از غریبهها استقبال کن...
شنبه, 1391-02-16 16:21
نسخه قابل چاپ
جستاری درباره دوست و دوستی
روزبه امین
روزبه امین - دوستی نوعی نسبت، وابستگی یا رابطه با دیگران و یکی از مهمترین فرمهای جدید اجتماعی است. به تعریف ساده دوست آن کسی است که بتوانیم با او درباره احساس خود از زندگی و برداشتهایی که داریم، آزادانه صحبت کنیم.
دوست آن کسی است که بتوانیم با او حرفهایی را که نمیشود با دیگران در میان گذاشت، بگوییم؛ کسی که پیش از آنکه حرف بزنیم حال و هوای روحی ما را میداند و همان کسی است که میخواهیم تنها با او بیرون برویم و در شهر تفریح کنیم.
مدرسه لزوماً محیط مناسبی برای دوستی با دیگران نیست. آنجا ما به اجبار با بغلدستی خود حرف میزنیم تا حوصلهمان سر نرود و چاره دیگری نداریم. یا اگر با یک شهروند، مسافر اتوبوس یا یک مراجعهکننده به مطب دکتر در مورد سرما، ترافیک یا دیگر چیزهای اینچنینی صحبت کنیم به هیچوجه دوست یکدیگر محسوب نمیشویم. بگذریم از اینکه هیچ دلیلی ندارد که با غریبهها درباره سیاست یا اعصاب خراب خودمان گفتوگو کنیم. ما در این شرایط تنها میخواهیم سکوت آزاردهنده بعضی فضاها را بشکنیم و شاید هیچ یک از دو طرف به خلقیات مخاطب خود توجهی نشان ندهد.
ما معمولاً به دوستان خود هدیه میدهیم، هر چیزی که معرف نمونهای از طرز زندگی و احوالات آنها در ذهن ماست. پس به آنها فکر میکنیم و با توجه ویژهای بهآنها،علایق و حساسیتهایشان را به خوبی میشناسیم. حال اگر به جای یک هدیه مناسب در روز تولد به دوست خود پانزده هزار تومان پول نقد بدهیم این به آن معنی است که ما دوستان خوبی نیستیم و صرفاً در مقدار مشخصی پول باهم شریک شدهایم.
بهترین نوع دوستی
معمولاً چنین میگویند که دوستی وقتی قابل فهم است که ما کسی را دوست داشته باشیم و به او عشق بورزیم. در این حالت سعی میکنیم با تمام تلاش خود این شخص را خوشحال کنیم، پس بعضی از چیزهایی که عمیقاً برای ما مهم هستند را به او میبخشیم تا صرفاً شاهد راضی بودن و شادی او نسبت به خودمان باشیم و بعدها ما نیز از این نوع بخششها بهرهمند شویم.
دوست یعنی آن کسی که از دیگران به ما نزدیکتر است و با او شکل دیگری از عشق را که با رابطه جنسی کاملا متفاوت است به شکل مشترک تجربه میکنیم. در بهترین نوع دوستی، دو دوست در کنار یکدیگر هدف مشترکی را دنبال میکنند، معمولاً همراه هم هستند و باهم حرکت میکنند. هرکدام با توجه به آن یکی، به هیچکس دیگری نیازمند نیست. رابطهای بین دو نفر با ویژگیهای منحصر به فرد شخصی، بر اساس خط ربطی از وقایع گوناگون، علاقهمندیها، احساسها و تجربههای اجتماعی که در مجموع قابلیت انتقال به فرد دیگری را دارند و آن فرد نسبت به این تجربهها از خود شناسایی نشان میدهد و آنها را در زندگی خود به کار میبرد. همه اینها توضیحاتی ساده درباره تعریف ابتدایی دوست و دوستی بود.
یاران سرخورده
صمیمیت مطلق، یکدل شدن و مترادف با آن یکرنگی یعنی یکی شدن دونفر با هم. این مفهومی مربوط به دنیای قدیم و بیانگر وضعیتی است که دونفر «یار» یکدیگر محسوب میشدند و «طرفدار» یا «دستیار» هم بودهاند.
