چهار افسانه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی
مجید محمدی - کسانی که نمیدانند فرایند تصمیمگیری و اجرای سیاستهای جمهوری اسلامی در عرصه روابط میان دولتها چگونه صورت میگیرد، نکاتی را به جمهوری اسلامی نسبت میدهند که اصولا تخیل و توهم خود آنهاست.
همین افراد ممکن است مدعای خامنهای در باب "صریح، صادقانه و قاطعانه" سخن گفتن در سیاست خارجی و "عزت، حکمت و مصلحت" به عنوان مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را باور کنند.
البته دیپلماتیک نبودن رفتار جمهوری اسلامی ("دیپلمات نیستم") و خلاف عرف روابط بینالملل عمل کردن ("انقلابیام" به تعبیر خامنهای) جمهوری اسلامی را میتوان از آنها پذیرفت.
استخوانبندی سیاست خارجی جمهوری اسلامی دشمنی با دمکراسی و آزادی، قلدری در منطقه، و فراهم کردن نیروهای همپیمان عملیاتی با پرداخت دلارهای نفتی است. بقیه، انبوهی از شعار و تصمیماتی است که تحت شرایط خاص و بر اساس جلسات اتفاقی در بیت رهبر و ملاقاتهای سران نظامی و امنیتی در محافل مذهبی و هیئتها گرفته میشود.
مجریان این سیاستها نیز اکثرا از روحانیون و آقازادههای نزدیک به دفتر رهبر هستند و هیچ یک بر اساس شایستگی به این مقام نرسیدهاند.
در این شرایط، با دشواری میتوان سیاستهای خردمندانه یا واکنشهایی معقول به تصمیمات یا پیشنهادهای دیگر دولتها را به جمهوری اسلامی نسبت داد. در ذیل چهار افسانه را که برخی ناظران غربی یا مقامات جمهوری اسلامی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت دادهاند، توضیح میدهم.
نقش غرب در روی کار آمدن تندروها
گفته میشود «واکنشهای خصمانه آمريکا و غرب به آنچه که از نظر رهبران ايران سياستی ميانهرو تلقی میشد در نهايت باعث شد که تندروها در سياست داخلی ايران برتری پيدا کرده و زمينه برای قدرت جناح احمدینژاد فراهم شود.»
سرکوب مخالفان و نقض حقوق بینالملل از ابتدا جزء پروتکلهای اعلام شده جمهوری اسلامی بوده است. آنها حقوق بینالملل را با صراحت، قاطعیت، اما غیرصادقانه نقض میکنند.
اگر مقامات جمهوری اسلامی منتظر رفتار دیگران هستند تا واکنش نشان دهند چرا از رفتارهای معقول سیاستمداران غربی مثل استعفا در صورت رسوایی یا عدم کارایی پیروی نمیکنند؟ آنچه در این اظهارنظر فراموش شده، آن است که سیاست داخلی در ایران سازوکارهایی مستقل از عرف روابط بینالملل دارد.
سیاست خارجی در ایران از یک سو دنبالهی سیاست داخلی و از سوی دیگر توجیه کننده یا زمینهساز اقدامات و تصمیمات در سیاست داخلی (مثل سرکوب افراد با متهم کردن آنها به وابستگی به خارج) است.
سرکوب مخالفان و نقض حقوق بینالملل از ابتدا جزء پروتکلهای اعلام شده جمهوری اسلامی بوده است. آنها حقوق بینالملل را با صراحت و قاطعیت، اما غیر صادقانه نقض میکنند.
مبارزه با امپریالیسم
امپریالیسم، غولی بی شاخ و دم است. ضد امپریالیستها هیچگاه تعریف روشنی از این تعبیر به دست نداده و منظورشان را روشن نساختهاند. از مولفههایی که تصریحا یا ضمنا در مطالب ضد امپریالیستی آمده نمیتوان غول بی شاخ و دمی به نام امپریالیسم ساخت. امپریالیسم بدون اعمال سلطه محقق نمیشود، اما قدرت نظامی برتر ملاکی کافی برای این نیست که کشوری را امپریالیست بنامیم.
