پاسخ دادن به دیدگاه
افزایش جمعیت و گسترش ایدز
اکبر ترشیزاد - پس از پایان جنگ هشتساله میان دو کشور ایران و عراق، به وسیله بسیاری از مسئولان عملگراتر در ساختار قدرت جمهوری اسلامی، همچون اکبر هاشمی رفسنجانی، سیاستهای رشد جمعیت در ایران مدیریت شد و به سمت کنترل افزایش جمعیت پیش رفت؛ درحالیکه تا آن زمان عدم جلوگیری از رشد جمعیت از سوی اکثریت افراد دخیل در حکومت و نهادهای سنتی و مذهبی، همچون حوزههای علمیه همواره مورد حمایت و پشتیبانی قرار میگرفت.
با این وجود حامیان طرح کنترل جمعیت، با توجه به ناهمخوانی میزان جمعیت کشور با توسعهیافتگی، سطح درآمد سرانه ملی و میزان بیکاری، طرحریزی برنامههایی برای کنترل رشد جمعیت را در دستور کار قرار دادند.
از سویی دیگر سال های نخست دهه هفتاد و شروع برنامههای جدی دولت سازندگی برای کنترل جمعیت، با یک اتفاق مهم دیگر یعنی پدیدار شدن نخستین نشانههای گسترش بیماری ایدز در ایران همزمان شد؛ بهطوری که دیگر نمیشد بر این معضل اجتماعی سرپوش گذاشت و آن را مورد بیتوجهی قرار داد، چراکه شیوع این بیماری، از حوزههای خاص خود بهسوی اکثریت جامعه در حرکت بود و غفلت نسبت به آن میرفت تا فاجعه دیگری را رقم زند.
انکار بیماری
نخستین برخوردها با شیوع بیماری ایدز در ایران، بر پایه همان نگرش همیشگی سنتی و انکارآمیز حکومت درباره موضوعاتی بود که بهنوعی به اخلاقیات عرفی و مذهبی مربوط میشد؛ به این معنا که در آغاز سعی شد با انکار وجود و گسترش این بیماری در ایران، آن را فقط بیماری ویژه معتادان به مواد مخدر و منحرفان جنسی و همجنسگرایان عنوان کنند.
در ماههای اخیر و با اعلام سیاستهای تازه حاکمیت در توقف طرح کنترل جمعیت و تلاش برای تشویق ازدیاد نفوس، نگرانیهای جدیای در میان بسیاری از کارشناسان و فعالان مبارزه با گسترش بیماری ایدز برانگیخته شده است. بنا به گفتهی مسئولان وزارت بهداشت، در حدود نیمی از مبتلایان به ایدز را افراد بین ۲۵ تا ۳۴ ساله تشکیل میدهند. با این همه در کشور ما هیچگاه برنامههای آموزشی فراگیر و جامع برای آشنایی جوانان با این بیماری و راههای پیشگیری از ابتلا به آن وجود نداشته و آموزشهای کنترل جمعیت تنها روزنه امید در این راه بوده است.
این موضعگیری غلط حکومت سبب شد تا دستگاههای تبلیغاتی حکومتی مجبور به پیمودن ادامه راه در همان مسیر مفروض خود بشوند و چون این بیماری را مختص منحرفان اخلاقی و در حقیقت کسانی خوانده بودند که ارتباطهای جنسی خارج از ساختار سنتی دارند، در این زمان نیز مجبور بودند تا برای اثبات این ادعا که در جامعه اسلامی چنین روابطی وجود ندارد، با پاک کردن صورت مسئله تمامی بیماران مبتلا به ایدز را معتادان مواد مخدر قلمداد کنند.