یاران معمولاً از شدت عشق دیوانه میشدند و در داستانها برای هم میمردند و یا از دوری دقمرگ و در گوشهای پرت افتاده سر به نیست میشدند. آنها پیوسته نیرویی را از هم گدایی میکردند که هیچکدام نمیتوانست برای آن یکی برآورده کند و ضمناً در حد شعور و معرفت دیگر آدمها نمیگنجید که آنها از یکدیگر چه میخواهند؟! بنابراین تا به امروز روشن نیست داستانهای عاشقانه، عارفانه و زاهدانه کلاسیک ما که بیشتر صف طولانی یاران سرخورده است، درباره چه صحبت میکنند؛ آنهم با شاخ و برگ دادن غلیظ به امیالی ابتدایی و اولیه که اکنون ارزش چندانی ندارند و در زندگی روزمره امروز ما واقعیتی ندارند.
یاران همیشه درگیر تعقیب و گریزی عاشقانه بودهاند با این اعتقاد که عشق یعنی چیره شدن دوستی. ولی در واقع بیشتر این رابطهها مبتنی بر سلطه و غلبه راه و روش، اخلاق طبقاتی یا معارف مربوط به یک نفر بر سبک زندگی و نیازهای فکری آن دیگری است؛ آنهم با مخفی کردن حس سیطرهطلبی و قدرتخواهی، سوء استفاده از دیگران، به همراه امیال و خیالات اروتیکی که با پس زدن واقعیتهای جسمی و کش دادن داستانهای گاه سرگرمکننده و گاه بی سر و ته، بیانگر هیچ رابطه معنادار و اجتماعی نیستند و ریشه در جوامع سنتی دارند. پس در این میان «هجران» شرح ناکامیها و سرکوبیهایی است که آن مردم تحمل میکردهاند ولی تنها و از طریق تفاسیر عارفانه و خداپرستانه میتوانستند درباره آن صحبت کنند.
دوستیهای سنتی
دوستی مفهوم جدیدی است که نمیتواند با «عشق و یار» هممعنی باشد و انتهای طبیعتگرایی نیز همیشه به خدا ختم می شود. اگر بپذیریم که افسانهها میدانهایی هستند که همه نوع انگیزهای در آنها وجود دارد و این نیروها هیچ حد و مرزی با هم ندارند، اما در دنیای آنها نه تنها کسی درباره اجبار مجاورتهای یکنواخت یا آشنایانی که سالیان سال در کنار یکدیگر باقی میماندند حرفی نمیزد، حتی به آن فکر هم نمیشود.
حماسهها و شعرهای قدیمی سرزمین دوستیهای والا، پایدار و جاودانهاند. شکلی از دوستی که در این داستانها مطرح میشود بیشتر شبیه به نوعی آیین و قانون وفاداری و یا محبت تا پای مرگ است؛ ولی امروز خوشبختانه ما در جهان حماسهها زندگی نمیکنیم. در روزگار گذشته خانوادهها و روابط محلی، مکانهای مقدس، زیارتگاهها، کاروانسراها و همچنین بازار و روابط تجاری مردم با یکدیگر مهمترین فضاهایی بودند که باعث به وجود آمدن آشنایی یا محبت بین افراد مختلف میشدند.
پس از آن و در دوران جدید زندگی در شهرهای بزرگ، مراودات اجتماعی چندلایه در شغلهای سبک جدید و همچنین تحصیل در دانشگاهها و شرکت در مهمانیها، پرسه زدن در مراکز خرید و رفتن به فضاهای عمومی شهری و شرکت در جشنوارهها و مهمتر از همه عضویت در شبکههای اجتماعی گسترده در اینترنت و راهاندازی همایشهای مدنی، آدمهایی بیشتر برای انتخاب دوستهایی متنوعتر به وجود آوردهاند؛ محیطهایی برای مطرح شدن دوستی مدرن که دوستی در آنها چیزی تصادفی، سرگرمکننده و تجربی است.
