بالا گرفتن واگرایی در حاکمیت ایران
علی افشاری - در هفتههای اخیر چند اتفاق سیاسی مهم در ایران رخ داده که به رویاروییهای داخل بلوک قدرت شکل مشخصتری بخشیده است. این تحول در چگونگی شکلگیری آرایش انتخاباتی در سال آینده مهم است و صفبندیهای تازهی پس از فروپاشی ائتلاف فراگیر اصولگرایان را هم پدیدار میسازد.
بهخلاف پارهای از ادعاها، وحدت اصولگرایان و اجماع آنها حول محور مشترک، افسانهای بیش نیست. نیروهایی که با پیوند جناح راست و برکشیدگان رهبری در دهههای هفتاد و هشتاد برای احیای گفتمان بازسازی شده دهه شصت و از صحنه به در کردن اصلاحطلبان گرد هم آمدند، روز به روز فاصله بیشتری از یکدیگر میگیرند.
در کانون افزایش واگراییهای اخیر محمود احمدینژاد قرار داشت. مصاحبه مطبوعاتی وی اگر چه مانند سابق تهاجمی نبود، اما باز هم شامل تهدید به افشاگری بود. احمدینژاد از ۳۰۰ نفری سخن گفت که ۶۰ درصد منابع بانکی را گرفتهاند و پس نمیدهند. او همچنین مدعی آمادگی دولت برای ۵ برابر کردن رقم یارانهها شد. امری که به هر حال برای طبقات محروم جذابیت دارد.
سخنان احمدینژاد شکاف بین قوای سهگانه را تشدید کرد تا بار دیگر نا کارامدی نسخههای تجویزی رهبری برای وحدت صوری و دستوری سران سه قوه معلوم شود. محسنی اژهای سخنگوی قوه قضائیه به میدان آمد و از رئیس جمهور خواست تا اسامی را رسما اعلام کند. دولت عقب ننشست و از زبان غلامحسین الهام ، سخنگوی دولت گفت که اسامی به دستگاه قضائی داده شده و تعداد متخلفان که پشتگرم به حمایت در رده بالای قدرت هستند، بیش از ۳۰۰ نفر است.
اینک توپ در زمین قوه قضائیه است. البته هزینههای بالا و تبعات غیرقابل پیشبینی اعلام اسامی بدهکاران بزرگ بانکی میتواند افشاگریها را در محدوده تهدید لفظی متوقف گرداند. امری که طی ۷ سال ریاست جمهوری احمدینژاد رخ داده و او از این حربه تنها برای جلو بردن مقاصد سیاسی و عقب نشاندن مخالفان استفاده کرده است. البته روند مبهم رسیدگی به بزرگترین اختلاس تاریخ ایران که با توصیه رهبری به بررسی آرام و کنترل شده صورت گرفت، نشان میدهد که نظام سیاسی دیگر هیچ پروایی از انتساب فساد اقتصادی در سطح گسترده ندارد.
حبیبالله عسگراولادی دبیر جبهه پایداری شده اما تفاوت آشکار اظهارات وی و یار تشکیلاتیاش اسدالله بادامچیان نشان میدهد که فعلا همگرایی در داخل این مجموعه بالا نیست. عسگراولادی که در خلوت ابایی از برجسته کردن تمایز خود با بادامچیان ندارد، به صراحت موسوی و کروبی را از "فتنهگری" تبرئه کرد و گفت «آنها بازی فتنه دشمنان انقلاب و غرب را خوردهاند.» حال آن که بادامچیان اصرار دارد که حداقل موسوی از ابتدا نفوذی بوده است. مواضع عسگراولادی میتواند به منزله چراغ سبزی به اصلاحطلبان باشد و نوعی سمتگیری به سوی دولت وحدت ملی تفسیر شود.
