پاسخ دادن به دیدگاه
پردهخوانی ایرانی به زبان هلندی
همین شنبه، دوم ژوییه ۲۰۱۱، یک برنامه پردهخوانی در شهر روتردام در هلند برپا میشود؛ البته با تفاوتهایی نسبت به پردهخوانی رایج در ایران که مهمترین تفاوت، اجرای برنامه به زبان هلندی است.
«پردهخوانی» نوعی نمایش سنتی ایرانی است که در آن فردی به عنوان «پردهخوان» از روی نقاشیهای روی پرده، داستانی را به صورت آهنگین به مردم ارائه میکند. موضوع داستانها میتواند از شاهنامه باشد و یا موضوعهای مذهبی شیعیان.
پیوستگی تاریخی «پردهخوانی» در ایران از دوران صفویان، دستخوش نوسانهایی بوده است. گفته شده که در زمان انقلاب اسلامی، حدود ۷۰۰ پردهخوان در ایران فعال بودهاند و این تعداد اکنون به دهها پردهخوان کاهش پیدا کرده است.
در روتردام، برنامه پردهخوانی شنبه، به کارگردانی نسرین قاسمزاده، به زبان هلندی ارائه میشود. در کنار پردهخوانی ایرانی، یک داستان فنلاندی نیز ارائه میشود؛ داستانی که علیرغم فاصله جغرافیایی زیاد در ایران، اما شیوه اجرایش به پردهخوانی ایرانی نزدیک است.
فرهاد فروتنیان، هنرمند ایرانی مقیم روتردام که نقاشیهای پردهای در این برنامه را کشیده به «زمانه» میگوید:
«کاری که در ایران به عنوان «پردهخوانی» انجام میشود یا شکل دیگر آن، به عنوان «نقالی»، در واقع یک تکنیک است که در اینجا ما خواستیم از این تکنیک استفاده کنیم. در گذشته هم مشابه چنین کاری در هلند ارائه شده بود؛ یعنی کسانی با نقاشی به خیابان میرفتهاند و از روی نقاشی، داستان را تعریف میکردهاند.
ما خواستیم از این تکنیک، با داستانهای تازه و یا داستانهایی که برای اهالی اینجا جدید باشد، استفاده کنیم. یک روند طولانی سپری شد تا در نهایت به این نتیجه رسیدیم که یک داستان از یک کشور شرقی، بهویژه ایران، انتخاب کنیم؛ داستانی که اهالی خاورمیانه که در هلند زندگی میکنند، مانند ایرانیها، افغانها، ترکها و… بتوانند آن را به نحوی در فرهنگ خودشان بازشناسی کنند.»
فروتنیان میافزاید: «در کنار داستان ایرانی، داستان دیگری هم در نظر گرفته شد که یک داستان فنلاندی است که از نظر قدمت، همان قدمت شاهنامه را دارد. همانطور که ما داستان رستم و هفتخوان را برای داستان ایرانی انتخاب کردیم، داستان فنلاندی هم داستانی است که شاید همان تأثیر شاهنامه در منطقه ما را در فرهنگ اروپا داشته است.
هردو داستان از روی نقاشی تعریف میشوند و در نحوه اجرا هم سعی شده به سنت پردهخوانی وفادار باشد. بازیگر داستان هم تصادفاً ایرانی است. البته بهخاطر ایرانی بودناش انتخاب نشده است چون تمام کار به زبان هلندی اجرا میشود و نیازی نبود حتماً یک بازیگر ایرانی آن را اجرا کند. ولی بهطور مشخص، سهند صاحبدیوانی بهخاطر قدرتاش در اینکار و آشناییاش به کار انتخاب شد.»
برای بخش شاهنامه، آیا از نسخه خاصی از برگردان هلندی شاهنامه استفاده شده یا اینکه خودتان سعی کردهاید یک برداشت آزاد از آن داشته باشید؟
برداشت آزاد است. در واقع میتوان گفت که شکل خیلی ساده شدهء حکایت هفتخوان است. ساده به دلیل این که تماشاگران ما از گروههای سنی و همچنین فرهنگهای گوناگون هستند و زمینهء داستان برایشان ناشناس است.
زمانی که شما بخواهید برای یک ایرانی داستان را تعریف کنید، همینکه نام داستان را بیاورید، او اطلاعات زمینهای فراوانی دارد و میتواند خود را سریع با داستان هماهنگ کند. ولی بیننده خارجی به هیچ عنوان با داستان آشنایی ندارد. برای همین از نهایت سادگی در بیان داستان استفاده شده است.
