اعدام زنان کرد و سانسور تن
صبا واصفی - در بحران سیاسی دهه ۶۰، زنان کرد به عنوان اقلیتی قومی و مذهبی، علاوه بر سانسور سوبژکتیو برآمده از سکسیسم قوانین جمهوری اسلامی، خشونت مضاعفی را تجربه کردند که در نهایت منجر به سانسور ابژکتیوشان شد.
این پژوهش به بررسی علل و چگونگی اعدام این زنان، به عنوان یکی از مصادیق سانسور ابژکتیو در ایران پرداخته است و نشان میدهد که سانسور چه از نوع ابژکتیو چه از نوع سوبژکتیو، با هر بهانه و هدفی که اعمال شود، قدرت بخش نظام سلطه است.
جامعه آماری این تحقیق، اعدام زنان کرد را در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ در برمیگیرد. روش مطالعه این تحقیق، آرشیوی- میدانی است. این جامعه آماری براساس آرشیو سازمانهایی که در سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ در کردستان فعالیت داشتند و همچنین بر پایه گفتوگو با خانواده، نزدیکان و زندانیان همبند با اعدامشدگان تنظیم شده است.
بر اساس آمار به دست آمده، بیشتر قربانیانِ اعدام این سالها ۱۸ تا ۲۵ ساله بودند. این میانگین سنی نشان میدهد عملکرد اتاقهای فکر حکومت اسلامی ایران، همانند آشپزخانه ضحاک، کارآمدترین نیروهای مولد جامعه را آماج حمله خود قرار داده است. رادیکالیسم ایدئولوژیک با توجیهات دینی و توانبخشی به نرینگی تندخو، زن را به عنوان بسته جنسی معرفی و منتقدانش را به خروج از دین متهم میکند. در واقع قدرتبخشی انقلاب اسلامی به سکسیسم اسلامی، مروج سادیسم جنسی و منش تجاوزگرانه سکس محور است.
همدوشی اقتصادی زنان کرد، قدرت مشارکت در تصمیمگیریهای مهم خانه، محل و روستا را به همراه داشت. احزاب سیاسی پیشروی کردستان، با آگاهی از میزان کم سوادی، نیمی از جمعیت فعال و تولیدکننده را که حکومتهای منطقه با تکیه بر قوانین اسلام، خانهنشین کرده بودند به بازار روابط انسانی وارد و در مقابل سنت بهرهکشی مستقیم از زن، آنان را به میدان مبارزه وارد کرد؛ به همین جهت وقتی به صفوف مبارزان گروههای چپ در سراسر کردستان توجه میشود، زنان جزئی جدایی ناپذیر از مبارزهاند.
تقسیم کردستان، بین چهار قدرت مهم منطقه (ایران، ترکیه، عراق و سوریه) خط ارتباطی بیحد و مرزی در ناحیه به وجود آورد که تحولات اجتماعی این کشورها بر نحوه زندگی مردم آن اثرگذار بود. احزاب سیاسی با قوت بخشیدن به احساسات ملی، نفوذ قابل توجهی در جامعه داشتند. در مورد چگونگی شکلگیری جنگهای کردستان بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷، دو روایت وجود دارد: «از یک طرف حکومت مرکزی ادعا میکند کردها پس از انقلاب از بیثباتی دولت مرکزی استفاده کرده، خواستار جدایی کردستان از ایران شدند؛ به این ترتیب در راه دفاع از حفظ تمامیت ارضی این جنگها به وقوع پیوست و در طرف دیگرکردها معتقدند: احزاب کرد پیش از انقلاب در مذاکرات خارج از ایران با دیگر احزاب مخالف دولت پهلوی، قرار خودمختاری گذاشته بودند، اما پیروزی انقلاب و حوادث پس از آن سبب شد قطعنامهای به توافق نینجامد.(شیخی، شهابالدین، نه از جنس خودم نه از جنس شما، وبسایت شهابالدین شیخی)
زنان کرد به دلیل زندگی در اقلیمی که محل خیزشهای سیاسی بود وهمچنین به علت مفاد برابری خواهانه اساسنامههای سازمانی، جذب احزاب در کردستان شدند و تداوم مبارزهشان به حذف ابژکیتوشان انجامید.
همدوشی اقتصادی زنان کرد، قدرت مشارکت در تصمیمگیریهای مهم خانه، محل و روستا را به همراه داشت. احزاب سیاسی پیشروی کردستان، با آگاهی از میزان کم سوادی، نیمی از جمعیت فعال و تولیدکننده را که حکومتهای منطقه با تکیه بر قوانین اسلام، خانهنشین کرده بودند به بازار روابط انسانی وارد و در مقابل سنت بهرهکشی مستقیم از زن، آنان را به میدان مبارزه وارد کرد؛ به همین جهت وقتی به صفوف مبارزان گروههای چپ در سراسر کردستان توجه میشود، زنان جزئی جدایی ناپذیر از مبارزهاند.
