فوکو و امر سیاسی


کاوه راد ـ کتاب «فوکو و امر سیاسی»*، نوشته جان سایمونز، با ترجمه کاوه حسینزادهراد، بهتازگی در ایران توسط انتشارات رخداد نو منتشر شده و در مورد همجنسگرایان و دگرباشان است.
این کتاب در پی ایجاد فضایی مشترک بین امر فلسفی و امر سیاسی است یا به بیان دیگر به دنبال آن است تا از مجرایی تحلیلی به فیلسوفی بپردازد که یکی از مهمترین دغدغههایش سیاست و امر سیاسی بوده است.
این کار صرفاً با استناد به آرای سیاسی فوکو و فلسفه سیاسی او پیگیری نمیشود؛ بلکه مولف کتاب تلاش کرده است با تکیه بر پارهای از مهمترین آرای فلسفی فوکو به بازنمایی امر سیاسی و نسبت اندیشههای این فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی با امر سیاسی بپردازد.
منش انتقادی فوکو، تحلیل محدودیتها، محدودیتهای انسانشناسی، شاهکشی فوکو در فلسفه سیاسی، تخطی و زیباییشناسی، فوکو در نظریه سیاسی معاصر و... برخی از فصلهای این کتاب هستند که مولف بهصورت هوشمندانه و دقیق در قالب آنها نظریه سیاسی فوکو را پی گرفته و تبیینی قابل اعتماد از آن به دست داده است؛ زیرا مولف کتاب، جان سایمونز، از پژوهندگان چیره در حوزه فلسفه سیاسی، نظریه سیاسی و نظریه گفتمان است.
آنچه میخوانید بریدهای از این کتاب تازه منتشر شده در ایران است.
مهمتر از تمامی اقسام دیگر تخطی عملی، علاقهی ویژهی فوکو به شیوهی زندگی همجنسگرایانه بود. شیوهی زندگیای که او متصور میشود یکی از شیوههای مقاومت در برابر قدرت مشرف به حیات و بهنجارسازی است. کوهن[۱] خاطرنشان میسازد با این که فوکو تصور ثابتی از هویت ندارد، در مورد هویت همجنسگرای او در پژوهشگری رایج اجماع اندکی وجود دارد، «انسان نباید یک همجنسگرا باشد، مگر این که با شور و حرارت به ایدهی همجنسگرا بودن تمسک جوید». همان طور که کوهن اشاره میکند، دریافت فوکو از زیباییشناسی وجود میتواند ناشی از درک او از پتانسیل تخطیگرانهی همجنسگرا شدن باشد. فوکو از انقیاد خود بهمثابهی یک همجنسگرا سر باز میزند. او در برابر پایبند بودن به هویتی که در قرن نوزدهم به منزلهی یک طبیعت جنسی مفروض تعریف شده بود مقاومت میکند. وی سوگیری جنسی خود را انکار نمیکند، بلکه محدودیتهای تحمیلی به وسیلهی علم سکسوالیته را که مربوط به واقعیت اجتنابناپذیر طبیعت است کنار مینهد. «در حال حاضر جنبش مردان همجنسگرا بیش از آن که نیازمند یک علم باشد محتاج هنر زندگی است». آنچه که مهم است انتخاب آگاهانهی همجنسگرا بودن و گذران زندگی انسان به شیوهای متفاوت است، به گونهای که هیچ قسم الگوهای رفتاریای را نتوان از مقولهی «همجنسگرا» استنتاج نمود. سرشت همجنسگرایی وجود ندارد که دارای ویژگیهای از پیش تعیینشدهای باشد. وظیفه این است:
رفتن به سوی پارسامنشی همجنسگرا[۲] موجب میشود ما بر روی خودمان کار کرده و حالتی از بودن را... ابداع کنیم که همواره غیرمنتظره است...، من فکر میکنم «مرد همجنسگرا» بودن تلاش برای تعریف و توسعهی شیوهای از زندگی است... [که] میتواند منتج به یک فرهنگ و اخلاق شود.
آتیهی فرهنگ و جماعت مردان همجنسگرا در ابداع شیوههای بازگو کردن آن نهفته است. عشق، دلبستگی، مهربانی و رابطهی جنسی میان مردان جایز شمرده نمیشد. در حالی که با دوستیهای نزدیک میان زنان که همراه با ارتباط بدنی است مدارا میشد، مردان تنها در زندانها و ارتش اجازهی آن را داشتند که با یکدیگر دوست باشند. «تحولات به سمتی گرایش دارد که مسالهی همجنسگرایی یکی از انواع دوستیها به حساب آورده شود». فوکو منکر این نیست که روابط همجنسان و لذت جنسی اساس سبکهای زندگیای است که از دوستی انتظار میرود. هرچند که بیشترین اهمیت دوستی مردان همجنسگرا ازدیاد اشکال جدید روابط میان مردم در ورای روابطی که اکنون مجاز شمرده میشود، یعنی ازدواج و تشکیل خانواده است، از دید فوکو یکی از ویژگیهای محدودکننده و تحملناپذیر کنونی فقر روابط مجاز از نظر نهادی است. «فرهنگ همجنسگرایی... ابزاری... است برای ارتباطات تنظیمشده بهصورت فردی، متنوع و چندریختی[۳]» با ابداع روابط جدید، صور جدیدی از سوبژکتیویته رواج یافت.
