پاسخ دادن به دیدگاه
تمامی قلب من از آن توست
محمود خوشنام ـ حسین علیزاده نوازنده و آهنگساز ایرانی سالهاست که فعالانه در زمینهی نوآوری در قلمرو موسیقی سنتی کار میکند. اینکه نوآوریهای او تا کجا بُرد داشته باشد و مورد موافقت موسیقیدانان سنتی و نیز مورد توجه جمع شنوندگان قرار گیرد، آنقدر اهمیت ندارد که نفس اندیشیدن و کوشیدن برای نوآوری.
کوششهای علیزاده از این جهت تحسینبرانگیز است که نوآوری را در موسیقی سنتی ضروری میداند و لحظهای از اندیشیدن به آن غفلت نمیکند. یکی از نوآوریها او ترکیب گوشههایی از مقامهای مختلف موسیقی سنتی و پدیدآوردن مقامی تازه است که اگر هم سر و صدای سنتگرایان متعصب را درمیآورد، ولی نشان میدهد که شکل و شیوهی ترکیبات و توالی گوشهها وحی منزل نیست و میتوان از راههای اندیشیده شده توالیها و ترکیبهای دیگری نیز فراهم آورد.
علیزاده ازجمله گوشهی «داد» را از دستگاه ماهور، با گوشهی «بیداد» از دستگاه همایون پیوند زده و نامش را هم گذاشته است «مقام داد و بیداد» که شاید معنای تمثیلی خوبی نیز برای روزگار ما داشته باشد. نوآوری دیگر علیزاده بهرهگیری از همآوایی در آواز و تصنیفخوانی سنتی است.
صداها در این همآوایی دیگر همزمان نیستند. پس و پیش میشوند، بالا و پایین میروند، ولی در نهایت از یک هماهنگی صوتی درونی برخوردار باقی میمانند.
ابتکار همآوایی تا حدودی جای خالی صدای زن را نیز میپوشاند. نظر مضحک و بیپایهی کارگزاران فرهنگی نظام اسلامی این است که صدای زن، اگر کلامی را با خود حمل کند، حرام است. بر صدای بیکلام زن ولی ایرادی نیست.
علیزاده و پس از او آهنگسازان دیگر از این امکان بهره گرفتند و صدای زن را پس از سالها جدایی به دنیای موسیقی خود بازگرداندهاند. به تکهای از یکی از همآواییهای حسین علیزاده گوش میکنیم:
[تکهای از همآواییهای حسین علیزاده]
در سالهای اخیر در میان خوانندگان خوشصدای تِنور، سه تن شهرتی بیش از دیگران یافتهاند. یعنی کسی نیست که صدای آنها را نشنیده و یا حداقل نام آنها را نخوانده باشد.
دو تن از اینها اسپانیاییاند: پلاسیدو دومینگو (Plácido Domingo) و خوزه کارِراس (Jose Carreras). سومی ایتالیایی است، یا بهتر بگوییم بود: لوچیانو پاواروتی (Luciano Pavarotti) که دو سه سال پیش درگذشت.
شاید یکی از علل شهرت افزونتر این سه تن برگزاری برنامههای مردمی «شو»مانند بوده باشد. هر سه اینها در کنار آوازخوانیهای سنگین و رنگین اپرایی، از خواندن قطعات موسیقی سبک نیز پرهیز نداشتهاند. آنها حتی با برخی از خوانندگان موسیقی پاپ همصدا شده و برنامههای مشترک برگزار کردهاند.
تِنورهای برجسته به هنگام نو شدن سال، دست در دست هم، در کنسرتهای ویژه شرکت میکردند که بلیطهایش بازار سیاه پیدا میکرد و دیسکهای ضبط شدهی این کنسرتها، به محض آن که به بازار میآمد، نایاب میشد.
از میان این سه تن خوزه کارِراس، با آنکه چند سالی است از بیماری سرطان خون رنج میبرد، خم به ابرو نیآورده و همچنان در برنامهها شرکت میجوید و بزرگوارانه بخشی از درآمد کنسرتهای خود را به سازمانهای مبارزه با سرطان اهداء میکند.
همانطور که گفتیم، کارِراس همه جور چیزی خوانده است. از اپرا و اپرت گرفته تا آهنگهای موزیکال و پاپ. آنچه اکنون با صدای او میشنویم، ترانهای است عاشقانه از فرانس لِهار (Franz Lehár) اپرتنویس معروف مجاریـ اتریشی، با عنوان «تمامی قلب من از آن توست»
[تمامی قلب من از آن توست، فرانس لهار]