ناهید بهمنی فعال سیاسی کرد میگوید: «وقتی به دلیل نگاه امنیتی حاکمیت به کردها، کوچکترین حرکت فعالان مدنی کرد، جرم سیاسی تلقی میشود؛ طبیعتاً زنان نیز جزئی جداییناپذیر از فعالان مدنی در کردستاناند. زنان کرد از همان آغاز اقتدار جمهوری اسلامی زیربار رعایت مقررات دوره جهالت بشر نرفتند و زمانی که حجاب اجباری شد، اینان نیز در ایراد ندای نه به پوشش اجباری، با دیگر مبارزان زن هم صدا شدند.»
نظامهای توتالیتر برای بقای خود مدام درصدد حذف اندیشه مخالف بودهاند. سانسورچی برای مهار فرهنگ سرپیچی، ذهن سرکش و تسلیم ناپذیر را آلوده، منحرف و براندازنده معرفی کرده به انکار او مبادرت میورزد.
سالار پاشایی، روزنامهنگار و فعال سیاسی کرد میگوید: «بعد از پایان جنگ ایران و عراق، خمینی قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل را نوشیدن جام زهر و شکستی مهلک تلقی کرد و به فکر تصفیه زندانها از مخالفان سیاسی افتاد. بنا بر آمارهای غیر رسمی، بالغ بر شش هزار نفر حکم اعدامشان صادر شد و تقریباً تمامی زندانیان سیاسی، حتی آنانی که چیزی از گذراندن محکومیتشان باقی نمانده بود در دادگاههای چند دقیقهای، توسط کمیتهای سه نفره، در تابستان ۱۳۶۷ به جوخههای اعدام سپرده شدند.
نظامهای توتالیتر برای بقای خود مدام درصدد حذف اندیشه مخالف بودهاند. سانسورچی برای مهار فرهنگ سرپیچی، ذهن سرکش و تسلیم ناپذیر را آلوده، منحرف و براندازنده معرفی کرده به انکار او مبادرت میورزد. او خدا را تنها مولفه مفهومساز قدرت میداند و با تاکید بر این مولفه موهوم میکوشد ضمن سلب اختیارات سوبژکتیو به اشکال مختلف، مولد هراس شود. زمانی که راهها برای قتل یک اندیشه مسدود میشود (سانسور سوبژکتیو)، مرتجعان، به سانسور صاحب آن اندیشه دست میزنند (سانسور ابژکتیو). به بیان دیگر مبارزه علیه اعدام، نبردی علیه سانسور است؛ خاصه اینکه در جوامع قیم مدار، اعدام زنان، ظلمی مضاعف است.
روحالله خمینی با استناد به قرآن که حداقل در ۱۱ آیه آن دستور کشتار به فرمان خدا صادر شده است، ضمن ناقص دانستن مذهبی که در آن جنگ نباشد، اعلام کرد: «امامهای ما همه جندی بودند. همه آدم میکشتند. آنهایی که میگویند اسلام دین جنگ نیست و اسلام نباید آدمکشی کند، اسلام را نمیفهمند.» (سخنرانی روحالله خمینی، ۳۰ آذر ۱۳۶۱ در سالروز تولد محمد پیامبر مسلمانان)
او در دوران حکومتش با استفاده از اقسام سانسور، اندیشیدن به تنانگی و آزادی زن را امری ممنوع اعلام و در ازایش بدویت و خرافه را تبلیغ کرد؛ به طوری که نه تنها در برآیند رفتار عامه مردم که در فحوای کلام برخی از مدعیان روشنفکری نیز بارقه اعتقاداتی به شدت خرافی و سنتی دیده میشود.
جامعه آماری
جامعه آماری این تحقیق بر اساس مشخصات ۶۱ زن کرد که در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ به اتهام فعالیت سیاسی اعدام شدند، تنظیم شده است. این آمار با مراجعه به آرشیو حزب کومله، دموکرات و همچنین گفتوگو با خانواده اعدام شدگان در این سالها به دست آمده است و هنوز موفق نشدم به مشخصات کامل این اسامی دسترسی پیدا کنم و جدولها بر اساس یافتهها تنظیم شده است.
در جدول شماره یک، مسئله شرایط سن، در جدول شمارهٔ دو تاریخ اعدام، در جدول شماره سه محل اعدام، در جدول شماره چهار محل تولد و در جدول شماره پنج میزان تحصیلات اعدام شدگان بررسی شده است.
