زنستیزی در ایران منحصر به حکومت دینی نیست
سه شنبه, 1390-11-18 11:17
نسخه قابل چاپ
گفتوگو با مهرداد درویشپور، درباره بازتاب انتشار عکس گلشیفته فراهانی:
سارا شاد
سارا شاد - این خطاست که ما فکر کنیم زنستیزی، پدرسالاری، ناموسپرستی و میل به کنترل بدن زن فقط به حکومت دینی ما محدود میشود. در ذهنیت جامعه ایرانی، پدرسالاری جایگاه قدرتمندی دارد. رفتارهای نابرابر شوهر با زن، کنترل مطلق سکسوالیته زن به عنوان مایملک مرد، رفتار آمرانه پدر با دختر و برادر با خواهر، رفتار خویشاوندان مرد با زن، آزار و اذیت و تحقیر زنان در محیطهای مردانه، همه و همه بخشی از یک فرهنگ پدرسالار است که آزادی عمل زن را برنمی تابد.
مهرداد درویشپور، جامعهشناس مقیم سوئد با بیان این حرف تاکید میکند باورها و رفتارهایی که سکسوالیته زن را به شددت مورد حمله قرار میدهند و سعی میکنند آن را بپوشانند معمولاً متاثر از مذهب، سنت و نوعی فرهنگ پدرسالارانه است. او در ادامه این سئوال را مطرح میکند: پرسش اینجاست که جامعه روشنفکری و طبقه متوسط مدرن شهری، تحصیلکرده و سکولاری که با ارزشهای حاکم اسلامی میجنگند یا دگراندیشان و اوپوزیسیونی که خود را سخت رادیکال میدانند چگونه در برخورد با یک عکس هنری نیمه برهنه این گونه با حکومت همسو میشوند؟
آنچه میخوانید گفتوگوی رادیو زمانه با این جامعهشناس درباره بازتاب انتشار عکس نیمه برهنه گلشیفته فراهانی در مجله فیگارو است.
به لحاظ جامعهشناسی پدیده بازتاب گسترده انتشار عکس نیمه برهنه گلشیفته فراهانی را چگونه تفسیر میکنید؟
مهرداد درویشپور: باورها و رفتارهایی که سکسوالیته زن را به شدت مورد حمله قرار میدهند و سعی میکنند آن را بپوشانند معمولا متاثر از مذهب، سنت و نوعی فرهنگ پدرسالارانه است. اگرچه در این میان برخی به تفاوتیهایی در فرهنگ مسیحی با اسلامی در برخورد به سکس و سکسوالیته زنان اشاره داشتهاند. در مسیحیت، سکس اساساً مظهر قوای حیوانی است و یک مومن باید با خودداری از سکس و پرهیز از آن نوعی تقوای آسمانی را به نمایش بگذارد. بنابراین دوری جستن از سکس و نمادهای آن برای نشان دادن تقوا، کنترل فردیت و تحکیم اقتدار دینی فوقالعاده کلیدی است.
در مورد عکس گلشیفته بیآنکه بخواهم در کم و کیف آن غلو کنم، بر این باورم که درست به دلیل بازتاب اجتماعی این حادثه به یکی از نمادینترین گامها در شکستن فلسفه حجاب که جمهوری اسلامی بر زنان ایران تحمیل کرده، بدل شده است
در اسلام اما سکس مظهر مزه بهشتی است. به همین خاطر به مومنان وعده داده میشود که در بهشت حوریان و غلمانهای زیبا رو در انتظارشان هستند. راه حلی که در اندیشه اسلامی برای به نمایش گذاشتن اقتدار دینی، نظم جنسی و کنترل فرد وجود دارد تمرکز بیشتر در کنترل سکسوالیته زن است. گفته میشود در فرهنگ مسیحی زن یک موجود منفعل است، اما در اندیشه اسلامی وسوسهگری جنسی و قوای سکسوالیته زن، مهاجم و فعال است، بنابراین باید با مکانیسم جداسازی جنسیتی و حجاب کنترل شود تا زن با زیبایی و انگیزش جنسی خود حواس مرد را پرت نکند و ایمان و تقوای او را بر باد ندهد. شاید از این رو است که در جوامع اسلامی نمایش برهنگی زن با واکنش شدیدتری روبهرو میشود یا شاید نیرومندتر بودن پدرسالاری وعقبماندگی این جوامع توضیح دهنده اینگونه واکنشها باشد.
