پاسخ دادن به دیدگاه
از آهنگسازی در سایه تا فرهنگمردی همهجانبه
محمود خوشنام - آهنگسازان فرانسوی در نیمهی دوم قرن نوزدهم، توجه ویژهای به موسیقی بومی اسپانیا پیدا کردند. کمتر کسی را در میان آنان میتوان یافت که دستکم قطعهای را زیر تأثیر دستمایههای اسپانیایی نیافریده باشد.
کامل سانسا، کلود دبوسی، موریس راول و ادوارد لالو، از این بابت نمونههایی برجسته بهشمار میروند.
بهنظر میرسد که از طریق همین آهنگسازان نامدار فرانسه، خط تأثیرگذاری ملودیها و ریتمهای اسپانیایی تا روسیه نیز کشیده شده باشد.
امشب میخواهیم به موسیقی یکی از این آهنگسازان که با وجود شور و احساس سرشار، همچنان در سایه مانده است، گوش بسپاریم.
او ادوارد لالو نام دارد که نزدیک به ۱۲۰ سال از مرگش میگذرد. وابستگی شدید ادوارد لالو به موسیقی اسپانیا، بیش از هر چیز، سبب خانوادگی داشته است. پدر و مادر او اصلاً از مهاجران اسپانیایی بودهاند.
لالو در ژانویهی سال ۱۸۲۳ در شهر لیل در شمال فرانسه بهدنیا آمد و از نوجوانی در کنسرواتوار همین شهر، نزد یک نوازندهی آلمانی ویلونسل که خود گویا از شاگردان بتهوون بوده است، به فراگیری موسیقی پرداخت و از ۱۶ سالگی این فراگیری را در کنسرواتوار پاریس ادامه داد. با اینحال، خود همیشه میگفت که او را باید شاگرد معنوی بتهوون بهشمار آورد.
لالو ویلون را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب کرد و پس از پایان تحصیل، برای تأمین معاش به عضویت یک کوارتت معروف زهی درآمد.
در سالهای ۱۸۷۴ و ۱۸۷۵، دو آفریدهی برجستهی او «کنسرتو ویلون» و «سمفونی اسپانیول» که باز ویلون در آن نقش اول را دارد، در پاریس به اجرا درآمد و نام او به فهرست موسیقیدانان پیشرو فرانسه راه یافت.
از ادوارد لالو، جز آنچه گفتیم، سه اپرا، سه باله، یک رابسودی نروژی و یک کنسرتو برای ویلونسل و پیانو و شماری ملودیهای پراکنده بر جای مانده است.
محمدتقی بهار، ملکالشعرا، به معنای واقعی، فرهنگمردی همهجانبه بوده است. از شعر و نثر و پژوهشهای گرانقدر ادبی که بگذریم، ترانهسراییهای او نیز در زمان خود، از بهترینها محسوب میشد.
بهویژه که بیشتر متنهای ترانهای او، رنگ و بوی آزادیخواهانه و مبارزهجویانه دارد. در صدر اینگونه ترانههای بهار، «مرغ سحر» در پیوند با موسیقی مرتضی نیداود نشسته است.
این ترانهها نه تنها در دورهی مشروطیت که حتی امروز که بیش از صد سال از مشروطه فاصله گرفتهایم، در دل و جان آدمی مینشیند. یعنی ایران ما هنوز به اینگونه ترانههای آزادیطلبانه، سخت نیاز دارد.
غیر از «مرغ سحر»، موسیقیپرداز بیشتر ترانههای بهار غلامحسین درویش است. آهنگ بعضی از ترانهها نیز از مراد حسامالسلطنه، شاهزادهی قاجاری است.
در این میان، وطنیهی تأثیرگذاری از بهار را چند سال پیش، زنده یاد پرویز مشکاتیان، برای اجرای با ارکستر تنظیم کرد که با صدای خوانندهی از دست رفته، ایرج بسطامی، به اجرا درآمد.
این شعر درست صد سال قدمت دارد و در سال ۱۲۸۹ سروده شده است:
ای خطهی ایران مهین، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین، جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو سمنام نیست،
ای باغ گل و لاله و سرو سمن من
امروز همی گویم با حسرت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من!