بنابر آنچه از فحوای سخنان و مواضع ضد امپریالیستها بر میآید، کاربرد قدرت نظامی در خارج از چارچوب حقوق بینالملل، داشتن پایگاه نظامی در دیگر کشورها بدون رضایت آنها، و قدرت اقتصادی و فرهنگی نامتوازن و متعاقب آن سلطه و گسترشطلبی است که یک کشور را به قدرتی امپریالیستی (با توجه به مراتب این امر) تبدیل میکند.
به همین دلیل امپریالیسم به ایالات متحده محدود نمیشود. قدرتهایی که اعمال امپریالیستی دارند در همه نقاط دنیا به چشم میخورند؛ از جمله در منطقه خاورمیانه. برخی از کشورها نسبت به کشورهای دیگر قدرت بیشتری دارند و بنا براین قدرت بیشتری برای اِعمال در اختیار دارند. امروز هیچ کشور اشغال شدهای وجود ندارد اما کشورها در مناطق مختلف در چارچوب روابط خاصی عمل میکنند.
استخوانبندی سیاست خارجی جمهوری اسلامی، دشمنی با دمکراسی و آزادی، قلدری در منطقه و فراهم کردن نیروهای همپیمان عملیاتی با پرداخت دلارهای نفتی است.
به عنوان مثال عربستان سعودی در حوزه شبه جزیرهی عرب دارای قدرت اقتصادی و نظامی برتر است و طبعا دولتهای دیگر این منطقه به قطب نمای آن مینگرند. در این مناطق برخی کشورها ضعیفترند اما آیا همه آنها که ضعیفترند تحت فشار قویترها هستند؟ مردم نروژ یا سوئد کجا از اعمال قدرت فرانسویها یا امریکاییها یا بریتانیاییها شکایت کردهاند؟
امپریالیسم با برخی از معانی ذکر شده متعلق بود به قرن هجدهم تا نیمههای قرن بیستم. از همین جهت مبارزه جمهوری اسلامی در سیاست خارجی خود با امپریالیسم اصولا تهی و بیمعناست. مبارزه با استکبار یا دشمن در جمهوری اسلامی صرفا ابزاری برای سرکوب مخالفان داخلی و آتش افروزی در منطقه است.
کمک به ملل محروم
عنوان فوق در عرف جمهوری اسلامی یعنی لبیک گفتن به دراز شدن دست دیکتاتورها و گروههای اسلامگرا به سوی جمهوری اسلامی. حتی یک کشور یا جنبش دمکراتیک نیست که جمهوری اسلامی به آن کمکی کرده باشد.
پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و از کف رفتن حامی جدی حکومتهای دیکتاتوری در عالم، مقامات جمهوری اسلامی خلایی را مشاهده کردند که تصور میکردند با پر کردن آن میتوان مدعای مدیریت جهانی خود و مقابله با ایالات متحده و غرب را دنبال کنند.
این کار با نفت بشکهای ۱۵ تا ۲۵ دلار در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی و ضرورت پرداختن به کمبودها و خسارات دوران جنگ امکانپذیر نبود. البته روسیه و چین نیز از کسب و کار حمایت از دیکتاتورها کاملا کناره نگرفتهاند (مثل حمایت از رژیم بشار اسد در سوریه در اوج جنایاتش علیه بشریت).
با روی کار آمدن دولت احمدینژاد هم زمینه ایدئولوژیک (نظامیگرایی)، هم شاکلهی قشر حکم (نظامیان و امنیتیها) و هم قیمت نفت (بالای ۵۰ دلار تا حدود ۱۴۰ دلار در بشکه) برای آن سیاست که از روز اول در ذهن مقامات رژیم جای داشت فراهم شد. در دهه ۸۰ و بعد از آن، حمایت از دیکتاتوریهای شکننده به بخشی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی تبدیل شد.
حمایت نظامی مثل حمایت نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد در سوریه تا آن حد جدی و راهبردی است که اسد از سوی ایران دولتهای غربی را تهدید میکند.
این حمایت در سه بعد انجام میشود: اقتصادی، نظامی/امنیتی و تبلیغاتی. حمایت اقتصادی مثل موافقت اصولی با وام ۴۰۰ میلیون دلاری به رژیم الکساندر لوکاشنکو در بلاروس یا وام شش میلیارد دلاری به رژیم بشار اسد در سوریه، یا وامهایی که در افریقا یا آمریکای لاتین داده شده عمدتا در جهت تقویت رژیمهای دیکتاتوری، خرید همپیمان علیه ایالات متحده یا دور زدن تحریمها بوده است. وامهای خارجی جمهوری اسلامی به هیچ وجه توجیه اقتصادی نداشتهاند.