آمار موجود نشان میدهد این زنان در حالی اعدام شدند که حدود ۱۷ درصد آنها زیر ۱۸ سال، ۵۱درصد آنها در فاصله سنی ۱۸ تا ۲۵ سال، ۲۵درصد در فاصله سنی ۲۶ تا ۳۰ و شش درصد آنها بالای ۳۰ سال بودند و تاریخ اعدام حدود ۲۲ درصد آنها بین سالهای ۵۸ تا ۵۹، ۵۵ درصد آنها بین سالهای ۶۰ تا ۶۲ و ۲۲ درصد آنها بین سالهای ۶۳ تا ۶۷ بوده است.
از میان شهرهای مهاباد، ارومیه، تبریز، تهران، سقز، شیراز، قزوین، کامیاران و مشهد، بیشترین اجرای حکم اعدام در شهر سنندج روی داده است. زنان شهر سقز بالاترین آمار تلفات را داشتهاند و ۵۶درصد آنان تا مقطع دبیرستان تحصیل کرده بودند.
جدول شماره یک: درباره سن ۲۶ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تنها محدوده سنی ۳۵ نفر در جدول زیر آمده است.
جدول شماره دو: درباره تاریخ اعدام دو نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تاریخ اعدام ۵۹ نفر آنها در جدول زیر آمده است.
جدول شماره سه: درباره محل اعدام ده نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و مکان اعدام ۵۱ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
جدول شماره چهار: درباره محل تولد ۲۴ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و محل تولد ۳۷ نفر آنها در جدول زیر آمده است.
جدول شماره پنج: درباره تحصیلات ۳۶ نفر از این زنان اطلاعاتی در دست نیست و تحصیلات ۲۵ نفر آنها در جدول زیر آمده است:
زنان در نهضت مقاومت کردستان
فرار دختران از خانه و پیوستن به احزاب سیاسی همواره از موضوعات چالش برانگیز، میان فعالان حقوق زنان کرد بوده است. برخی بر این عقیدهاند که گروهی از زنان کرد بیسواد و فاقد اطلاعات سیاسی صرفا برای رهایی از خشونتهای خانگی، اجتماعی و اقتصادی در جستوجوی خانهای امن به احزاب سیاسی پناهنده شدند.
نگین شیخالسلامی: «حزبهای سیاسی بیش از هر جایی در روستاها پناه گرفتند و این مسئله به ارتقای آگاهی مردم روستاها نیز انجامید. من به یاد دارم زمانی که سنندج تصرف شد، برای اینکه مردم از گزند پاسدارها در امان بمانند و به زنان تجاوز نشود، مردم را از شهر بیرون میبردند و من، خودم، بر دوش یک فعال سیاسی کرد از شهر خارج شدم. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده است؛ به همین دلیل هیچ دختر یا پسر کرد با سواد یا بیسوادی نیست که با مسئله مبارزه کردها بیگانه باشد.»
رویا طلوعی، فعال حقوق زنان و عضو هیئت موسس اتحاد زنان ایران برای دمکراسی (آزاد) ضمن مخالفت با این نگرش میگوید: «در ارزیابی دلایل نباید افراط و تفریط کنیم. شاید در مواردی فرار از خانه و محدودیتهای مردسالارانه باعث شدە زنانی به احزاب پیوسته باشند، اما از آنجا که فضای احزاب نیز همچنان مردسالار است و حتی در مواردی زندگی اردوگاهی شرایط دشوارتری برای زنان فراهم میکند، پس آزادی چندانی برای فرد فراری از خانه نمیتواند فراهم کردە باشد. هیچگاه نمیتوانم پسر یا دختری را که از سر ناچاری به کوه پناه میبرد با پسر یا دختری که به خیابان و... پناه میبرد در یک ردە قرار دهم. اگر به سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ نگاه کنیم، دوران فوران احساسات انقلابی بود و مد، مد انقلاب. در آن فضای تحریک کنندە، هیجانی و احساسی (نه لزوماً با بار منفی این کلمات) دخترانی به گروههای مختلف سیاسی روی آوردند و گروههای چپ که شعارهای زیباتری میدادند (برخی بدون باور واقعی و عملی) برای دختران جذابتر مینمودند. من سیزدە سالە بودم و اگر پدرم مانع نشدە بود الان یکی از آنها بودم. به یاد دارم برخی گروههای چپ برای دختران هستەهای مطالعاتی درست میکردند و البته مطالعه هم با کتاب ماتریالیسم دیالکتیک شروع میشد. خوب این روش نوعی انتخاب فکری میداد؛ اگرچه هنوز کم سن و سال و کم تجربه بودیم... »
حمله دولت اسلامی به کردستان سبب شد احزاب سیاسی امکان فعالیت، پیدا نکرده و بدل به پادگان نظامی سیاسی شوند و پس از آن فاز اردوگاه نشینی احزاب افسردگی، استیصال، انشعاب، وابستگی مالی و آمار رو به رشد فرار دختران را با خود به همراه داشت.
