ایمان و امید
سهراب احمری*- زمستان گذشته، زمانی که با شکوفههای درختها، «بهار عربی» به گل نشسته بود، من مشغول ویرایش مجموعهای از مقالات نوشته شده توسط معترضان خاورمیانهای بودم. تجربهای بسیار الهامبخش بود.
این مقالات که در فاصله سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰ به نگارش درآمده بودند، در حاشیه رویدادهای امروز مناطقی نظیر تونس، قاهره، منامه، درعا و بنغازی به نوعی «پیشگویانه» به نظر میرسند. در این مجموعه دهها مرد و زن جوان از سرتاسر منطقه آرزوهای خود درباره فردایی آزاد را به تصویر کشیده بودند؛ آن هم در زمانی که هنوز اقتدار دیکتاتوریها، ویژگی فردای دنیای عرب به شمار میرفت.
در این میان، ویرایش مقالاتی که از سرزمین مادری من ایران گردآوری شده بودند برایم بسیار دردناک بود؛ سرزمینی که رژیم سرکوبگر آن دوسال پیش اعتراضهای مردمی را با خشونت تمام سرکوب کرده بود. بر من هیچکدام از آن مطالب به اندازه نامهای که یک دختر ایرانی نوشته بود، تاثیرگذار نبود؛ دختری که خود را تنها با دو حرف «ت. ت» معرفی کرده بود، تا زندگی مخاطرهآمیزش، پرخطرتر نشود.
«ت. ت» یکی از اعضای اقلیت دینی بهاییان است. آیین بهایی که در قرن نوزدهم تاسیس شده، مدعی است که همه ادیان به گونهای مساوی آسمانی هستند. از همان زمان بهاییان در ایران و خاورمیانه مورد آزار و تعقیب قرار گرفتند.
رژیم کنونی ایران نیز به گونهای خاص از این دین وحشت دارد. نخست به این دلیل که ظهور پیامبر بهاییان پس از ظهور پیامبر مسلمانان است؛ پیامبری که بنا بر نظر عالمان اسلامی آخرین پیامبر خدا است. دوم به این بهانه که برخی از مکانهای مقدس بهاییان در اسرائیل امروز قرار دارد.
تبعیض علیه ایرانیان بهایی در قانون اساسی و قوانین عمومی جمهوری اسلامی مورد تایید و تاکید قرار گرفته است. روحانیون با باور اینکه بهائیت جنبشی سیاسی بوده و برای تخریب اسلام به وجود آمده است، از شناسایی رسمی آن سرباز میزنند.
رهبران بهایی به طور دایم مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و خودسرانه بازداشت میشوند. بهاییان همچنین از دسترسی به نظام آموزش عالی کشور نیز محرومند و این بیرحمانهترین جنبه رفتار حکومت با اقلیتی به شمار میرود که برای تحصیل و آموزش، اهمیت و اعتبار فوقالعادهای قایلند.
«ت. ت» در نوشته خود به تاثیر این سیاست بدخواهانه بر زندگی جوانان بهایی ایران چون خود او میپردازد. او از چشیدن حس تلخ یاس در دوران تحصیل راهنمایی خود مینویسد؛ وقتی که موفق به کسب مقام اول المپیاد زبان عربی میشود؛ موفقیتی که البته به حذف او از مرحله بعدی رقابت المپیاد در سطح کشوری میانجامد.
او همچنین به خاطر میآورد که چگونه معلم کلاس سوم، خواهرش را تنها به دلیل بهایی بودن از کلاس درس اخراج میکند تا اینکه بالاخره معلم دیگری پس از اینکه او در مسابقات علمی محلی مقام به دست میآورد، او را در کلاس خود میپذیرد.
درد آورترین بخش این نامه، آنجا آغاز میشود که دانشآموز بسیار کوشایی به نام «ژینوس»، که از دوستان خانوادگی نویسنده نامه و از او نیز بزرگتر بوده است، موفق به دریافت کارت کنکور میشود؛ یعنی امکانی که بهندرت ممکن است برای یک بهایی پیش بیاید، اما روز کنکور، مسئول امتحان کارتش را جلوی چشمان او پاره پاره میکند!