در شرایط تحریم نفتی سوریه از سوی اروپا، دولت جمهوری اسلامی به خرید نفت سوریه اقدام کرد (۵۸۶ هزار و ۴۰۰ بشکه، تابناک، ۲ آذر ۱۳۹۰) تا این رژیم از لحاظ منابع مالی دچار مشکل نشود.
همچنین جمهوری اسلامی با پیش فروش آینده نفت در تلاش است منابع درخواست شده توسط دیکتاتورها را تامین کند. فروش نفتی که در آینده استخراج میشود در بازار بورس و فروش آن به کارکنان وزارت نفت تحت عنوان اوراق سلف نفتی یکی از این اقدامات است. (الف، ۱ آذر ۱۳۹۰)
حمایت نظامی مثل حمایت نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد در سوریه تا آن حد جدی و راهبردی است که اسد از سوی ایران دولتهای غربی را تهدید میکند. حمایت تبلیغاتی مثل راهاندازی دهها شبکهرادیویی و تلویزیونی به زبانهای دیگر توسط رادیو تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی هدفی غیر از تبلیغات علیه دشمنان فرضی و مخالفان و حمایت از همپیمانان این رژیم را دنبال نمیکند.
به دلیل مخالفت بنیادی مقامات جمهوری اسلامی با دمکراسی، این رژیم سه برنامه موازی را در سیاست خارجی خویش دنبال میکند: ۱) حمایت از دیکتاتورها و دیکتاتوریها در سطح جهان، ۲) حمایت از گروههای فاشیستی و ضد دمکراتیک در کشورهای غربی و عربی، و ۳) حمایت از گروههای تروریستی که هدفی غیر از تشکیل حکومتهای دیکتاتوری در سر نمیپرورانند.
در عکسالعمل به این سیاستهاست که پرچم جمهوری اسلامی در سوریه و بحرین به آتش کشیده میشود همان کاری که سالهاست دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی با پرچم ایالات متحده میکند.
استقلال و عدمتعهد
حتی پس از پایان جنگ سرد، جهان همچنان دو قطبی است. وتوی قطعنامه پیشنهادی اتحادیه عرب مبنی بر لزوم کناره گیری اسد در شورای امنیت توسط روسیه و چین و حمایتهای این دو از دولتهای اقتدارگرای جمهوری اسلامی، سودان، کوبا، کره شمالی و لیبی (پیش از سقوط) بیانگر این نکته است که جهان بعد از دو دهه که از سقوط اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق میگذرد همچنان جهانی دو قطبی است.
روسیه هزاران نفر را در جمهوریهای مسلماننشین خود به قتل میرساند و احمدینژاد و خامنهای، پوتین را در آغوش میکشند، اما کشته شدن یک زن مسلمان به دست یک نژادپرست در آلمان، ماهها در رسانههای ایران خوراک تبلیغات ضدغربی میشود.
اما قطب بندی جدید مبتنی بر امپراتوریها و ابر قدرتها نیست، بلکه مبتنی است بر تقابل دمکراسی و لیبرالیسم سیاسی با اقتدارگرایی و تمامیتخواهی.
دیکتاتوریهای چین و روسیه لیبرالیسم اقتصادی (مافیایی و ظاهری) را پذیرفته و آن را با فساد در خدمت خود قرار دادهاند اما لیبرالیسم سیاسی و آزادیهای ناشی از آن اموری نیست که کمونیستهای چینی و تزاریستهای روسی با آنها کنار بیایند.
قطب اقتدارگرایی و استبداد اقمار خود را نیز یافته و در کنار آنها عمل میکند. رژیمهای بشار اسد، علی خامنهای، رائول کاسترو، کیم جونگ اون و عمر بشیر و دهها دیکتاتور دیگر در روز مبادا که معترضان به سراغ آنها میآیند؛ رو به قبله چین و روسیه دارند.
