نسخه قابل چاپ
عزیز خسرو شاهی- در روزهای گذشته یکی از خبرگزاریهای وابسته به حکومت خبری منتشر کرد که با این عبارات شروع میشد: «در گذشته کودکان خیابانی و کار با هر لباس و وضعیتی در چهارراهها و مناطق مختلف شهر اقدام به تکدیگری میکردند، اما به تازگی برخی از این کودکان لباسهای فرم به تن دارند و گویا از سوی فردی و یا گروهی سازماندهی شدهاند.»
خبر یادشده انگیزهای برای تهیه این گزارش شد. در مرحله نخست باید درستی ادعای مشاهده کودکان کار و خیابان با لباس متحدالشکل مورد بررسی قرار بگیرد و در مرحله دوم باید دو ادعای انتهایی این عبارت را از یکدیگر تفکیک کرد. خبرگزاری مهر مسئله "سازماندهی" کودکان کار و خیابان و مسئله "پوشش متحدالشکل" این کودکان را همبسته و علت و معلول یکدیگر میداند، اما موضوع سازماندهی کودکان کار و خیابان موضوع جدیدی نیست و فعالان اجتماعی به خصوص فعالان حوزه حقوق کودک سالهاست این مسئله را عنوان میکنند که بهرهکشی از کودکان کار و خیابان به صورت باندی و سازمانیافته انجام میپذیرد و مانند هر حرفه سودآور و البته غیر قانونی دیگری مافیای مربوط به خود را دارد.
مشاهده پوشش متحدالشکل کودکان کار و خیابان نشانه ظهور یک پدیده جدید در این عرصه یعنی "سازماندهی شدن" این کودکان نیست و این یک مشکل قدیمی و ریشهدار است.
فعالان حقوق کودک این خبر را تایید نمیکنند
فعالان "مستقل" حقوق کودک و بدنه "ان.جی.او"های فعال در این زمینه خبر متحدالشکل شدن لباس کودکان کار و خیابان را تایید نکردند و نسبت به آن اظهار بی اطلاعی میکنند.
یکی از فعالان قدیمی حوزه حقوق کودک میگوید: "من به دلیل حساسیت شخصی در زمینه فعالیت خود وقتی در خیابانهای مختلف رفت و آمد میکنم روی چنین موضوعاتی دقت میکنم. به شخصه چنین پدیدهای را تا به حال مشاهده نکردهام، ضمن اینکه گزارشی هم به ما در این رابطه داده نشده است. قاعدتاً اگر چنین موضوعی صحت داشت ما خیلی زودتر از نهادها و خبرگزاریهای دولتی (احتمالاً منظور او خبرگزاریها نزدیک به حکومت یا دارای مجوز رسمی است) متوجه آن میشدیم."
یکی از فعالان با سابقه حقوق کودک که سابقه محکومیت سیاسی به دلیل فعالیتهای اجتماعی نیز دارد میگوید: "این اخبار و به طور کلی این نوع نگاه به مسئله کودکان کار و خیابان ناشی از بی اطلاعی و سطحینگری به موضوع است. وقتی به فعالیت اجتماعی به چشم شک و تردید، فعالیت براندازانه و ضد امنیت ملی نگریسته میشود هیچگاه برخورد علمی و دقیقی با موضوعات اجتماعی نمیشود."
