فوتبال، ایتالیا و نژادپرستی
یکشنبه, 1391-04-11 10:40
نسخه قابل چاپ
در مرور چند رسانه: تایم، نیویورک تایمز، بریتیش فیوچر و گاردین
رسانهها درباره ماریو بالوتلی- روزنامهها و مجلات معتبر اروپا و آمریکا در نوشتههای متعددی به اقدام بالوتلی در بازی بین آلمان و ایتالیا در بازی نیمه نهایی جام ملتهای اروپا پرداختند. او بعد از زدن گل دوم به آلمان شادی غیر معمولی از خود نشان داد.
رابطه گلهای بالوتلی و خوشحالی بعد از گلاش با مسئله نژادپرستی در اروپا موضوعی بود که این رسانهها روی آن دست گذاشتند. در اینجا به مرور مختصربرخی از این نوشتهها میپردازیم.
مجله تایم در نوشتهای تحت عنوان "گلهایی که آلمان راغرق کرد: بالوتلی با صدای بلند گفت که او یک سیاه ایتالیایی مغرور است"، به قلم تونی کارون مینویسد: "بالوتلی پیراهن خودرا درآورد؛ کاری که در قواعد بازی یک کارت زرد را به همراه دارد. او عضلات پیچیده خود را به شکل یک بدنساز نمایش داد و گفت که این پوست سیاه ایتالیایی من است.
بالوتلی پیراهن خودرا درآورد؛ کاری که در قواعد بازی یک کارت زرد را به همراه دارد. او عضلات پیچیده خود را به شکل یک بدنساز نمایش داد و گفت که این پوست سیاه ایتالیایی من است. به نظر میرسد که خطاب او به کشوری بود که او را به مثابه یک شهروند پذیرفته است، اما مردمش او را نپذیرفتهاند.
به نظر میرسد که خطاب او به کشوری بود که او را به مثابه یک شهروند پذیرفته است، اما مردمش او را نپذیرفتهاند؛ کشوری که در چنبره تبعیض است و کرامت او را نفی میکند. او آنجا به عنوان یک ایتالیایی قهرمان سیاه و مغرور ایستاد وهم تیمیها و تمام ایتالیا را فراخواند که در آغوشش بگیرند. همراه با این، مفهوم متفاوتی از محدودههای هویت ایتالیایی ساخته شد."
آیا بالوتلی میتواند یک جامعه ضد راسیست بسازد؟
نیویورک تایمز در مقالهای تحت عنوان "آیا بالوتلی میتواند یک جامعه ضد راسیست بسازد؟ " نوشته است: "پس ازدوگل بالوتلی در روز پنجشنبه ایتالیاییها با شمایل یک قهرمان جدید روبهرو شدند. بالوتلی کسی است که زندگینامهاش گویای همه تغییرات و تضادهایی است که جامعه ایتالیا از سر گذرانده است. جامعهای که لازم نیست یک ستاره فوتبال باشید که راسیسم را در آن درک کنید. هر فرد سیاهی که در ایتالیاست این تجربه را درک کرده است و محدود به استادیومها نیست.
انداختن موز و میمون خطاب کردن سیاهان در آمریکای دهه 60 رواج داشت. امروزه آمریکا در تغییر این وضعیت به گونهای فرهنگی موفقیتهای بسیاری را به دست آورده و هیچگاه در مسابقات بسکتبال این چیزها را نمیبینیم. اروپا لازم دارد که تجربه آمریکا را از سر بگذراند."
نیویورک تایمز نقل میکند که "خبرنگارهای ایتالیایی گفتهاند که بالوتلی میتواند سمبل یک ایتالیای متنوع از لحاظ نژادی باشد. قبل از رفتن به منچستر او کسی بود که بر ضدش نژادپرستی بسیاری اعمال میشد. چند هفته پیش روزنامههای ایتالیایی گزارش کردهاند که پدر ومادرش که او را از غنا به عنوان فرزند خوانده به ایتالیا آوردهاند، یهودیاند و همین مسئله باعث شده است که افراطیها از دو سو او را مورد حمله نژادپرستانه قرار دهند.
در سال گذشته 59مورد راسیستی در ورزشگاههای ایتالیا گزارش شده که همگی مربوط به سیاهپوستان است." نویسنده این مقاله پرسیده است: "فکر میکنید بالوتلی میتواند با کارهای سمبلیکش به ایتالیا برای رسیدن به ایتالیایی کمتر راسیست کمک کند؟"
تاثیر نمادهای ورزشی در تغییر گفتمانهای عمومی
در مجله انگلیسی "بریتیش فیوچر" مقالهای منتشر شده به قلم ساندر کت والا با عنوان:" آیا بالوتلی میتواند نسل را در ایتالیا تغییر بدهد؟" این استاد دانشگاه مینویسد: "نمادهای ورزشی در تغییر گفتمانهای عمومی که به ما میگوید چه کسی هستیم اهمیت دارند.
بریتیش فیوچر: حتی استفاده از کلمه مهاجر برای توصیف ایتالیاییهایی که ازمناطق سیاهپوست جهان به آنجا آمدهاند، نشان میدهد هنوز راه طولانیای برای جامعهای مانده که با قومیتها و زبانهای مختلف کنار نیامده است.