در مقابل صدایی از این کشورها علیه سرکوبها و جنایات روسیه و چین علیه مخالفان بیرون نمیآید.
روسیه هزاران نفر را در جمهوریهای مسلمان نشین خود به قتل میرساند و احمدینژاد و خامنهای پوتین را در آغوش میکشند؛ اما کشته شدن یک زن مسلمان به دست یک نژاد پرست در آلمان ماهها در رسانههای ایران خوراک تبلیغات ضد غربی میشود.
لیبرال دمکراسی نیز البته مرکز و اقمار خاص خود را دارد. اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا و ژاپن در مرکز این قطب هستند و کشورهایی در امریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی و غرب آسیا (مثل ترکیه) با این قطب همپیمان هستند.
برخی کشورهای آمریکای لاتین که قواعد دمکراسی را پذیرفتهاند در حال گذار به لیبرالیسم سیاسی و برخی در حال تعلیق میان لیبرالیسم سیاسی و دمکراسیهای سوسیالیستی هستند و برخی نیز همچنان دیکتاتوریهای ظاهرا سوسیالیستی و دمکراتاند.
یک تعریف جامعع از این غول بی شاخ و دم:
http://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1916/imperializm/index...
دانلود کتاب امپریالیسم به مثابه بالاترین حالت سرمایه داری
ترجمه محمد پورهرمزان
http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://chawoshan.persiangig...
گروه بزرگی از روشنفکران چپ (سکولار و مذهبی ) عامدانه بر وجود حکومت توتالیتر از اتحاد جماهیر شوروی سو سیالیستی تا حکومت شبه تو تالیتر نظام مقدس چشم فرو می بندند .
بالانرین شکل حکومت توتالیتاریستی حاکمیت جنایتکار استالینی بود که با دهشت افکنی و کشتار بیش از سی ملیون انسان روسیه را بدل به زندانی از بردگانی کرد که هریک مهره ای در دستگاه حکومتی بودند.
تلاش در جهت یافتن چیرگی تام بر کل جمعیت روی زمین و حذف هر گونه واقعیت غیر توتالیتر در ذات حکومت توتالیتر نهفته است "هانا ارنت توتالیتاریسم در راس قدرت"
اگر امپریالیسم در صدد گسترش اقتصادی است حاکمیت تو تالیتر می کوشد تا کوچک ترین ذره آزادی و کرامت انسانی را نابود کند .
http://www.orientalsociology.ir/page/36.aspx
كاش قطب ليبرال دموكراسي اصول خود را فداي منافع اقتصادي نمي كرد تا حكومت هاي ديكتاتور با پول آبرو نمي خريدند و جهان زيباتري داشتيم و ژست ليبرال دموكراسي باورپذيرتر بود.
گزارش هیات نظارت بر تحریمهای تسلیحاتی سومالی میگویدایران از طریق خاک یمن به گروه "الشباب" در سومالی سلاح میفرستد.!! اگر این اتهام ثابت شود، شورای امنیت میتواند تحریمهای تازهای علیه ایران کلید زند.
در حالی که ایالات متحده آمریکا به دنبال آن است که تحریمهای تسلیحات نظامی به سومالی را لغو کند، گزارشی محرمانه از صدور سلاحهای ایران از طریق یمن به سومالی پرده برمیدارد.
خبرگزاری رویترز گزارش داد که هیات سازمان ملل متحد برای نظارت بر تحریم تسلیحاتی سومالی و اریتره شواهد بسیاری در دست دارد که نشان میدهد گروههای مرتبط با سومالی در یمن، از طریق خاک این کشور سلاحهای ساخت ایران را به کشورهای شاخ آفریقا قاچاق میکنند.
سازمان ملل و بررسی اعزام نیروی پاسدار صلح به سومالی
این گروه ناظر سازمان ملل میگوید ایران این سلاحها را بهویژه در اختیار گروه تروریستی "الشباب" در سومالی قرار میدهد. این اتهام علیه ایران در شرایطی مطرح میشود که دولت یمن نیز پیش از این از ایران خواست تا دست از حمایت از گروههای مسلح در خاک این کشور بردارد
DW.DE
جمهوری اسلامی به قاچاق اسلحه برای بنیادگرایان متهم شد
عربستان سعودی جمهوری اسلامی را متهم کرد که در پی ناآرام شدن سوریه، از مجاری دیگر برای حزبالله لبنان اسلحه قاچاق میکند. ریاض، تهران را همزمان به قاچاق اسلحه برای اسلامگرایان سومالی نیز متهم کرد.