یکی دیگر از فعالان با سابقه حقوق کودک که سابقه محکومیت سیاسی به دلیل فعالیتهای اجتماعی نیز دارد میگوید: "این اخبار و به طور کلی این نوع نگاه به مسئله کودکان کار و خیابان ناشی از بی اطلاعی و سطحینگری به موضوع است. وقتی به فعالیت اجتماعی به چشم شک و تردید، فعالیت براندازانه و ضد امنیت ملی نگریسته میشود هیچگاه برخورد علمی و دقیقی با موضوعات اجتماعی نمیشود. حکومتهایی نظیر حکومت ایران سعی میکنند با دستکاری آمار و اطلاعات و یا ممانعت از تهیه آمار دقیق درباره معضلهای اجتماعی، صورت مسئله را پاک کنند و از خود وجهه و کارنامهای قابل قبول ارائه دهند. نمونه برجسته آن آمار مبتلایان به بیماری ایدز است. دستگاهها مسئول و به همراه آن تریبونهای تبلیغی حکومتی از سویی خطر بیماری ایدز را به عنوان یکی از نتایج رابطه نامشروع جنسی برجسته میکنند و از سوی دیگر عامل اصلی ابتلا به بیماری ایدز را در ایران اعتیاد معرفی میکنند. آنها با پایین اعلام کردن آمار مبتلایان به ایدز میخواهند عنوان کنند که در جمهوری اسلامی رابطه نامشروع جنسی وجود ندارد و یا در اکثر موارد ایدز به دلیل تزریق با سرنگ آلوده منتقل میشود. این در حالی است که همه نهادهای مسئول جهانی و جامعه پزشکی روی "پیشگیری" از این بیماری تاکید میشود. وقتی صورت مسئله پاک میشود طبیعی است اقدام مفید و جدی برای آموزش عمومی درباره آن صورت نمیگیرد. مسئله کودکان کار و خیابان هم مشابه ایدز است. انکار میشود و گستره و تبعات آن تقلیل داده میشود."
یونیفورم متحدالشکل یا لباس فرم مدرسه
من- تهیهکننده این گزارش- تاکنون لباس متحدالشکل کودکان کار و خیابان را با چشمهای خود ندیده و از کسی درباره این موضوع چیزی نشنیدهام. با وجود پرسوجو از فعالان اجتماعی در این زمینه باز دست به یک تحقیق میدانی زدم. با موتور به چند نقطه پر تمرکز از حضور کودکان کار و خیابان مراجعه کردم. تعداد زیادی چهار راه در خیابان ولی عصر و خیابان انقلاب و همچنین چند پارک در سطح شهر تهران از جمله پارک دانشجو، پارک لاله، پارک ملت، بولوار کشاورز، تقاطع خیابان ولی عصر با خیابان طالقانی، تخت طاووس، میدان انقلاب، میدان ولی عصر، میدان ونک، میدان تجریش، میدان قدس و غیره از مکانهایی بود که به آنها مراجعه کردم.
حتی تصور دختری کوچک با لباس مدرسه، در کنار یک روزنامه که روی آن چسب زخم یا فال حافظ چیده است و روی سنگفرش لُخت پیادهرو دراز کشیده است و همزمان که پاهای کوچک خود را در هوا تکان میدهد در حال نوشتن کلمات درشت «بابا نان داد» در دفتر مشقی ارزان قیمت است، انسان را تحت تاثیر قرار میدهد چه رسد به دیدن مستقیم این صحنهها با چشمهای خود.
اثری از لباس متحدالشکل در تن کودکانی که آدامس، فال، دستمال کاغذی، ویفر، شکلات، سیم ظرفشویی، چسب زخم و غیره میفروشند وجود ندارد، اما فکر میکنم دلیل این تیتر و این خبر را در سایت "مهر نیوز" یافتهام. آنچه در تن تعدادی از کودکان کار و خیابان دیده میشود نه یونیفورم و لباس متحدالشکل که لباس فرم مدرسه است. حکومت سالهاست به دلایل اسلامی اما با عناوینی آموزشی و تربیتی لباس دانشآموزان مقاطع ابتدایی و راهنمایی را یک شکل و یک رنگ کرده است. این عمل قرار است از "ولگردی" دانشآموزان در راه مدرسه یا بازگشت از آن جلوگیری کند و جلوی رجوع کودکان و نوجوانان را به مدهای بینالمللی بگیرد. رنگهای مانتو و مقنعه روشن مانند صورتی برای دختران دبستانی، مانتو و مقنعه سبز رنگ برای دختران دانشآموز پایه راهنمایی، شلوار و پیراهن آبی رنگ برای پسران پایه ابتدایی و شلوار و پیراهن طوسی رنگ برای دانشآموزان پسر پایه راهنمایی. البته در شهرهای مختلف ایران و گاه در ناحیههای مختلف آموزشوپرورش این رنگها متفاوت است و در مناطقی برای دختران دانشآموز پایه دبیرستان هم چنین لباسهای متحدالشکلی در نظر گرفته میشود.