در این اجرا، تنها آن هفت مرحله و هدفمند بودن پرسناژ و نحوهء استفاده از زبان مطرح است. چون زبانی که سهند در این کار استفاده میکند، باید هم برای بچههایی که آنجا نشستهاند و هم برای آدمهای بزرگ، جذاب باشد و ظرف ۲۰-۲۵ دقیقه آنها را با خودش همراه کند.
دلیل اینکه یک داستان ایرانی و یک داستان فنلاندی کنار همدیگر گذاشته شدهاند، چیست؟ آیا خواستهاید مقایسهای بین شیوهء اروپایی این کار و شیوهء ایرانی آن برای بیننده بهوجود بیاورید؟
این یک پروژهء کوچک از یک پروژهء بزرگتر است که دربرگیرندهء چند بخش گوناگون از موسیقی تا تئاتر و… بوده است. قرار بود سال گذشته ما این پروژه را در روتردام انجام بدهیم اما به دلایل زیادی، این پروژه به آن شکل انجام نگرفت و بخشهای مختلف آن، به صورت جداگانه و در قالب نمایشهای کوچک مانند «دیدار رومی و اراسموس»، دوبار در روتردام اجرا شد. بخشهای موسیقی آن هم به صورت دیگری به اجرا درآمدند.
این بخشی که باقی مانده بود، هدفاش در هدف کلی آن پروژه معنا دارد و آن هدف این است که با توجه به اینکه بهویژه در روتردام و آمسترادم که بیش از ۱۵۰ ملیت در کنار هم زندگی میکنند و نشان از ازدحام غریب فرهنگهای گوناگون است، ما میخواستیم با انتخاب داستانی که شرقی است و داستانی که از این منطقهء دنیا است، ولی هر دو با یک شیوهء مشابه تعریف میشوند و زمینهء آنها هم به هم خیلی نزدیک است، نوعی نزدیکی ریشهء انسانها را به تماشاگر نشان بدهیم.
در شاهنامه، رستم را داریم که برای رسیدن به هدفش، مراحلی را پشت سر میگذارد و در داستان فنلاندی هم پرسناژی داریم که شباهتهای زیادی به رستم دارد و مراحل گوناگونی را پشت سر میگذارد تا به هدفاش برسد که البته متفاوت با هدف رستم است.
در ارائهء این کارها، چه در بخش ایرانی و چه در بخش فنلاندی، از موسیقی هم استفاده میشود یا صرفاً داستانها ارائه میشوند؟
در این کار، تعریف داستان به صورت اکتیو و یا حتی اینتراکتیو است. یعنی صحنهء کوچکی است که نقاشی، پشت آن آویخته شده و بازیگر یا داستانگو، جلو ایستاده که با فیزیک، حرکت، نحوهء کلام و… داستان را کاملاً بازی و یا بازسازی میکند. درست کاری که نقالهای ما در ایران انجام میدادند.
خود این بازیگر هم ساز میزند. یعنی از Ocean Drum استفاه میکند. سازی ساخته شده است و نه یک ساز قدیمی. در واقع، همان دایرهء ایرانی است، منتها دو طرفاش بسته است و داخل آن چیزهایی هست که وقتی حرکتش میدهی، صدایی شبیه موجهایی که به ساحل سنگی میخورند، به گوش میرسد.
در فواصل بین صحنهها که در مورد شاهنامه هشت صحنه، شامل صحنه مقدماتی و هفت مرحلهای که رستم پشت سر میگذارد است، برای اینکه تماشاگر بتواند به راحتی از یک داستان به داستان دیگر و یا از یک قدم به قدم دیگری هدایت شود، یک قطعه خیلی کوچک موسیقی به وسیله همان Ocean Drum اجرا میشود. در صحنههایی، بهویژه در داستان فنلاندی که بخشی از آن بر روی دریا اتفاق میافتد، Ocean Drum به صورت یک افکت صدایی عمل میکند. این است که در دست داشتن آن ساز به هنگام بازی، نه تنها هیجانی را میتواند با تکان دادن و ضربه زدن به آن بهوجود آورد، بلکه حتی صدای دریا را پدید میآورد.
اجرای این برنامه در شهرهای گوناگون ادامه پیدا میکند؟
بله حتماً! در حال حاضر، چهار تاریخ گوناگون برای اجرا در روتردام برنامهریزی شده ولی طبیعتاً دوست داریم که به جاهای بیشتری برویم. در تابستان با شهرداری شهرهای دیگر، بهویژه آمستردام و چند جشنواره تماس برقرار میکنیم. این نمایش میتواند حتی در جنب فستیوالها به صورت یک واحد جداگانه اجرا بشود و حتماً سعی میکنیم این کار را هم کاملتر بکنیم.