق توقیف بود، سرانجام با اعمال -به قول مسئولان سینمایی- اصلاحاتی جزئی، توانست از سد توقیف گذشته و به شکل محدود در سینماها به نمایش درآید.
چهارشنبهی گذشته صدرعاملی، در نشست نقد و بررسی فیلمش در فرهنگسرای رازی حاضر شد و در ارتباط با فیلم و حواشی آن توضیحاتی داد. یکی از نکاتی که او به آن اشاره کرد همین موضوع اصلاحات جزئی بود که به گفتهی او چیزی حدود هشت دقیقه از فیلم را شامل شده و حذف همین هشت دقیقه، فیلم را گنگ کرده است.
رسول صدرعاملی به همراه حامد بهداد در پشت صحنهی فیلم «زندگی با چشمان بسته»
همچنین هفتهی گذشته در اقدامی ناگهانی، تمامی پلاکاردها و پوسترهای تبلیغاتی فیلم از سطح شهر تهران جمع شد. دلیل این اتفاق به شکل سربسته، ناهماهنگی میان شهرداری و وزارت ارشاد اعلام شد و قرار شد تا با تغییر طرحها، فیلم به تبلیغات شهری خود ادامه دهد. اما در همان جلسهی نقد فیلم، صدرعاملی این «ناهماهنگی میان شهرداری و وزارت ارشاد» را اینگونه توضیح داد که «افرادی که این کار را انجام دادند دچار سوء تفاهماتی شدهاند. به عنوان مثال مطرح کردند، چرا شخصیت اصلی فیلم که یک زن هست دستانش باز است؟» و در ادامه در انتقاد از عملکرد شهردار تهران افزود: «من واقعاً برای آقای قالیباف که شخصیتی فرهنگی دارد متأسفم که اجازه داده است چنین اتفاقی بیفتد.»
و اما آخرین مورد از حاشیههای فیلم برمیگردد به ماجرای ممنوعیت نمایش آن در شهرستانها که ظاهراً هفتهی گذشته بالاخره فیلم در برخی شهرستانها مانند اهواز، کرمان و رشت به نمایش عمومی درآمده است و هنوز مشخص نشده است که ماجرای آن مجوز نمایش محدود به تهران چه بوده است و آیا بالاخره فیلم در دیگر شهرستانها نیز به نمایش درمی آید یا نه؟
خبرهای کوتاه
هفتهی گذشته خبری منتشر شد مبنی بر بستری شدن بهرام بیضایی، فیلمساز و نویسندهی نامدار ایرانی به علت بیماری قلبی و انجام عمل جراحی در بیمارستانی در آمریکا. شهلا لاهیجی، مدیر انتشارات روشنگران و زنان در ارتباط با این خبر به شبکه ایران گفت: «من با بیضایی در تماس مستقیم هستم و ایشان صرفاً برای انجام یک جراحی سرپایی به بیمارستان رفته بود و حتی یک شب هم در بیمارستان بستری نبود.» او در ادامه افزوده است که بیضایی قصد دارد تا پس از «رتق و فتق برخی امور شخصی» به ایران بازگردد.
جواد شمقدری، معاونت سینمایی وزارت ارشاد طی حکمی «به پشتوانهی سوابق و تجارب مفید در عرصههای فرهنگی و سینمایی» و جهت «اطمینان بیشتر از ایفای دقیق و هوشمندانه در حراست از کیان فرهنگی و هنجارها»، مهدی عظیمی میرآبادی را به عنوان قائم مقام اداره نظارت و ارزشیابی معرفی کرد. اما شاید بد نباشد بدانید این «پشتوانهی سوابق و تجارب» گفته شده در حکم معاونت سینمایی عبارت هستند از: سابقهی کاری عظیمی در نوشتن تعدادی فیلمنامه و تهیهکنندگی یک فیلم در عرصهی تولید و همچنین در عرصهی مدیریت فرهنگی، سابقهی مدیریت گروه بسیج صدا و سیما، معاونت تبلیغات سپاه شهرضا، معاونت فرهنگی بنیاد جانبازان شهرضا و مسئولیت بسیج شهرضا برخی از این سوابق و تحارب مفید هستند. باقی بدون شرح!
