نسخه قابل چاپ
در گفتوگو با روزبه بوالهری، کارشناس مسائل کارگری در رادیو فردا
حمید مافی - جمعیت خانواده کارگران ایرانی به سی میلیون نفر میرسد. جمعیتی که میتواند سرنوشت هر جنبش سیاسی و اجتماعی در ایران را تغیر دهد، اما سالیان درازی است که نمیتوان نشانهای از فعالیت سازمان یافته کارگران ایرانی در تحولات سیاسی و اجتماعی به دست آورد.
اگرچه فشارهای اقتصادی و تصمیمهای دولت هر از گاهی، کارگران را به حرکتهای اعتراضی واداشته است، اما این جمعیت سی میلیون نفری، نتوانسته است برای مطالبات صنفی خود، یک حرکت جمعی سازمان یافته سامان دهد و اعتراضهای پراکنده کارگران را هدفمند و در یک مسیر مشخص به کار گیرد.
از سوی دیگر، فعالان سیاسی ایران نیز از نزدیک شدن به سازمانهای کارگری پرهیز دارند و در برخورد با مطالبات کارگران، سکوت و کلیگویی را به اعلام موضع صریح و شفاف ترجیح میدهند و در مقابل کارگران نیز نسبت به تحولات سیاسی و جنبشهای اعتراضی در ایران سکوت پیشه میکنند.
هریک ترجیح میدهند راه خود را بروند، حتی اگر منافع مشترک بسیار داشته باشند و بتوانند در کنار یکدیگر، راه طی نشده را آسانتر و سریعتر بپیمایند. روزبه بوالهری روزنامهنگار و کارشناس مسائل کارگری در رادیو فردا، در گفتوگو با رادیو زمانه به بخشی از دلایل این دور ماندنهای دو سویه پاسخ گفته است.
ایران سالیان درازی است که شاهد اعتراضهای کارگری است، اما کمتر پیش آمده که این اعتراضها، به یک جنبش فراگیر و سراسری تبدیل شوند. در چنین شرایطی، آیا میتوان گفت که در ایران جنبش کارگری وجود دارد؟
روزبه بوالهری: در این زمینه دو نگاه وجود دارد. یک نگاه که با توجه به حرکتهای اعتراضی کارگران و تشکلهای کارگری و همچنین پیشینه تاریخی فعالیتهای کارگری در ایران، معتقد است که جنبش کارگری در ایران وجود دارد، اما من معتقدم جنبش کارگری به عنوان یک حرکت همهگیر که اکثریت طبقه کارگر با آن همراه باشند در ایران وجود ندارد. البته این به معنای عدم وجود فعالیتهای کارگری نیست که ما کاملاً شاهد رکود و عدم تحرک در این حوزه باشیم.
علت این سکون و رکود حاکم بر فعالان کارگری چیست؟
روزبه بوالهری: در شعارها مطالبات اقتصادی جای نداشت. هیچ وقت به مطالبات کارگران و حداقل دستمزد و کارگران قراردادی اشاره نشد. اگر چه میرحسین موسوی به عنوان یکی از رهبران جنبش سبز در پیام اول ماه مه خود به این موضوع اشاره میکند، اما خواستها فرموله شده نبود.
علت اصلی این سکون و رکود در درجه اول به فشارهای خیلی زیاد حاکمیت بازمیگردد. از زمان مشروطه تا به حال ما شاهد بودهایم که هرگاه فعالان کارگری خواستهاند تشکلیابی کنند با سرکوب روبهرو شدهاند. در مقاطع تاریخی شاهد حرکتهای سراسری کارگران بودهایم؛ ازجمله در دوران رضاشاه شاهد شکلگیری حرکتهای صنفی کارگران بودهایم و یا در دوران محمدرضا شاه و همزمان با باز شدن فضای سیاسی در اواخر دهه ۲۰ و اوایل دهه سی ما شاهد این هستیم که دهها هزار فعال کارگری در تشکلها سازمان مییابند و به روایت ابراهامیان اصفهان در در دست کارگران بوده است. قانون کار در پی فشار همین تشکلها به تصویب میرسد، اما پس از انسداد فضای سیاسی، تشکلهای کارگری هم سرکوب میشوند.
در دوران بعد از انقلاب هم، شاهد رشد تشکلهای کارگری با خط و ربطهای سیاسی متفاوتی هستیم، اما هنگامی که سرکوب شروع میشود، فعالان کارگری و تشکلهای کارگری را هم شامل میشود. همه اینها بر اثر فشار سیاسی حاکمیت ادامه پیدا نکرده است.
همچنین عامل دیگر هم تغییر در لایههای کارگری جامعه است. ما پس از صنعتی شدن ایران در دوران پهلوی و شکلگیری و رشد سرمایهداری وابسته، شاهد هستیم که نیروی کار از روستاها تامین میشد. نیروی کاری که از روستا میآمد، طبیعی است که کار جمعی را تضعیف کند. اگر چه بر اثر فشارهای اقتصادی و به صورت غریزی این افراد هم سرانجام به فعالیت جمعی روی میآورند، اما نبود تجربه کار جمعی تاثیرگذار بوده است.