از سوی دیگر اما سیاست کنترل جمعیت بهطور غیر مستقیم به کمک حل این معضل آمد و از آنجایی که بیشترین افرادی که در معرض خطر بیماری ایدز قرار داشتند، زنان و جوانان بودند، توزیع رایگان وسایل جلوگیری از حاملگی نظیر کاندوم راه حل مناسبی بود که بتواند تا اندازه زیادی به جلوگیری از گسترش بیماری ایدز کمک کند؛ چراکه روش بستن لولههای مردان یا همان وازکتومی راه حلی مناسب برای جامعه سنتی ایران نبود. کنترل جمعیت نمیتوانست از مسیرهایی این چنین به موفقیت برسد چون بسیاری از مردان طبقات پایین بهدلیل باورهای غلطشان این کار را مساوی با ضعف جنسی یا عقیم شدن و در پی آن، کاهش قدرت مردانگی و ایفای تسلط میدانستند و در نتیجه از این روش استقبال چندانی نشده بود.
از دیگر سو برنامهریزی و برگزاری دورههای آموزشی جلوگیری از بارداری برای جوانان، توانسته بود تا اندازه زیادی اطلاعات درست جنسی را از مجراهایی سالم به دست آنها برساند، چرا که جوانان بهسبب روابط سنتی و مذهبی حاکم بر خانوادهها، اغلب این اطلاعات را از والدین خود دریافت نمیکردند و در خانه آموزش ویژهای در این زمینه نمیدیدند. متاسفانه بسیاری از دانستههای جوانهای آن دوران درباره روابط جنسی و جنس مقابل، از طریق مشاهده فیلمهای پورنوگرافی دریافت میشد که البته در این مسیر هم زنان امکان کمتری برای بهرهمندی داشتند و شاید بتوان گفت که عدم استفاده از کاندوم و دیگر روشهای خطرناک ارتباط جنسی، ریشه در همین آموزشهای نادرست داشت که به نوع خود تاثیر فراوانی در گسترش ایدز بازی میکرد. به همین سبب بود که توزیع رایگان وسایل پیشگیری از حاملگی همچون کاندوم و آموزش گسترده در بین قشر فرودست جامعه، کمک فراوانی به پیشگیری و کاهش این بیماری کرد.
آموزشهای کنترل جمعیت
در ماههای اخیر و با اعلام سیاستهای تازه حاکمیت در توقف طرح کنترل جمعیت و تلاش برای تشویق ازدیاد نفوس، نگرانیهای جدیای در میان بسیاری از کارشناسان و فعالان مبارزه با گسترش بیماری ایدز برانگیخته شده است.
بنا به گفته مسئولان وزارت بهداشت، در حدود نیمی از مبتلایان به ایدز را افراد بین ۲۵ تا ۳۴ ساله تشکیل میدهند. با این همه در کشور ما هیچگاه برنامههای آموزشی فراگیر و جامع برای آشنایی جوانان با این بیماری و راههای پیشگیری از ابتلای به آن وجود نداشته و آموزشهای کنترل جمعیت تنها روزنه امید در این راه بوده است.
چندماهی است که وسایل جلوگیری از بارداری، دیگر بهطور رایگان در اختیار مردم قرار نمیگیرد و همچنین بر اساس سیاستهای تازه دولت، قرار است کلاسهای کنترل جمعیت و آموزش لازم در این زمینه نیز از دبیرستانها، دانشگاهها و مراکز آموزشی حذف شوند. حذف گسترده و سریع برنامههایی که از سویی به رشد سلامت و بهداشت جنسی کمک میکنند و از سوی دیگر آگاهیهای جنسی را افزایش میدهند و در واقع بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم به کنترل و کاهش بیماریهای مقاربتی به ویژه ایدز یاری میرسانند، به این معناست که تنها روزنه امید نیز بهزودی بسته خواهد شد
به تازگی «حسینعلی شهریاری»، ریاست کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نیز با تایید کاهش سن ایدز در کشور تاکید کرده است که بنا به گزارشها اکنون مبتلایان به ایدز در میان سنین زیر ۱۵ سال نیز دیده میشود. او هشدار داده است که اگر امر آموزش در این زمینه، جدی گرفته نشود، خطر کاهش سن مبتلایان ادامه خواهد یافت.
