پاسخ دادن به دیدگاه
امیر عزتی: "نشر اینترنتی به معنای آشتی مردم با کتابخوانیست"
سارا شاد - امیر عزتی نویسندهای است که در زمینه نشر کتاب از سابقهای چند ساله برخوردار است و پس از خروج از ایران به ضرورت کار نشر به امکان تازهای به نام اینترنت روی آورده است. او میگوید: نبود بسیاری از آزادیها در دوران ۳۰ ساله جمهوری اسلامی، ما را وادار کرده برای دور زدن محدودیتها از پدیدهها و امکانات تازهای استفاده کنیم که جهان غرب در اختیار ما گذاشته است.
عزتی بر این باور است که مقاومت در برابر توسعه اینترنت غیر ممکن به نظر میرسد و بهتر است نویسندگان و ناشران نشر آثار ادبی از طریق اینترنت را جدی بگیرند. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی من با این نویسنده است که در پاتوق مجازی «باشگاه ادبیات» به نشر و بازنشر آثار ادبی نویسندگان و مترجمان فارسی زبان میپردازد.
من این بار با نویسندهای گفتگو میکنم که نه تنها با فضای نشر اینترنتی بیگانه و مخالف نیست بلکه حضور و فعالیت چشمگیری در این عرصه دارد. بنابراین اول باید از این سؤال شروع کنم که چه زمانی به این فکر افتادید از اینترنت برای نشر آثار ادبی استفاده کنید؟
امیر عزتی، نویسنده و ناشر
امیر عزتی - کتاب الکترونیکی مثل بقیه پدیدههای مدرن دیر به دست ایرانیها رسیده است، اما پدیدهای نیست که بهتازگی شکل گرفته باشد. اولین کتاب الکترونیکی در سال ۱۹۷۱ توسط مایکل اشترن هارت (Michael Stern Hart) ایجاد شد. هارت که به دنبال تأسیس یک انجمن ادبی مجازی بود، پروژهای به نام گوتنبرگ راهاندازی کرد که امروز بیش از ۳۶ هزار عنوان کتاب الکترونیکی را در سایت اینترنتی خود به خوانندگان عمدتاً انگلیسیزبان عرضه میکند. اکثریت این کتابها به ادبیات اروپا و آمریکا (به زبانهای هند و اروپایی) تعلق دارند و بیشتر آثار کلاسیکی هستند که شامل کپیرایت نمیشوند. اما به خاطر گسترش دیرهنگام اینترنت در ایران، پدیده نشر اینترنتی حدود ده سال است که بین فارسیزبانان جایی برای خود باز کرده است.
با این همه نشر اینترنتی متون فارسی تا به حال خیلی جدی گرفته نشده است. اما توجه به این مسأله و اهمیت گرایش به آن و گسترش آن برای من از مدتها پیش وجود داشته، چون در ایران مؤسسه انتشاراتی «موج نو» را اداره میکردم. حدود هشت سال قبل که به اجبار از ایران خارج شدم، در این فکر بودم که در کنار نوشتن و ترجمه، کار نشر کتاب را هم ادامه بدهم. ولی پراکنده بودن میلیونها ایرانی خارج از کشور و فقدان یک سیستم پخش کارا باعث کاهش روزافزون ناشران پارسیزبان در اروپا و آمریکا شده و همین باعث شد به فکر نشر اینترنتی بیفتم. اولین تجربه عملیام در این زمینه تایپ کتاب «معصوم پنجم» نوشته هوشنگ گلشیری بود. این کار را از روی علاقه کردم و برای بنیاد گلشیری فرستادم. بنیاد هم بعد از انجام برخی اصلاحات که خواسته مرحوم گلشیری بود، آن را روی سایت بنیاد گلشیری منتشر کرد. نسخه پی دی اف آن هم در بسیاری از سایتها بازپخش شد و هنوز هم خواننده بسیار دارد. چون در سالهای اخیر به شکل رسمی و روی کاغذ تجدید چاپ نشده است.