علی لاریجانی هم به صحنه آمد و اعلام کرد در برابر تصمیمات غیرقانونی احمدینژاد خواهد ایستاد. محمدرضا باهنر نیز وعده افزایش یارانه احمدینژاد را عملی تبلیغاتی توصیف کرد. بخشی از نمایندگان منتقد دولت هم با فشار بر وزیر کار به خاطر تداوم مدیریت مرتضوی در سازمان تامین اجتماعی جبهه دیگری در مصاف دولت و مجلس گشودند.
احمدینژاد باز دست به برکناری وزیری دیگر زد. این بار قرعه به نام مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت خورد. زمانی رئیس دولت دهم انتصاب وی بعنوان اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی را از افتخارات خود میدانست اما او اینک مشمول غضب احمدینژاد شده است. هنوز دلیل قطعی افول ستاره اقبال وزیر بهداشت در دولت مهرورزی معلوم نیست ولی از قرائن چنین به نظر میرسد که مقاومت در خصوص دستور برکناری باقر لاریجانی و علنی کردن تعلل دولت در واریز بودجه دارو از مهمترین عوامل بودهاند.
ممکن است ایستادگی خانم وزیر خوشایند احمدینژاد نبوده که استقلال رای وزیران و زیردستان را در شیوه مدیریتی مورد نظرش بر نمیتابد. سمتگیری منفی احمدینژاد ظاهرا متوجه برادران لاریجانی و موتلفین سیاسی آنها بوده اما در عین حال میتواند هدف بزرگتر افشاء یا تهدید محافل نزدیک به رهبری را نیز دنبال کند.
این اقدامات احمدینژاد، تصور برنامه داشتن جریان سیاسی متبوع او در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و تداوم حضور چالشی در عرصه سیاسی را قوت بخشید. جریان میانهرو و افراطی اصولگرایان هر کدام با این حرکتها مخالفت کردهاند. اما طیف سنتی آشکارا ناخشنودتر بود. البته آنها از این تهدید با بزرگنمائی به منزله فرصتی برای وحدت بین صفوف خود و ترمیم شکافها نیز استفاده میکنند.
تغییر احتمالی وزیر کشور و معلوم شدن تیم اجرائی انتخابات ۹۲ میتواند تصویر بهتری از طرح حلقه یاران احمدینژاد در رقابتهای پیشرو ارائه دهد.
اما واکنش به فعالیتهای شبهانتخاباتی و زودهنگام غلامعلی حداد عادل نیز لایه مهم دیگری از تحولات در حاکمیت بود. جامعه روحانیت مبارز تهران با صدور بیانیهای ضمن محکوم کردن تلویحی اقدامات بحرانساز احمدینژاد، تروئیکای حداد عادل، قالیباف و ولایتی را بهخاطر حرکات وحدتشکن و تفرقهافکن سرزنش کرد.
از قرار معلوم قالیباف نیز به صورت غیرعلنی گلایه کرده است که قرار نبوده حداد توافق مربوطه را آشکار سازد. جبهه پایداری نیز که به دو شاخه قم و تهران منشعب شده، از این ائتلاف و تکروی حداد عادل ناخرسند است. آنها در جریان مذاکرات قرار نداشتهاند، همچنین این جبهه قبلا مواضع تندی علیه قالیباف گرفته بود و او را از مصادیق "ساکتین فتنه" میدانست. حال معلوم نیست چگونه این تعارض حل خواهد شد، اما رویکرد حمایتی این جبهه از حداد عادل برقرار است و نارضایتی آنها جنبه مخالفت و تقابل ندارد.
جبهه پیروان خط امام و رهبری با محوریت جمعیت موتلفه اسلامی نیز فعالیتهای انتخاباتی خود را با جدیت ادامه میدهد. به نظر میرسد این جریان به همراه جامعه روحانیت مبارز تهران در صدد حضور جدی در انتخابات و معرفی کاندیدای متمایز باشد. اینک موقعیت این جریان شبیه جناح خط امام در اوائل رهبری خامنهای است.