کودکان فروشنده در سطح خیابانها و پارکهای تهران هرکدام به نوعی متخصص اجرای تئاتر خیابانی هستند. مخاطبشناسی، تلاش برای اثر گذاری بیشتر، تلاش برای تطابق گفتار و بازیها با واقعیت، تمرکز روی موضوع و کسب نهایت درک ممکن از نقش، جزئی از پیشپا افتادهترین تخصصها و تواناییهای این کودکان با استعداد است. یکی از راههای کسب دلسوزی عابران و جلب توجه دیگران و معطوف کردن عاطفه مشتریان نسبت به خود در بین این کودکان پوشیدن لباسهای فرم مدرسه است. در حالی که اکثریت این کودکان به مدرسه نمیروند و تحصیل آنها به مدد تلاش و کوشش فعالان اجتماعی و پیگیران موضوع حقوق کودک به صورت غیر رسمی و در محیطی خارج از مدارس آموزش و پرورش انجام میگیرد با این حال این لباسهای متحدالشکل بسیار ارزان قیمتتر از سایر البسه کودکان است و معمولاً بعد از کوچک شدن به تن دانشآموزان توسط والدین آنها دور انداخته میشوند و یا به افراد فقیر بخشیده میشوند. این یونیفورمهای مدرسه هم پوششی برای تن هستند و هم عاملی برای دلسوزی بیشتر عابران و مردم در خیابان!
این جزئی از مشاهدات روزانه مردم تهران و حتی سایر شهرهای بزرگ ایران است که در خیابانها، کودکی با لباس مدرسه در حالی که واقعاً یا به ظاهر مشغول نوشتن مشقهای مدرسه است در کنار بساط فروشندگی خود در پیادهرو خمیده یا دراز کشیده باشد. حتی تصور دختری کوچک با لباس مدرسه، در کنار یک روزنامه که روی آن چسب زخم یا فال حافظ چیده است و روی سنگفرش لُخت پیادهرو دراز کشیده است و همزمان که پاهای کوچک خود را در هوا تکان میدهد در حال نوشتن کلمات درشت «بابا نان داد» در دفتر مشقی ارزان قیمت است، انسان را تحت تاثیر قرار میدهد چه رسد به دیدن مستقیم این صحنهها با چشمهای خود.
سازماندهی
شاید برای شما جالب باشد که بدانید حتی «بلال فروشان» و «چای فروشان» بزرگسال پارکها و «تخمه فروشان» و دستفروشان ترمینالهای مسافربری هم گروهی کار میکنند.
دفاع از محل کسب و محدوده پرسهزنی تا تقسیم کار، تامین جنس، جابهجایی بار و تامین وسیله حمل و نقل از جمله مسائلی است که به صورت گروهی انجام میگیرد. بلالفروشی که ذغال یا ذرت خام ندارد با "موبایل" به بالادستی خود خبر میدهد و برای او ذغال یا ذرت خام اضافه ارسال میشود.
حتی «بلال فروشان» و «چای فروشان» بزرگسال پارکها و «تخمه فروشان» و دستفروشان ترمینالهای مسافربری هم گروهی کار میکنند. دفاع از محل کسب و محدوده پرسهزنی تا تقسیم کار، تامین جنس، جابهجایی بار و تامین وسیله حمل و نقل از جمله مسائلی است که به صورت گروهی انجام میگیرد. بلالفروشی که ذغال یا ذرت خام ندارد با "موبایل" به بالادستی خود خبر میدهد و برای او ذغال یا ذرت خام اضافه ارسال میشود.
به ندرت میتوان کودکی را یافت که تنها در خیابان کار کند. کودکان کار و خیابان به صورت گروهی فعالیت میکنند. آنها یا به صورت فامیلی و محلهای کار میکنند یا فردی آنها را از خانوادهشان اجاره میکند.