برخی منابع اعلام کردند که سردار شاطری رئیس هیئت جمهوري اسلامي به همراه ۲ نفر از همراهانش در شهر"حلب" سوریه با کمین مواجه شدند که از این میان تنها سردار شاطری کشته شده است.
ونزوئلا و اتهام پولشویی برای ایران
ماجرای کشف چک ۵۴ میلیون یورویی سبب شده است که مناسبات پیچیده ایران و ونزوئلا توجه شدید آمریکا و متحدان غربیاش را به خود جلب کند. اشپیگل آنلاین در یک گزارش مفصل، این مناسبات را تشریح میکند.
در بخشی از این گزارش آمده است: «ایران و ونزوئلا مناسبات تنگاتنگی با هم دارند و خود را سنگر مبارزه با آمریکا میدانند. کاراکاس از برنامه اتمی ایران پشتیبانی میکند و از اینکه برای دورزدن تحریمها به تهران کمک کند ابایی ندارد.»
در همینگزارش به نقل از وزارت امور خارجه آمریکا آمده است: «کنسرن دولتی PDVSA در ونزوئلا به ایران نفت و مشتقات نفتی میفروشد و به همین دلیل در سال ۲۰۱۱ از سوی آمریکا تحریم شده است.» بهویژه فعالیت بانک صادرات (EBDI) که در ونزوئلا فعالیت زیادی دارد، زیر نظر آمریکاییهاستگ
آمریکاییها همچنین ونزوئلا را به پولشویی برای ایران متهم میکنند. آنها به ویژه به فعالیتهای شدید بانک صادرات ایران در ونزوئلا مشکوک هستند که از سال ۲۰۰۸ میلادی تحریم شده است.
مظاهری و شعبه بانک صادرات در کاراکاس
روزنامه "ال اونیورسال" ونزوئلا در گزارشی نوشته است که طهماسب مظاهری از سوی دولت ایران ماموریت داشته شعبه بانک صادرات را در ونزوئلا راهاندازی کند.!!!
ال اونیورسال میافزاید: «مظاهری در سال ۲۰۰۷ میلادی بانک بینالمللی "دسارولو" را در ونزوئلا تأسیس کرد و تا سال ۲۰۰۸ رئیس هیئت مدیره آن بود.» این بانک از سوی آمریکا تحریم شده است.
"روسیه هزاران نفر را در جمهوریهای مسلمان نشین خود به قتل میرساند و احمدینژاد و خامنهای پوتین را در آغوش میکشند؛ اما کشته شدن یک زن مسلمان به دست یک نژاد پرست در آلمان ماهها در رسانههای ایران خوراک تبلیغات ضد غربی میشود. "
آیا پوتین، مردم را بخاطر مسلمان بودن می کشد؟ واقعیت این است که جمهوری های کوچک قصد جدا شدن از روسیه و خودمختاری دارند و در مقابل پوتین نیز برای حفظ تمامیت ارضی روسیه با آنها وارد جنگ می شود.
در حالیکه نژادپرست آلمانی بخاطر مسلمان بودن آن زن، اقدام به قتل وی کرد.
گمان می کنم تفاوت میان این دو حالت را باید در نظر گرفت.
در نگرش توتالیتریست های نژاد پرست(فاشیست ) و تاریخ گرا (استالینبت )و ملی گرا (هواداران پوتین ) کشتار صد هزار انسان غیر نطامی و تجاوز گروهی به هزاران زن امری درست و طبیعی است !
اما نفاوت کشتن یک زن مسلمان بدست یک نژاد پرست و کشتار و تجاوز به دستور پوتین فقط در این است که آن فرد نژاد پرست دستگیر و محاکمه شده است اما پونین هنوز به بیدادگری خود ادامه می دهد و انتقاد از رفتار پوتینی با زندان و قتل در سراسر جهان کیفر داده می شود !
این تنها تفاوتی است که "انسان" در نطر می گیرد .
ارسال کردن دیدگاه جدید