اصولگرایان در حال پیدا کردن سیمایی جدید هستند. وضعیت کنونی شکننده است و جابجاییهای غیر مترقبهای را میتوان انتظار کشید. آنچه مشخص است نظام در حال گذار به یک وضعیت سیاسی جدید است. اصلاحطلبان و جریان هاشمی رفسنجانی بخت بسیار کمی در جلوگیری از این گذار دارند و اتفاق فوق به معنای پایان نقشآفرینی موثر آنها در نظام خواهد بود. در برنامه طراحی شده، جریان احمدینژاد باید به حاشیه برود و رهبری نیز توازنی بین اصولگرایان سابقا متحد و اکنون رقیب برقرار سازد تا نشانگر تکثری در حاکمیت باشد. تکثری که البته کاذب است.
حبیبالله عسگراولادی دبیر این جبهه شده اما تفاوت آشکار اظهارات وی و یار تشکیلاتیاش اسدالله بادامچیان نشان میدهد که فعلا همگرایی در داخل این مجموعه بالا نیست. عسگراولادی که در خلوت ابایی از برجسته کردن تمایز خود با بادامچیان ندارد، به صراحت موسوی و کروبی را از "فتنهگری" تبرئه کرد و گفت «آنها بازی فتنه دشمنان انقلاب و غرب را خوردهاند.» حال آن که بادامچیان اصرار دارد که حداقل موسوی از ابتدا نفوذی بوده است. مواضع عسگراولادی میتواند به منزله چراغ سبزی به اصلاحطلبان باشد و نوعی سمتگیری به سوی دولت وحدت ملی تفسیر شود.
البته در سومین سالگرد ۹ دی که در ادبیات حکومت بهمنزله خروش مردم و پایان دادن به جنبش سبز تعریف میشود، چهره تندرویی مانند علمالهدی امام جمعه مشهد نیز موضع خود در باره رهبران نمادین جنبش سبز را تعدیل کرد و آنها را "فتنهگر" ندانست بلکه کسانی نامید که بستر "فتنه" را فراهم ساختند. بنابراین چه سا سخنان عسگراولادی در چارچوب طرح جدید حاکمیت برای کاستن از بار اتهامات موسوی و کروبی باشد. امری که ممکن است طلیعه کاستن از فشار بر روی آنها در آستانه انتخابات شود.
نتیجه تحولات فوق، افزایش شکاف بین جریان احمدینژاد و بخش میانهرو و سنتی اصولگرایان است. بخش افراطی نیز در مقابل جریان احمدینژاد موضع گرفته ولی شدت آن آشکارا کمتر در سایرین است. همچنین نطق رسایی در صحن علنی مجلس علیه هاشمی رفسنجانی و خانوادهاش تضاد بین لایه جدید اصولگرایان با قوه قضائیه و کارگزاران قدیمی نظام را متبلور ساخت.
تاکنون حداد عادل به طور نسبی بیشتر فعالیت انتخاباتی داشته است اگر چه هنوز کاندیداتوری او قطعی نیست. محسن رضایی، مصطفی پورمحمدی و محمد شریعتمداری هم آمادگی خود برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی را اعلام کردهاند. اما آنها در متن مسابقه قرار ندارند و حداکثر حاشیه میدان را پر میکنند.
اصولگرایان در حال پیدا کردن سیمایی جدید هستند. وضعیت کنونی شکننده است و جابجاییهای غیر مترقبهای را میتوان انتظار کشید. آنچه مشخص است نظام در حال گذار به یک وضعیت سیاسی جدید است. اصلاحطلبان و جریان هاشمی رفسنجانی بخت بسیار کمی در جلوگیری از این گذار دارند و اتفاق فوق به معنای پایان نقشآفرینی موثر آنها در نظام خواهد بود.
