اسم رمز بحران روابط جنسی
یکشنبه, 1391-05-08 18:55
نسخه قابل چاپ
سلیم اسدی
سلیم اسدی - هشت میلیون جوان ایرانی در سن ازدواج هستند، اما تمایلی به ازدواج ندارند. مشکلات اقتصادی چون گرانی لجام گسسیخته، بیکاری فزاینده و تغییر دیدگاه جوانان نسبت به زندگی و سبک آن، ازجمله دلایلی است که مسئولان برای عدم تمایل جوانان نسبت به ازدواج مطرح کردهاند.
از نظر مسئولان، این مسئله یک "بحران" است، اما شاید از زاویه دید مردم، خصوصاً خود این جوانان که فعلاً قصد ازدواج ندارند ازدواج در سنین بالاتر، به خودی خود بحران محسوب نشود، بلکه اسم رمزی باشد برای لایههای پنهانتر این مسئله، یعنی "بحران جنسی" در ایران. به خاطر سلطه گفتمان سنتی و محافظهکارانه، بیان عریان این بحران شاید به این راحتیها نباشد. به همین دلیل نیز در لفافه "بحران بالا رفتن سن ازدواج" به آن پرداخته میشود.
در گزارشی که از سوی دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت تهیه شده به مسئله بالا رفتن سن ازدواج اشاره شده است. رئیس این دفتر با ابراز نگرانی نسبت به افزایش سن ازدواج در كشور گفته است: "هشت میلیون جوان در كشور آماده ازدواج هستند. دولت باید مسئله مسكن و اشتغال آنها را حل كند و خانوادهها نیز باید از نظر فرهنگی و عاطفی كمك كنند تا این جوانان ازدواج كنند. خیرین نیز از نظر مالی كمك كنند تا جوانان برای ازدواج مشكل نداشته باشند. پیش از این میانگین سن ازدواج ۲۱ سال بود كه اكنون به ۲۷ سال رسیده است."
بالا رفتن سن ازدواج یا بحران روابط جنسی؟
در حالی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا، میانگین سن ازدواج حتی به بالای ۳۵ سال هم میرسد، سئوال اصلی این است: چرا نسبت به افزایش سن ازدواج در ایران اینهمه نگرانی در میان مسئولان جمهوری اسلامی وجود دارد؟
۲۵ درصد از دانشجویان دختر در ایران «خودارضایی» میکنند. این در حالی است که ۷۵ درصد پسران هم با دوستی با دختران نیازهای جنسی خود را برطرف می کنند. این نکته در دیدگاه سنتی و محافظهکار مسئولان حکومت اسلامی ایران امری غیر قابل پذیرش است. درواقع آن چیزی که در ایران از آن به عنوان بحران ازدواج و بالاتر رفتن سن ازدواج یاد میشود در واقع مسئله بحران جنسی در جامعه است.
به نظر میرسد مسئله در جای دیگری است. مسئله، بحران جنسی است که جامعه ایران با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی خاص خودش و از همه مهمتر سختگیریهای حکومتی در این زمینه با آن دست به گریبان است. البته این همه داستان نیست. از طرف دیگر بسیاری از کارشناسان نزدیک به حکومت به شدت نسبت به عدم ازدواج خصوصاً در میان دختران جوان هشدار میدهند.
امیرحسین بانکیپور، کارشناس مسائل خانواده اظهار داشت: «هم اکنون تعداد دختران هرگز ازدواج نکرده ۲۰ تا ۳۴ سال، سه میلیون نفر و تعداد پسران هرگز ازدواج نکرده ۲۵ تا ۴۰ سال، یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر است و اگر تمام پسران ازدواج کنند برای نیمی از دختران یعنی یک میلیون و ۶۰۰ هزار نفر هیچ همسری یافت نمیشود.»
اینکه چرا این کارشناس تا بدین حد نگران این است که دختران جوان همسری برای خود نیابند را شاید بتوان در این مسئله جستوجو کرد که بنا به آماری که خود وی اعلام کرده است ۲۵ درصد از دانشجویان دختر در ایران «خودارضایی» میکنند. این در حالی است که ۷۵ درصد پسران هم با دوستی با دختران نیازهای جنسی خود را برطرف می کنند. این نکته از دیدگاه سنتی و محافظهکار مسئولان جمهوری اسلامی ایران امری غیر قابل پذیرش است. درواقع از آن چیزی که در ایران به عنوان بحران ازدواج و بالاتر رفتن سن ازدواج مطرح میشود در واقع مسئله بحران جنسی در جامعه است.