ژیلا رز، فعال حقوق زنان و روزنامهنگار کرد، پیرامون دلیل گرایشش به فعالیت سیاسی میگوید: «در خانوادهای مردسالار به دنیا آمدم. رویای برابریخواهی در سنین نوجوانی، سبب شد وارد فعالیتهای سیاسی شوم. در جامعه سنتی که زنان دائم کارشان پختن شله و به دنیا آوردن بچههای قد و نیم قد است، چنین گروهی برای دختران جوان کرد، بستری فراهم میکرد تا شاید به آرزوهای انسانیشان، خارج از زن بودن برسند؛ برای همین فعالیت سیاسی را بستری یافتم برای رویاهای دور و درازم.»
نگین شیخالسلامی، روزنامهنگار کرد و فعال حقوق زنان نیز میگوید: «حزبهای سیاسی بیش از هر جایی در روستاها پناه گرفتند و این مسئله به ارتقای آگاهی مردم روستاها نیز انجامید. من به یاد دارم زمانی که سنندج تصرف شد، برای اینکه مردم از گزند پاسدارها در امان بمانند و به زنان تجاوز نشود، مردم را از شهر بیرون میبردند و من، خودم، بر دوش یک فعال سیاسی کرد از شهر خارج شدم. این اتفاق برای خیلی از مردم افتاده است؛ به همین دلیل هیچ دختر یا پسر کرد با سواد یا بیسوادی نیست که با مسئله مبارزه کردها بیگانه باشد.»
محدودیت ناشی از نظام قیممدار، پیشینه تاریخی و تجربههای عملی مبارزه در کردستان و پیوندهای عاطفی و قومی را میتوان از جمله عوامل گرایش زنان کرد به فعالیتهای سیاسی دانست. عقب راندن مبارزات علنی آزادیخواهانه در اواخر دهه شصت، تحمیل سلطه دیکتاتوری و خفقان مضاعف در کردستان، ستم سیاسی و اجتماعی بیش از هر زمانی پیوند عاطفی و قومی میان کردها را تقویت کرد.
در این خصوص علی طایفی، پژوهشگر و جامعهشناس به ساختار عشیرتی و درون همسری ناشی از ساختار سنتی قدرت در خانواده و روابط خویشاوندی اشاره میکند و میگوید: «ساختار عشیرتی زندگی زنان کرد در نقشهای مادران، خواهران و همسران مردان کرد قتل عام شده توسط جمهوری اسلامی، سبب انتقامجویی آنان شد. این زنان با همبستگی قومی در یک رویارویی سابقهدار با قدرت دینی و سیاسی در ساختار مردسالاری اجتماعات خود، راهی جز دفاع از خون از دست رفتگان نیافتند. »
تضاد قومی و منطقهای از یکسو و ستیزهای مذهبی بین شیعیان حاکم بر قدرت در حکومت جمهوری اسلامی و سنیان مسلط در منطقه کردنشین، سبب تشدید دامنه نبردهای سیاسی و نظامی این منطقه و مشارکت زنان در عرصههای سیاسی شد. دفاع از تمامیت قومی و منطقهای کردها در ساختار به هم پیوسته عشیرتی به تمامخواهی در عرصه مبارزات سیاسی نیز تسری یافت و در مناطق کردنشین، کودکان و زنان از نخستین فعالان سیاسی و نظامی در جامعه ایران محسوب شدند. سرکوب حکومت اسلامی که علاوه بر مردان، زنان کرد را نیز نشانه میگرفت، دامنه مشارکت زنان در عرصه مبارزات سیاسی را بیش از پیش گسترش داد و این گونه زنان با کمک سازمانهای سیاسی، محلی و منطقهای، با مبارزه علیه قدرت دینی جامعه به ترویج آرای خود و جذب زنان و دختران دیگر پرداختند.
حکومت اسلامی و اعدام
حکومت اسلامی ایران بر اساس نظریه ولایت فقیه که قرآن در آیهٔ ۵۹ سوره نسا به آن اشاره کرده و بنا بر برداشت عدهای از فقها تاسیس شد و همه اختیارات امام معصوم شیعه را به فقیه واگذار کرد.