ظاهراً فیلم «یه حبه قند» قصد دارد تا تمامی نامهای بزرگ سینما را به شکلی در خدمت خود بگیرد. بعد از عباس کیارستمی که طراحی پوستر این فیلم را انجام داد، حال نوبت رخشان بنیاعتماد است تا پیشپردهی فیلم را بسازد. به زودی پخش این پیشپرده در سینماهای کشور آغاز خواهد شد. با نزدیک شدن به زمان نمایش عمومی فیلم، سازندگان آن سعی میکنند تا هر هفته با پخش خبری تازه نام فیلم را به صدر خبرها بیاورند. از دیگر نمونههای این خبر هفتگی، رونمایی از پوستر تازهی این فیلم در هفتهی گذشته بود.
پوستر تازهی فیلم «یه حبه قند»
و اما آن پروانههای زرین سرگردانی که شهر به شهر میچرخیدند تا جایی برای نشستن پیدا کنند را یادتان هست؟ همانها که در آخرین خبر قرار بود امسال در همدان باشند؟
بالاخره هفتهی گذشته رسماً اعلام شد که پروانههای جشنواره فیلم کودک و نوجوان، امسال از ۲۳ تا ۲۷ آبان به شهر اصفهان بازگشته و مهمان این شهر خواهند بود.
گویا داستان سرگردانی جشنواره فیلم کودک پایانی ندارد، هرچند مشکلش برای امسال حل شده است و گفته شده که برای پنج سال آینده قرار است این جشنواره در شهر اصفهان باقی بماند، اما هنوز حاشیههای پیرامون آن پایان نیافته است و همچنان نمیتوان مطمئن بود که سال دیگر این جشنواره بدون حاشیه و اما و اگر برگزار شود. کما اینکه این روزها استاندار همدان در گفتوگوهایش شروع به گله و شکایت از مسئولان سینمایی در وعدهشکنیشان مبنی بر برگزاری این جشنواره در همدان کرده است.
خبرهای تولید
ظاهراً این روزها همه به این نتیجه رسیدهاند که تا تنور داغ است و فیلمی میفروشد، قسمت دوم آن را نیز تولید کرده و به سینماها بفرستند و بار خود را ببندند. در یکی دو ماه گذشته هفتهای نبوده که خبر از ساخت قسمت دوم فیلمی به گوش نرسیده باشد. حال اینبار نوبت مسعود اطیابی است که اعلام کرده قصد دارد تا قسمت دوم فیلم «خروس جنگی» را بسازد. قسمت اول فیلم با بازی رضا عطاران و مریلا زارعی، داستان زن و شوهری را روایت میکرد که دائم اختلاف دارند و تصمیم میگیرند روزی جایشان را عوض کنند. قسمت اول فیلم در زمان نمایش عمومی توانست به فروش خوبی دست پیدا کند.
صحنهای از فیلم «خروس جنگی»
و اما دیگر فیلمی که قرار است قسمت دومش ساخته شود فیلم «شاخه گلی برای عروس» است. قسمت دوم این فیلم که با بازی جواد رضویان، مجید صالحی و حدیث فولادوند در سال ۸۴ یکی از پرفروشهای سال شد ظاهراً قرار است دیگربار به کارگردانی قدرتالله صلحمیرزایی ساخته شود. سید محسن وزیری، تهیهکنندهی فیلم گفته است که در حال حاضر در حال مذاکره با بازیگران قسمت اول است و به محض مشخص شدن ترکیب بازیگران، فیلمنامهی فیلم نوشته خواهد شد. وقتی قرار باشد فیلمنامه بر اساس ترکیب بازیگران نوشته شود، میشود حدس زد چه شاهکاری قرار است ساخته شود!