درست است که مرد هم به خاطر نداشتن پوشش مورد نظر و سرپیچی از مقررات فرهنگ سنتی و پدرسالار مورد شماتت قرار میگیرد، اما این مسئله به شدت و حدتی نیست که در مورد زنان میبینیم. در مورد زن، نمایش بدن نوعی شرم و ننگ تلقی میشود و به شدت مورد حمله قرار میگیرد. حال آنکه نمایش بدن نیمه برهنه مرد هیچ پرسشی برنمیانگیزد. نمایش برهنگی کامل بدن مرد فوقش صور قبیحه خوانده میشود، اما در مورد زن، نمایش چنین تصاویری تنها ناموس خانوادگی او را برباد نمیدهد، بلکه فرهنگ ناموس پرستانه جامعه را نیز برمیانگیزاند. از اینرو یک باور همگانی خود را در مداخله برای دفاع از ناموسی جمعی و سنگسار روانی آن زن موظف میبیند.
از قضا هنر از دیرباز با به نقش کشیدن و روایتهای عریان از بدن، سکس و سکسوالیته یکی از عرصههای چالش سنت و اندیشههای دینی بوده است. تصاویر نقاشی و مجسمههای برهنه در یونان و روم باستان و شعرهای اروتیک و جنسی در میان شاعران کلاسیک ایران نمونههایی از این دست هستند. حتی امروز نیز در نزد محافل کنسرواتیو و دینی در بسیاری از جوامع غربی نمایش کامل برهنگی در رسانههای عمومی میتواند مسئله برانگیز باشد و آنها را به واکنش وادارد، اما در مجموع نمایش یا به تصویر کشیدن برهنگی در عکس، نقاشی، فیلم و یا رمان اروتیک مسئله پیچیده و جنجال برانگیزی نیست.
برخی منتقدان اقدام اخیر گلشیفته فراهانی، عکس وی را "پورنوگرافی" دانستهاند. شما این عکس را تحت چه عنوانی قرار میدهید؟
این عکس در بهترین حالت یک عکس زیبای اروتیک است و کوچکترین ربطی به هرزهنگاری ندارد. پورنوگرافی مظهر نوعی صنعت سکس، بردگی جنسی زن و استثمار جنسی نه تنها زنان بلکه تا حدودی مردان و گاه کودکان است که از آن به عنوان هرزهنگاری نام میبرند، اما در فیلم یا نقاشی یا عکس اروتیک سوژه موضوعیت دارد. شما با یک سوژه و مفهوم سروکار دارید، با عنصر زیباییشناسانه و حتی یک روایت سرو کار دارید. در پورنوگرافی اما سوژه یکسره محو شده است و شما از همان آغاز بیشتر با بدن و سکس زن همچون ابژه جنسی روبرو میشوید.شما با داستان، روایت، موضوع و درنگ فکری، هنری و حسی خاصی سروکار ندارید، بلکه با بیروحترین و مکانیکیترین شکل انگیزش جنسی مواجه هستید و این گاه با بدآموزیهای سادومازوخیستی به جوانان همراه است. بنابراین پورنوگرافی یا به عبارتی تحقیر شخصیت زن و تبدیل کردن سکس به یک صنعت و کالا را سوداگری جنسی نام نهادهاند، در حالی که اروتیسم به صنعت سکس ربطی ندارد. بگذریم که بسیاری در کم و کیف این نوع تفکیکها نیز چون و چرا گذاشتهاند و حتی مرز اروتیک با پورنوگرافی "نرم" را خیلی شفاف نمییابند.
با اینهمه در ایران این دو مسئله با هم اشتباه گرفته میشوند.باورنکردنی است عکس نیمه برهنهای که هیچ نشانی از تلاش برای برانگیختن جنسی در آن به چشم نمیخورد پورنو تلقی شود. در ایران حجاب بر سر زن گذاشتن- یعنی نماد کنترل و پوشاندن سکسوالیته زن-بخشی از فلسفه سیاسی حکومت به شمار میرود. بنابراین وقتی یک زن هنرمند و شناخته شده ایرانی در چشم دوربینهای جهان نه فقط حجاب و روسری را کنار میگذارد بلکه با بدن نیمه برهنه در عکس ظاهر میشود خواهناخواه چالشی بسیار جدی علیه آن فرهنگ و حکومت به راه میاندازد.
