تبایغ و ترویج فرهنگ شهیدپروری
آیدا قجر - بیش از دو دهه از پایان جنگ میان دو کشور ایران و عراق گذشته است و حکومت ایران در تمام این سالها، نه تنها فضای شهری را از تصاویر جانباختگان این نبرد تلخ آکنده است، بلکه هر از چندگاه تحت عنوان "حفظ ارزشهای دفاع مقدس"، طرحی جدید از آستین بیرون میکشد؛ از کاروان راهیان نور گرفته تا تخریب بخشی از جنگل ناهارخوران به منظور احداث "موزه دفاع مقدس" و چاپ تصویر شهدا روی لوازمالتحریر دانشآموزان؛ طرحهایی که معمولاً فکر شده و حسابشده نیز نیستند.
از این میان، راهیان نور، نام کاروانی است که برای بازدید از مناطق جنگی بازمانده از جنگ ایران و عراق تشکیل شده است و برخی از مسئولان از اجباری بودن این سفرها برای به دست آوردن نمره کار عملی در مدارس خبر دادهاند و برخی دیگر نیز چنین ادعایی را تکذیب کردهاند.
زمانی که در سایت راهیان نور گشت میزنید، اولین جملهای که در بخش "درباره ما" به چشم میزند، سخنی از آیتالله خمینی است: "خدا میداند راه و رسم شهادت کورشدنی نیست و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند کرد."
در ادامه، هدف این اقدام نیز چنین توضیح داده شده است: "آشنایی آیندهسازان کشور با این حماسهها ضامن حفظ استقلال، رشد و بالندگی ایران خواهد شد."
از سال ۱۳۸۶ تا امروز، برای "حفظ استقلال، رشد و بالندگی" ایران خبر جان باختن نزدیک به صد نفر از افراد جامعه در این کاروان در رسانهها منتشر شده است و نه تنها اقدامی برای جلوگیری از چنین حوادثی صورت نگرفته بلکه حضور در این سفرها اجباری و نمره درسی برایش در نظر گرفته شده است. البته برگزاری اردوهای راهیان نور تنها راهکار حکومت ایران برای تقویت اندیشههای جنگطلبانه در میان نسل جدید نیست و همزمان نهادهای رسمی تلاش میکنند با شیوههای مختلف تبلیغی بر این مبانی تاکید کنند.
جان باختن در راه آشنایی با جنگ
اردوی راهیان نور که با هدف آشنایی آیندهسازان با حماسههای جنگ به راه افتاد، در عمل جان بسیاری از این آیندهسازان را گرفته است.
موضوع کاروانهای راهیان نور، با انتشار اخبار حوادث رویداده برای مسافران آن، به یکی از چالشهای نظام آموزش و پرورش ایران تبدیل شده است؛ چالشی که به نظر میرسد مسئولان مایل نیستند حتی به قیمت جان دانشآموزان و دانشجویان ایرانی آن را با تعطیل کردن اردوها کنار بگذارند و همچنان تلاش میکنند جنگ را محور برنامههای تبلیغی خود قرار دهند.
از سال ۱۳۸۶ اولین حادثه در این طرح با کشته شدن ۲۲ دانشجوی پسر دانشگاه علمی- کاربردی غیرانتفاعی دانشگاه خیام مشهد اتفاق افتاد. سال ۱۳۸۷، ۲۷ نفر از فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری کشته شدند و در همان سال اتوبوس حامل کاروان مورد حمله مسلحانه افراد ناشناس قرار گرفت و دو نفر از سرنشینان جان خود را از دست دادند. سال گذشته، سه دانشآموز جان باختند و در ماه گذشته ۳۰ نفر، ۲۱ دانشآموز و دو راننده و کمک راننده و تعدادی از مسافران اتوبوس در راه بازدید از مناطق جنگی کشته شدند.
ابراهیم سرخیز، از معاونان وزیر آموزش و پرورش دلیل رخ دادن این حوادث را به خبرگزاری ایلنا اینگونه توضیح داده است: "این اتفاق معلول این است که برای اعزام دانشآموزان به راهیان نور برنامهریزی نشده است. این اردو با همکاری بسیج انجام میشود ولی اعزام آنها کاری پرورشی محسوب شده و معاون وزیر آموزش و پرورش در امور پرورشی باید در این زمینه توضیح دهد."
خبرآنلاین، به نقل از یکی از مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش اما از "ده نمره از درس آمادگی دفاعی" خبر داده و گفته است: "تمام دانشآموزان راهیان نور از طرف آموزش و پرورش بیمه میشوند و اگر اتفاقی برای آنها افتاد، تا آخر هزینه درمانشان را پرداخت خواهیم کرد."
موضوع کاروانهای راهیان نور، با انتشار اخبار حوادث رویداده برای مسافران آن، به یکی از چالشهای نظام آموزش و پرورش ایران تبدیل شده است؛ چالشی که به نظر میرسد مسئولان مایل نیستند حتی به قیمت جان دانشآموزان و دانشجویان ایرانی آن را با تعطیل کردن اردوها کنار بگذارند و همچنان تلاش میکنند جنگ را محور برنامههای تبلیغی خود قرار دهند.