در یک جامعه باز و آزاد افراد خیلی کمی مجبورند کاملاً شبیه به هم فکر کنند و از این نظر نمیتوانند پیرو ایدههای مشابهی باشند. پس اتفاقاً دوستانی که با یکدیگر دوست میشوند تعلقهای گروهی متنوعتری دارند. با توجه به حجم زیاد جابهجاییهای بین فرهنگی، اقامت در کشورهای مختلف و همزمان با آن تغییرات سریع اجتماعی، داشتن دوستان خیلی قدیمی با حفظ اخلاق ثابت در طول یک زمان طولانی و یا بدتر از آن شباهت رفتار دوستان به هم و تقلید از یکدیگر، چیزی کمی عجیب است و تاحدودی نشانههایی از سنتگرایی یا محدودیتهای یک فضای اجتماعی بسته را در خود دارد.
امکانات فکری ما نامحدود است. از اینرو ممکن نیست بتوانیم شکل ثابتی از بودن در جهان را برای مدت طولانی تحمل کنیم. مگر اینکه تحت فشارهایی باشیم که خود در برابر آنها هیچ قدرتی نداریم. مثلاً ما مجبوریم بپذیریم که تا وقتی با پدر و مادر خود در یک خانه زندگی میکنیم هیچ دوستی بهتر از آنها نداریم و در فرهنگی سنتی، شکاک و خانواده محور چارهای نداریم جز اینکه از میان همان اقوامی که داریم دوستانی انتخاب کنیم و در محلات کوچک خود با آنها خوش باشیم.
در یک حالت اجتماعی شده و آزاد ما نمیتوانیم با یک تیپ آدم خاص یا با شمار معدودی از آدمها برای مدتی طولانی یک رابطه مداوم را در یک وضع ثابت حفظ کنیم. شک نکنید که استثناهایی وجود دارند، تنها به این علت که آنها به هیچوجه فرمهایی کلی و تکراری، تقلیدی از خود ما یا محدودکننده نیستند. البته دوستیهای طولانی مدت و یا همیشگی هم وجود دارند در صورتی که دوستان یکدیگر را به هیچ شکل خاصی محدود نکنند.
تجربههای مشترک و نو شدن مدام
امکان انتخاب آزاد پیششرط تمامی فرمهای جدید دوستی است. در دوستیهای اجباری «من و تو باید همیشه با هم باشیم»، ارادهای در انتخاب یکدیگر نداشته باشیم و در تمام مدتی که باهم هستیم، با استفاده از یک اخلاق میانجی همهچیز را تا میتوانیم برای هم توضیح دهیم. دوستی سنتی رابطهای بر پایه دلجویی است که در آن دوستان مراقبهای مادرگونه یگدیگر هستند و از این طریق شر و ابهام را حذف میکنند تا هیچکدام از دو طرف از این رابطه نرنجند و سکون و ثباتی را حفظ کنند که در دوستیهای مدرن اساساً وجود ندارد. ما زمانی آزاد هستیم که بتوانیم به راحتی از هم صرف نظر کنیم.
در فضای نظامهای سیاسی- سنتی همراه با دستگاههای مراقبتی- امنیتی که وظیفه آموزش را نیز برعهده دارند، دائماً به خانوادهها هشدار میدهند مواظب دوستانِ فرزندان خود باشید و در ضمن تا میتوانید جیبهای یکدیگر را بگردید؛ چون دوستها «دلسوز شما نیستند» و بیشتر خطرناکند.
پس شکافی پرنشدنی میان دوستان وجود دارد که دیگران میتوانند با کمی انعطاف، تازگی و جذابیت در آن نفوذ کنند. «حفظ ظاهر» کردن، سرپوش گذاشتن بر این شکاف و عبارتی کلیدی برای توصیف وضعیتهای بغرنج بیگانهکنندهای است که اتباع جوامع سنتی در مواجهه با زندگی جدید از آن رنج میبرند. برای مثال روابط زناشویی که در حالت معمول و تاریخی خود یکی از محدودترین شکلهای دوستی به شکل سنتی است بر اساس نوعی تعهدات ویژه و مقدس طرحریزی شدهاند که کاملاً از مفهوم وفاداری مطلق و وابستگی ناشی میشود و به جای دوستی آزاد، اجتماعی و برابر که بر پایه تجربه مشترک استوار میشود بر تعهد و پایبندی الزامآور تاکید میکند. در نهایت شما شاهد هستید که کلیتهای شکسته بسته اجتماعهای سنتی از آنجایی که برای زندگی در جهانی بسته و یکدست برنامهریزی شدهاند در مواجهه با ارزشهای جدید آزادی، خلاقیت و لذت از هم فرو میپاشند و به سختی متلاشی میشوند. ایدههای جدید بر مبنای تجربههای مشترک و نو شدن مداوم جای آنها را پر میکند و پس از آن هیچکس به تعهدات قدیمی اهمیتی نمیدهد.