خبرهای اکران
«سوت پایان» با پائین افتادن کف فروشاش با فروش کل حدود ۱۸۰ میلیون تومان، مجبور به از دست دادن سینمای سرگروهش شد تا جایش را در اکران سینماها به فیلم «شیش و بش» بدهد. «سوت پایان» از شنبهی این هفته نمایش عمومی خود را در شهرستانها آغاز کرد.
از ۱۶ شهریور، فیلم سینمایی «شیش و بش» ساختهی بهمن گودرزی در حدود ۶۰ سینمای تهران و شهرستانها به روی پرده رفته است. در این فیلم بعد از مدتها دوباره امین حیایی و محمدرضا گلزار در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و به همین علت، گروه سازنده امید دارند تا بتوانند فیلم خود را وارد فهرست پرفروشهای سال ۹۰ کنند. فیلمنامهی اولیه این فیلم را محمدرضا گلزار نوشته است و پیمان قاسمخانی و جمشید الوند بازنویسی آن را بر عهده داشتهاند. «شیش و بش» علاوه بر تهران در سینماهای کرمان، اراک، اصفهان، مشهد، آمل، رشت، کرج، گرگان و قزوین نیز به روی پرده رفته است. «شیش و بش» توانست در سه روز اول اکران خود حدود ۱۱۵ میلیون تومان فروش داشته باشد.
محمدرضا گلزار، آنا نعمتی و امین حیایی در صحنهای از فیلم «شیش و بش»
و بالاخره علیرضا سجادپور اعلام کرد که حدود ده فیلم خارجی برای نمایش در سینماها انتخاب شده و مراحل آمادهسازی آنها در حال طی شدن است تا به زودی به نمایش عمومی در آیند. او همچنین گفت که قرار است در برخی از سینماهای تهران و شهرستانها برای اولین بار برخی از فیلمهای خارجی به شیوهی سهبعدی به نمایش گذاشته شوند. هنوز به طور رسمی نام فیلمی که قرار است به شکل سهبعدی نمایش داده شود اعلام نشده است، اما خبرگزاری فارس نوشته است که مسئولان، فیلم انیمیشن «آلفا و امگا» را برای پخش به شیوهی سه بعدی در ایران در نظر گرفتهاند.
حاشیه هفته، تجلیل از سینما یعنی تحقیر انقلاب!
خبر خوب اینکه بعد از چند هفته بالاخره بار دیگر فرج الله سلحشور با خبرگزاری فارس گفتوگو کرد تا خوراک مناسب این بخش گزارشهای سینمایی را فراهم سازد!
در این گفتوگو که به مناسبت روز ملی سینما انجام شده بود، سلحشور همچنان با تکرار سخنان همیشگی، بار دیگر به کلیت سینمای ایران حمله کرد و فیلمها و سینماگران را به طور کلی زیر سؤال برد. او در ارتباط با سینمای فعلی ایران و سینماگران ایرانی گفت: «سینمای ما تنها در ظاهر تغییر کرده است وگرنه ما میدانیم پشت پرده آنچه چیزهایی است، البته در این بین خوبها و مؤمنین سینماگر که پنج درصد کل این جمعیت هستند را باید از این ماجرا قلم گرفت، و ۹۵ درصد باقیمانده مبانی صهیونیستی و الحادی غرب است و محتوا تغییری نکرده است.»
او البته به کل خود را از حوزهی سینما جدا کرد و گفت: «برای دو هزارمین بار میگویم که من جزو سینما و سیما و فیلمسازی این مملکت نیستم و صرفاً یک انسان مستقل هستم. زبان فیلم را میدانم و برای ترویج اعتقاداتم از آن استفاده میکنم.»