با این وصف از دیدگاه شما این اقدام گلشیفته فراهانی چالشی علیه فرهنگ پدرسالارانه است؟
من نه اصلا از انگیزه خانم گلشیفته اطلاعی دارم و راستش برایم چندان اهمیتی هم ندارد. مهم، خوانش ما از آن کنش است. بازتاب اجتماعی این اقدام آن را به یکی از برجستهترین نمونهها در چالش اقتدار پدرسالارانه حکومت در زمینه پوشاندن و کنترل سکسوالیته زن بدل ساخته است. گرچه پیش از این نمایش صحنهای از بدن برهنه شهره آغداشلو در فیلم میهمانان هتل آستوریا غیرت ایرانیان خارج از کشور را برانگیخته بود، یا برهنه شدن یکی از زنان اپوزیسیون در کنفرانس برلین سر و صدای بسیاری برانگیخت، اما هیچ یک به اندازه این عکس جنجال برانگیز نشدند. به گمانم تاریخ از برخی جنبهها به گونهای مشترک درباره نمایش عکس نیمه برهنه گلشیفته همچون کشف حجاب طاهره قرهالعین و اشعار اروتیک فروغ فرخزاد – بهرغم تمام تفاوتها در حوزهها، انگیزهها، موقعیتها و بافتار متن - به قضاوت خواهد نشست.
در مورد عکس گلشیفته بیآنکه بخواهم در کم و کیف آن غلو کنم، بر این باورم که درست به دلیل بازتاب اجتماعی این حادثه به یکی از نمادینترین گامها در شکستن فلسفه حجاب که جمهوری اسلامی بر زنان ایران تحمیل کرده، بدل شده است. اینکه زنان ایرانی در خارج حجاب بیرونی ندارند کار بزرگی نیست؛ این چالش زمانی مفهوم دارد که فلسفه حجاب مورد حمله قرار بگیرد و گلشیفته این کار را با نمایش بدن نیمه برهنهاش در سطح گسترده، خواسته یا ناخواسته، اگاهانه یا خودانگیخته انجام داده است.
چرا این عکس هنری به این میزان مورد توجه قرار گرفته است؟ آیا اگر در یک عکس، یک بازیگر مرد ایرانی بدن نیمه عریانش را به نمایش درمیآورد، به این اندازه بحثبرانگیز میشد؟
اتفاقا پرسش من همین است که آیا نگاه به زن باز هم به عنوان یک موضوع جنسی عامل اینهمه واکنش و جنجال بر سر این عکس نیست؟ ایا این نگاه نشانگر این نیست که باور به حجاب درونی تا اعماق جامعه ایران نفوذ دارد؟ ما آن نوع حجاب اجباری را که حکومت تحمیل میکند عقب مانده میدانیم، اما بر سر یک عکس نیمه برهنه اینهمه واکنش منفی صورت میگیرد. به نظرم عکس گلشیفته عقب ماندهترین ذهنیت پدرسالار و حجابگرایی درونی جامعه را قلقلک داده است. در حجاب بیرونی شما به دلیل حفظ نجابت یا حس شرم و گناه از نمایش معمولی و غیر برهنه بدن زن نیز دوری میکنید. چادر، روسری، نقاب، برقع یا یونیفورم راهبهها نمونههایی از این دست در کشورهای مختلف است.
در ایران روسری و چادر نشانه حجاب زن است. مسئله اصلی اما در فلسفه حجاب که نماد نجابت زن و ناموس مرد به شمار میآید، مطیع بودن زن و انقیاد و کنترل بدن او توسط نظم پدرسالار نهفته است. آنچه در حجاب درونی مشهود است زیر سئوال بردن فردیت وآزادی زن در سادهترین بیان خود و مهر تائید زدن به ارائه تصویر از مردان همچون شکارگران و متجاوزان جنسی است.
