پاسخ دادن به دیدگاه
سرکوب، برآمد بحران مشروعیت
ایرج ادیبزاده − محمود احمدینژاد که باید کمتر از یکسال دیگر پس از دو دوره پست ریاست جمهوری را ترک کند، در آخرین سخنرانیاش در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک (۲۶ سپتامبر، ۵ مهرماه ۱۳۹۱) باز به مسائلی پرداخت که در راستای تصوراتش درباره اصلاح مدیریت جهان قرار داشت.
تدبیر امور در تهران چنان بود که همزمان با این سخنرانی یکی از مدیران دستگاه احمدینژاد دستگیر شود: علیاکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور. جوانفکر مدیرعامل ایرنا، خبرگزاری دولتی، و مدیرعامل مؤسسه "ایران" بود.
در همین روز روزنامه شرق توقیف شد و حکم بازداشت مدیرعامل روزنامه مهدی رحمانیان صادر گردید، با فاصلهی کمی از بازداشت فائزه و مهدی هاشمی رفسنجانی فرزندان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام.
آیا این رویدادها با هم ارتباط دارند؟
به انتخابات ۹ ماه دیگر ریاست جمهوری در ایران مربوط میشوند؟
آیا نشانه رادیکالتر شدن اوضاع سیاسی در ایران هستند؟
مرتضی کاظمیان روزنامهنگار تبعیدی در پاریس و عضو پیشین شورای مرکزی انجمن دفاع از مطبوعات و تحلیلگر سیاسی مسائل ایران، میگوید که سررشته امور در دست بیت رهبری است و تشدید سرکوبگری دستگاه به بحران مشروعیت آن برمیگردد. به نظر کاظمیان «مهمترین مشکلی که نظام جمهوری اسلامی، با آن دست به گریبان است، بحران مشروعیت است. این بحران مشروعیت به طور مشخص از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ به حداکثر خودش رسید، شکاف میان ملتـ دولت در ایران بیش از پیش افزایش پیدا کرد. این عدم اعتمادی که وجود دارد در جامعهی مدنی به حاکمیت، باعث شده که حاکمان احساس بیپشتوانگی کنند و این عدم مشروعیت دموکراتیک را تلاش میکنند با سرکوب و خشونت علیه جامعه مدنی و علیه شهروندان، جبران کنند.»
● گفتوگو با مرتضی کاظمیان
تحلیل شما از این اوضاع و احوال چیست؟
مرتضی کاظمیان: شما به زنجیرهای از رویدادها اشاره کردید که برخی از آنها طبیعتاً مرتبط است با دیگری. یعنی به طور مشخص: بازداشت خانم فائزه هاشمی، که به عقیدهی من به نوعی تهدید برادر ایشان مهدی هاشمی بود که به ایران برنگردد؛ زیرا توصیه شده بود از سوی مقامات اطلاعاتی و قضایی، چنانچه خواهر ایشان خانم فاطمه هاشمی گفته است که مهدی هاشمی به ایران برنگردد. اما وی عزم آمدن کرد، و خانم فائزه هاشمی هم بازداشت شد.
دستگاه قضایی برای این که انصاف خودش را به تعبیری نشان دهد، حکم سعید تاجیک را هم، که کسی است که حدوداً یک سال پیش به فائزه توهین کرده بود و باهتاکی و حرفهای ناپسند وی را خطاب قرار داده بود، به اجرا گذاشت. در حالی که هیچ نسبتی میان دو حکم وجود نداشت. حکم خانم فائزه هاشمی یک حکم سیاسی بود، به خاطر تبلیغ علیه نظام. حکمی که متوجه همهی فعالان جنبش سبز بوده در حوادث بعد از انتخابات ۸۸، و حکم سعید تاجیک به خاطر فحاشی و ادا کردن حرفهای زشت و در واقع یک حکم اجتماعی بود.
مرتضی کاظمیان:
«متأسفانه بدون تردید در ایران نزاع باندهای قدرت همیشه مطرح بوده در یک دولت رانتی در ایران قابل صرف نظر کردن نیست. در آن همه چیز برمیگردد به آن نزاع باندهای قدرت. با این که موضوع انتخابات آتی ریاست جمهوری مطرح است، اما من همچنان این سرکوبها و این برخوردهای قضایی را ازآن موضوع تفکیک میکنم. برخورد با مهدی و فائزه هاشمی یک جنس دارد، و برخورد به آقای جوانفکر یک جنس دیگر. در نهایت آن چیزی که مهم است این است که آن مرکز ثقل قدرت در ایران، که همان طور که اشاره کردم برمیگردد به بیت رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتیـ نظامیـ رانتی همسوی ایشان، تلاش میکند ادارهی تمام امور در کشور را در اختیار داشته باشد و به تمام جریانهای غیرخودی یا غیرهمسو اجازهی تحرک ندهد.