شاید بد نباشد کمی با دقت به گفتههای استاد سلحشور بنگریم. اول اینکه اگر ایشان عضوی از این سینما نیستند، پس چرا هرجا منافع مالی و یا شغلی در میان است، در ردیف اول سینماگران میتوان ایشان را دید؟ دوم اینکه این بلد بودن زبان سینما را چه کسی تائید کرده است؟ قاعدتاً این بلدی زبان سینما باید خود را در ساختههای ایشان نشان بدهد که شاهکارهای ایشان تنها نشان از کارنابلدی دارند و بس! و سوم اینکه، آیا ایشان از سینما برای بیان عقایدشان استفاده میکنند یا کسب درآمدهای میلیونی؟
فرج الله سلحشور: «تجلیل از سینمای ایران، تحقیر انقلاب و اسلام و اعتقادات این جامعه است.»
او در بخش دیگری از سخنانش در ارتباط با روز ملی سینما گفت: «اعلام روز ملی به اسم سینمایی که راه کمپانیهای صهیونیستی و هالیوودی را طی میکند و در خدمت انقلاب، اسلام، قرآن و اهل بیت و حتی حفظ ارزشهای این مملکت نیست، بیمعناست. تجلیل از چنین سینمایی، تحقیر انقلاب و اسلام و اعتقادات این جامعه است، در حقیقت با ظهور انقلاب اسلامی در سینما انقلابی رخ نداده و فقط ظاهر این هنر تغییر کرده است و من هیچ تولد دوبارهای در سینمای ایران نمیبینم، چرا که همان تفکر، مبانی، اصول، فلسفه و مبانی صهیونیستی همچنان بر سینما ایران حاکم است.»
شاید بد نباشد اشاره کنیم که این روزها این خانهی سینما است که بیشتر درگیر بزرگداشت روز ملی سینماست و اگر درگیریهای میان دوستان جناب سلحشور در معاونت سینمایی با مدیران خانهی سینما را در نظر داشته باشیم، شاید آن وقت بهتر متوجه منظور ایشان از این سخنان بشویم!
اما جالبترین سخنی که سلحشور هفتهی پیش گفت، مربوط میشد به ماجرای شکست مطلق نمایش عمومی فیلمش یعنی «یوسف پیامبر» در طرح اکران رمضان. ایشان فرمودند: «اگر گروهی میخواستند با انجام سیاستهایی به این فیلم قرآنی ضربه بزنند، به عقیدهی من بهتر و بیشتر از این نمیتوانستند به این فیلم آسیب برسانند.»
او در پاسخ به برخورد مطبوعات با ماجرای شکست فیلمش در گیشه نیز میگوید: «برخی رسانههای معلومالحال با یک هجمهی بیسابقه در پی تلقین این فکر بودند که اینکار نتوانست در رقابت با دیگر کارها فروش مناسبی داشته باشد. سؤال من از این گروه که به عقیده من به آنها عنوان بیمار را میتوان داد این است که چگونه فروش «یوسف پیامبر» را با کارهایی که در بیش از ۱۰ سالن به صورت تمام سانس به نمایش درآمدهاند، مقایسه کردند؟»
در پاسخ باید گفت: اول اینکه فعلاً که تعیین جدول پخش و اکران دست دوستان و یاران خود جناب سلحشور است و اگر مشکلی هست، از یاران خود ایشان است. دوم اینکه مقایسه فروش «یوسف پیامبر» با فیلم «جدایی نادر از سیمین» که هر دو به کل تکسانس و در یک زمان نمایش داده میشدند به اندازهی کافی عادلانه هست تا بیعلاقگی تماشاگر به تماشای شاهکار ایشان را نشان دهد، هرچند بدون مقایسه نیز، فیلمی که در سه روز تنها ۱۰ نفر تماشاگر داشته باشد قاعدتاً نباید ادعایی در مقبولیت عام کند. آخر هم اینکه ظاهرا بیماری برخی برادران ارزشگرا معلومالحال که توان پذیرفتن حقیقتها و نفی و طرد از سوی جامعه را ندارند، بسیار خطرناکتر و سختتر است و البته، محتاج درمان فوری. خداوند شفا دهد!
عکس نخست: بخشی از پوستر: شاخه گلی برای عروس
در همین زمینه:
::مقالات سینمایی مجتبا یوسفی پور در رادیو زمانه::