در فرهنگ ناموسی، جامعه خود را دانای کل، پدر، برادر بزرگ و کلانتر محله میداند که باید درباره یک عکس ساده نیمه برهنه هنری یک زن این همه واکنش نشان دهد. آنهم نه درباره ارزش هنری آن و میزان سکسی بودن تصویر، بلکه تنها درباره رسوایی ناشی ازبرهنگی یک زن ایرانی در انظار عمومی. این نشان میدهد
بنابراین قبل از اینکه بخواهیم گمانهزنی کنیم که گلشیفته با چه انگیزهای این کار را انجام داده باید به آزادی فردی او اهمیت بدهیم. از طرف دیگر باید بدانیم که مفاهیم تا حدودی نسبی و وابسته به بافتار متن هستند و باید برهنگی و معنای آن را با توجه به شرایط روز آن تبیین کنیم. وقتی یک زن و مرد برای دفاع از حقوق حیوانات در اعتراض به پوشیدن لباسهایی که از پوست حیوانات تهیه شده است عریان میشوند، نمیتوان عریان شدن آنها را به هیچ وجه به نمایشی اروتیک نسبت داد. جدا کردن نمایش برهنگی از شرایط و بستری که در آن اتفاق میافتد و یا نسبت برانگیختن جنسی دادن به همه آنها فقط در یک فرهنگ خشکه مقدس و ذهنیت بیمار جنسی میتواند اتفاق بیفتد.
گلشیفته این روزها فقط از سوی حکومت جمهوری اسلامی مورد شماتت قرار نگرفت. البته معلوم است که جمهوری اسلامی او را سرزنش میکند، اما وقتی بخشی از جامعه روشنفکری هم او را مورد سرزنش قرار میدهد این سئوال پیش میآید که آیا این حجاب درونی که از آن حرف زدید در جامعه روشنفکری هم ریشه دوانده است؟
بله. این خطاست که ما فکر کنیم زنستیزی، پدرسالاری، ناموسپرستی و میل به کنترل بدن زن فقط به حکومت دینی ما منحصر است. در ذهنیت جامعه ایرانی، پدرسالاری قدرتمند است. رفتارهای نابرابر شوهر با زن، کنترل مطلق سکسوالیته زن به عنوان مایملک مرد، رفتار آمرانه پدر با دختر و برادر با خواهر، رفتار خویشاوندان مرد با زن، آزار و اذیت و تحقیر زنان در محیطهای مردانه، همه و همه بخشی از یک فرهنگ پدرسالار است که آزادی عمل زن را برنمی تابد، اما پرسش اینجاست:جامعه روشنفکری و طبقه متوسط مدرن شهری، تحصیلکرده و سکولار که با ارزشهای حاکم اسلامی میجنگد و یا دگراندیشان و اوپوزیسیونی که خود را سخت رادیکال هم میدانند چگونه در برخورد با یک عکس هنری نیمه برهنه این گونه با حکومت همسو میشود؟
در فرهنگ ناموسی، جامعه خود را دانای کل، پدر، برادر بزرگ و کلانتر محله میداند که باید درباره یک عکس ساده نیمه برهنه هنری یک زن این همه واکنش نشان دهد. آنهم نه درباره ارزش هنری آن و میزان سکسی بودن تصویر، بلکه تنها درباره رسوایی ناشی ازبرهنگی یک زن ایرانی در انظار عمومی. این نشان میدهد که فرهنگ دینی، ناموسپرستی و پدرسالاری تا چد در اعماق نسل قدیمی جامعه ما ریشه دوانده است.
به نظر من بخش بزرگی از جامعه جوان کشورمان این حرکت گلشیفته را تحسین برانگیز دانستند و آن را اقدامی علیه فرهنگ سنتی نام دادند. بنابراین اگر بسیاری در دفاع از گلشیفته در برابر اقتدار دینی و سنتی از او حمایت کردند خواستند به روشنی بگویند مداخله و کنترل سکسوالیته و بدن زن از سوی جامعه عقبمانده و ضد زن، موقوف! مستقل از انگیزه گلشیفته این واکنشها در دفاع از حق او یک پیکار سیاسی- فرهنگی در دفاع از فردیت و حق زن است. این را هم بگویم که گذشته از واکنشهای خود گلشیفته آخرین واکنش پدرش نیز برای من جالب بود.