آتشفشان تجاوز
بحران روابط جنسی در جامعه ایران میرود که تبدیل به یک آتشفشان غیر قابل مهار شود؛ تا جایی که مسئولان جمهوری اسلامی که همواره با توجه به رویکرد محافظهکار و سنتیای که دارند در پی انکار آن واقعیت بودهاند لب به سخن گشودهاند و آمارهای تکان دهندهای را اعلام کردهاند که تنها گوشه کوچکی از این بحران عظیم را نشان میدهد.
در سال گذشته ۹۰۰ پرونده تجاوز ثبت شده که حدود ۴۰ درصد آمار تجاوز مربوط به زنان و ۶۰ درصد مربوط به مردان است که این خشونت معمولاً این خشونت به افراد زیر ۱۵ سال و با اغفال آنها صورت میگیرد.
برای نمونه فرمانده ناجا آماری از تجاوز جنسی داده که شگفتآور است: در سال گذشته ۹۰۰ پرونده تجاوز ثبت شده که حدود ۴۰ درصد آمار تجاوز مربوط به زنان و ۶۰ درصد مربوط به مردان است که این خشونت معمولاً به افراد زیر ۱۵ سال و با اغفال آنها صورت میگیرد.
در همین زمینه، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران میگوید: "در جامعه به دلیل نگرش مردسالارانه همیشه بحث تجاوز به زنان پررنگ جلوه داده میشود. به عنوان مثال بحث درباره دختران فراری زیاد است و اگر دختری شب در خیابان بماند بلافاصله با او برخورد میشود. در حالیکه پسران فراری هم در جامعه زیاد هستند و حتی شبها در خیابان میخوابند. قطعاً این پسران به مسیرهای منحرفی کشیده میشوند که یکی از آنها همین عمل لواط است."
آمارها گوشهای از وضعیت بحرانی جامعه ایران را نشان میدهند؛ آنهم در شرایطی که با توجه به تغییر سبک زندگی و همچنین مقتضیات جدید زندگی در امور اقتصادی و فرهنگی دیگر راهکارهای سنتی و قدیمی رفع نیازهای جنسی در قالب تشکیل خانواده و ازدواج چندان در میان نسل جوان خریداری ندارد. در کنار آن سختگیریهای حکومتی در پی پاک کردن صورت مسئله است و اجازه نمیدهد که شهروندان جوان همچون بسیاری دیگر از کشورهای توسعه یافتهتر با هم روابط آزاد داشته باشند. درنتیجه بحرانی رخ میدهد که دامنگیر همگان میشود.
موج ایدز در راه است
در حالی که مسئولان تنها در پی نادیده گرفتن این مسئله هستند و تنها دم از بالا رفتن سن ازدواج میزنند، بحران آن چنان عمیق شده است که حتی سلامتی جامعه را هم در خطر انداخته است.
براساس آمارهای رسمی در ایران مبتلایان به بیماری ایدز نه تنها افزایش یافتهاند که الگوی ابتلا به این بیماری هم تغییر یافته است. اگر در گذشته بیشتر مبتلایان به ایدز از راه استفاده از سرنگ مشترک مبتلا به این بیماری میشدند اکنون روابط جنسی پر خطر و کنترل نشده رشدی دو برابر در شیوع این بیماری داشته است.
براساس آمارهای رسمی در ایران مبتلایان به بیماری ایدز نه تنها افزایش یافتهاند که الگوی ابتلا به این بیماری هم تغییر یافته است. اگر در گذشته بیشتر مبتلایان به ایدز از راه استفاده از سرنگ مشترک مبتلا به این بیماری میشدند اکنون روابط جنسی پر خطر و کنترل نشده رشدی دو برابر در شیوع این بیماری داشته است.
براساس آمار جمعآوری شده از دانشگاههای علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تا تاریخ اول دیماه سال ۱۳۹۰ در مجموع ۲۳ هزار و ۹۰۲ نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شدهاند که ۹۱ درصد آنان را مردان و ۹ درصد را زنان تشکیل میدهند. الگوی ابتلا از سال ۱۳۸۹ نیز دچار تغییر شده و برقراری روابط جنسی با رشد دوبرابری به ۷ .۲۰درصد رسیده است.