در برنامه طراحی شده، جریان احمدینژاد باید به حاشیه برود و رهبری نیز توازنی بین اصولگرایان سابقا متحد و اکنون رقیب برقرار سازد تا نشانگر تکثری در حاکمیت باشد. تکثری که البته کاذب است. اما چالشها و سنگلاخهایی در راه است که به راحتی اجازه نمیدهد طرح دلخواه بخش مسلط قدرت در عمل پیاده شود.
تعارضها و باز شدن جبهههای جدید، اختلافاتی جدی در حوزه قدرت هستند و بهیچوجه حالت نمایشی و فریبکارانه ندارند. البته ممکن است در صورت بروز جنبش اعتراضی قوی یا شکلگیری اپوزیسیونی قدرتمند، این شکافها موقتا به تعلیق در بیایند و وحدتی موقتی در برابر دشمن مشترک بر قرار گردد. در حال حاضر چنین شرایطی وجود ندارند. لذا میتوان به صورت منطقی انتظار داشت چندپارگیها در داخل حاکمیت افزایش یافته و صفبندیهای جدید تثبیت گردند.
مااز اصلاحاتیهای ترسو خیری ندیدیم ریسشون بعد از 8سال پاچه خواری جرات کرد بگه من تدارکاتی ام از اصولیها به جز محمود که شیره همه بی معرفتها درد ملت ندارند هیچکدوم استقلال رای ندارند منتظره دیکته اند کاش یه آدم با سواد میومد که درد مردم داشته مثه مصدق اگه تاریک فکرها بگدارند البته مایی که روشنفکرمون شریعتیه روزگارمون بهتر از این نمیشه انصافا حقمونه
...مواضع عسگراولادی میتواند به منزله چراغ سبزی به اصلاحطلبان باشد و نوعی سمتگیری به سوی دولت وحدت ملی تفسیر شود.!!!...اصولگرایان در حال پیدا کردن سیمایی جدید هستند!!!....
دولت وحدت ملي با کي ؟ معنی ملی يعنی چی ؟ با عسگراولادي که جزو گروه تيرباران سالهاي 67 بوده ؟ انتخابات با فيلتر شوراي نگهبان وهزاران زندانی سياسی ؟!
آقاي افشاري از اين خلافکاران و جمع اضداد هيچگونه برگشت و دولت وحدت ملي بر نميايد.
هر کدام دنبال سهم بيشتر از پول و قدرت هستند.
آخر سر نام سرداري از صندوق در ميايد و معترضان نيز چايشان کهريزک و با مديريت فتا خواهد بود.
ندای سبز آزادی - ریحانه موسوی: درحالیکه هیچیک از شرایط اصلاحطلبان برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم فراهم نشده است، برخی از گروه ها با پرچم جعلی اصلاح طلبی برای شرکت در این نمایش حکومتی اسب رقابت را زین کرده و به میدان قدرت آمده اند.
همان اصلاحطلبانی که ابوالفضل قدیانی، آزادهی جنبش سبز از بند 350 اوین، آنان را «بدلی» خوانده و به «کتک خورهای» فیلم فارسی های مشهور تشبیه کرده است. اصلاحطلبانی که طی سه سال گذشته در مانورهای نمایشی حکومتگران مشارکت کرده تا وانمود کنند انبوه مردمی که در 22 خرداد88 رایشان را به غارت بردند و با مشت آهنین خانه نشین و ساکت کردند، باز به صحنه عمومی آمده و خواستار شرکت در سرنوشت خود هستند.
غافل از اینکه جماعت آرام معترض، آتش زیر خاکستری است که در زمان مناسب شعله بر خرمن ظلم و ستم خواهد کشید.