«ت. ت» که با مخفی نگاه داشتن هویتش سعی در حفاظت از خود دارد، رهبران روحانی ایران را بهطور مستقیم مورد خطاب قرار میدهد که: «چرا یک بهایی نباید تحصیل کند؟ همکیشان من چه کردهاند که سزاوار چنین رفتاری هستند؟ چرا پیروان آیینی که همه را برابر میدانند و به همه دوست داشتن را توصیه میکنند، باید سزاوار چنین محدودیتهایی باشند؟» او نامه خود را با این امید که روزی علیرغم همه مشکلات موفق به ادامه تحصیلات خود شود به پایان میبرد.
امروز به نظر میرسد که آرزوی «ت. ت» حتی بیش از گذشته دور از انتظار است. اوایل هفته پیش مقامات ایرانی به شکل هماهنگ به خانه ۳۰ نفر از کارکنان ارشد موسسه آموزش عالی بهاییان (BIHE) در چهار شهر ایران یورش بردند. موسسه آموزش عالی بهاییان، موسسهای است که جامعه بهایی در خفا و برای رفع نیاز جوانان بهایی که از حضور در دانشگاهها محروم شده بودند، ایجاد کرده و به ارایه دروس مکاتبهای و آنلاین میپردازد.
محل این دانشگاه در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی توسط حکومت اسلامی تعطیل شد و از آن پس در واقع در دهها خانه برگزار شد؛ خانههایی که حکم سالنهای تدریس و بخشهای اداری این دانشگاه را داشتند.
هرچند مدارک این موسسه دارای اعتبار بینالمللی کامل نیست، ولی به یمن نظام آکادمیک منضبط این موسسه خصوصی و کمک همکیشهای بهایی خود در آمریکای شمالی و اروپا، برخی از دانشجویان آن توانستهاند تحصیلات تکمیلی خود را در برگزیدهترین دانشگاههای غرب با موفقیت ادامه دهند.
با این حال به نظر میرسد حتی همین فرصت بسیار ناچیز نیز برای بهاییان ایرانی از نظر روحانیون بیبصیرت، زیادی و بیش از اندازه است. زیرا به تازگی این موسسه را متهم میکنند که از شبکه خود برای جاسوسی علیه ایران استفاده میکنند.
انگیزه اصلی آنها، در واقع حذفِ آرام و بیصدای پیروان دینی اقلیت است که تاکید آن بر کثرتگرایی و همبستگی میان ادیان است. آنها- به این طریق- استبداد مذهبی حکومتشان را به سخره گرفتهاند. با این وجود میتوان در موفقیت تلاشهای روحانیون حاکم در ایران تردید کرد؛ هم به این دلیل که اکثریت مسلمان ایران به سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» دولت واقف شدهاند و هم به این دلیل که بهاییان، توانایی خود را در مقاومتی سازنده در برابر فشارهای حکومت به نمایش گذاشتهاند. همانطور که «ت. ت» نوشته بود: «آنجا که ایمان هست، امید هرگز نمیمیرد.»
پینوشت:
*توضبح مترجم: سهراب احمری، از ویراستاران مجموعه « Re-Orien» است. این کتاب مجموعهای از مقالات جوانان منتقد و طرفدار اصلاحات اجتماعی خاورمیانه را دربر گرفته است و به زودی توسط انتشارات پالگریو (Palgrave) منتشر خواهد شد. آقای احمری همچنین از نویسندگان کتاب «مردم دوباره تجهیز شده: جنبش سبز و مبارزه برای آینده ایران» است.
در همین زمینه:
افزایش فشار بر دانشگاه آزاد بهاییان
جوانان بهایی از حق تحصیل محرومند
ارسال کردن دیدگاه جدید