سوال من این است که چه ضرورتی حس کردید برای اینکار؟ چرا کار نشر را به همان شیوهای که در ایران انجام میدادید پیگیری نکردید؟
فقدان بسیاری از آزادیها در دوران ۳۰ ساله جمهوری اسلامی، ما را وادار کرده برای دور زدن محدودیتها از پدیدهها و امکانات تازهای استفاده کنیم که جهان غرب در اختیار ما گذاشته است. مثالی از خودم میزنم. وقتی شروع به نوشتن در فضای مجازی کردم، چون اطلاعات فنی کمی درباره اداره سایت داشتم، یک وبلاگ در بلاگفا ساختم. بنابراین وبلاگ برای من حکم وبسایت را داشت. اولین کتاب الکترونیکی خودم را که ترجمه «چهره پنهان» نوشته اورهان پاموک بود، ابتدا به شکل پاورقی در «روزآنلاین» و بعدها به شکل پی دی اف منتشر کردم. این کتاب را هم بنا به ارادتی که به مرحوم عمر کاوور-کارگردان فیلم «چهره پنهان» داشتم- ترجمه کرده بودم، که نبود امکان چاپ کاغذی آن در ایران باعث شد همزمان با گرفتن جایزه نوبل ادبیات از سوی اورهان پاموک آن را به صورت پاورقی در یک روزنامه اینترنتی منتشر کنم. استقبالی که از اینکار شد، مرا به ادامه کار مصممتر کرد. وقتی فیسبوک متولد شد، به این فکر افتادم که از این فضا هم استفادهای جدیتر بکنم. وقتی مردم و بهخصوص پارسیزبانهای داخل و خارج از ایران در طول روز بارها به این پاتوق سر میزنند، چرا از این امکان برای گسترش کتابخوانی و نشر اینترنتی استفاده نکنم؟ بنابراین حدود یک سال قبل «باشگاه ادبیات» یا به قول دوستان باشگاه کتاب را در محیط فیسبوک تأسیس کردم. هدف ثانوی من از این کار نشر بیمرز و گریز از سانسور دولتی بود. بنابراین از نویسندگان و مترجمانی که میشناختم، خواهش کردم حقوق بازنشر الکترونیکی کتابهایشان را به باشگاه بدهند؛ کتابهایی که امکان تجدید چاپ آنها به هر دلیلی در ایران یا خارج از کشور وجود ندارند.
صفحه سردار صالحی همراه با برخی از آثار او در "باشگاه ادبیات"
چرا از نشر آثار خودتان شروع نکردید؟ هنوز نسبت به استقبال از این کار اطمینان نداشتید؟
به استقبال از این کار اطمینان دارم، ولی ترجیح دادم از آثار خودم شروع نکنم تا این تصور به وجود نیاید که میخواهم کار خودم را تبلیغ کنم. در ایران هم که بودم، هیچکدام از کتابهایم را در انتشاراتی خودم چاپ نکردم. همین سیاست را در «باشگاه ادبیات» هم اعمال کردم و خیلی زود سیل کتاب به باشگاه سرازیر شد. البته نوع روابط و سلیقه شخصی من باعث شد تا ابتدا کتابهای سینمایی و تئاتری را در باشگاه منتشر کنم. افرادی مثل آقایان بهمن مقصودلو، بصیر نصیبی، بهروز تورانی، وازریک درساهاکیان، ایرج کریمی، ناصر زراعتی، هادی خرسندی، میرزا آقا عسگری، پیام یزدانجو، گیلد ایروانلو و... بدون هیچ چشمداشتی کتابهایشان را در اختیار من گذاشتند و بازنشر رایگان الکترونیکی کتابهایشان با استقبال زیادی روبرو شد. شاید این اولین نکته متمایزکننده «باشگاه ادبیات» با دیگر سایتهایی باشد که کتاب الکترونیکی در اختیار خواننده پارسیزبان میگذارند؛ یعنی گرفتن اجازه از مؤلف یا مترجم.
در سالهای اخیر کم نبودند مؤلفان یا مترجمانی که به چاپ بدون اجازه آثارشان در اینترنت اعتراض کردهاند. حتی یکی از این موارد سبب تعطیلی «کتابناک» یکی از بزرگترین پاتوق مجازی کتابخوانهای ایرانی شد. البته در آرشیو باشگاه کتابهایی که در دیگر سایتها منتشر شده هم موجود است. نیمی از این کتابها توسط مؤلفین یا مترجمین روی وب قرار گرفته و ما فقط با هدف ترتیب دادن یک آرشیو قابل اعتناء اقدام به بازنشرشان در باشگاه کردهایم. تعدادی از کتابها- هم مثل آثار کلاسیک- فاقد کپی رایت است و متعلق به همه پارسیزبانهای دنیاست. بخشی از آنها فاقد مالک حقیقی یا حقوقی هستند، مثل کتابهای انتشارات «پروگرس» (میر) یا ناشران ایرانی که دیگر وجود خارجی ندارند یا مؤلفشان در قید حیات نیست. البته کتابهایی هم هستند که شامل این موارد نمیشوند و اگر از سوی مالک آن اعتراضی صورت بگیرد، بلافاصله از آرشیو باشگاه حذف میکنیم. مثلاً چند ماه قبل یکی از کتابهای آقای منصور کوشان در سایتی منتشر شد و ما اقدام به معرفی لینک آن کردیم. جناب کوشان تماس گرفت و اطلاع داد که شخصی بدون اجازه ایشان نسخه غیر نهایی کتابشان را در اینترنت منتشر کرده و این کار برایشان ضرر مادی و معنوی دربردارد. چون قرار است نسخه کامل کتاب به شکل چاپی منتشر بشود. من نه تنها این کتاب را از آرشیو باشگاه حذف کردم، بلکه نارضایتی آقای کوشان را از اینکار به دیگر سایتها نیز اعلام کردم و همگی اقدام به حذف کتاب از روی سایت خودشان کردند.