در نامه ای که ابوالفضل قدیانی به مناسبت «روز نکبت» نه دی از زندان اوین نوشت، شرایط حاضر با ترکتازی های محمدرضا شاه پس از کودتای 28 مرداد مقایسه شد. این زندانی سیاسی پیش بینی کرد که دربار آیت الله خامنه ای به عنوان ستاد مهندسی انتخابات به اصطلاح آزاد، دستکم دو کاندیدا را با برچسب اصلاح طلبی !! روانه میدان انتخابات نماید تا بازیگران نمایش “استراتژی شکست دلخواه” باشند.
اصلاحطلبان برای مردم ایران مرده اند. آنها با علم کردن اسلام رحمانی و خواست نجات نظام خودشان را از سکه رایج تبدیل به سکه ای از رایج افتاده و منسوخ شده کردند. اصلاحطلبان فقط یک راه دارند و آن اعلام خواستشان مبنی بر یک رفراندوم عمومی ست. نجات ایران از سوره ای شده و لبیایی شدن و عراقی شدن. و نیفتادن رهبری بروز قذافی و صدام و پاسداران بروز سربازان قذافی و صدام که پوتین سربازان آمریکایی را لیسیدند تنها یک راهع باقی مانده و آن رفراندوم است. معلوم نیست چرا نخبگان کشور رفراندوم را مطرح نمی کنند. راه یکی ست و آن رفراندوم است. لطفا پاسخم دهید.
احمدی نژاد به خوبی توانسته فاصله ی خود را با اصول گرایان پر رنگ نموده و بی لیاقتی ها ی خامنه ای را برجسته نماید انتصابات خامنه ای در سپاه و بخصوص قوه ی قضائیه را زیر سئوال برده و جو تبلیغاتی حاکمیت را به نفع خودش مدیریت کند ما در جریان قوه ی قضائیه مشاهده کردیم که چگونه به تله انداخت او نامه ای را علنی می کند که رئیس قوه ی قضائیه و سیستم قضائیه از آن مطلع نیستند . و روزی که عدالت قوه ی قضائیه را زیر سئوال برد جنگی را سازمان داد که بازنده اش مشخص بود .
از اینرو تنها احمدی نژاد است که می داند در انتخابات آینده چه می خواهد هنوز اصول گرایان بر روی شخص واجد شرایطی به نقطه ی واحدی نرسیده اند احمدی نژاد تشتت شدیدی در بین اصول گرایان ایجاد کرده و همه خط قرمزها را در نوردیده و هواداران خودش را سازمان داده است فشارهای داخلی و خارجی آنقدر روی خامنه ای متمرکز شده است که او مجبور است خودش همه ی سیاستهای ده ساله ی اخیر را زیر سئوال ببرد تمرکز مدیریت در جمهوری اسلامی چند قطبی شده است روحانیت که هسته ی مرکزی همه ی تحولات در جمهوری اسلامی بود امروز تبدیل به اپوزسیون خامنه ای شده است رفسنجانی عملا سعی می کند خود را آلترناتیو رهبری روحانیون و اصلاح طلبان را از آن خود کند اصلاح طلبان او را پدر معنوی خود می خوانند و امیدشان از خامنه ای کاملا قطع شده است . روحانیون نیز سعی می کنند تفاوتهای خود را با خامنه ای بیشتر کرده و رفسنجانی را حمایت کنند اما سپاه که خامنه ای را اسیر خود کرده و سیاستهای نظام را به او دیکته می کنند کماکان سکاندار قبضه ی همه ی قدرتند و علیرغم همه ی تلاشهایشان آنها نیز دچار بحران سرداران شده اند هر سرداری سعی دارد سپاه را به سمت اردوی خودش تکه پاره کنند بلبشوئی عجیب در درون حاکمیت استوار شده است تا حدی که بقول کرباسچی موتلفه ای ها هم اصلاح طلب شده اند .
صراط" - شب گذشته جلسه ای با حضور تعدادی از بسیجیان و سخنرانی لیدر حلقه انحرافی برگزار شده که این نشست با حاشیه هایی همراه بوده است .
حاضرین در این جلسه به صورت گزینشی توسط اطرافیان مشایی دعوت شده بودند.