چرا باید واکنش پدرش برای شما جالب باشد؟
آن طور که رسانههای دولتی اعلام کردند او ابتدا این اقدام را همچون دیگر اعضای جامعه پدرسالار ایرانی تخطئه کرد و حتی آن را مونتاژ دانست، اما پس از واکنش فوری گلشیفته در تائید عکس خود، در اظهار نظر دوم پدر او ردپایی از فرهنگ مدرن میبینیم.او گفت دختر من هرکاری انجام داده به خودش مربوط است. این حرف پدر گلشیفته تا حدودی فاصله گرفتن از فرهنگ ناموس پرستی است که به پدر حس شرم را منتقل میکند و او را مسئول گناه دختر میداند. امیدوارم جامعه مردان ما این حرکت را یاد بگیرند و فردیت زنان و دخترانشان را به رسمیت بشناسند و خود را وکیل و وصی خوب و بد رفتار آنها ندانند.
شما گفتید امیدوارید مردان جامعه فردیت زنان و دخترانشان را به رسمیت بشناسند، اما همه افرادی که درباره اقدام گلشیفته بحث موضعگیری کردند، الزاما مرد نبودند. زنان بسیاری هم بودند که میگفتند گلشیفته با این کارش حرمت زن ایرانی را خدشهدار کرده است.
مردسالاری فقط با اقتدار مردان سلطه نیافته است بلکه با تن دادن زنان به آن و درونی کردن ارزشهای مردانه تجدید تولید شده است. زنان حتی ممکن است در برابر رفتار آزادیخواهانه یک زن دیگر گاه بیشتر از مردان واکنش نشان بدهند.
در جامعهشناسی قدرت گفته میشود قدرت برهنه آزاردهنده است. برای مثال اگر زنی دائما مورد خشونت قرار بگیرد و نتواند این وضعیت را تغییر بدهد سعی میکند آن را توجیه کند. او که نمیتواند هر روز در کوچه فریاد بزند که شوهرش او را کتک میزند، اما او به این زندگی ادامه میدهد. زمانی که فرد قدرت تغییر ندارد به توجیه بیقدرتیاش و سلطهای که بر او اعمال میشود تمایل مییابد. مثلا گفته میشود خیلی از زنان نسبت به روسای زن بیشتر حساسیت نشان میدهند تا روسای مرد. این به زن بودن ربطی ندارد، به موقعیت ضعیفتر ربط دارد. در بستر فرهنگی مردسالاری مرد مسلط است و بسیاری از زنان به آن عادت کردهاند. در این شرایط اگر یک زن آزاد باشد بسیاری از زنان دیگری که از آن قدرت و جسارت برخوردار نیستند به جای تحسین آن، روان خودشان برهم میخورد. زیرا که نرم و هنجارشان بر هم خورده است و تا زمانی که نتوانند مثل آن زنان آزاد، قدرتمند و جسور رفتارکنند به محکوم کردن آن ادامه میدهند. این یک مکانیسم روانی برای پوشاندن موقعیت ضعیفتر خود است.
از طرف دیگر هنوز تصویری از وارستگی زنانه در جامعه ما متاثر از الگوهای مردانه و عقبمانده پیشین است. در الگوهای سنتی پدرسالار یا زن لکاته است یا اثیری. خب خانم گلشیفته در چنین تصویری بعد از نمایش این عکس کجا قرار میگیرد؟ تصویر شریعتی- معلم انقلاب اسلامی ایران - از زن، در کتاب "فاطمه، فاطمه است" دیده میشود. معنای زن وارسته را در این فرهنگ به روشنی تصویر میکند. این کتاب درست همان تصویری را که تمام جنبشهای رهاییبخش مردسالارانه در خاورمیانه به نمایش گذاشتند فرموله میکند. زن با انکا ر یا پوشاندن زنانگی خود و مبارزهای دوشادوش مردان وارسته میشود. در اینگونه برداشت از وارستگی زنانه که به هیچ وجه هم منحصر به گروههای مذهبی نیست، خانم گلشیفته کجا جا میبابد؟ در این دیدگاه خانم گلشیفته اعتبار هنری و مبارزاتی خود را علیه استبداد دینی حاکم با یک عکس هنری بر باد داده است. حال آن که من فکر میکنم به این "رسواییهای"زنورانه که فلسفه حجاب را نشانه رفته است باید صدآفرین گفت. توصیه من این است که باید مراقب بود تحت عنوان جنبشهای رهاییبخش، دمکراتیک و ضد استبدادی در کشورهای نظیر ایران، حقوق زنان زیر سئوال نرود و به بهانه مبارزه برای آزادی، ما را از تلاش برای دفاع از فردیت زنانه بازندارند.
زنی دیدم
که نصفه ی عمرش
نصیه رفته بود.