نرگس دختری "حداکثر" هفت ساله است که میگوید: "عمو جواد مواظب ما هست. ما هیفدهتائیم (منظورش هفده نفر است). با هم فامیلیم. بچههای فاطی خانم هم پیش ما کار میکنند." با دست برادرش را در فاصله دورتر نشان میدهد. از روی غریزه یا به دلیل آموزش، با فاصله کنترل شدهای از یکدیگر حرکت میکنند و حواسشان به یکدیگر هست. دست بخشندهای برای خرید ببینند در کسری از دقیقه سر و کله همه تیم پیدا میشود. همچنان که وقتی یکی از آنها مورد آزار و اذیت قرار بگیرد هجوم میآورند و یکی از آنها هم به سرعت بزرگسال مسئول تیم را خبر میکند.
مائده دختری بین ۹ تا ۱۰ سال است که از پدر و مادرش برای کار اجاره شده است. میگوید: "روزی ۴۰ هزار تومن در میارم. همهاش را آقا رحمان قبل از سوار شدن میگیرد. اگه کمتر باشه سوار ماشین نمیکنه باید دنبال ماشین بدوییم و گریه کنیم. بعد نگه میداره اینقدر میزنه و فحش میده که خسته میشه، اون وقت میزاره سوار بشیم!" پدر و مادرش معتاد هستند و تنها منبع درآمد خانواده مائده و خواهرش کوچکترش سمیه است. برادر بزرگتر به دلیل اینکه سن و سالش بالاتر از این است که دستفروشی کند و "دل کسی براش نمیسوزه" فعلاً بیکار است.
مهری دختری است ماهوش، به زیبایی یک عروسک زنده که حدود ۱۰ سال دارد. سر و صورتش عمداً برای آنکه زیبایی خیرهکننده اش به چشم نیاید آلوده و کثیف شده است! فال حافظ میفروشد و میگوید: "عزیزآقا خیلی مهربونه. ما خیلی زیادیم. با اتوبوس میریم خونه. عزیز آقا همیشه منو میشونه روی پای خودش! ظهرا (ظهرها) هم برام بستنی میخره!"
سادگی این کودک در بین تمامی کودکان کاری که دیدهام یک استثناء است. "عزیز آقا" کسی که مهری را از ناپدریاش کرایه کرده است چنان این کودک را خام کرده است که میگوید: "عزیز آقا مثل بابا حسن خودمه! اصلاً مثل شوهر ننم (ناپدری) نیست. وقتی توی بغلشم با گوشام (گوشهایم) که بازی میکنه خوابم میگیره...!"
ذهن من سیاه و خراب است یا واقعیت روشن و تکان دهنده؟ نمیدانم، اما حال خوبی ندارم. سر و کله مردی به نسبت درشت اندام با یقه پیراهن باز و زنجیر طلایی کلفت بر گردن پیدا میشود. مائده میدود طرف او و من میفهمم که او همان عزیزآقا است. چپ چپ نگاهم میکند. خودم را به نفهمیدن میزنم و میگویم: "دختر پول فالت را نگرفتی." مائده میگوید: "بزار (بگذار) روی صندلی برمیدارم." راه میافتم و از پارک بیرون میآیم.
اعتیاد
اعتیاد یکی از بزرگترین عوامل قربانیکننده زندگی کودکان کار و خیابان است. تعداد زیادی از کودکان کار درآمدشان صرف تهیه مواد مخدر مورد استفاده پدر، مادر یا سرپرستشان میشود.
کودکان کار بارها و بارها نحوه استفاده انواع و اقسام مواد مخدر را در خانه یا محله خود دیدهاند و با روشهای مصرف مواد مخدر آشنایی کامل دارند. متاسفانه این کودکان مصرف مواد مخدر را به عنوان دلیل "قدرت" بزرگسالان، "پایان کودکی"، "آرامش"، "فرار از مشکلات"، "عامل لذت" و غیره درک میکنند و به شدت در معرض آلوده شدن به اعتیاد قرار دارند.
