پاسخ دادن به دیدگاه
علیرضا رجایی، محکم و استوار
دوشنبه, 1391-03-29 17:08
نسخه قابل چاپ
در گفتوگو با مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و فعال ملی- مذهبی
سراجالدین میردامادی
سراج الدین میردامادی - رسانهها خبر دادهاند که علیرضا رجایی، فعال سیاسی ملی- مذهبی، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی که در زندان اوین به سر میبرد، در حالیکه محکومیت سه ساله خود را طی می کند با حکم جدیدی مبنی بر چهار سال حبس روبهرو شده است.
در گفتوگو با مرتضی کاظمیان، روزنامهنگار و فعال ملی- مذهبی از او پرسیدهام: حکم جدیدی که برای علیرضا رجایی صادر شده، به چه اتهامی بوده و چه مراحل حقوقی و قضاییای را طی کرده است؟
مرتضی کاظمیان: این حکم متعاقب انتشار برخی بیانیههای زندانیان سیاسی از داخل زندان، به طور مشخص بیانیهای که در آبانماه و دی ماه سال پیش منتشر شد، صادر شده است. در این بیانیهها، زندانیان سیاسیای که آنها را امضا کرده بودند، ازجمله آقای دکتر رجایی، تاکید کرده بودند بر نمایشی بودن و فرمایشی بودن انتخابات مجلس نهم و همینطور یکسری شروط و لوازم را برای شرکت در انتخابات برشمرده و تاکید کرده بودند که اگر این شروط محقق نشود، هرگونه شرکت در انتخابات به معنای بازتولید وضع کنونی و استبداد حاکم بر کشور است.
این بیانیهها به مذاق نهادهای اطلاعاتی- امنیتی خوش نیامد و به دنبال آن، آقای رجایی از بند ۳۵۰، مجدد راهی بند انفرادی شد و تحت فشار قرار گرفت برای تکذیب این بیانیهها و البته حساسیت روی ایشان افزایش پیدا کرد که ایشان ازجمله تهیهکنندگان و تدوینکنندگان اصلی این بیانیهها هستند.
در بهمن ماه سال گذشته به شکل غیرمترقبهای، آقای رجایی یکمرتبه روانه دادگاه انقلاب شدند و مطابق محاکم نمایشیای که برگزار میشود، به شکل غیر علنی محاکمه شدند و یک حکم زندان چهار ساله برای ایشان صادر شد.
چندروز پیش اعلام شد که حکم چهارسال زندان آقای رجایی نهایی شده است و این اضافه بر پرونده قبلی ایشان است که به خاطر آن فعلاً در زندان هستند و سه سال زندان نیز از این پرونده دارند. یعنی به این ترتیب، آقای رجایی باید هفت سال در زندان باشند که از اردیبهشت ماه سال پیش یکسال و یکی دو ماه آن را گذراندهاند.
پرونده چهارسال حبسی که برای علیرضا رجایی صادر شده، آیا روند حقوقی خود را طی کرده است؟ آیا از وکیل برخوردار بوده است؟ آیا محاکمه علنیای صورت گرفته و اتهامها به وی تفهیم شده است یا خیر؟
مطابق دیگر پروندههایی که شامل حال تمام زندانیان و متهمان سیاسی در ایران شده، یکسری اتهامات کلی مثل تشویش اذهان عمومی یا اخلال در امنیت ملی و این دست اتهامات متوجه آقای رجایی هم شده است. همانطور که اشاره کردم، همه برمیگردد به تاکید و اصرار نهادهای امنیتیای که مسلط بر بند ۳۵۰ زندان اوین هستند، برای اینکه آقای رجایی امضای خود را پای آن بیانیهها تکذیب کند و با مواضع ابراز شده در آنها مخالفت کند. ضمن اینکه باز ایشان متهم است که ازجمله تدوینکنندگان و تهیهکنندگان این بیانیههاست.
چون آقای رجایی از این بیانیهها و مواضع ابراز شده در آنها پا عقب نگذاشت، طبیعتاً اتهاماتی که توسط بازجوهای مسلط بر اوین متوجه ایشان شد، مثل دیگر زندانیان سیاسی در روندی که روندی حقوقی نیست و در یک دادگاه غیر علنی پیش رفت. طبیعتاً قاضیها که زیرمجموعه نظام بازجوییسالار هستند، حکمی را که آقای رجایی را به آن تهدید کرده بودند، در عمل امضا و انشا کردند.