مردی دیدم
زیپ شلوارش باز
هاج و واج
بخودش لبخند می زد.
کودکی دیدم.
در خیابان بند ناف می فروخت.
ماموری دیدم
دست بند بدست
زیر مانتوی زن
سرک می کشید.
بقالی دیدم
که زن را نصیحت می کرد.
فرشته ای دیدم
پشت ترازو،چرت می زد.
رهگذری دیدم
دست روی کلاهش
شتابان می رفت.
چند نفر دیگر هم در همین راستا عکسهای برهنه خود را منتشر کردند آنها بیشتر مورد حمله قرار گرفتند. بهر حال گلشیفته یک آدم معروف بود و پشتوانه جهانی هم دارد. فقط به بازتاب واکنش به عکسش در رسانه های خارجی نگاهی بیاندازید. اما آن زنان و دخترانی که بدون هیچ پشتوانه ای در برابر تابوهای ضد انسانی ایستاده اند را کسی نمی بیند. نگاهی به عکس زن و مردی بیاندازید که خیلی نمادین است. یک طرفش زن است و طرف دیگر مرد. اما بعضیها چنان برخوردهای تهدید آمیزی با آنها کرده اند که جای شرم دارد. فقط نگاهی به فیسبوکشان بیاندازید. چرا فقط گیر داده اید به گلشیفته؟
به نظر من تفاوت بسیار زیادی است ما بین ازادی زن از حجاب و خود ارایی و نمایش خود و بهره برداری از نقطه ضعف مردان و جلب توجه انان و برده جنسی شدن زن یا مرد.
من البته به خانم گلشیفته این حق را می دهم که دستش را از روی پستانش بردارد و حتا دوربین را بسوی سکسش هم ببرد. اما یک مسيله اینجا هست و آن اینکه خود غربی های اندیشمند و روشنفکر هم در اینکه استفاده ابزاری از زنانشان می شود و از بدن عریان آنها در تبلیغات استفاده می شود هم نگرانند و هم منتقد. حالا البته کسانی برای اعتراض از لختی بدن خود استفاده می کنند. اما در نهایت من فکر می کنم که این عقده گشاییها و این خودزنی ها چندان برای جامعه ی ایران کارساز نیست. چرا که جامعه هنوز هم در دستان خشن و بی مروت و متجاوز اسلام اسیر است.****. من فکر می کنم که همان بیحجاب شدن گلشیفته و هر زن و دختر ایرانی سلاحی بسی برنده تر از نشان دادن پستان و سکس است. من خود دختری جوانم و فکر می کنم که کار گلشیفته کار من دختر جوان را در بی حجاب شدنم مشکلتر می کند چنانکه کرده. زنده باد بی حجابی زنده باد آزادی زن و آزادی مرد
خانم سارا شاد شما هم لطفا لخت شوید. ما خواهان دیدن شماییم. حتا اگر پیر هم باشید شما می توانید گام مهمی در پیشبرد جامعه ی ایرانی و جهانی بردارید. ممنون میشوم. اگر هم میترسید از سر به پایینتان را نشان دهید. من هم به پیروی از شما لخت خواهم شد. ممنونم.
حالا همین مونده بود که از گلشیفته قهرمان ساخته بشه. با با گلشیفته آگهی برای یک شرکت الماس سازی کرده وکلی پول به جیب زده. توهمون عکس لخت به انگشتش نگاه کنید انگشتر ی که برای تبلیغه می بینید. حالا هم شرکتهای تبلیغاتی هم کارگردانهای دیگه هم جرئتش رو هم بدنش رو پسندیدند باز هم برای پول در آینده لخت خواهد شد. اینقدر تئوری برای خودتان نبافید که اگر بدن لخت برای جلب توجه یا بر انگیختن احساسات نباشد پس شرعی است! گلشیفته هم برای خودنمایی و هم برای پول لخت شده و تابو لخت شدن زن هم سر جاشه.
با سلام . همان روز اولی که عکس خانم گلشیفته را دیدم گفتم که او فریاد دختران وزنانی است که طبق طرح حجاب و عفاف سه دهه عمر جمهوری غیر اسلامی مورد تعدی قرار گرفتند وشکنجه شده وشلاق خوردند! واو همان احترامی را دارد که دختران وزنان ما در زندان درحال پرپر شدن هستند ویا هم اینک روی تخت تعزیرات شلاق میخورند . بازهم میگویم: ****این ره که تو میروی به ترکستان است ...!!.