به هر حال نشر اینترنتی آثار فارسی تا به حال با هدف کسب درآمد و بازگشت مالی صورت نگرفته و همین مسأله باعث شده از این شیوه به عنوان یک شیوه کمتر حرفهای در برابر چاپ یاد بشود.
بله، چون هر نویسنده و مترجمی حق دارد منتظر بازگشت مالی از طرف دسترنج خودش باشد. اما هدف ما این است که در درجه اول با نشر رایگان آثار ادبی مردم را با ادبیات آشتی بدهیم، ولی به این معنی نیست که بخواهیم تا ابد به نشر رایگان ادامه بدهیم. متأسفانه در سه دهه گذشته سرانه کتابخوانی در میان ایرانیان کاهش پیدا کرده و امروز تقریباً به دو دقیقه در شبانهروز رسیده است. تیراژ کتاب در ایران ۳۶ میلیون نفری سال ۱۳۵۷ به طور متوسط سه هزار نسخه بود، امروز بعد از گذشت ۳ دهه و رسیدن جمعیت ایران به ۷۰ میلیون نفر-یعنی رشد ٩٩ درصدی- تیراژ کتاب روندی معکوس را طی کرده و در خوشبینانهترین حالت به ۱۵۰۰ نسخه رسیده! این اتفاق ناخوش دلایل مهمی مثل گسترش سانسور، گرانتر شدن هزینههای زندگی و طبعاً کاغذ و چاپ، جنگ و... ولی به نظر من عمدهترین دلیل آن نبود کتابهایی است که واجد جذابیت برای خواننده ایرانی باشد.
فیسبوک "باشگاه ادبیات" با کتابهایی خواندنی: از خواجه نظامالمک تا فرانکنشتاین
چیزی که باعث شده کتابخوانهای ایرانی به کتابها و نشریات چاپ شده در قبل از انقلاب یا در خارج از کشور-یعنی کتب ممنوعه- تمایل بسیار زیادی پیدا کنند. بنابراین هدف اولیه ما گسترش کتابخوابی با از بین بردن بهانههایی چون نبود کتاب مناسب، گرانی و... از طریق بازنشر الکترونیکی و رایگان کتابهای مناسب نسل جوان است. اما برنامه اصلی ما در آینده بسیار نزدیک و بعد از یافتن حامیان مالی مناسب، افتتاح یک سایت مستقل و انتشار کتابهای چاپ اول در ازای پرداخت حقوق مؤلف یا مترجم است. هم اکنون کتابهای چاپنشده بسیاری در داخل و خارج از ایران به دلایلی که گفتم، در حال خاک خوردن است. میشود با پرداخت حقالتألیف یا ترجمه مناسبی آنها را به شکل رایگان در اختیار خواننده پارسی زبان قرار داد تا هم حرفهای بودن کار رعایت شود و هم خواننده از خواندن آثاری که نشرشان ضرورت دارد، محروم نماند. چون متاسفانه بسیاری از آثار ادبی در بازار فعلی بیش از ۵۰۰ نسخه به فروش نمیروند و این کار هم ناشر و هم مؤلف را برای ادامه کار دچار تشویش میکند. مرحله نهایی کار باشگاه هم عرضه چنین کتابهایی به شکل غیر رایگان به شکل الکترونیکی یا نسخه تکچاپی است.
در حال حاضر هزینه نشر کتابها را باشگاه تأمین میکند؟
این هزینهها را من و یکی دو نفر از اعضای باشگاه تأمین میکنیم. ولی واقعیت این است که برای ادامه کار به حمایت مالی نیاز داریم. چون همانطور که گفتم تصمیم نداریم تا ابد به صورت رایگان به نشر کتاب ادامه بدهیم. قدم آخر ما عرضه کتاب به صورت غیر رایگان است که با گسترش تجارت الکترونیک در داخل ایران امری عملی و تحققیافتنی است.