این امر خود نشان از آن دارد که با وجود سختگیریهای حکومت، نه تنها روابط جنسی خارج از چهارچوب ازدواج، که روابط جنسی پرخطر در لایههای پنهان جامعه به شکل گستردهای در جریان است. از آن سو مسئله تجاوزها مطرح است و از این سو مسئله مبتلایان به ایدز که از راه روابط جنسی کنترل نشده و پر خطر شیوع این بیماری را گستردهتر و سریعتر کردهاند.
صیغههای ساعتی، قرص مسکن سنتی
دیدگاههای سنتی و محافظهکارانه، روابط آزاد جنسی بین شهروندان را تاب نمیآورند و با روشهای خشونتآمیز و محدودکننده همواره این روابط را بین آنها سرکوب کردهاند. آنها در این زمینه راه حلهای سنتی خود را هم برای رفع بحران دارند.
دیدگاههای سنتی و محافظهکارانه، روابط آزاد جنسی بین شهروندان را تاب نمیآورند و با روشهای خشونتآمیز و محدودکننده روابط آزاد بین شهروندان را در این حوزه همواره سرکوب کردهاند. آنها در این زمینه راه حلهای سنتی خود را هم برای رفع بحران دارند.
مدتی پیش وب سایت "مرکز رسمی ازدواج موقت تهران" در فضای مجازی خبرساز شد. مدیر این وبسایت اعلام کرده بود با استقبال زیاد زنان یائسه و مطلقه برای صیغه شدن ساعتی مواجه شده است.
در همان صفحه نخست این سایت آمده است: "به باور و اعتقاد ما و بر اساس مستندات صریح قرآنی و روایی ازدواج غیر دائم، همانند ازدواج دائم، امری مشروع و قانونی است و نه تنها اشکال و خدشهای به اصل شرعی بودن آن نمیتوان وارد کرد؛ بلکه باید آن را راه حل منطقی، عقلانی، اخلاقی و دینی در جهت رفع پارهای از مشکلات جنسی جوامع و جلوگیری از فحشا و بیبندوباری دانست."
البته فردی به نام آقای "ت" که خود را مسئول این سایت معرفی کرده است در گفتوگو با قانون از نیت خیر خود برای کمک به جوانانی که مشکل ازدواج دارند سخن گفته و ادعا کرده با وجود اینکه توهینهای بسیاری به وی شده، همچنان در ادامه این مسیر مصر است. او از برنامههایش برای فراگیری این روش براساس اصول و شرع در سایر استانها سخن گفته و مشکل اصلی خود را ناتوانی در پاسخگویی به همه مراجعهکنندگان عنوان کرده است.
آقای ت از فعالیت این مرکز زیر نظر یکی از دفاتر ثبت ازدواج و طلاق و مشورت با فردی روحانی و یک حقوقدان صحبت کرده است و در پاسخ به این پرسش که آیا این خانمها «عده» نگه میدارند گفت: «در این مرکز بیشتر از زنان یائسه استفاده میشود و اگر خانمی هم یائسه نباشد، شرط عدم دخول گذاشته میشود تا عده به او تعلق نگیرد.»
نتیجه
جمعیت جوان ایران در یک وضعیت ویژه پیرامون تامین نیازهای جنسیاش قرار دارد؛ به شکلی که از یک طرف از موقعیت سنتی خود گسسته است و راهکارهای سنتی همچون ازدواج لزوماً دیگر مورد توجه آنان نیست.
حکومتی که در شخصیترین وجوه زندگی شهروندان دخالت میکند و اجازه حل شدن نیازهای طبیعی آنها را نمیدهد، نمیتواند با تاکید بر ابزارهایی همچون راهاندازی سایتهای ازدواج موقت و ترویج مسئله صیغه جز یک مسکن سطحی برای عمق این بحران ارائه دهد.
از طرف دیگر به خاطر دخالتهای دولت و حکومت در تمامی وجوه زندگی شخصی، شهروندان امکان تامین این نیاز با راهکارهای آزاد و مدرن را هم ندارند و این یک موقعیت بغرنج را به وجود میآورد.
در شرایط فعلی بحران در روابط جنسی جوانان ایران میرود که تبدیل به یک "آتشفشان" غیر قابل کنترل شود. به نظر نمیرسد راهکارهایی همچون ترویج ازدواج موقت و صیغههای ساعتی بتواند راهگشا باشد. چون معمولاً این دست راهکارها نیز تنها بهانهای برای تنوعطلبی "مردان سنتی پولدار" است. در حالی که بسیاری از جوانان به دلایل مختلف از جمله هزینه نزدیک به صد هزار تومان یا حتی گاه بیشتر این نوع از صیغه، یا تعارض با سیستم فکری و عقیدتیشان و و هم عدم رعایت حقوق زنان در این میان، به سمت این دست از راهکارها نمیروند.