اریک هابزباوم در کتاب ملت و ناسیونالیسم بعد از1870 مینویسد که اجتماع تخیل شده میلیونها نفر همانقدر واقعی است که یک تیم یازده نفره (تیم یازده نفره مثالی است از کل جامعه).
تعداد زیادی از اعضای تیم فرانسه را (که قهرمان جام جهانی 98 شدند) بچههای مهاجران تشکیل داده بودند، اما حتی همین موفقیت بزرگ برای فرانسه را لوپن به عنوان پسرفت فرانسه تفسیر کرد و گفت که تیمی به نام فرانسه قهرمان جهان شده که اصیل نیست. کاری که ورزش میتواند انجام دهد همانطور که برای لندن در المپیک پیش رو رخ خواهد داد ایجاد سویههای امید برای کشوری چند نژادی است تا نژادها پذیرفته شوند."
کت والا اضافه میکند: "نجواهای نسل بالوتلی در حالی که ایتالیا در خصوص سهم بچههای مهاجر در پیشرفت جامعه متفاوت فکر میکند، میتواند امیدآفرین باشد. حتی استفاده از کلمه "مهاجر" برای غیرسفید پوستان به دنیا آمده در ایتالیا از والدین مهاجر نشان میدهد که هنوز راه طولانیای برای جامعهای که با قومیتها و زبانهای مختلف کنار نیامده، باقی مانده است."
وی پرسیده است: "آیا این دوگل بالوتلی و خوشحالیاش میتواند باعث تغییر در این ایده بشود که ایتالیایی واقعی کیست؟ مسئله نژادپرستی در ایتالیا تنها پدیدهای متعلق به راست افراطی نیست ودر کل جامعه کم و بیش وجود دارد. آن روزنامه ایتالیاییای که کارتونی درباره بالوتلی چاپ کرد تا پیش از این هیچ کاریکاتور اینچنینی را از بازیکنان فوتبال چاپ نکرده بود. همین که مسئولان این روزنامه گفتهاند که کارتونشان راسیستی نیست نشان میدهد که این جامعه هنوز درک درستی از راسیسم ندارد."
آیا بالوتلی، قهرمان ملی سیاهپوست ایتالیایی است؟
روزنامه گاردین نیز در مقالهای تحت عنوان "آیا بالوتلی را میتوان یک قهرمان ملی سیاهپوست ایتالیایی دانست؟" نوشته جان فوت به این موضوع پرداخته است.
گاردین: بالوتلی نشانگر حقیقت چندنژادی بودن ایتالیاست. درایتالیا معمولاً مهاجران خوبند تا موقعی که ناپیدا هستند. آنها با شما کاری ندارند و حقوقشان هم مهم نیست و در آشپزخانهها و توالتها کار میکنند.
وی مینویسد: "مجموعه آن دوتا گلی که دیشب بالوتلی زد کشف حجابی است از تناقض میان شادیها با شعارهای نژادپرستانهای که علیه او سر داده میشود. آیا راسیستها بعد از دو گل غمگین شدند؟ نه آنها هم بیشک مثل بقیه خوشحالی کردند."
جان فوت اضافه میکند: "شادیهای بعد از گل توسط بالوتلی معناهای سمبلیک بسیار زیادی پیدا کردند. آنها نمادی از این هستند که سیاهان ایتالیا هم ایتالیاییاند و این چیزی است که هنوز در اروپا به سختی پذیرفته میشود. بالوتلی نشانگر حقیقت چندنژادی بودن ایتالیاست. درایتالیا معمولاً مهاجران خوبند تا موقعی که ناپیدا هستند. آنها با شما کاری ندارند و حقوقشان هم مهم نیست و در آشپزخانهها و توالتها کار میکنند. بسیاری از کسانی که در زلزله اخیر ایتالیا کشته شدند مهاجرانی بودند که به اجبار در کارخانههای ناامن مرکزی کار میکردند.
تجربه زندگی سیاهان در ایتالیا خیلی سخت است. قرار نیست آنها مشهور باشند، قرارنیست پولدار و موفق باشند. قرار نیست یکی از ما باشند.
حتی همین امروز یک روزنامه ایتالیایی تیتر زده که ما آلمانها را سیاه کردیم. در زبان محاوره سیاه کردن یعنی داغونشان کردیم. سیاه یعنی اینکه تحقیرشان کردیم."
منابع:
از این مقاله بسیار لذت بردم. یکی از ویژگی رویکردهای روشنفکری که در کارهای متفکرین آکادمیک کمتر مشاهده می شود، بها دادن به چالش های عینی اجتماعیست. پرداختن به پدیده مخرب نژاد پرستی در زمین فوتبال می تواند زمینه را برای گفتگو درباره نژاد پرستی در مقیاس های بزرگتر مهیا سازد. بالوتلی بهانه ایست برای پرداختن به سیاهانی که در زمین فوتبال نیستند و دیده نمی شوند. مگر "بقره" نامیدن بازیکنان عرب از سوی تماشاگران ایرانی در ورزشگاه آزادی نمودی از عرب ستیزی ما ایرانیان ندارد؟ ای کاش بودند افرادی که در مورد تماشاچیان و ورزشگاه های خودمان هم بنویسند.
در ایران نه تنها عرب ستیزی روز به روز بیشتر میشود بلکه شاهد ترک ستیزی وحتی نژادپرستانه نگاه کردن به افغانهای فارس زبان که نژادشان نیز ایرانی است هستیم.
ارسال کردن دیدگاه جدید