تا چه حد به کاری که میکنید و پذیرش آن از سوی مخاطبانتان اطمینان دارید؟ تا همین امروز هم فعالیتهای شما از نظر خودتان برای جذب مخاطبان و تشویق آنها به مطالعه آثار ادبی مفید بوده است؟
جواب دادن به این سؤال کمی دشوار است. البته صفحه فیسبوکی «باشگاه ادبیات» حدود پنج هزار عضو دارد و کتابهای زیادی در طول روز دانلود میشود. اما تعداد اعضاء و میزان دانلود کتابها نمیتواند معیاری دقیق برای ارزیابی گسترش کتابخوانی باشد. چون خیلیها کتابها را دانلود میکنند، ولی نمیخوانند.
البته این مسأله در کتاب چاپ شده هم میتواند مصداق داشته باشد. یعنی اینطور نیست که هرکسی کتابی را میخرد الزاماً آن را خوانده باشد.
متأسفانه همینطور است و ما با پدیده کلکسیونرها همیشه مواجه هستیم. خیلیها کتابهای الکترونیکی را فقط به صرف داشتن دانلود میکنند. به همین خاطر در لحظه پذیرش عضو جدید به او توصیه میکنیم که اطلاعیه قوانین حداقلی باشگاه را مطالعه کند. در این اطلاعیه به صراحت ذکر کردهایم که: خواندن یک کتاب بهتر از دانلود کردن صدها کتاب است.
آقای عزتی، فکر میکنید ضروری است که یک نویسنده حتماً با یک مؤسسه نشر اینترنتی همکاری کند؟ برخی حتی از طریق وبلاگها و وبسایتهای شخصی به انتشار آثارشان دست میزنند. خب وقتی میتوانند اینطور کارهایشان را منتشر کنند چرا باید با سایت یا باشگاهی مثل باشگاه ادبیات یا هر مؤسسه دیگر همکاری کنند؟
خیلی مهم است که نشر یک کتاب از طریق یک ناشر صورت بگیرد، چون هیچ نویسندهای بهراحتی نمیتواند کتاب خودش را ویرایش و صفحهبندی یا برایش جلد طراحی کند. اینها کار یک ناشر است. البته برای شخص من خیلی فرقی نمیکند که یک کتاب از طریق وبلاگ منتشر شود یا وبسایت اما به حرفهای بودن کار هم احترام میگذارم. حرفهای شدن کار، نویسنده را در پخش کتاب و پرداخت منظم و قانونی حقالتألیف هم یاری میکند. من نمونههایی از نشر اینترنتی دیدم که بعضی از نویسندهها وقتی کتابشان را روی اینترنت منتشر میکنند یک شماره حساب هم میدهند تا هر کسی بر اساس وسع مادی خودش به مؤلف کمک کند. درآمد ناشی از این کار معیار و میزان ندارد و ادامه کار مؤلف یا مترجم را تضمین نمیکند. حتی امکان دارد کسی پولی پرداخت نکند. طبیعی هم هست. چون برخی تصور میکنند اگر یک کتاب به صورت رایگان منتشر شده، چرا باید دیگر بابت خواندن آن پولی پرداخت کرد؟
به نظر من یکی از راهکارها این است که به مخاطب تفاوت ناچیز بین دسترسی رایگان با پردخت قیمیتی مناسب برای نسخهای اصیل و حرفهای را نشان بدهیم تا مردم را به خرید کتابها تشویق کنیم. باید احترام به حقوق معنوی دیگران-بخصوص نویسندگان، مترجمان و هنرمندان- در اذهان مردم جا بیفتد. ارزانی کتاب الکترونیکی میتواند یکی از بهترین مشوقها در راستای این هدف باشد. چون شامل هزینه کاغذ، چاپ و حمل و نقل (پست) و تک فروشی نمیشود. نویسندگان پارسی زبان هم باید مانند نویسندگان اروپایی و آمریکایی بپذیرند که نمیتوان در مقابل گسترش اینترنت و نشر اینترنتی مقاومت کرد. آینده ادبیات در گروی پذیرش روشهای جدید نشر است.
در همین زمینه:
::مجموعه گفتوگوهای سارا شاد درباره نشر الکترونیک در کتاب زمانه::
::پروژه گوتنبرگ::
::فیسبوک باشگاه ادبیات::
::وبلاگ باشگاه ادبیات::