پنهانکاری در مورد بحران روابط جنسی و درواقع انکار واقعیت های جاری در کشور هم راه به جایی نمیبرد. تا زمانی که مسئولان و حاکمان جامعه ایران دیدگاه سنتی و محافظهکارانه خود را در مورد زندگی جنسی شهروندان ایران تغییر ندهند برای این موضوع راهکار مناسبی پیدا نخواهد شد و هر روز شاهد گستردهتر شدن و عمیقتر شدن این معضل در سطح جامعه خواهیم بود. در واقع حکومتی که در شخصیترین وجوه زندگی شهروندان دخالت میکند و اجازه حل شدن نیازهای طبیعی آنها را نمیدهد، نمیتواند با تاکید بر تمهیداتی چون راهاندازی سایتهای ازدواج موقت و ترویج مسئله صیغه، جز یک مسکن سطحی برای عمق این بحران ارائه دهد. به نظر میرسد مسئولان باید بپذیرند که سبک زندگی جامعه جوان و مدرن ایرانی تغییر کرده است و راهکارهای سنتی برای آنان نه تنها جذابیت ندارد که خود می تواند در آینده بحران جدیدی را تولید کند.
بسیار گزارش خوب و مستندی بود...ممنون از شما و زحمتتون...شاید کسی از خواب بیدار شه!
نیاز جنسی یک نیاز بنیادین و در عین حال بسیار مهم و تعیین کننده است اما متاسفانه برای جا انداختن همین گزاره ی بدیهی در جامعه ای مثل ایران باید تلاش زیادی کرد.در شرایطی زندگی می کنیم که مردم قبل از ازدواج یک دختر معاینه ی پرده ی بکارت اون رو حق مسلم خودشون می دونن در حالتی که این عمل یک توهین بسیار عمیق به شخصیت یک دختره.
در کشور ما نه آموزشی برای مسایل جنسی وجود داره و نه حقی برای پرسش.در واقع صحبت در مورد مسایل جنسی در کشور ما خجالت آور و تابو محسوب می شه و تغییر این شرایط نیازمنده تغییر اساسی در فرهنگ و طرز فکر مردم هم میشه...
مسائل جنسی همان گونه که در سطح روابط سنتی به یک تابو تبدیل شده است و حاکمان و بخشهای سنتی جامعه اصراری به پرداختن به آن ندارند در سطح روشنفکری نیز به آن اندازه ای که باید به آن پرداخته نمیشود شاید به دلیل مورد اتهام قرار نگرفتن از طرف بخش های سنتی جامعه که تا بوده خواست های دگر اندیشان را به خواست های جنسی تقلیل داده اند
مقاله ی خوبی بود ممنون جناب شمس
بحران جنسی چیزی فراتر از اینهاست
شاید مشاوران روانشناسی بهتر بگویند قضیه از چه قرار است
چند وقت پیش با یک مشاور صحبت می کردم که کارش روانشناسی در امور زناشویی بود خاصه
میگفت حجم غیر قابل باوری از خیانت و روابط آزاد زن متاهل با مرد متاهل یا دختر مجرد با مرد متاهل و بالعکس وجود دارد
به این می شود رابطه های جنسی و تجاوزات به اصطلاح دو فرد محرم( مادر پسر یا دختر پدر و نسبت های خانوادگی) را هم اضافه کرد که البته از انی دست آماری نیست اما این روابط آزاد جنسی توام با خیانت که البته همچنان وفادار به همسرش می ماند اما به رابطه آزاد با جنس مقابلش هم ادامه می دهد در حال شیوع است و اصلا چیز کمی و محدودی نیست
تیپ بعضی سریالهای فارسی وان هم شاید درصد کمی تاثیر گذار بوده باشد پیرامون موضوع خیانت اما شاید این به بحران عدم ارضا هم در زنان و هم در مردان برگردد بحرانی که عموما به خاطر ازدواج های سنتی و شکل سنتی ازدواج در ایران برای رابطه جنسی قبل ازدواج هیچ صحبتی نمی شود و در پس از ازدواج گاها پیش می آید که دو فردی که ازدواج کرده اند به لحاظ عمل جنسی با هم در تضادند
این مسئله به همراه شکل مرموز و معمایی و البته جذاب خیانت و داشتن دوست پسر یا دوست دختر برای فرد متاهل که باید از لحاظ بعد روانشناسی آسیب شناسی شود وجود دارد
در مقاله آمده: «« ۲۵ درصد از دانشجویان دختر در ایران «خودارضایی» میکنند. این در حالی است که ۷۵ درصد پسران هم با دوستی با دختران نیازهای جنسی خود را برطرف می کنند.!!!! »» این آماره های خودساخته و پرداخته، مثل مَثّلِ معروف" مناره و مات ح ت گنجشک" است، نمیگنجه. یک کمی شاخ داره،پیازداغش زیاده.