طبیعتاً فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در موقعیتی نبودند که بدون نظر مثبت و مساعد آیتالله خامنهای بازداشت شوند. این نشان میدهد که تا چه اندازه بازگشت مهدی هاشمی به ایران اهمیت داشته و تلاش میشود که خانواده هاشمی هیچ گونه ظهور و بروز مجددی پیدا نکنند. در نقطهی دیگر برخورد با آقای جوانفکر به این خاطر است که احیاناً آقای احمدینژاد و به نوعی جریان احمدینژادـ مشایی به این فکر نباشد که میتواند برای انتخابات ریاست جمهوری آتی حضور معنیداری داشته باشد. یعنی بازهم آنها دارند تهدید میشوند که کنترل کنند خودشان را و سازی جز آنچه رهبر جمهوری اسلامی میطلبد ننوازند.»
البته مستقل از اینها در مورد حکمی که برای آقای جوانفکر اجراء شده باز به همین ترتیب بوده. بههرحال روزنامهای توقیف شده، فقط به خاطر انتشار یک کاریکاتور و جالب است که حکم توقیف را در ابتدا وزیر ارشاد صادر میکند. یعنی کسی که باید مراقب و وکیل رسانهها و اصحاب فرهنگ و قلم در ایران باشد، خودش در جایگاه دادستان مدعیالعموم قرار میگیرد و حکم میدهد به مرگ یک روزنامه و طبیعتاً روزنامهنگاران و کارکنان شاغل در آن روزنامه و مدیر مسئولش بازداشت میشود، کاریکاتوریست آقای هادی حیدری احضار میشود به دادسرا، و همزمان حکم جوانفکر هم، که یکی از چهرههای شاخص رسانهای همراه احمدینژاد است، اجرا میشود.
در واقع همه اینها دارد از مرکز ثقل قدرت در قوه قضاییه صورت میگیرد که به نوعی میخواهد بگوید عدالت و انصاف وجود دارد در دستگاه قضایی و همه چیز قانونی پیش میرود. اما به باور من همزمان پروژههای خودش را پیش میبرد. یعنی پروژهای که به طور مشخص از طرف بیت رهبر جمهوری اسلامی آیتالله خامنهای، جریان امنیتیـ نظامیـ رانتی همراه ایشان تعریف شده مبنی بر تلاش برای انسداد سیاسی در ایران، سرکوب رسانههای مستقل و البته به حاشیه راندن بیش از پیش آقای احمدینژاد که اکنون در سازمان ملل است و البته این یک ضربهی حیثیتیست برای کسی که در مقام رئیس قوه مجریه دارد در سازمان ملل صحبت میکند و همزمان اعلام میشود که مثلاً مدیر خبرگزاری دولت بازداشت شده به خاطر اتهامی تبلیغ علیه نظام خوانده شده است.
آیا شما این فشارها بر خانواده رفسنجانی و بازداشت فرد نزدیک به احمدینژاد یعنی علیاکبر جوانفکر را به خاطر رادیکالتر شدن وضعیت سیاسی ایران میبینید و نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری، یا مسئلهای دیگر؟
متأسفانه بدون تردید در ایران نزاع باندهای قدرت همیشه مطرح بوده در یک دولت رانتی در ایران قابل صرف نظر کردن نیست. در آن همه چیز برمیگردد به آن نزاع باندهای قدرت. با این که موضوع انتخابات آتی ریاست جمهوری مطرح است، اما من همچنان این سرکوبها و این برخوردهای قضایی را ازآن موضوع تفکیک میکنم. برخورد با مهدی و فائزه هاشمی یک جنس دارد، و برخورد به آقای جوانفکر یک جنس دیگر. در نهایت آن چیزی که مهم است این است که آن مرکز ثقل قدرت در ایران، که همان طور که اشاره کردم برمیگردد به بیت رهبر جمهوری اسلامی و جریان امنیتیـ نظامیـ رانتی همسوی ایشان، تلاش میکند ادارهی تمام امور در کشور را در اختیار داشته باشد و به تمام جریانهای غیرخودی یا غیرهمسو اجازهی تحرک ندهد.