حکم و موضوع محاربه در سه آیه از قرآن مطرح شده که صریحترین آنها آیه ۳۳ سورهٔ مائده است و خمینی که طی حکمی محمدصادق صادقی گیوی، معروف به «خلخالی» را در ۲۴ بهمن۵۷ به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب انتخاب کرده بود با استناد به این آیه دستور کشتار مخالفان را به اتهام محاربه صادر کرد و در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰، تیرباران ۸۳۲ نفر و در سال ۱۳۶۰ اعدام ۱۶۳ نفر و در سال ۱۳۶۲ اعدام ۱۶۰ نفر در تاریخ کردستان به ثبت رسیده است.
روحالله خمینی به عنوان ولی فقیه با تاکید بر اصالت رهبری، وحدت کلمه، نفی قلمرو شخصی فرد، تشکیل بسیج و ضدیت با آزادی و روشنفکری، تأکید بر خطاناپذیری احکام الهی، جبهه گرفتن در برابر فرهنگ مدرن و تحولات دوران معاصر، تمامیتخواهی، ضدیت با حقوق بشر، مبارزه با استقلال و کنترل بدن زنان، تلاش برای عادی سازی نابرابری «انقلاب ناب» را چنین معرفی کرد: «اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم... قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و... حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و... چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم... این زحمتها پیش نمیآمد... اگر ما انقلابی بودیم... تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم... یک حزب و آن حزبالله، حزب مستضعفین.» (سخنرانی روحالله خمينى در جمع اقشار مختلف مردم. مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن ۱۳۵۸/۵/۲۷)
در زندگی بنیانگذار جمهوری اسلامی چند نکته گرههای اصلی زندگی او را تشکیل میدهد؛ مرگ در زندگی او متبلورتر از زندگی بوده، او با مرگ، زندگی کرده، بزرگ شده و در جوانی کودکی را به ماتم نشسته است. در شش ماهگی، پدرش به دست پسر مالک ده سرتاق کشته و با اصرار عمهاش، حکم قصاص قاتل اجرا شد.
مادرش او را در هشت ماهگی به ننه خاور که در مرده شورخانه کار میکرد سپرد. پس از مرگ شوهر، ننه خاور با عمهاش زندگی کرد و در سن پانزده سالگی بر اثر شیوع بیماری وبا، مادر و عمهاش را از دست داد.( باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴) در همان سال در نزاعی قدیر را با ضربههای سنگ کشت. در پرونده قتل با آنکه روحالله مجرم شناخته نشد، نام او به همراه جعفرمحلاتی و حسین دشتبان در پرونده ذکر شده است.(لطفالله روزبهانی، دیو مقدس، زندگی روحالله خمینی. ص۱۱)
پروفسور مسعود انصاری، نویسنده و پژوهشگر میگوید: «اگر پژوهنده بیطرفی به عکسهایی که در مدت ۱۰ سال حکومت از روحالله خمینی بر جا مانده مراجع کند، خواهد دید به غیر از زمانی که با یاسرعرفات در تهران دیدار کرده و نیم لبخندی بر چهره داشته، کسی از او چهره گشادهای ندیده است.»
او پس از تجربه قتل پدر، قصاص قاتل پدر، زندگی با زنی مردهشور و ظاهر شدن در نقش نوجوانی معارض قانون با عقدههای متراکم کودکی و نوجوانی، آرمانهای واپسزده و تصفیه نشده به یکی از گروههای مذهبی رادیکال پیوست و با هدف برپایی حکومتی برآمده از دین، به حقوق شهروندان بر مبنای تفسیر آیات و احادیث، غیرقابل تغییر بودن قوانین با اتکا به فقه شیعه توجه کرد. از این رو حقوق انسانی، منطبق با اندیشههای ولی فقیه و بر مبنای مفاهیمی چون واجب، حرام و مباح تعریف و منکر آن، محارب و مفسدفی الارض شناخته شد و در اینباره گفت: «در فرمان کشتار، رحم بر محاربی سادهاندیشی است... امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید.» (منتظری ،حسینعلی، خاطرات حسینعلی منتظری، صص ۳۵۱-۵۲)
حکم و موضوع محاربه در سه آیه از قرآن مطرح شده که صریحترین آنها آیه ۳۳ سورهٔ مائده است و خمینی که طی حکمی محمدصادق صادقی گیوی، معروف به «خلخالی» را در ۲۴ بهمن۵۷ به عنوان حاکم شرع دادگاههای انقلاب انتخاب کرده بود با استناد به این آیه دستور کشتار مخالفان را به اتهام محاربه صادر کرد و در فاصله سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۰، تیرباران ۸۳۲ نفر (مرکز فرهنگی چاک) و در سال ۱۳۶۰ اعدام ۱۶۳ نفر و در سال ۱۳۶۲ اعدام ۱۶۰ نفر در تاریخ کردستان به ثبت رسیده است.