سفر به ناشناختهها
انسان ایدهآل انسانی اجتماعی است که بتواند با دیگر افراد جامعه روابط مورد نیاز خود را برقرار کند، به شرطی که خود شرایط روابطی که باید با دیگران داشته باشد را انتخاب کند و یا آنها را بسازد.
او نباید مقهور جبر مفهومی محیط زندگی خود باشد یا مهربانی سطحی بستگان و نزدیکانی که خود در انتخاب آنها نقشی نداشته است را بیهوده تحمل کند. در دوستیهای اجباری آزادانه حرف زدن امکانپذیر نیست. امیال و تجربههای خاص را نباید مطرح کرد و در هر دیالوگی باید احساسات فرضی طرف مقابل و نه استعداد مادی و قابل شناخت او را در نظر داشت. پس باید کسی را راضی نگهداریم که از او هیچ درکی نداریم، مثل زنی یا مردی که همسر خود را دوست نداشته باشد و ناچار به مخفی نگهداشتن این حس باشد.
در چنین وضعیتی پدر و مادر بیهوده تلاش میکنند بهترین دوستان فرزندان خود باشند، درست در حالیکه همزمان از اقتدار نهاد پدری یا بهشت مادری سخن میگویند. یا دوستان قدیمیتر ما به دوستان جدید حسادت میکنند. چرا؟ چون دیگر نمیتوانند رابطهای زنده با ما برقرار کنند و اینها همه محدودیتهایی غیر قابل تحمل است. در این شرایط مجبوریم امتیازات رفتاری بیهودهای از خود بروز دهیم که به هیچ وجه منصفانه نیستند. در این میان اگر دوستی هم وجود داشته باشد، دوستی برابری نیست. دوستیای که برای ما رهاییبخش باشد بر استقلال کسانی که در این دوستی شریک هستند تاکید میکند و کلیشههای دست و پاگیر را از بین میبرد.
در شرایط اجتماعی واپسگرا و درخود فرومانده نیروهای دوستی معطوف به جلوگیری از به وجودآمدن هر احتمال جدید و برقراری کامل اصول همیشگی، قوانین گنگ کلی و برآوردن عادت ملاقاتهای هفتگی و رد و بدل کردن حرفهای دائمی است. برای اینکه بهتر تصور کنیم، شبنشینیهای سنتی و دید و بازدیدهایی که در میان بعضی قشرهای اجتماعی عموماً بیشترین میدان ملاقات افراد با یکدیگر است کاملاً چنین هستند؛ یا نمایشهای گاه بیمزهای که کارگردانهایی به خود مطمئن بدون هیچ خلاقیت خاصی به صورت خودکار آن را اداره میکنند. باید وجود این احساس را در خود بشناسیم که هرکجا دو دوست بنا به هر علت از نشستن در کنار یکدیگر دچار خفگی، خستگی و یا استرس شوند، دوستی آنها از بین رفته و عمر آن تمام شده است. درست مثل آن کسی که میل دارد زندگی را غنیتر تجربه کند پس از شهرستان کوچک خود به شهری بزرگ و ناشناخته سفر میکند. همیشه چنین احساساتی را جدی بگیرید و به دنبال شکلهای جدیدتر دوستی یا رابطه با دیگران باشید.