هر ساله کودکانی به دلیل اعتیاد مادر خود معتاد زاده میشوند و در حالی چشم به جهان میگشایند که ماده مخدر از خون مادر توسط بند ناف به بدن آنها وارد شده است. تعدادی از آنان میمیرند و تعدادی دیگر در اولین ساعات تجربه زندگی با درد اشنا میشوند. آنهایی که وضعیت حادی دارند از آنجایی که همیشه خواب یا آرام هستند به عنوان ابزاری بی صدا و انسانی برای گدایی بزرگسالان استفاده میشوند. کودکانی هستند که برای آنکه فرار نکنند یا مجبور به حفظ رابطه با سرپرست خود شوند توسط بزرگسالان عمداً معتاد میشوند. کودکان شیرخواره را با داروهای کدئیندار و خوابآور بیهوش میکنند تا سر و صدای آنها مزاحم زندگی یا کار (گدایی) نشود.
کودکان کار بارها و بارها نحوه استفاده انواع و اقسام مواد مخدر را در خانه یا محله خود دیدهاند و با روشهای مصرف مواد مخدر آشنایی کامل دارند. متاسفانه این کودکان مصرف مواد مخدر را به عنوان دلیل "قدرت" بزرگسالان، "پایان کودکی"، "آرامش"، "فرار از مشکلات"، "عامل لذت" و غیره درک میکنند و به شدت در معرض آلوده شدن به اعتیاد قرار دارند.
کار کاذب- کار تولیدی
مسئله مهم دیگری که باید در رویکرد حکومت، نهادها و خبرگزاریهای نزدیک به آن در زمینه حقوق کودک به آن توجه کرد، تیتر کردن کار کودک به عنوان شغل کاذب یا تکدیگری است. تقسیمبندی نادرست یا تیتربندی غیر صحیح اطلاعات مختلف در هر زمینهای عامل ایجاد آگاهی کاذب یا درک ناصحیح دنیای پیرامونی است.
صاحبات قدرت در ایران با شتابی بیش از پیش "سیاستهای تعدیل ساختاری" و برنامههای صندوق بینالمللی پول را اجرا میکنند و مورد تشویق مقامات این نهاد اقتصادی جهانی قرار میگیرند. دولت به دنبال تلاش مرحلهای برای حذف یارانهها، خود را از عرصههای آموزش و بهداشت و خدمات عمومی بیرون میکشد و از زیر بار هزینههای آن فرار میکند.
وقتی کار کودکان در یک دیدگاه به شغلهای کاذب محدود میشود به طور طبیعی کودکانی که در کارهای تولیدی مشغول هستند از چهارچوب صورت مسئله "کار کودکان" و "کودکان کار" خارج میشوند. موارد بیشماری از کار کودکان در کارگاههای دوزندگی، آهنگری، کورههای آجرپزی، کارگاه تولید مواد شوینده، واشرسازی و غیره توسط فعالان و گروههای فعال در زمینه حقوق کودکان ثبت شده است. کودکان با حقوقی معادل یک پنجم حقوق تعیین شده توسط اداره کار (که خود همین حقوق هم درآمدی زیر خط فقر در ایران است) بدون بیمه و مزایای قانونی همان کاری را انجام میدهند که کارگران بزرگ سال انجام میدهند.
این کودکان نسبت به کارگران بزرگ سال حرف شنوی بیشتری از کارفرمایان دارند و هیچ مشکل حقوقی را متوجه آنان نمیکنند. ارزش افزوده بیشتری به جیب کسانی که این نوع نیروی کار را میخرند سرازیر میکنند و در شرایطی که "سرمایه" در ایران از "تولید" فراری است و به دلالی، تمرکز روی سودآوری از طریق گردش مالی، بورسبازی و خرید و فروش علاقه دارد کار ارزان قیمت (در اینجا کار بسیار ارزان قیمت کودکان) عامل سودآوری و بقای آن سیستم تولیدی است. کار کودکان در روستاها در قالب کشاورزی و دامداری در هیچ آمار رسمی و حکومتی درج نشده است و در هیچ تحلیلی از کار کودک وارد نمیشود.
وضعیت زندگی کودکان کار و روابط و تبعات خرید کار کودک با قیمت ارزان در ایران نیز مانند همه جای جهان کم و بیش همان "شرایط" و "روابطی" است که کارل مارکس در فصلهای ۱۳ و ۲۳ کتاب "سرمایه" توضیح میدهد. زندگی برای کودکان کار در ایران همان زندگی طبقه کارگر بریتانیا در قرن ۱۸میلادی است.