آزار جنسی پیش از اعدام در حکومت اسلامی
قرائتهای محدودکننده مذهب، از عوامل مهم بازدارندهای است که زنان را تحت سیطره تبعیت و بردگی نگاه میدارد و به نقشهای جنسیتی شکل میدهد؛ به طوری که دین به عنوان حامی دیدگاههای قیممدار همانگونه میان زن و مرد تمایز قائل میشود که میان خدا و بنده.
قرائتهای محدودکننده مذهب، از عوامل مهم بازدارندهای است که زنان را تحت سیطره تبعیت و بردگی نگاه میدارد و به نقشهای جنسیتی شکل میدهد؛ به طوری که دین به عنوان حامی دیدگاههای قیممدار همانگونه میان زن و مرد تمایز قائل میشود که میان خدا و بنده. ترویج بکارت پرستی، تجاوز یا آزارجنسی، تدوین قوانین نابرابر و مقررات ضد سقط جنین اعمالی سیاسی علیه مالکیت فردی و مرتبط با قدرت و سلطه است که با هدف خوار و ضعیفهسازی اعمال میشود.
براون میلر معتقد است: امکان و تحقق تجاوز جنسی دو عامل مهم تداوم سلطه مردان بر زنان است و جامعه، فرهنگ تجاوز جنسی و ایدئولوژی آن را تولید میکند.[۱] آدرین ریچ نیز کنترل اجتماعی را جبر روانی و اجتماعی میداند.[۲]
قرآن، تصاحب و به بردگی گماشتن زن اسیر شده در جنگ را جایز میداند و به مردان با ایمان نوید زنان باکره بهشت میدهد: «ای پیامبر ما زنانی را که مهرشان را دادهای و آنان را که به عنوان غنایم جنگی که به تو ارزانی داشته است مالک شدهای...» (سوره احزاب آیه ۵۰) و یا «زنان شوهردار بر شما حرام شدهاند، مگر آنها که به تصرف شما درآمده باشند.» (آیهٔ ۲۴ سوره نسا) و یا «در بهشت زنانی هستند که ما آنها را در کمال زیبایی آفریدهایم و همیشه آنها را باکره قرار دادهایم.»(سوره واقعه/ آیه۳۵تا۳۸)
مقدسسازی تن، بکارت و خواجگی زن در اتاقهای فکر جمهوری اسلامی به عنوان یکی از روشهای سانسور تئوریزه و تعاریفی که منجر به آلودهانگاری تن زن میشود از برنامههای کانالیزه کردن مالکیت دولت است. روزنامه گاردین در گزارشی در سال ۱۹۸۹ مهمترین نوآوری اسدالله لاجوردی، معروف به قصاب اوین را تجاوز جنسی به دختران باکره از طریق ازدواج اجباری آنها با زندانبانان ذکر کرد.[۳] از محمد، پیغمبر مسلمانان، روایت شده است: دختران باکره به بهشت میروند و بازجویان نیز برای ممانعت از این ورود، تجاوز به قصد ازاله بکارت بردگان جنسی خود را که غنیمت جنگی محسوب میشوند، مباح میدانستند.
از محمد، پیغمبر مسلمانان، روایت شده است: دختران باکره به بهشت میروند و بازجویان نیز برای ممانعت از این ورود، تجاوز به قصد ازاله بکارت بردگان جنسی خود را که غنیمت جنگی محسوب میشوند، مباح میدانستند.
ژاله احمدی، پزشک و پژوهشگر، در دائرهالمعارف زنان و فرهنگ اسلامی مینویسد: در بین سالهای ۶۰ تا ۶۶ هزاران زندانی سیاسی زن بازداشت شده و تحت شستشوی مغزی، تحقیر و تخریب روحیه قرار گرفتند. برخی از زندانیان جهت پایان این شکنجهها تصمیم به ازدواج موقت با زندانبانها میگرفتند و برخی دست به خودکشی میزدند.[۴] آذر آل کنعان (نینا اقدم) فعال زن کردی که سال ۱۳۶۱ در سن ۱۸ سالگی به همراه کودک ۹ ماههاش دستگیر و در زندان سپاه پاسداران سنندج مورد تجاوز قرار گرفت، از شاهدان زنده این شکل از خشونت است. تاکنون وحشت خانوادههای قربانی و وقوع تجاوز در محیط بسته زندان باعث شده هیچ آمار دقیقی از دخترانی که پیش از اعدام مورد تجاوز قرار گرفتهاند ارائه نشود.