قلم و کاغذهایی با عکس شهدا
چندی پیش، خبرگزاری جوان، در گزارشی از چاپ عکس شهدا بر لوازمالتحریر دانشآموزان در ایران خبر داد و نوشت: "یک شرکت تولید لوازمالتحریر در ابتکاری با توزیع اقلام مصرفی دانشآموزان به خصوص لوازمالتحریر با عکس شهدا و قهرمانان دینی و ایرانی به جنگ بیحریف بنتن، بتمن و باربیهای روی جلد دفترها و لوازمالتحریر و کیف دانشآموزان رفته است."
تلاش برای پررنگ کردن ارزشهای جنگ ایران و عراق به سفرهای کاروان راهیان نور محدود نمیشود. چندی پیش، خبرگزاری جوان، در گزارشی از چاپ عکس شهدا بر لوازمالتحریر دانشآموزان در ایران خبر داد و نوشت: "یک شرکت تولید لوازمالتحریر در ابتکاری با توزیع اقلام مصرفی دانشآموزان به خصوص لوازمالتحریر با عکس شهدا و قهرمانان دینی و ایرانی به جنگ بیحریف بنتن، بتمن و باربیهای روی جلد دفترها و لوازمالتحریر و کیف دانشآموزان رفته است."
این اقدام را میتوان به نوعی ترویج فرهنگ "شهادت" و تبلیغ "جنگ" دانست که برای رسیدن به هدف، پایهایترین نهاد را هدف گرفته است: آموزش و پرورش. در گزارش خبرگزاری جوان آمده است: "سالهای زیادی است که غفلت ما باعث شده فرزندانمان با قهرمانان تخیلی وارداتی بخوابند، بیدار شوند و... این غفلت باعث شده قهرمانان آسمانی ما جایی در زمین و زمان و زندگی ما و فرزندان این مملکت نداشته باشند."
حمید که در جنگ شرکت داشته و در آن روزها یک پای خود را نیز از دست داده است نظر متفاوتی دارد. او به رادیو زمانه میگوید: "موافق نیستم که حکومت برای ترویج فرهنگ شهادتطلبی این اقدام را انجام داده. برعکس فکر می کنم این کار تیشه به ریشه چنین فرهنگی میزند. با چنین طرحهایی فقط شهدا زیر دست و پای بچهها میافتند."
دنیای فانتزی ذهن کودکان و نیاز آنها به قهرمان
بسیاری از روانشناسان معتقدند ذهن کودکان نیاز به قهرمانان خیالی دارد که همیشه آمادهاند مقابل خلافکاران ایستادگی کنند و دنیا را نجات دهند. آنها حتی به باربی و عروسکهای نسل جدید که زیبایی را تبلیغ میکنند نیاز دارند؛ البته در این سالها همواره انتقادهایی به ترویج این ایدهآلهای ذهنی مانند شکستناپذیر بودن یا زیبایی به مفهوم لاغری و بلوند بودن شده است.
چطور میتوان از بچههایی که در جنگ زیستهاند، خانواده، عزیزان، اسباببازی، مدرسه، درس و سرپناه خود را از دست دادهاند، انتظار داشت در میان تمام این بلایا خوب یا بد مطلق را انتخاب کنند؟ کودکان در سنین قبل از مدرسه، نیاز به شنیدن قصه دارند؛ قصههایی که دنیاهای ناشناخته را برایشان شیرین کند، به آنها اعتماد به نفس بدهد و غیر مستقیم بگوید که چطور میتوانند از سد مشکلات و بدیها عبور کنند.
ماهنامه شهرزاد، در مطلبی به نقل از لوئیس مکنیس، شاعر آورده است: "قصهها به کودک میآموزند که برای ادامه تکامل شخصیت فردی چه تجربههایی ضروریاند. آنها اطمینان میدهند که یک زندگی مفید و ثمربخش در دسترس انسان است حتی اگر موانع بسیاری بر سر راه او باشد. قصهها به کودک قول میدهند که اگر شجاع باشد و در این راه تلاش کند نیروهای نیکوکار به کمک او میآیند."
لوئیس کارول، نویسنده با مثال آوردن از داستان هانسل و گرتل میگوید: "این داستان تاکیدی است بر تلاش کودک که به شدت خود را به پدر و مادر وابسته میکند، در حالیکه زمان آن فرا رسیده تا به طور مستقل با دنیا رو به رو شود. این قصه به ترسهای کودک تجسم میبخشد و در عین حال او را آرام میکند. سرانجام کودکان در قصه پیروز میشوند زیرا وحشتناکترین دشمن آنها یعنی ساحره به طور کامل شکست میخورد."