تناقضات راببینید در یک جای مقاله گفته شده:
« اگر در گذشته بیشتر مبتلایان به ایدز از راه استفاده از سرنگ مشترک مبتلا به این بیماری میشدند اکنون روابط جنسی پر خطر و کنترل نشده رشدی دو برابر در شیوع این بیماری داشته است.»
در حالیکه در جای دیگر مقاله گفته شده: «سال ۱۳۹۰ در مجموع ۲۳ هزار و ۹۰۲ نفر افراد مبتلا به HIV/AIDS در کشور شناسایی شدهاند که ۹۱ درصد آنان را مردان و ۹ درصد را زنان تشکیل میدهند»
نتیجه: ١)- اگر ٩١ درصد مردها و ٧ درصد زن ها به ایدز مبتلا شده اند. پس چگونه روابط جنسی پر خطر و کنترل نشده رشدی دو برابر در شیوع این بیماری داشته است. یعنی این مردها با کی این روابط را داشته اند؟؟!!! و ٩١ درصد مبتلا شده اند.٢)- در حالیکه طبق یافته پزشکی شانس ابتلا مرد سالم در مقاربت جنسی (یکبار )با زن مبتلا ٢٥ درصد است.اما در حالت برعکس برای یک بار مقاربت زن سالم با مرد مبتلا شانس ابتلا ١٠٠ صددرصد است . تازه این یافته پزشکی مربوط به مرد ختنه نشده است. در مورد مردان ختنه شده شانس ابتلا به ٨ درصد می رسد (در یکبار مقاربت با زن بیمار.) به همین جهت در بعضی از کشورهای افریقایی غیر مسلمان ختنه را اجباری کردند.و نلسون ماندلا برای الگو بودن در سن ٩٠ سالگی ختنه کرد.
به فجایع پنهان اشاره کردی :| مشکل اصلی عدم واقع بینی مسئولان ماست ...
اما واقعاً راهکارش با توجه به بافت سنتی جامعه چی میتونه باشه ؟! یکی از دوستان چند روز پیش نوشته بود : گیرم جمهوری اسلامی رو برانداختیم ، با جمهوری اسلامی های درون افراد چه میکنیم !؟
بهترین راه این است که شهرنو را دوباره باز کرده و بجایِ خانوم رئیس(مامان)یک آخوند قرار دهند که در زمان ژتون دادنْ صیغه هم بخواند.
برای آقایان که توی این جامعه ما الحمدالله مشکلی نیست!
هرچقدر بخواهند سکس می کنند آخرش موقع ازدواج دنبال برگه گواهی باکره گی اند
ما زن ها توی این جامعه بدبخت ترین گروهیم اینهمه جلوی این میل طبیعی که برای ما هم هست می گیریم ما باکره می مونیم وقتی یکی میاد خواستگاریمون از سکس ش برامون با افتخار تعریف میکنه فقط باید با بدبختی نیگای چشاش کنیم که پس من آخه من چی پس ؟ من مگه دلم نخواسته؟ اما چه کنیم ؟ آدم چشش پر اشک میشه میگه آخه خدا این انصافه؟ من با این همه احساس نیازم باید هی پاک بمونم به قول تو عفت پیشه کنم بگم به قول تو فقط با شوهرم بعد بیان خواستگاری از سکسش آقا تعریف کنه بعد از من از پزشک قانونی گواهی باکره گی بخواهد خدایا تو کجایی که ببینی ما اینجا چقدر بدبختیم
در پاراگراف دوم آمده است"بیان عریان این بحران شاید به این راحتیها نباشد".
در فارسی اسم را جمع می بندند. " راحتی" قید است. بیان عریان این بحران شاید به این راحتی نباشد.