طبیعتاً فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی در موقعیتی نبودند که بدون نظر مثبت و مساعد آیتالله خامنهای بازداشت شوند. این نشان میدهد که تا چه اندازه بازگشت مهدی هاشمی به ایران اهمیت داشته و تلاش میشود که خانواده هاشمی هیچ گونه ظهور و بروز مجددی پیدا نکنند. در نقطهی دیگر برخورد با آقای جوانفکر به این خاطر است که احیاناً آقای احمدینژاد و به نوعی جریان احمدینژادـ مشایی به این فکر نباشد که میتواند برای انتخابات ریاست جمهوری آتی حضور معنیداری داشته باشد. یعنی بازهم آنها دارند تهدید میشوند که کنترل کنند خودشان را و سازی جز آنچه رهبر جمهوری اسلامی میطلبد ننوازند.
شما این جنگ قدرت را چه طور میبینید، درحالی که خود رژیم در منگنهی مشکلات تحریمها و تهدیدهای حملهی نظامی قرار دارد؟ چشم انداز سیاسی ایران چگونه است؟
به گمان من مهمترین مشکلی که نظام جمهوری اسلامی، با آن دست به گریبان است، بحران مشروعیت است. این بحران مشروعیت به طور مشخص از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ به حداکثر خودش رسید، شکاف میان ملتـ دولت در ایران بیش از پیش افزایش پیدا کرد. این عدم اعتمادی که وجود دارد در جامعهی مدنی به حاکمیت، باعث شده که حاکمان احساس بیپشتوانگی کنند و این عدم مشروعیت دموکراتیک را تلاش میکنند با سرکوب و خشونت علیه جامعه مدنی و علیه شهروندان، جبران کنند. طبیعتاً در شرایطی که جمهوری اسلامی با بحرانهای جدی بینالمللی، منطقهای و همین طور بحران اقتصادی دست به گریبان است، تمایلی ندارد که شکافهای داخل حاکمیت، بحرانهای داخل ساخت قدرت سیاسی یا بحرانهای اجتماعی مشکل جدیدی را ایجاد کند.
به همین دلیل هست که باز با خشونت و سرکوب رقبا و هر آلترناتیو ممکنی را هدف قرار میدهد. چنانکه مثلاً فائزه هاشمی حکمش اجرا میشود یا روزنامه شرق توقیف میشود یا در مواردی مثل آقای جوانفکر کسانی که در داخل حاکمیت حضور دارند اما میتوانند مشکلساز شوند مثل جریان احمدینژادـ مشایی، اینها هم مورد تهدید قرار میگیرند.
در مجموع با وضعی که وجود دارد، با ادارهی امور بر مبنای سرکوب و خشونت، متأسفانه چشمانداز و دورنمای امیدبخشی در ایران وجود ندارد. یعنی خیلی نگران کننده است و صرفن ظر از تهدیدهای خارجی، این که حاکمان در ایران گشایش سیاسی ایجاد نمیکنند، به روندهای دموکراتیک روی نمیآورند، اینها باعث نگرانی بیش از پیش میشود. زیرا سرنخ همه چیز را تلاش میکنند یا وصل کنند به عامل خارجی و به دشمن، چنانکه در همین مورد کاریکاتور دوباره تلاش شد این ارتباط داده شود به آن سوی مرزها، و یا این که تلاش شود به مانعتراشی و مشکلاتی که باندهای رقیب ایجاد میکنند. مثلاً نرخ افسارگسیختهی ارز در ایران ارجاع داده نمیشود به بیکفایتی و ناکارآمدی حاکمان. یا حتی به تحریمهایی که باز مسبب اصلیاش خود حاکمیت اقتدارگرا در ایران است که دارد ماجراجویی هستهای میکند و پروژههایی را در پیش گرفته که فاقد حمایت مردمیست. بلکه تلاش میکنند نرخ ارز را با سرکوب، با تهدید بخشی از صرافان کنترل کنند و فراموش میشود که تمامیت بودجه از نفت است، دولت رانتی در ایران حاکم است، سپاه پاسداران اقتصاد کشور را قبضه کرده در واقع ریشهی مشکلات برمیگردد به همین حاکمیت اقتدارگرا و غیردموکراتیکی که پول نفت را در اختیار دارد و مایل نیست آن را در روندهایی دموکراتیک با مردم خودش تقسیم کند.
من شخصاً بهعنوان یک ناظر فقط نگران منافع ملی هستم و وضعیتی که بهخصوص اقشار فرودست و طبقهی متوسط در ایران که با بحرانهای اقتصادی و ناامنی پیوسته دست به گریباناند.