مسعود نقرهکار در قسمت سوم مجموعه جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی بر اساس اظهارات یکی از کارکنان سابق دستگاه قضایی حکومت اسلامی در شکنجهگاهها و زندانهای این حکومت نوشته است: «من خودم در شیراز و شهرهای دیگر شاهد این عمل جنایتکارانه بودم. میگفتند: اگر دختر محارب یا باقی یا مرتد و کافر باکره اعدام شود به بهشت خواهد رفت، باید بکارت او را برداشت تا بهشتی نشود... قصد موافقان ازاله بکارت دختران باکره قبل از اعدام، جلب رضایت بازجوها و شکنجهگرها و زندانبانهای جوان بود. از بازجوها و شکنجه گرها جواد معلم بود و یا محمدحسینی که ۲۰ سال داشت و محمدرضا جوانمردی که ۲۱ ساله بود و یا محمد نامجو اهل کرمانشاه که همین سن و سالها را داشت و وقتی دختر جوان محکوم به اعدام میشد، به پاداش خود که ازاله بکارت بود میرسیدند... بازجوی خوب و شکنجهگر خوب کسی بود که آمار اعدامیهایش بیشتر بود.» (مسعود نقرهکار، جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی (۳): پرده بکارت، پاداش بازجوها و شکنجهگرها بود!)
پنهان سازی قبر اعدامشدگان
حکومت سانسور از اعلام محل دفن اعدام شدگان نیز پرهیز میکرد. خانوادههایی که به دانستن محل دفن فرزندانشان اصرار میکردند، بازداشت یا تهدید میشدند. دلیل سرسختی ماموران در سری نگهداشتن محل دفن اجساد کشتهشدگان این بود که کوشش میکردند، ماجرای اعدامها تا آنجا که ممکن است از همگان پنهان بماند.(مسعود نقرهکار)
حکومت سانسور از اعلام محل دفن اعدام شدگان نیز پرهیز میکرد. خانوادههایی که به دانستن محل دفن فرزندانشان اصرار میکردند، بازداشت یا تهدید میشدند. دلیل سرسختی ماموران در سری نگهداشتن محل دفن اجساد کشتهشدگان این بود که کوشش میکردند، ماجرای اعدامها تا آنجا که ممکن است از همگان پنهان بماند. (مسعود نقرهکار، جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی (۳): پرده بکارت، پاداش بازجوها و شکنجهگرها بود!)
پری فائقی، خواهر فرشته فائقی، معلم کردی که سال ۶۱ در سن ۲۸ سالگی در زندان سنندج اعدام شد، میگوید: «فرشته در زندان لباس میبافت و اصرار داشت که آنها را نشوییم. پس از مدتها متوجه شدیم لای درز آستین لباسها نامه میفرستد. در یکی از نامههایش نوشته بود اگر گیتی شیرزاد را در تلویزیون دیدید من اعدام خواهم شد.» پس از مدتی آن زن در تلویزیون دیده میشود و فرشته و نامزدش، صارم، اعدام میشوند. بعدها جسدش را کشاورزی در حالی که نیمی از تنش در خاک فرورفته بود وسط بیابان پیدا کرد. وقتی جسد را برای دفن از خاک درآوردند، پاهایش با میخ سوراخ شده بود.
در این خصوص هیئت دائمی حکومت جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد نامهای به سازمان عفو بین الملل نوشت و اظهار داشت: «مقامات حکومت جمهوری اسلامی ایران اعدام و کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی را انکار میکند، ولی مفهوم این ادعا آن نیست که حکومت جمهوری اسلامی ایران از اعدام جاسوسان و تروریستها خودداری خواهد کرد.»[۵]
حرف آخر
سانسور از هر نوع که باشد رویکردی سیاسی است و زمانی که عنوان دفاع از ازرشهای مذهبی، دینی و اخلاقی به خود میگیرد راه را برای خردهگیری، تحریف واقعیت، محدودسازی و کنترل شهروند و اعمال سلیقه ابرقدرت باز میکند. متعاقب آن رویحه وحشتزدگی، بیباوری، یکسویهنگری و سانسورپذیری را بر جامعه مستولی میکند تا روابط انسانی مختل شود و ذهن ترس خورده و تحقیر شده از پویایی و چرخه تولید فرهنگ از حرکت بازایستد.
سانسور از هر نوع که باشد رویکردی سیاسی است و زمانی که عنوان دفاع از ازرشهای مذهبی، دینی و اخلاقی به خود میگیرد راه را برای خردهگیری، تحریف واقعیت، محدودسازی و کنترل شهروند و اعمال سلیقه ابرقدرت باز میکند.