این سخنان در حالی بیان میشود که سیاستهای جاری کشور در راستای افزایش جمعیت با این راهکارها در تضاد است. اکنون چندماهی است که وسایل جلوگیری از بارداری، دیگر بهطور رایگان در اختیار مردم قرار نمیگیرد و همچنین بر اساس سیاستهای تازه دولت، قرار است کلاسهای کنترل جمعیت و آموزش لازم در این زمینه نیز از دبیرستانها، دانشگاهها و مراکز آموزشی حذف شوند. حذف گسترده و سریع برنامههایی که از سویی به رشد سلامت و بهداشت جنسی کمک میکنند و از سوی دیگر آگاهیهای جنسی را افزایش میدهند و در واقع بهصورت مستقیم یا غیر مستقیم به کنترل و کاهش بیماریهای مقاربتی به ویژه ایدز یاری میرسانند، به این معناست که تنها روزنه امید نیز بهزودی بسته خواهد شد و شکی نیست این موضوع در آیندهای نهچندان دور بر گسترش دوباره این بیماری در کشور تاثیر خود را خواهد گذاشت.
از دیگر موانعی که برای فعالیتهای اجتماعی در جهت پیشگیری از ایدز ایجاد شده است، نگاه امنیتی به انجیاو هاست. آنچه بهصورت نمونه، برای «برادران علایی» اتفاق افتاد، بهترین مثال در این زمینه است. باید متذکر شد که این موضوع همواره و بهویژه پس از انقلاب اسلامی وجود داشته است، اما در ده سال اخیر برخوردها شدت بیشتری به خود گرفتهاند و فضای امنیتی خود را به حوزههای دیگر تحمیل کرده است، بهطوری که سایه آن را بر زیست فردی و اجتماعی نمیتوان نادیده گرفت. کنترل شیوع این بیماری در هیچ کجای دنیا بدون حضور سازمانهای خصوصی امکانپذیر نبوده است و نیست و حذف و خروج چنین ساختارهایی در ایران نگرانیهای فعالان را برانگیخته است.
حذف مدیریت و کنترل، پیرامون میزان زاد و ولد در کشور و از سوی دیگر، جدی نگرفتن آموزشهای جنسی و هشدارهای بهداشتی در حوزه آمیزش و مسائل جنسی، زنگ خطری است که نه صرفاً برای اکنون نواخته میشود، بلکه نسلهای بعدی را نیز درگیر میکند و از دیگر سو، بر تمام ارکان ساز و کار یک جامعه تاثیر میگذارد. در این شرایط اقتصادی، سیاسی، آموزشی و امنیتی و بهطور کلی در شرایط بغرنجی که جمهوری اسلامی و همینطور ملت و کشور ایران در آن به سر میبرند، دعوت مردم به افزایش جمعیت بدون هیچ برنامه مدون کوتاهمدت و بلندمدت، پرورش یک نسل را به خطر میاندازد. این موضوع زمانی حاد میشود که دریابیم، آن قشری که همواره از آموزش، منابع مالی، امکانهای بهداشتی و رفاه کمتری برخوردار است، آسیبپذیری بیشتری نیز در بحران های اجتماعی دارد.
در پایان این نوشته بد نیست به نقش تحریمها بر موضوع مورد بحث نیز اشاره کوتاهی شود. دامنه تاثیر این تحریمها تا ضروریات زیست مردم ایران هم رسیده است. هزینه بهداشت، تغذیه، سکونت، جابهجایی و درمان نه چند برابر، بلکه چندین برابر شده است. اگر یک خانواده بخواهد هم نمیتواند به نیازهای آموزشی، تفریحی، فرهنگی و مواردی از این قبیل فکر کند چه برسد که بخواهد برای آنها برنامهای داشته باشد. در چنین شرایطی تشویق مردم به افزایش جمعیت آن هم بدون در اختیار داشتن ابزار پرورش یک نسل، چه میتواند باشد جز نابودی نسلی که در راه است؟