خطر دوستیهای مدرن
دوستی با دیگران یکی از مهمترین وجوه زندگی هر روزه ماست و بدون اینکه متوجه باشیم تاثیر تعیینکنندهای در فعالیتهای زیستی ما دارد. باورها و زاویهای که هر روز از آن جهت به دنیا نگاه میکنیم تحت نفوذ دوستان و اطرافیان میتواند ثابت یا تغییرپذیر باشد. نیازها و درگیریهای فکری ما، امیالی که ما را تحریک میکنند همه تحت تاثیر گروههای دوستی و ارتباطات اینچنینی تشکیل میشوند. بعضی جاها و در مقابل بهترین دوستان سکوت میکنیم، لذت هم میبریم و جای دیگری با دوست دیگری حرف نمیزنیم چون بهترین حرفهایی که میزدیم بعد از این هیچ جذابیتی برای ما ندارند. ممکن است از روی اجبار چشمهای خود را ببندیم یا از روی دلسوزی به حرفهایی که زده میشوند گوش کنیم، ولی یک دنیا حرفهای بی سروته برداشت میکنیم.
به هر حال اگر شما آدمی تجربهگرا و به روز باشید هرکدام حداقل یک بار تجربه فروپاشی صمیمیترین دوستیها را امتحان کردهاید. آدمهایی که نتوانند برای مدت طولانی در یک شکل ثابت باقی بمانند در تعریف سنتی از دوستی، دوستان خوبی محسوب نمیشوند و همچنین خود نمیتوانند برای مدتی طولانی رفتارهای ثابتی در دوستی را تحمل کنند.
دوستیای که برای ما رهاییبخش باشد بر استقلال کسانی که در این دوستی شریک هستند تاکید میکند و کلیشههای دست و پاگیر را از بین میبرد. در شرایط اجتماعی واپسگرا و درخود فرومانده نیروهای دوستی معطوف به جلوگیری از به وجودآمدن هر احتمال جدید و برقراری کامل اصول همیشگی، قوانین گنگ کلی و برآوردن عادت ملاقاتهای هفتگی و رد و بدل کردن حرفهای دائمی است.
کسانی که به دنبال دوستیهایی مدرن هستند یا خود میتوانند دوستانی مدرن برای دیگران باشند، زندگی روزمره پرماجرایی دارند و با توجه به احوالات روز و مسیر زندگیشان با آدمهای مختلفی ارتباط برقرار میکنند. باید بدانیم هرچه آدمها با استعدادتر و خلاقتر باشند دوستان بیشتری در میدانهایی متفاوت و از فرهنگهایی گوناگون با آنها در ارتباط هستند. این افراد علاقهای به ثبات و یکنواختی غالب روابط اجتماعی در محیط خانواده و یا حلقه آشنایان معمول خود ندارند. در نتیجه از نظر فرهنگ سنتی به هیچوجه نمیتوانند برای هیچ یک از کسانی که آنها را میشناسند «دمخوری خوب» یا در قید و دام دوستیهای مالوف چون صمیمیت با پدر و مادر، نزدیکان خونی و یا دوستان کودکی خود باشند.
در فضای نظامهای سیاسی سنتی همراه با دستگاههای مراقبتی- امنیتی که وظیفه آموزش را نیز برعهده دارند، دائماً به خانوادهها هشدار میدهند مواظب دوستانِ فرزندان خود باشید و در ضمن تا میتوانید جیبهای یکدیگر را بگردید؛ چون «آنها دلسوز شما نیستند» و بیشتر خطرناکند. در همین زمینه تمامی مخالفتها و نظارتهای سنگینی که در خانوادهها، مدارس و دیگر محیطهای عمومی در مورد رابطه افراد با هم اعمال میشود کاملاً در مسیر ممانعت به عمل آوردن از به وجود آمدن پیوندهای تازه و ناشناخته با «دیگران» ی است که ما آنها را نمیشناسیم.
در ایران نسلها و گروههای محافظه کار برای حفظ روابط بینافردی موجود در جامعه گفتارهایی به وجود آوردهاند که همگی آنها در مخالفت با پیدا کردن دوستان جدید، برقراری رابطه با اجتماعات بزرگتر، داشتن فضاهای خصوصی همچون خانههای شخصی، دوستیابی در فیسبوک، روابط آزاد بچهها با بیرون از خانواده و در مجموع علیه کلیه شکلهای جدید ارتباطات و در جهت تداوم آن نوع زندگی است که در رفتارهای قدیمی ریشه دارد.