نقش دولت در این فاجعه اجتماعی
در جامعهای با اقتصاد نفتی که در آن مافیای دولتی- نظامی مشغول کسب سود از واردات کالا و فروش آن به مردم است به طور مشخص هر نوع تولیدی خطری برای این طبقه اجتماعی هستند. بیکاری در ایران بیداد میکند و دولت برای مقابله با تورم و انتقال بخشی از بدهیهای خود به مردم، ارزش پول ملی را مدام کاهش میدهد.
عدم توجه حاکمیت به معضلهای واقعی اجتماعی و ساختن معضلهای دروغینی چون نوع پوشش زنان و دختران و صرف هزینههای کلان برای ساماندهی نیروهای انتظامی، خودرو، سوخت و غیره برای برخورد با رنگها و لباسها به جای صرف این هزینهها برای درمان دردهای واقعی اجتماع گواه رویکرد تا بن و ریشه نادرست حکومت نسبت به معضلهای اجتماعی است.
صاحبات قدرت در ایران با شتابی بیش از پیش "سیاستهای تعدیل ساختاری" و برنامههای صندوق بینالمللی پول را اجرا میکنند و مورد تشویق مقامات این نهاد اقتصادی جهانی قرار میگیرند. دولت به دنبال تلاش مرحلهای برای حذف یارانهها، خود را از عرصههای آموزش و بهداشت و خدمات عمومی بیرون میکشد و از زیر بار هزینههای آن فرار میکند.
جمهوری اسلامی برای خوب جلوه دادن اوضاع کشور _در کل تاریخ به وجود آمدن خود_ در حال تکذیب همه مشکلات و معضلهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است. تجارت مواد مخدر در همه جای جهان یک تجارت سودآور است و در کشوری مانند ایران به عنوان راه ترانزیت مواد مخدر از افغانستان و دیگر کشورهای آسیایی به اروپا، گردش مالی این تجارت بسیار بالاست. در ماجرای آشکار شدن نقش نهادهای اطلاعاتی و امنیتی در قتلهای زنجیرهای- سیاسی، از لابهلای اطلاعات این پرونده نقش نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی در تجارت و ترانزیت مواد مخدر برای تامین هزینههای مالی و استقلال از دولت و نظارت مجلس افشا شد. ادعایی غیر واقعی نیست اگر اعلام شود جمهوی اسلامی برای کنترل نسل جوان ایران و منفعل و مشغول نگاه داشتن آنها از مواد مخدر به عنوان یک سلاح استفاده میکند.
فقر، کار کودکان، تکدیگری، تنفروشی، فحشا، اعتیاد، رجوع به شغلهای کاذب و بیکاری و بسیاری دیگر از معضلهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران ناشی از مدیریت نادرست و اشتباهات فاحش و سیستماتیک حکومت ایران در یک بازه زمانی طولانی مدت است. کوچ مردم از شهرها به روستاها، حاشیهنشینی، حلبیآبادنشینی، عدم آموزش صحیح به مردم و کودکان، ضعف سیستم آموزشی، ضعف و سکوت قوانین و از همه مهمتر نبود شعور، آگاهی و خواست ایجاد تغییرات کمی و کیفی در زندگی اجتماعی و مناسبات جاری در جامعه در بین حاکمان ایران از عمده دلایل وجود معضلات اجتماعی متعدد در ایران است.
عدم توجه حاکمیت به معضلهای واقعی اجتماعی و ساختن معضلهای دروغینی چون نوع پوشش زنان و دختران و صرف هزینههای کلان برای ساماندهی نیروهای انتظامی، خودرو، سوخت و غیره برای برخورد با رنگها و لباسها به جای صرف این هزینهها برای درمان دردهای واقعی اجتماع گواه رویکرد تا بن و ریشه نادرست حکومت نسبت به معضلهای اجتماعی است.