در واقع ذهن کودک خود را جایگزین شخصیتهای خیالی میکند و بین خوب و بد قرار میگیرد و ذهن دو قطبیاش مابین این دو، خوب را انتخاب میکند و پیروزی "خوبیها" را باور میکند. به عقیده لوئیس مکنیس ذهن کودک حد وسط را نمیشناسد. در حالیکه در زندگی واقعی، انسان خوب یا بد کامل نداریم و همه متوسط هستند.
جنگ ایران و عراق اما جنبه تخیلی ندارد. جنگی است که در دنیای واقعی رخ داده. این جنگ دور از تخیل و توسط انسانهای واقعی اتفاق افتاده است. شرکتکنندگان در این جنگ انسانهای متوسطی بودند که نمیتوان آنها را خوب یا بد مطلق دانست. در حالیکه در دنیای خیالی کودکان، خوب مطلق، مقابل بد مطلق میایستد و پیروز میشود. چطور میتوان از بچههایی که در جنگ زیستهاند، خانواده، عزیزان، اسباببازی، مدرسه، درس و سرپناه خود را از دست دادهاند، انتظار داشت در میان تمام این بلایا خوب یا بد مطلق را انتخاب کنند؟
کودکان در سنین قبل از مدرسه، نیاز به شنیدن قصه دارند؛ قصههایی که دنیاهای ناشناخته را برایشان شیرین کند، به آنها اعتماد به نفس بدهد و غیر مستقیم بگوید که چطور میتوانند از سد مشکلات و بدیها عبور کنند.
نکته دیگر این که در مدرسه باید تاریخ را بیطرفانه به کودکان آموزش داد اما لوازم التحریری که تصویر شهدا را برخود دارد، مانع این بیطرفی میشود. این شیوه با هدف القای نوعی ایدئولوژی عرضه میشود و نگاه ایدئولوژیک، با دنیای خیالی کودکان در تضاد است.
دفاع از ارزشها یا بیارزش کردن آنها؟
سعید پیوندی، جامعهشناس و استاد دانشگاه در پاریس معتقد است که تبلیغات مستقیم و وارد کردن فرهنگ شهدا و ترویج بیشتر آن در لوازم التحریر باعث دوری دانشآموزان از فرهنگهای دینی خواهد شد.
تاکید و اصرار سیاستگذاران جمهوری اسلامی بر تبلیغ جنگ، میتواند نشان کمرنگ شدن ارزشهایی باشد که زمانی مقدس شمرده میشدند؛ اما امروز نه کسی به فکر کشورگشایی است و نه خواستار ضربههای ناشی از جنگ. (طرح: اثری از شیرین نشاط)
در میان کارشناسان و تدوینکنندگان کتابهای درسی در ایران اما این نگاه وجود دارد که تبلیغات درباره جمگ هشت ساله ایران و عراق باید از حد کتابهای درسی فراتر برود. تاکید بر دوره جنگ ایران و عراق در کتابهای تاریخ ایران، بنا به اظهارات محمد ناصری، مدیر کل دفتر انتشارات کمک آموزشی ، "تنها یک تلنگر" است، اما خود او در ادامه میگوید: "اشتباه است که فکر کنیم هرچه در متن کتاب درسی بیاید، سندیت دارد، مهم است و میتواند محور آموزش قرار گیرد".
مدیرکل انتشارات کمک آموزشی، ادبیات کتابهای درسی را درباره جنگ، "خشک و زمخت" توصیف کرده و معتقد است: "باید دیگر رسانهها را برای بیان موضوعاتی مثل دفاع مقدس جدی بگیریم و همه چیز را از کتاب درسی نخواهیم. گیریم که در متن کتابهای درسی قصه و شعر و متن درباره شهدا داشته باشیم، اما چه کسی میخواهد این متن را طوری جا بیندازد که در رگ و پی دانشآموزان بنشیند؟"
حمید، جانباز هشت سال جنگ میان ایران و عراق در ادامه گفتوگو با رادیو زمانه این ادعای محمد ناصری پیرامون تبلیغات را رد میکند و میگوید: "بزرگ شدن کودکان با تبلیغات مستقیم جنگ و شهادت، در آنها نوعی ضدیت با جنگ و شهدا را دامن میزند و نتیجه عکس دارد. ضدیت با جنگ باعث میشود تا اگر در جنگی در گذشته عدهای به خاطر دفاع از وطنشان کشته شدهاند، از ارزش رشادتهایشان در نگاه این کودکان کاسته شود."
تاکید و اصرار سیاستگذاران جمهوری اسلامی بر تبلیغ جنگ، میتواند نشان کمرنگ شدن ارزشهایی باشد که زمانی مقدس شمرده میشدند؛ اما امروز نه کسی به فکر کشورگشایی است و نه خواستار ضربههای ناشی از جنگ.
حمید میگوید: "هرگاه ظواهر دین در جامعه زیاد شد، باید بدانیم که جامعه از درون و محتوا، تهی از دین و فرهنگ شده است."
ارسال کردن دیدگاه جدید