برداشتهای نادرست از اعتصاب غذا
بهنام داراییزاده – ده روزی بود که شماری از زندانیان سیاسی در ایران دست به اعتصاب غذا زده بودند. این بار نیز همانند موارد گذشته، پس از چند روز، تعدادی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی، خواهان پایان دادن به این حرکت اعتراضی شدند. به مانند قبل، استدلال محوری اینها بود: «جامعه ایران به وجود شما یاران مبارز نیاز دارد»، «صدای اعتراض شما شنیده شد»، «مسئولان باید پاسخگو باشند»، «ما پیگیر مطالبات شما هستیم» و «لطفاً به اعتصاب غذای خود پایان دهید».
اینها روایتهایی آشنا هستند که تقریباً در تمامی مواردی که یک زندانی شناخته شده دست به «اعتصاب غذا» میزند در بیرون از زندان تکرار میشوند. در این میان اما به نظر میرسد تکلیف برخی از کنشگران اجتماعی- سیاسی ایران با اعتصاب غذای زندانیان خیلی هم روشن نیست. به یک معنا که آنان ناتوان از ارائه یک «تحلیل منسجم» بر پایه مبانی استدلالی مشخص هستند.
یکم- واقعیت این است که موضعگیری بسیاری از فعالان ایرانی در قبال اعتصاب غذای زندانیان، نامشخص، گزینشی و فاقد مبانی توجیهی است. اگر معیار و ملاک اصلی آنگونه که خود این تحلیلگران معرفی میکنند «منفعت جامعه» باشد، ابتدا باید از آنها پرسید: اساساً از چه روی چنین معیاری تا به این حد بدیهی و روشن تلقی میشود؟ در ثانی، منفعت انتزاعی و نامعلوم جامعه که هیچ اجماعی نیز بر سر آن وجود ندارد تا کجا قرار است معیاری برای ارزیابی تصمیمهای شخصی باشد؟ برای نمونه اگر یک فعال جداییطلب عرب یا بلوچ دست به اعتصاب غذا زد، بر پایه «منافع و مصالح» جامعه بزرگتر یعنی «فارسها»، با او چگونه باید برخورد شود؟
جدا از این مسئله، مگر یک زندانی سیاسی در همه حال باید بر پایه ملاحظات یا نیازهای جامعه رفتار کند؟ اگر یک زندانی سیاسی به هر دلیلی مایل نبود که این «منفعت و سود» تعریف شده را در نظر بگیرد، آنگاه تکلیف چیست؟ اساساً جامعه تا کجا حق دارد «منافع» خودش را در تصمیمهای فردی اشخاص جستوجو کند؟
واقعیت این است که بخش قابل ملاحظهای از افرادی که در هر مرتبه خواهان پایان بخشیدن به اعتصاب غذای زندانیان میشوند، خود قادر به ارائه هیچ حربه یا راهکار مشخص دیگر نیستند.
فرض کنیم یک زندانی و مجرم غیرسیاسی که اتفاقاً رفتارهایش نیز برای جامعه کاملاً زیانآور است، دست به اعتصاب غذا بزند. آنگاه با چنین تحلیل و ذهنیتی چه داریم که به او بگوییم؟ آیا میتوانیم به او بگوییم از آنجایی که به زعم ما وجود تو برای جامعه «مفید» نیست، این مسئله به ما ربطی ندارد؟ جایگاه تصمیمهای شخصی و ملاحظات فردی در این بین کجاست؟ به بیانی دیگر تا کجا میتوانیم تصمیمهای فردی را تحت شعاع ملاحظات جمعی قرار دهیم؟
دوم- روشن است فردی که اعتصاب غذا میکند با در نظر داشتن تمامی خطرات احتمالی اقدام به این کار کرده است. بنابراین لزومی ندارد به او پیغام دهیم این کار برای سلامتیات خطرآفرین است. «خطر» بخش مشخص و جدانشدنی این کنش اعتراضی است.