قشنگ تر نیست؟ با پوزش
خيلي با اين نظر دوستمون موافقم که : " گیرم جمهوری اسلامی رو برانداختیم ، با جمهوری اسلامی های درون افراد چه میکنیم !؟"
من در برخورد با افراد مختلف این مورد را حس کردم که خیلی از حرکاتی که جمهوری اسلامی انجام میدهد گرچه با ابراز نارضایتی از طرف افراد روبرو ی شود ولی بسیاری از همین افراد نظریاتی افراطی و بسیار نزدیک به آنچه ج.ا تبلیغ می کند دارند. عجیب تر اینکه در مورد مساله ای مانند روابط دو جنس مخالف حتی ارامنه هم نظریاتی شبیه آنچه ج.ا تبلیغ می کند دارند. بنابر این با آن جمله دوستمان موافقم، باید برای این ج.ا های درون افراد فکری کرد!
برای زندگی دنبال راه مطلقا درست نیستم چون وجود نداره.
به خودم و هموطنهای گلم پیشنهاد میکنم شانسشون رو برای ازدواج امتحان کنن. ازدواج با شرایطی که اگه به طلاق منجر شد آسیب زیادی نداشته باشه. (بچه! مهریه! هزینه جشن!)
تو این مملکت زن بودن ستم محضه. آقایون قبل از ازدواج هر کاری دلشون میخواد میکنن هر چند بعد از ازدواجشون هم همین راه رو ادامه میدن و هر تعداد سکسی که داشته باشند اصلا و ابدا معلوم نمیشه ولی اگه ما دخترها بر اثر برخورد به زمین ناهموار بکارت خودمونو از دست بدیم تا ابد مجرم و گنهکار درجه یک شناخته میشیم
تو این وضعیت برد اونهیی میکنن که قبل ازدواجشون هر چی دلشون خواست سکس میکنن و سر وقتش هم با 700 هزار تومن میرن یک پرده خوشکل برا خودشون میذارن تا کور بشن اون مردهایی که دنبال خوشگذرونین مگه ماها دل نداریم هان!!!!
خیلی جالب شده، ادارات تخصصی که مسئول پیش بینی و پیشگیری از مشکلات سلامت هستند در عمل نقش مخبر دست دوم اطلاعات را بازی می کنند. همین اداره سلامت خانواده و چه و چه و چه همیشه بعد از اینکه موضوعی رسانه ای شد فقط به آن واکنش نشان می دهد. فرق اداره ی تخصصی با فلان روزنامه چیست؟ یعنی پیش بینی تحولات هرم جمعیت و تبعات آن ممکن نبوده و اگر بوده چرا تا بحال صدایی از مسئولان در نیامده است. پیر شدن جمعیت، کاهش فزاینده و پایدار نرخ رشد جمعیت، کم بودن مردان در سن ازدواج به ازای زنان در سن ازدواج، افزایش میانگین سن ازدواج و ... برای کارشناسان پیام های واضحی دارد که راه های مواجهه با مشکلات متعاقب آنها هم معلوم است . پس چرا منتظر نظر فلان مقام هستند تا کاری بکنند آن هم کاری منفعلانه مثل حذف بودجه ی تنظیم خانواده! از آن بدتر موسسات بین المللی درون ایران است که علیرغم استقلال عمل بیشتر خود رسما مانند موسسات دولتی کم کاری یا خودسانسوری می کنند. صندوق جمعیت سازمان ملل، صندوق کودکان سازمان ملل، اداره ی مبارزه با موادد سازمان ملل، نمایندگی سازمان جهانی بهداشت در ایران و ... به هیچ عنوان به وظایف سازمانی خود عمل نمی کنند و تابع بروکراسی و تنبلی سازمانهای دولتی شده اند.
فرق این دوجمله را ببینید:
- هم اکنون مردم زیادی در اثر وبا در حال مردن هستند و تا کنون 1000 نفر هلاک شده اند
- پیش بینی می شود اگر آب شرب مناطق روستایی به سرعت بهداشتی نشود در تابستان آینده با موجی از وبا مواجه شویم. لذا کارکنان بهداشتی هم اکنون در حال بهینه سازی منابع آب روستاها هستند
به نظر شما کدام جمله اظهار نظر یک موسسه تخصصی است و کدام یک خبر یک رسانه؟
تحلیلی که در ابتدای متن تون کردید و بر مبنای اون پیش رفتید و بسیاری از جملاتی که به کار بردید، عیناً شبیه (یا بهتره بگیم) مثل صحبتی است که دکتر حسین قاضیان در یکی از ویدئوهایی که به خاطرم نمیاد کجا ولی احتمالا در وای وای کرده بودن هست...
منظور وی او ای بود.
ارسال کردن دیدگاه جدید