برداشت فوکو از همجنسگرا شدن، بهعنوان سکسوالیتهای که بیشتر خلق میشود تا کشف، پیامدهایی برای سیاست هویتی مردان همجنسگرا (و دیگر سیاستها) دارد. استدلال متعارف این است که سیاست مردان همجنسگرا بر اساس یک هویت جنسی طبیعی استوار است، از این رهگذر علائق مشترکی را به وجود آورده که آنها را میتوان از طریق نمایندگان مفصلبندی و در عرصههای سیاسی با آنها مبارزه کرد. فوکو ارزش و موثر بودن مصادرهی گفتمانهای علمی سکسوالیته و تغییر دادن آنها را علیه کسانی که از آن برای محروم کردن گروههای حاشیهای استفاده میکنند زیر سؤال نمیبرد. همجنسگرایان و زنان هر دو قادر میبودند از سرشتهای[۴] جنسی ایجاد شده برای آنها بهعنوان مبنایی برای خواستهای که آنها را متفاوت اما طبیعی بشناسد استفاده کنند. با این وجود، فوکو نه به واژگون سازیهایی که صرفاً آنچه را سرکوب شده بود تأیید میکرد، که همان سکس، دیوانگی و بزهکاری بود، بلکه به تلاشهایی که هدف آنها پایان دادن به طبقهبندیها یا انقیادهایی است که سرشتهای جنسی یا سایر سرشتها را ایجاد میکنند علاقه داشت. لذا او اهمیت مبارزه برای حقوق آزادی جنسی را به رسمیت میشناخت، اما تنها بهعنوان یک سکو، یا شرط امکان برای تأیید آفرینندگی و خلاقیت، نه چونان هویت.
فوکو بر این باور است که سیاست هویتی هزینههای سنگین تحملناپذیر خود را دارد. هویتها به وسیلهی تکنیکهای سیاسی افرادی به وجود میآید که به همان نسبت که کلیتساز هستند فردیتساز نیز به حساب میآیند. برپایهی اینچنین هویتهایی است که ما خودمان را بهعنوان اعضایی از یک گروه اجتماعی یا دولت میشناسیم. منطق سیاسی مشابهی که مطابق آن یک مرد همجنسگرا خود را از نظر سیاسی بهعنوان عضوی از جماعت همجنسگرایان میشناسد، شهروندان را وامیدارد که زندگیشان را به پای دفاع از جایگاهشان بگذارند. هنگامی که هویت در نسبت با یک موجودیت سیاسی یا اجتماعی بزرگتر طبیعی پنداشته میشود آنگاه، همانطور که راچمن میگوید، ما با هویتهای ملیگرایی و نژادپرستی مواجه هستیم. مردم نه تنها تختهبند هویتهاییاند که برای فرمانبردار بودن طراحی شدهاند، بلکه برای مشارکت در قتل عام خودشان و دیگران در جنگها به منظور دفاع از هویتهایشان نیز آمادهاند. شاید همجنسگرایان درکی از قربانی کردن خود یا دیگران به خاطر «نژاد»شان نداشته باشند. اما آنها به وسیلهی نازیها بهعنوان منبعی از فساد و در نتیجه تهدیدی برای نژاد شناخته شده بودند. اکنون آنها مسئول فاجعهی ایدز شمرده میشوند که تهدید دیگری برای نژاد است. تختهبند هویت بودن، به ویژه از نوع «طبیعی» آن، خطرناک است.