جالبه که بعضی از این مثلن روشنفکران و نویسندگان زن و مرد دلیل آوردند که چون فیلمساز قصد دیگه ای داشته پس لخت شدن گلشیفته بعنوان اعتراض حساب نیست. این خانم ها و آقایان روشنفکر! هیچ شخصیت و اراده ای برای گلشیفته قایل نبودند. فکر نمی کردند که فیلمساز هر کسی بوده و هر قصدی که داشته این گلشیفته بوده که با تصمیم و اراده خودش جلوی دوربین لخت شده. اینها بعضی هاشان ادعا دارند که روزنامه نگار هم هستند!
اگرازاین خانم به عنوان قهرمان نام میبرید چه خالیست جای کمی جسارت و یفین بر چهره اش در این عکس . گویا خود غافلگیر شده با حالتی متحیر و آمیخته با ابهام و درماندگی به دوربین خیره شده است . اینها کدامین خصلت یک علمدار و تابو شکن است ؟ ای کاش به خاطر هنرش و با قدرت بازیگری اش بر سر زبانها می افتاد آن کاه فریاد نسلی میشد که به دنبال اتمسفری آزاد نه مسموم برای شکوفایی استعدادش است
این دیدگاههای ظاهرا روشنفکری را بهتر است به این موارد تسری ندهیم. موضوع نه ایجاد تحول در جامعه مرد سالار بوده و نه اعتراض به حجاب. جماعت بازیگر سینما نیاز شدید روانی به دیده شدن و جلب توجه دارد و وقتی خانمی با چنین نیازی در جامعه فرانسه زیاد دیده نمی شود تصمیم می گیرد عکس برهنه خودش را در معرض دید قرار دهد تا ملتی به جوش و خروش آید و در باره او به خوبی یا بدی نظر دهد و عطش توجه طلبی ان خانم هم ارضا گردد.
توی ایران نگاه جنسی به زن بی داد می کنه به طوری که مثلن میانسالی برای زنها معنی ای نداره . شما یا زن جوونی یا زن پیر ...مثلن تا نزدیک چهل سال شما رو جوون می دونند و از بعد ار چهل سال پیرزن ! و البته پیرزن بودن برای زن یعنی رو به قبله خوابیدن ! در این مورد فرقی بین مرد مثلن مدرن و مرد سنتی یا مذهبی من که ندیدم...متاسفانه نگاه غالب به زن در ایران حتی بین خود زنها نگاه جنسیه . و همه بدبختیهای ما هم از همین نقطه شروع میشه .هر وقت نگاه به زن انسانی شد دیگه چیزی به اسم زن ستیزی هم وجود نخواهد داشت. یعنی تا چند نسل هم نباید امیدی بهش داشت چون تا اونجایی که من دارم می بینم کماکان تربیت پسرها و دخترهای کوچیک هم بر اساس همون کلیشه های جنسیتی سابقه.پسرها از بچگی به جای آدم و آقا بار اومدن مرد بار می آیند و زنها هم عروسک خیمه شب بازی.خلاصه که من اصلا به ایران امیدی ندارم حالا حالاها.
این داستان مثل اینکه انتها ندارد. لخت شدن شارون استون در فیلم basic Instinct هم اینقدر داستان نداشت.
برخی از ایرانیان وطن پرست عاشق ایران میخواهند جایزه بزرگ قدردانی در راه مبارزه در راه حقوق انسانی بشر به اضافه جایزه صلح نوبل را به گلشیفته بدهند. گور بابای نلسون ماندلا اون که کاری نکرد فقط 27 سال رفت زندان حالا اگه لخت شده بود یک چیزی. واقعا نظرات افراطی از هر دو طرف غیر قابل تصورند. یکی گلشیفته فریاد آزادی زنان تاریخ میداند یکی هم او را بزرگترین مبارز را ازادی زنان. این بنده خدا را نه ایتقدر بزرگ کنید نه بر سرش بکوبید. ایشان یک بازیگر است و در جهت حرفه اش این کار را انجام داده همانطور که بنده به عنوان گارشناس حفاری باید سر چاه نفت از کلاه و لباس ایمنی استفاده کنم.
ارسال کردن دیدگاه جدید