وی در پاسخ به این سوال که علت اتخاذ مواضع انحرافی از سوی ایشان چیست
اظهار داشت: من خودم از جنس شما بسیجی ها و هیئتی ها هستم اما از آنجایی که رای دوم خردادی ها برای نگهداشتن دولت در سالهای آتی لازم بوده بنا داشتیم تا با بیان این نظرات و مواضع به هواداران اصلاح طلبان و مخالفان
، این پیام را انتقال دهیم که کارهایی را که خاتمی شعارش را داد ولی عملی
نکرد، توسط احمدی نژاد صورت خواهد گرفت!!.
لیدر حلقه انحرافی در ادامه با بیان اینکه بخش زیادی از افرادی که پای صندوق های رای خواهند آمد همین جوانان و حامیان جریان دوم خرداد هستند
اظهار داشت: به هر حال بیان کردن برخی صحبت ها و موج سازی ها از سوی بنده تنها به دلیل جذب هواداران اصلاحات بوده و برنامه ریزی ما جهت اخذ رای آنها در پای صندوق ها چاره ای جز اتخاذ این مواضع نداشت و الا مواضع من
هم مثل شما بسیجی هاست.!!
غلامعلی حداد عادل گفت: هر چه رهبری گفتند بیایید به قانون پایبند باشید آن ها حرف خود را زدند و گفتند شورای نگهبان بیطرف نیست در حالیکه این شورای نگهبان همان شورای نگهبان دوم خرداد بود و در آن زمان صداقت خود را
نشان داده بود. ولی رهبری در آن نمازجمعه معروف گفتند نظام اسلامی اهل تقلب در انتخابات نیست و خواستار توقف اردوکشی در خیابان ها شدند.
وی افزود: بنده در آن جمع شش نفره ای که برای بررسی انتخابات تعیین شدیم،
حضور داشتم و حقیقتا به دنبال حقیقت بودم که اگر تقلب نشده که اعلام کنیم و موجب افتخار نظام است!!، اگر هم تقلب اثبات می شد آن را اعلام کنیم چراکه موجب تقویت نظام می شد.!!!
حدادعادل گفت: آقایان حاضر نشدند دلیل محکمه پسند ارائه کنند و یکی از حرف هایشان شمارش کلیه صندوق ها بود که امکان پذیر نبود.!!!!
ایدئولوژهایی که در تضاد کامل با تکامل بشر هستند و تمایل به تیرگی قلب بشر و نابودی شعور او را دارند و در نبرد با بشریت برای در بند نگه داشتن او هستند برای خود دو نیرو در نبرد با آگاهی و آزادی بشر بوجود میاورند، آن نیروهایی که انسانها را بسختی شکنجه میدهند یا از بین میبرند و وقتی که آگاهی بشر بعلت آن رنجها که نیروهای گروه اول آن ایدئولوژیها برای او بوجود یاورند گسترش پیدا کرد و این گسترش آگاهی خطری برای هستی آن ایدئولوژیها شد آنزمان آن ایدئولوژیها نیروی دوم خود را وارد عرصه نبرد با آگاهی بشریت میکنند. وظیفه نیروها گروه دوم بازگرداندن اعتماد انسانها به این ایدئولوژیها ، جلوگیری از تکامل آگاهی او و مانع رهایی یافتنش از آن ایدئولوژیها است. این نیروها قول اصلاحات و تغییر شرایط را میدهند بشرطی که انسانها از آن ورطه ها ی تاریک (ایدئولوژیها ) خارج نشوند. بر روی این سیاره نبردی سهمگین بین روشنایی و تاریکی در جریان است و بشر مسیر تکامل آگاهی خود را ادامه میدهد. او روزی تمام بندهای اسارت خود را می گسلد و آزاد میشود. زیرا که او به روشنایی تعلق دارد.
ارسال کردن دیدگاه جدید