نمونه بارزی از امانیسم نوع اسلامی است که بجز موعظه، نصیحت دینی و ترحم در مورد اقشار ضعیف جامعه، ناتوانی و بی مسولیتی یک حکومت دینی را بوضوح نشان میدهد. برای ریشهکن کردن کار کودکان و سواستفاده از خردسالان، غیرقانونی کردن کار کودکان زیر ۱۸ سال الزامی است. در صورت اعتیاد، فحشا یا خشونت والدین، وظیفه جامعه، گرفتن بچهها از آنها است زیرا لیاقت و شایستگی پرورش فرزندان خود را ندارند و بچهها باید در مدراس شبانه روزی یا اقوام نزدیک صالح پرورش یابند. در صورت ضعف اقتصادی خانواده، کودکان باید دارای حقوق ماهانه تحصیلی از طرف مدرسه (از طریق بیمه اجتماعی) و امکانات آموزشی داشته, کمک هزینه زندگی برای خانواده خود باشند.
این کودکان بیشتر از پاکستان وارد میشوند. و جهت بهره کشی اغلب معتاد شده اند. در هند و پاکستان بهره کشی از این کودکان که والدین اغلب آنها کولی هستند صنعت عضیمی است. کولی ها علاقه به مدرسه و آموزش وکار ندارند.در اروپاه هم دیده میشوند. و به گفته خودشان بخاطر ریشه نژادیشان همه جای دنیا مورد تبعیض هستند. بسیار خوب برای گدایی یا دزذی ارگانیزه شده اند. عده ایی دیگر انها در جمع اوری پلاسیک و اشیای دور ریخته در زباله ها مهارت دارند .تشکیلات سازمان یافته ای آنها را پیش خرید میکنند و با بازی با احساست مردم تکدی گری مینمایند. و ان دفتر و کتاب کلاس های اول و یا دستگاه وزن گیری و یاذآدامس فروشی بهانه است.
چقدر غیر انسانی و تکان دهنده است. اگر گزارشگر شما راه ارتباطی برای کمک به آن دختر کوچک که نامش مهری است می شناسند به طریقی اعلام کنند تا اقدام کنیم. این سو استفاده جنسی از کودکان است. در کشوری که من هستم با چنین جرایمی به شدت برخورد می شود
گزارش نسبتاً خوبی بود. منتها یک اشتباه فاحش در این گزارش وجود داشت. در ابتدای گزارش به سازماندهی کودکان کار و خیابان اشاره شده و در اواسط این گزارش هم باز این موضوع که این کودکان توسط فرد یا گروه هایی اجاره می شوند مورد تاکید قرار گرفته که نه تنها موضوعی غلط است بلکه انحرافی اساسی هم در تحلیل پدیده ی کودکان کار و خیابان به وجود می آورد. زمانی که بر سازماندهی این گروه از کودکان توسط افراد و یا باندهایی خاص تاکید کنیم در حقیقت صورت مسئله ی اجتماعی را به یک صورت مسئله ی حقوقی تقلیل دادیم. به این معنا که پدیده ی کودکان کار و خیابان حاصل عملکرد معیوب سیستم های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است - چه در سطح بین المللی و چه در سطح داخلی - پس یک مسئله ی اجتماعی محسوب می شود و نه حتی یک اسیب اجتماعی! بنابراین زمانی که ما بر سازماندهی این کودکان توسط باندها و یا افراد خلاف کار تاکید می کنیم در واقع این پدیده تا سطح یک مسئله ی مجرمانه سقوط می کند. مسئله ای که باید با پی گیری های حقوقی حل و فصل شود و نه تغییرات اساسی اجتماعی!
این گزارش کاملا دروغ است زیرا ایران کشوری بسیار ثروتمند و سومین صادر کننده نفت در دنیاست. من مثل رهبرم فقط دلم برای کودکان فلسطین میسوزد. نمی دانم چرا با اینکه کودکان فلسطینی خانه ندارندو شبها در خیابان میخوابند و گرسنه هستند و در خیابانها کار میکنند و مورد سو ء استفاده قرار میگیرند هیچ خبرنگاری از آنها عکس نمیگیرد.
ارسال کردن دیدگاه جدید