بر این مبنا، شخصی که اقدام به اعتصاب غذای «خشک» میکند و بعد از ۷۲ ساعت به حالت کما میرود، شاید در مواردی خاص زودتر به هدفش برسد. مواقعی را میتوان تصور کرد که فرد صرفاً با «خطر کردن» میتواند «جلب نظر» کند. این یک مکانیسم دفاعی کاملاً شناخته شده است که صرفاً هم در فضای داخلی زندان تجربه نمیشود. طرح این مسئله که «اعتصاب غذا» ممکن است به سلامتی شما آسیب بزند، به یک معنا نشان از عدم درک ماهیت یا چیستی ذاتی این برنامه اعتراضی دارد.
سوم- «اعتصاب غذا» یک کنش مشخص اعتراضی در فضای داخلی زندان است. در خارج از محیط زندان، میتوان گفت «اعتصاب غذا» به طور کل هیچ معنا و مفهومی ندارد. مناسبات داخلی زندان است که با اعتصاب غذا میتواند تغییر کند. در خارج از این مناسبات، «اعتصاب غذا» حتی بهطور «نمادین» نیز به دشواری میتواند «کنشی سیاسی» محسوب شود.
زندانی در فضای داخلی زندان با دست زدن به اعتصاب غذا، شاید تا اندازه زیادی بتواند رابطهاش را با زندانبان و کادر زندان تغییر دهد.[۱] در این تعریف تازه، او دیگر ابژهای منفعل نیست که از خود «ابتکار عمل» نداشته باشد. زندانی با این اقدام، نوعی کنترل و حتی گاه امکان اعمال قدرت پیدا میکند، قدرتی که در فضای داخلی زندان به طور حتم کارآمد و مفید است.
مناسبات داخلی زندان است که با اعتصاب غذا میتواند تغییر کند. در خارج از این مناسبات، «اعتصاب غذا» حتی بهطور «نمادین» نیز به دشواری میتواند «کنشی سیاسی» محسوب شود.
چهارم- واقعیت این است که بخش قابل ملاحظهای از افرادی که در هر مرتبه خواهان پایان بخشیدن به اعتصاب غذای زندانیان میشوند، خود قادر به ارائه هیچ حربه یا راهکار مشخص دیگر نیستند. متاسفانه بخش مشخصی از این افراد- بر پایه برخی ملاحظات مذهبی- حتی حاضر به پذیرش واقعیت «عمل سیاسی» زندانیان معترض هم نیستند و از آن با عنوان موهوم «روزه سیاسی» یاد میکنند.[۲]
«منفعت و سود جامعه»، نه معیاری برای دست زدن به اعتصاب غذا است و نه معیاری برای شکستن آن. «منفعت و سود جامعه» حتی اگر کاملاً روشن و تعریفپذیر نیز بود، باز از اساس نمیتوانست معیاری مطمئن برای سنجش تصمیمهایی نظیر این باشد.
«اعتصاب غذا» پیش از هر امر دیگری، حرکتی است اعتراضی در قبال وضعیت عینی حاکم در شرایطی که هیچ امکان و حربه دیگری برای جلب نظر یا ترتیب اثر دادن به خواستهای زندانی وجود ندارد. بر همین پایه، «اعتصاب غذا» را نمیتوان به طور مشخص به عنوان یک راهکار «مبارزاتی» قابل تعمیم معرفی کرد؛ چرا که اثربخشی آن با توجه به شرایطی کنونی به طور روشنی بستگی به «شخصیت» و یا «چهره بودن» افراد نیز دارد.
پینوشت:
[۱] روشن است که شخصیت زندانی و سابقه برخورد کادر زندان، از اهمیت زیادی برخوردار است. بهفرض در همین مدت، زندانیان دیگری نیز در اعتصاب بودند که در حمایت از آنها نه ویدئویی منتشر شد و نه گردهماییای شکل گرفت.
[۲] «روزه سیاسی» نه در چهارچوب آموزههای مذهبی و نه در قالب سنت مبارزاتی مرسوم، هیچ جایگاهی ندارد؛به نظر میآید که وضع و به کارگیری این عبارت موهوم و ناساز، دستاورد برخی از نیروهای اصلاحطلب مذهبی در طول یک دهه گذشته باشد. پیشتر نیروهای مذهبی یا اعتصاب غذا نمیکردند و یا واقعیت عمل سیاسی خود را به طور کامل میپذیرفتند و بر همان پایه نیز اعلام «اعتصاب غذا» میکردند و نه «روزه سیاسی».
در همین زمینه:
ارسال کردن دیدگاه جدید