هویتهای جمعی نیز هزینههایی را بهعنوان مبناهای بهنجارسازی تحمیل میکنند. فوکو استدلال میکند که «اگر هویت به مسئلهی وجود جنسی تبدیل شود... مردم... به نوعی از اخلاق که بسیار نزدیک به قوه مردانگی[۵] ناهمجنسگرایی قدیم است بازخواهند گشت». فوکو معتقد است که فرهنگ مردان همجنسگرا در مقابل بهنجارسازی مقاومت میکند، اما آگاه است که امرنابهنجار میتواند هنجارمندی[۶] خاص خود را به وجود آورد. بخشی از این امر به این دلیل است که پذیرش اجتماعی حاصل بهنجار شدن و منحصر کردن همجنسگرایی به امر شخصی ترجیح جنسی است، این حالت مردان همجنسگرا بهعنوان اقلیت دیگری که حقوقشان زیر پا گذاشته شده بوود توصیف میشوند. گذشته از این بهنجارسازی به این دلیل رخ میدهد که جماعت مردان همجنسگرا گرفتار شبکههای روابط قدرت هستند. شیوهی زندگی رواج یافته در فرهنگ مردان همجنسگرا که در معرض دید سفیدپوستان طبقهی متوسط قرار میگیرد بهطور بارزی شبیه به شیوهی زندگی مصرفکنندهی مستقیم[۷] است که هدفاش «رهایی از طریق انباشت[۸] است». همان طور که کوهن احتجاج میکند، تأیید تفاوت آشکار به وسیلهی یک گروه، سرکوبی تفاوت درون آن گروه را به دنبال دارد. اگر «ما» همه به شیوهای مشابه همجنسگرا هستیم پس آنهایی که لذات و امیال متفاوتی را تجربه میکنند نباید از «ما» باشند. فوکو، در مقابل، به «روابط ناهمسانساز[۹]... نوآورانه علاقهمند است... نه روابط هویتی». تنوع در روابط و لذتها، اصول اخلاقی مقاومت دائم در برابر بهنجارسازی است.
طرفداران سیاست هویتی استدلال میکنند که کنش جمعی[۱۰]، علیرغم هزینهها، باید ریشه در هویتی مستحکم داشته باشد. فوکو بیان میدارد که یک جماعت سیاسی انتقادی تنها میتواند یک گروه موقت باشد که حول دغدغههای مشابه سازمان یافتهاند. بهزعم فوکو، آنچه که جماعت مردان همجنسگرا را برمیسازد چالش انتقادی آن با فقر کنونی لذتها و ارتباطات عاطفی است. پرداختن تخطیگرانه به هویت مردان همجنسگرا با استفاده از ظرفیتهای خود جنسی در ایجاد لذتهای جدید ادامه مییابد.
پینوشتها:
* فوکو و امر سیاسی. جان سایمونز. کاوه حسینزاده راد. ناشر: رخداد نو. چاپ اول: 1390-290 صفحه. قیمت: 6600 تومان
[۱] cohen
[۲]. homosexual askesis، منظور فوکو از پارسامنشی بیشتر فرایند پویای خلق و ابداع همجنسگرا بودن است تا این که کشف یک هویت جنسی همجنسگرایانه باشد. [م]
[۳] polymorphic
[۴] natures
[۵] virility
[۶] normality
[۷] srtaight consumer
[۸] accumulation
[۹] differentiation
[۱۰] collective action


این برش از کتاب البته جالب توجه بود لیکن ادبیات و نوع ترجمه گاهی سنگین میشود و به عبارتی روانخوانی را مشکل میکند ولی به هر حال چاپ چنین کتابی را در ایران باید به فال نیک گرفت
کاش میشد به کوییر تئوری باور پیدا کرد، هضمش خیلی سخته، اگر چه باور بهش نفی ذاتش، ممنون از نوشتتون
با سپاس از اطلاع رسانی شما
بخشی از این کتب درمورد دگرباشان است و نه کل کتاب
امیدوارم تصحیح فرمایید
مترجم کتاب
کاوه حسین زاده راد
اشاره به بحث آفرینندگی و خلاقیت، نه چونان هویت، طرحی جدید از اتخاذ شیوه ی متفاوت از زندگی که می تواند مانند "ما" نباشد، ارائه کند؛ البته در آثار دیگر فوکو که شاید بتوان او را بعنوان طلیعه دار طرح جدیدی از جنبش ساختارگرائی نظیر آن چه در آثار بی بدیل رنه مگریت می بینیم، این نگرش یافت می شود، اما خود علاقه فوکو به روابط ناهمسان ساز یا نوآورانه را شاید بتوان بعنوان یک هویت پنداشت! شاید بدان علت است که کارل گوستاو یونگ پیش تر اعلام می دارد که تمامی پدیده ها، حتی نجواهای شبانه ی دیوانگان، و یا دردهای جسمانی، بی هویت و غیر مستقل به ذات نیست؛ بی جهت یاد این گفته زیبا و ساده ی گوته می افتم که، آیا ریشه ی طبیعت در درون و ذات انسان نیست؟! (هویت)
درآخر از انتشارات رخداد نو و مخصوصاً مترجم محترم کمال تشکر را دارم که در این آشفته بازار خود سانسوری ها و ناشران تب دار، از رسالت خویش آگاهند، و حداقل از کاربرد واژگان هراس ندارند! و امیدوارم در اولین زمان و مجال به کتاب مذکور دسترسی داشته باشم...
ارسال کردن دیدگاه جدید