در طول بیش از سه دهه گذشته اعدامهای سیاسی در کردستان متوقف نشد و دولت ایران پس از ناکارآمدی حذف سوبژکتیو (حذف اندیشه)، حذف ابژکتیو (اعدام) مخالفان خود را آغاز و بیشترین بالماسکههای اعدام را در دنیا برگزار کرده است. این حکومت سپس در برابر هر نوع تبلیغ علیه آن موضع گرفت و برای عادی جلوه دادنش، اجرای حکم اعدام را در ملاعام باب کرد و فرهنگ جامعه را در حد قرون وسطا که مردم در آن به تماشای جنگ گلادیاتورها رفته از نظاره مرگ دچار شعف میشدند، پس راند. به نظر میرسد تدوین قانون اعدام و اصرار بر اجرای مکرر آن زاییده سوءتفاهم قانونگذار درباره حس هراس از مرگ بر نهاد انسان است. سیر تاریخی زندگی بشر نشان میدهد که فجیعترین تهدیدها در برابر انرژی آزاده شده حاصل از عشق یا نفرت، کارآیی لازم را ندارد؛ زیرا نوسانهای عاطفی انسان، در مقایسه با قانون، از سیری ایستا و ساکن برخوردار نیست. ارتعاشهای عاطفیای که منجر به تولید آرمان، علاقه به زادگاه و عشق به آزادی میشود گاه تا آنجا پیش میرود که انگیزه بقا را در مقابل آرمان فرد بیاعتبار میکند. فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی، معتقد است: هیچ میل و اشتیاقی نیست که نتواند با ترس از مرگ به مقابله برخاسته آن را مهار کند.
منابع فارسی:
- اردبیلی، مقدس، مجمع الفائده و البرهان، ۱۲/۲۸
- انصاری، مسعود، کشتار ۶۷، واشنگتن، ۱۳۸۱، ص۱۳۴
- باقی، عمادالدین، جوانی امام، یادنامه روزنامه شرق، ۱۲ خرداد ۱۳۸۴
- خمینی، روح الله، سخنرانی، ۳۰ آذر ۱۳۶۱ سالروز تولد محمد پیامبر اسلام، مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن ۲۷/۵/۱۳۵۸
- شیخی، شهاب الدین، نه از جنس خودم نه از جنس شما، وب سایت شهاب الدین شیخی
- روزبهانی، لطف الله، دیو مقدس (زندگی روح الله خمینی)
- مرکز فرهنگی چاک
- منتظری، حسینعلی، خاطرات حسینعلی منتظری؛ اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، ۱۳۷۹
- مسعود نقرهکار، جنایتها و خیانتهای جمهوری اسلامی۳، پرده بکارت، پاداش بازجوها و شکنجهگرها بود.
*با سپاس از همراهیهای آقایان پروفسور مسعود انصاری، کاوه قریشی و سالار پاشایی که در تهیه منابع و آمار این مقاله مرا یاری کردند.
منابع انگلیسی:
- Against our will: men, women and rape 1975
- Rich, A (1976) of woman Born: motherhood as Experience and Institution, Norton: New York
- Kave,Shahrooz. With Revolutionary rage and rancor: A preliminary report on the 1988 massacre of Iran’s political prisoners. Harvard Human Rights Journal, 2007, (20 Nov)
- Ahmadi,Jaleh(2005) Political prisoners: Iran and Afghanistan. Encyclopedia of Women and Islamic Cultures: Volume II, Family, Law and Politics. Suad Joseph (ed.) Brill: Leiden-Boston
- Un Doc .A/44/153,28february1989,p4
سپاس از رادیو زمان که چنین متن شجاعانه و بی سابقه ای را منتشر کرد و با تشکر از خانم واصفی که با نگاهی مستدل و موشکاف مصائب زنان کرد را متنی کردند
ضمن تشکراز خانوم واصفی عزیز ودست اندرکاران رادیو زمانه،بابت این مطلب قابل تعمق،امیدوارم روزی بیاد همه مسلمونا به درک درست ومنطقی ازاسلام حقیقی دس پیدا کنن.و خواهرا وبرادرای کردزبانم،به حق وحقوق حقیقی خودشون برسن
سید آیهان-آذربایجان شمالی-باکو
اسلام حقیقی همینیه که الان در ایران حاکمه.
مثل اینکه شما تاریخ واقعی صدر اسلام و چکونگی قدرت گرفتن اسلام رو مطالعه نکردین!!
بنده به این دوست مهمون گمنام،توصیه میکنم که تاریخ وعوامل افول وسقوط سلسله ی هخامنشیانو خوب مطالعه کنن تا بعد برسیم به اینکه علل اوج گیری قدرت صدراسلامو مورد کنکاش قراربدیم.
ارسال کردن دیدگاه جدید