ما سه سال قبل شاهد شکلگیری یک اعتراض سراسری در ایران بودیم. اما بازهم نشانهای از مشارکت کارگران به صورت سازمان یافته، در این جنبش ندیدیم. علت این دوری دو طرفه جنبش سبز و کارگران را در چه میدانید؟
علت اصلی این وضعیت کم توجهی جنبش سبز به جامعه کارگری بود. البته برخی از فعالان جنبش سبز این مسئله را انکار میکنند، اما هیچوقت شما در اوج اعتراضهای مخالفان شاهد نیستید که اعتراضها در جنوب شهر شکل بگیرد. چرا؟ برای اینکه در شعارها مطالبات اقتصادی جای نداشت. هیچ وقت به مطالبات کارگران و حداقل دستمزد و کارگران قراردادی اشاره نشد. اگر چه میرحسین موسوی به عنوان یکی از رهبران جنبش سبز در پیام اول ماه مه خود به این موضوع اشاره میکند، اما خواستها فرموله شده نبود. در عین حال از یاد نبریم که در دولت خاتمی، مسئله تیراندازی به کارگران در شهر بابک کرمان و به قتل رساندن کارگران، مسکوت ماند. این پرونده هم اکنون در سازمان بینالمللی کار در حال پیگیری است. مجموعه این رفتارها زمینه بدبینی کارگران به جنبش سبز را فراهم آورد.
اشاره داشتید به برخورد دولت سیدمحمد خاتمی و اصلاحات با فعالان کارگری، ما در این دوره شاهد بیتوجهی به فعالان سندیکایی هم هستیم. دولت نه تنها امکان به ثبت رسیدن سندیکاها را نمیدهد، بلکه در سرکوب آنها مشارکت هم میکند.
در دولت خاتمی، همانطور که اشاره کردید، به روایت اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی، این اعضای خانه کارگر هستند که به محل سندیکا حمله کردند. علاوه بر این، فراموش نکنیم که قانون خروج کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار در دولت خاتمی اتفاق افتاد. در حالی که حدود ۵۰ درصد از کارگران ایرانی در کارگاههای زیر ده نفر فعال هستند. این قانون در مجلس ششم و به منظور اشتغال زایی تصویب شد، اما مشخص نیست تا چه میزان به اشتغالآفرینی کمک کرد.
ما به نوعی شاهد غیبت گفتمان عدالت خواهی در برنامههای اصلاح طلبان و دموکراسی خواهان ایران هستیم. علت این بیتوجهی را چه میدانید؟
چنانچه جنبشهای اجتماعی یارگیری نکنند دچار فرسودگی میشوند. هر حرکت اجتماعی نیاز دارد که تعداد حامیان بیشتری جذب کند. فکر نمیکنم اشاره به حداقل دستمزد کارگران و مقایسه آن به گرانیهای اخیر کار سختی برای این تشکلها باشد که در جنبش سبز فعال هستند. همچنین درخواست برای زندگی بهتر کارگران، میتواند نگاه مثبتی را در میان کارگران که این روزها فشارهای زیادی را از سوی حاکمیت تحمل میکنند، به وجود بیاورد.
من این وضعیت را متاثر از چند عامل میدانم. یکی اینکه خواستهای کارگری، با ایدئولوژی چپ پیوند خورده است و این به نوعی ناخودآگاه شده است و من آن را متاثر از فشارهای حکومت در طول دهههای مختلف میدانم. فراموش نکنید که در دوران رضاشاه هرگونه مرام اشتراکی داشتن جرم به شمار میآمد و خیلی از تشکلهای کارگری ایران بر همین اساس سرکوب شدند. این موضوع به صورت ناخودآگاه در ذهنها نقش بست که هر فعال کارگری یک کمونیست محسوب میشود و این تزلزل ایجاد میکند. یک عامل دیگر هم به گمان من حالت تدافعی تشکلهای کارگری است. این تشکلها آنقدر فشار تحمل کردند که به چشم نیامدند و برای همین من تصور میکنم که ضعف نهادهای کارگری هم نمیتواند بدون تاثیر باشد.
حال با توجه به این وضعیت و دوری دو طرفه جنبش سبز و یا دموکراسی خواهی ایران از مطالبات و فعالان کارگری، راه نزدیک شدن و همراه شدن این دو را در چه میدانید؟
من فکر میکنم که این اقدام باید ابتدا در درون جنبش سبز رخ بدهد. اگر اینها خواستار ایجاد یک دگرگونی اساسی در ساختار سیاسی ایران هستند باید یک یارگیری انجام بدهند. چنانچه جنبشهای اجتماعی یارگیری نکنند دچار فرسودگی میشوند. هر حرکت اجتماعی نیاز دارد که تعداد حامیان بیشتری جذب کند. فکر نمیکنم اشاره به حداقل دستمزد کارگران و مقایسه آن با گرانیهای اخیر، کار سختی برای این تشکلها باشد که در جنبش سبز فعال هستند.
همچنین درخواست برای زندگی بهتر کارگران طبق ماده ۴۱ قانون کار یا اعلامیه حقوق بشر و کنوانسیونهای حقوق کارگران که ایران امضا کرده است میتواند نگاه مثبتی را در میان کارگران که این روزها فشارهای زیادی را از سوی حاکمیت تحمل میکنند، به وجود بیاورد.
در همین زمینه:
جنبش سبز و آرمانهای جوان ایرانی
تفکر پیشرو کارگر با اندیشه های ارتجاعی اسلامگرایان هم خوانی ندارد کارگران ما حکومتی سکولار می خواهند
ارسال کردن دیدگاه جدید