دوستیهای اینترنتی
رمانها، فیلمها و اپیزودهای بسیاری با موضوع دوستی به وجود آمدهاند و شما در همه جا با نمونههای بیشماری از اشکال دوستیهای عجیب و غریب مواجه میشوید که نقشی اساسی در مسیر زندگی مردم دارند. اکنون دوستیابی بیشتر نمونهای عملی از تجربهگرایی در سبکهای زندگی است. در این حالت بهترین دوستان همگی غریبههایی هستند که بر اثر تصادف یا تعقیب امیال شخصیمان سر راه ما قرار میگیرند و همگی در میدانهای مختلفی از جامعه پخش شدهاند؛ در هرجایی که بتوانیم آدمهایی تازه را ببینیم. برای همین است که امروزه تعداد دوستیها بیشتر شده و هم از این بابت خیانت کردن یکی از تمهای اصلی دوستیهای مدرن شده است.
در این میان شبکههای اجتماعی غیر واقعی در اینترنت یکی از پیچیدهترین میدانهای دوستی محسوب میشوند چراکه مافوق مرزها هستند. هم بسیار متنوعند و هم اینکه محدودیتهای جهان فیزیکی را ندارند. در نتیجه با استفاده از این شبکهها همیشه کسانی هستند که زندگی روزمره شما را تغییر میدهند و از این نظر روزهایی را تجربه میکنید که کمتر شبیه به هم باشند، پس جبر زمان و مکانی که در آن زندگی میکنید بسیار کمتر خواهد شد. چنین آدمهایی همیشه میتوانند باعث خوشحالی شما باشند. در مقابل دوستیهای محدود که به علت کمبود آدمهای پیش رو و از سر ملاحظه کاری به وجود میآیند میتوانند به سادگی زندگی شما را تباه کنند.
دوستی جاودانه نیست
شرایط فضاهای اجتماعی معاصر خود به گونهای است که روابط ثابت، مطلق و از پیش فرض شده را به طرق مختلف قطع و افراد را به شکلهای تازهتری از زندگی متصل میکند. چراکه جامعه به صورت مداوم درگیر فکر کردن به این رابطههاست و هربار در آنها تغییراتی به وجود میآورد تا هرچه بیشتر شیوهای از زندگی را خلق کند که متناسب با شکنندگی و سیالیت معاصر باشد و مجموعهای از روابط منعطف را به وجود بیاورد.
از آنجایی که نباید به هیچکدام از فرمهای اجتماعی اطمینانی توهمگونه مبتنی بر ثبات و پایداری بلندمدت داشت، پس دوستی مدرن هم نوعی تجربه تناقضآمیز است که ممکن است به هیچوجه مستمر باقی نماند و این البته پیش شرط اصلی تازه بودن آن نیز هست. در «حالا و اینجا» هیچ رابطه جاودانهای، هیچ برقراری همیشگی وجود ندارد. ممکن است هرچه تا دیروز برای شما خوب و عالی بود همین امروز به چیزی ناخوشایند تبدیل شود. روز خوب همیشه در راه است.
بدون پیشفرضهای سفت و سخت باید متوجه بود که بر این اساس دوستان پس از مدتی در تنگنای بسته ارتباطی بیات له میشوند، چون با تلاش برای حفظ کردن یک دوستی خاص از تنوع موجود در فضاهایی تازهتر محروم میشوند. پس هرکس باید شکلهایی منحصر به فرد و به روز بسازد و دائماً به دنبال امکاناتی جدید برای ارتباط با دیگران و غریبههایی باشد که ممکن است روزی دوستان بسیار خوبی برای او باشند. معمولاً آنهایی که در دوستیهای خود جستوجوگر بودهاند در هر دورهای از زندگی خود که قطعاً برای هرکسی قابل تشخیص است دوستان تازهای داشته اند که امروز الزاماً با آنها دوست نیستند.
ارسال کردن دیدگاه جدید