اگر ممکن است به پیشینه علیرضا رجایی نیز اشارهای کنید. ایشان چه سوابق سیاسی، علمی و فرهنگیای دارند؟
اعلام این دسته از احکام در ماههای اخیر متأسفانه تکراری شده و شاید برای بسیاری از مخاطبان معمولی به نظر برسد، اما اینجا متهمی چهارسال دیگر باید در زندان باشد (و با حکم قبلی، در مجموع هفت سال) که دانشآموخته دکترای علوم سیاسی است.
در بهمن ماه سال گذشته به شکل غیرمترقبهای، آقای رجایی یکمرتبه روانه دادگاه انقلاب شدند و مطابق محاکم نمایشیای که برگزار میشود، به شکل غیر علنی محاکمه شدند و یک حکم زندان چهار ساله برای ایشان صادر شد. چندروز پیش اعلام شد که حکم چهارسال زندان آقای رجایی نهایی شده است و این اضافه بر پرونده قبلی ایشان است که به خاطر آن فعلاً در زندان هستند و سه سال زندان نیز از این پرونده دارند. یعنی به این ترتیب، آقای رجایی باید هفت سال در زندان باشند.
آقای رجایی همچنین دبیر سرویس سیاسی، عضو شورای سردبیری و سردبیر بسیاری از روزنامهها و نشریات موج اول اصلاحطلب و نشریاتی در دوران اصلاحات هستند که مستقل و منتقد بودند؛ از جمله روزنامههای جامعه، نشاط، توس و عصر آزادگان، ماهنامه ایران فردا، نامه، پیام هاجر و یا ضمیمهی ایران سیاسی که در دورهای برای روزنامهی ایران منتشر میشد. آقای رجایی با توجه به شخصیت پژوهشیای که دارد مدیر انتشارات "گام نو" هستند و بهخصوص در دوران اصلاحات به عنوان یک تحلیلگر سیاسی منصف شناخته میشدند.
البته به این هم اشاره کنم که آقای رجایی در انتخابات مجلس ششم در فهرست نیروهای ملی- مذهبی و فهرست دعوتکنندگان روزنامههای اصلاحطلب بودند و منتخب مردم تهران شدند، ولی با دعوایی که شکل گرفت و با ابطال صدها هزار رأی مردم پایتخت، متأسفانه آقای حداد عادل، توسط شورای نگهبان، به جایی آقای رجایی روانه مجلس شدند و آن مناقشه جدی بین آقای تاجزاده و آقای جنتی پیش آمد که در نهایت هم فرجامی نداشت، جز یک حکم محکومیت برای آقای تاجزاده.
یعنی اینجا آقای رجایی با چنین کاراکتری، به عنوان یک دانشآموخته ارشد علوم سیاسی، یک روزنامهنگار، یک تحلیلگر منصف، یک فرد فرهنگی که در حوزه نشر کتاب هم فعال است و کسی که دیدگاههایش همیشه به عنوان یک ناظر بیطرف مورد توجه افکار عمومی بوده، حالا هدف سرکوب قرار میگیرد و متأسفانه به جای شنیدن انتقادات و ملاحظات ایشان، دستگاههای امنیتی به این شکل با خشونت با ایشان برخورد میکنند و پاداش دیدگاههای ایشان، تحمل زندان است.
البته با توجه به شناختی که از آقای رجایی دارم، باید تاکید کنم که هیچ خدشهای در دیدگاه ایشان وارد نمیشود و ایشان با روحیه خوب، چنانکه خبرهای ملاقاتها هم میرسد، پای مواضع خودشان هستند، البته مثل قریب به اتفاق زندانیان سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی.
در مورد قای رجایی به این نکته هم لازم است اشاره کنم که پروندهای که در مورد ایشان اجرا شده است، برمیگردد به بازداشت آقای رجایی و جمعی از نیروهای ملی- مذهبی در سالهای ۱۳۷۹-۸۰. در آن پرونده، آقای رجایی بعد از تحمل چندماه انفرادی و حبس در بازداشتگاه مخفی سپاه پاسداران در میدان عشرتآباد، به قید وثیقه آزاد شدند و یک حکم زندان چهارسال و پنجسال محرومیت از حقوق اجتماعی متوجه ایشان شد.
بعد از گذشته هشت سال از آن پرونده از زمان صدور رأی، یکباره در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، نهادهای امنیتی بدون اعلام قبلی، آقای رجایی را بازداشت کردند و محل کار و منزل ایشان مورد بازرسی قرار گرفت. یعنی چون آقای رجایی همدلی داشت با جنبش سبز و به نوعی از این جنبش حمایت نظری میکرد، پروندهای را که از هشت سال پیش مانده بود و برمیگشت به بازداشتی در ابتدای دهه هشتاد، به عنوان شمشیری که بالای سر ایشان آویخته بود، به اجرا درآوردند. پروندهای که بعد در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس تبدیل شد و همانطور که اشاره کردم با چهار سال حکم جدید و زندان اخیر، در عمل هفت سال حبس را متوجه این اندیشمند و فعال سیاسی ملی- مذهبی کرده است.
به روحیه خوب زندانیان سیاسی اشاره کردید. به طور کلی اخبار رسیده از داخل زندانها، بهویژه بندهای زندانیان سیاسی، حکایت از چه دارد؟ آیا همچنان زندانیان سیاسی روی مواضع خودشان محکم هستند؟ آیا این احکام مضاعفی که برای شکستن روحیه آنها به کار گرفته میشود، میتواند در مجبور کردن این زندانیان به عقبنشینی و اعتراف مؤثر باشد؟
مجموعه گزارشهایی که از بندهای امنیتی ۳۵۰ اوین یا زندانهای دیگر مثل رجاییشهر میرسد و نشئت گرفته از ملاقات خانوادهها با زندانیان و آن دسته از کسانی است که آزاد میشوند و یا حتی زندانیان عادی است، همه تاکید بر این دارد که زندانیانی که با اتهامات سیاسی و به طور مشخص حمایت از جنبش سبز و تاکید بر رویکردهای دمکراتیک و مواضع آزادیخواهانه در زندانهای جمهوری اسلامی هستند، هیچکدام، نه اتهاماتی را که متوجهشان شده است، پذیرفتهاند و نه از مواضع خودشان پا عقب گذاشتهاند. آنها با وجود همه فشارهایی که برای امضای همین بیانیهها متوجه آنها شده است، هیچکدام نپذیرفتهاند که امضای خود را از ذیل این بیانیهها بردارند و آنها را تکذیب نکردهاند و همزمان در داخل زندان، همچنان تلاش میکنند با اشکال مختلف روحیه خودشان را حفظ کنند.
زندانیانی که با اتهامات سیاسی و به طور مشخص حمایت از جنبش سبز و تاکید بر رویکردهای دمکراتیک و مواضع آزادیخواهانه در زندانهای جمهوری اسلامی هستند، هیچکدام، نه اتهاماتی را که متوجهشان شده است، پذیرفتهاند و نه از مواضع خودشان پا عقب گذاشتهاند. آنها با وجود همه فشارهایی که برای امضای همین بیانیهها متوجه آنها شده است، هیچکدام نپذیرفتهاند که امضای خود را از ذیل این بیانیهها بردارند.
به عنوان نمونه، در سالگرد شهادت مرحوم هدی صابر، زندانیان بند ۳۵۰، یک ویژهنامه (به تعبیری یک روزنامه دیواری) آماده کرده بودند و مراسمی برای آقای صابر برگزار کردند. برای سالگرد جنبش سبز نیز هم در زندان رجاییشهر و هم در زندان اوین، مراسم بزرگداشت برگزار شده و زندانیان نشستهاند و باهم همدلی کردهاند و تحلیل مجددی ارائه دادهاند. به نظر میرسد کانون امید جنبش سبز و نقطه قوت این جنبش، در حال حاضر، دقیقاً همانجایی است که جمهوری اسلامی فکر میکند آن را کنترل کرده است، یعنی داخل زندانها.
زندانیان که عمدتاً چهرههای شاخص سیاسی، مطبوعاتی و دانشجویی هستند، بر مواضع خودشان در جنبش سبز در سال ۸۸ تاکید دارند و این مایه امید است برای فعالانی که بیرون در حال پیگیری این جنبش هستند.
به عنوان یک نمونه از ایستادگی زندانیان سیاسی بر مواضع خودشان، باید اشاره کنم به برخوردی که از طرف حراست و نیروهای امنیتی مسلط بر بند ۳۵۰ با زندانیان سیاسی شد. برخی از آنها به خاطر بزرگداشت سالگرد مرحوم صابر و جنبش سبز، روانه انفرادی شدند و آقای بهمن احمدیامویی، از روزنامهنگاران اصلاحطلب و شناخته شده، با توهین به شکل زدن دستبند و پابند به زندان رجاییشهر کرج تبعید شدند که البته با توجه به شناختی که از روحیه ایشان داریم و گزارش زندانیان رجاییشهر، باز هیچ تأثیری در روحیه ایشان نداشته است.